تصویب قطعنامه ضدایرانی اخیر شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران و اصرار آمریکا و بازیگران اروپایی مبنی بر تمدید تحریم تسلیحاتی ایران، مصادیق این فشار همه جانبه هستند. سوال اصلی اینجاست که واشنگتن و متحدان آن در ماورای اقدامات فعلی به دنبال چه هدفی هستند؟ در این خصوص گفتوگویی با رابرت جرویس، مشاور وزارت دفاع آمریکا و استاد روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا انجام داده ایم که از نظرتان می گذرد.
اخیرا شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی قطعنامهای درباره بازرسی هستهای گسترده علیه ایران به تصویب رساند. از سوی دیگر، آمریکا و دولتهای اروپایی نیز به دنبال تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند. به نظر شما چه ارتباطی میان قطعنامه شورای حکام و تلاش آمریکا برای تمدید غیرقانونی تحریمهای تسلیحاتی ایران وجود دارد؟
من میخواهم در پاسخ به این سوال، از یک پارادوکس و موقعیت غیرمنطقی سخن بگویم. آمریکا از یک سو مدعی است ایران برخی فعالیتهای هستهای اعلام نشده دارد که باید از سوی آژانس مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. اما از سوی دیگر، آمریکا در مستندات حقوقی خود از توافق هستهای با ایران سخن میگوید، این یعنی تناقض! یعنی آمریکا از توافقی به نام برجام رسما خارج شده است، اما در طرح ادعاهای حقوقی علیه ایران ، چه در آژانس و چه در حوزه سیاست خارجی خود به همان توافق استناد میکند. من بسیار دور از ذهن میدانم که آمریکا درنهایت بتواند در ادامه این رویکرد پارادوکسیکال و متناقض توفیقی به دست بیاورد. کشورهایی مانند روسیه و چین در این مسیر با آمریکا همراهی نخواهند کرد.
آمریکا همچنین در تلاش است اگر نتوانست تحریم تسلیحاتی ایران را تمدید کند ، مکانیسم ماشه را فعال سازد. به عبارت بهتر، آمریکا خود را مشارکت کننده در برجام میداند. آیا آمریکا حق ارجاع به این مکانیسم را دارد؟
همانگونه که گفتم، آمریکا دارد به توافقی استناد میکند که رسما از آن خارج شده است. به نظر نمیرسد آمریکا بتواند در ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و بازگرداندن تحریمهای چندجانبه سازمان ملل علیه ایران موفقیتی کسب کند. واشنگتن در این خصوص، حمایت دیگر طرفهای دخیل در برجام را کسب نخواهد کرد. البته آمریکا برای دستیابی به این هدف، اقدامات متعددی صورت داده و رایزنیهای گستردهای انجام داده است. اما بسیار بعید است که بتواند در نهایت کاری از پیش ببرد.
به نظر میرسد ترامپ در پنج ماه مانده به انتخابات آمریکا در تلاش است تا به هر قیمت ممکن، مذاکراتی را با ایران صورت دهد. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران مواضع محکمی را در رد مذاکره با واشنگتن اتخاذ کرده است. ترامپ با چه هدفی اصرار به مذاکره با ایران دارد؟
به نظر من، صورت ماجرا کاملا مشخص است. ترامپ خیلی مصرانه در تلاش است توافق جدیدی را با ایران منعقد کند. او سعی دارد با استناد به این توافق خیالی، افکار عمومی آمریکا و رای دهندگانی که خود را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آماده می کنند، مخاطب خود قرار دهد و به آنها القا کند توافق وی با ایران به مراتب از توافقی که دولت اوباما با تهران منعقد کرده، کارآمدتر و گسترده تر است. فراتر از آن، نباید فراموش کرد برخی اعضای دولت ترامپ مانند مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، روی گزینه «تغییر نظام ایران» متمرکز هستند و سعی دارند از هر گونه ابزاری در این مسیر استفاده کنند. با این حال ترامپ و اعضای دولت وی طی سالهای اخیر بهوضوح متوجه شدهاند مذاکره با ایران، آن هم پس از خروج از توافق هستهای آسان نیست و دارای پیچیدگیهایی است. آنچه مشخص است اینکه ایران بحث عدممذاکره با آمریکا را در دستور کار قرار داده و قصد ندارد بر سر توافقی جدید با کاخ سفید تفاهمی را صورت دهد.
قبل از آنکه ترامپ از برجام خارج شود، بسیاری از سیاستمداران آمریکایی از جمله رکس تیلرسون و جیمز متیس وزرای خارجه و دفاع سابق وی در خصوص عواقب و تبعات این موضوع هشدار داده بودند. چرا ترامپ به این هشدارها توجهی نکرد؟
ترامپ رئیس جمهوری است که اساسا نقشی برای مشاوران خبره و اتاقهای فکر در حوزه سیاست خارجی آمریکا قائل نیست. به نظر میرسد تجار و بازرگانان آمریکایی بیش از صاحبان فکر و اندیشه روی تصمیمها و رفتارهای دولت ترامپ تاثیرگذار باشند. این روند از ابتدای حضور ترامپ در کاخ سفید قابلمشاهده بود. گویا ترامپ تصور میکند کسانی که پول و ثروت بیشتری دارند، حتما در حوزه سیاست خارجی نیز از هوش بیشتری برخوردار هستند! ترامپ دارای دکترین مشخص یا ثوابت فکری مشخصی در حوزه سیاست خارجی نیست و در نتیجه، ارتباطات موثری نیز در حوزه روابط بینالملل با دیگر بازیگران و کشورها ندارد. بدیهی است در چنین شرایطی نمیتوانیم انتظار اتخاذ تصمیمهای پخته و کارشناسی شده را در حوزه سیاست خارجی کاخ سفید داشتهباشیم.
پروفسور رابرت جرویس، رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی آمریکا و در حال حاضر، استاد روابط بینالملل دانشگاه کلمبیا و عضو موسسه مطالعات جنگ و صلح سالتزمن است. جرویس از بنیانگذاران مکتب رئالیسم تدافعی در روابط بینالملل است که آوازه جهانی دارد. وی استاد پیشین دانشگاههای هاروارد و کالیفرنیا بوده است. نظریات وی در حوزه رئالیسم تدافعی منحصربه فرد است. جرویس دو واژه ادراک و سوء ادراک را که اصطلاحات معروفی در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل است به نام خود ثبت کرده است. وی از پیشروترین نظریهپردازان مکتب روانشناسی سیاسی است که با فراتر رفتن از نیت و قصد در مفهوم تهدید، موضوع ادراک و سوء ادراک در تهدید را موردتوجه خود قرارداده است.
جدیدترین کتاب جرویس «آشوب در نظم لیبرال: ریاستجمهوری ترامپ و سیاست بینالملل در قرن بیست و یکم» نام دارد. این کتاب سال 2018 میلادی منتشر شده است. در این کتاب رابرت جرویس همراه فرانسیس گاوین، جاشوآ راونر و دیان لابروس افول نظم لیبرال و تاثیر ریاستجمهوری ترامپ بر سیاست بینالملل را مورد بررسی قرار داده است. همچنین رابرت جرویس در مقاله دیگر خود با عنوان «رئیسجمهور ترامپ و نظریههای روابط بینالملل» به دنبال آن است از ریاست جمهوری ترامپ به عنوان فرصتی برای محک زدن قدرت نظریههای روابط بینالملل استفاده کند. به باور او، ترامپ به عنوان رئیسجمهوری که با اسلاف خود بسیار متفاوت است، فرصت مناسبی است تا بتوان به بررسی دوباره نظریههای روابط بینالملل و علوم سیاسی در ارتباط با نظم جهانی و قدرت تبیین آنها در دوران حاضر دست زد.
جرویس دارای مدل خاص خود برای تحلیل و تئوریزه کرده سیاست بینالملل است که از آن با نام نظریه شناختی یاد میشود. رابرت جرویس طی سالهای متمادی، به عنوان مشاور در وزارت دفاع آمریکا نیز مشغول به فعالیت و نظریهپردازی بوده است.
سارا جلالیان - بین الملل / روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد