سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
مریم هم وقتی دید فرصتی كه همیشه برای ازدواج كردن به دنبال آن بود، حالا مهیا شده است دست دست نكرد و بله را به سیاوش داد. كارش كه در اداره تمام میشد، سیاوش دنبال مریم میرفت و ساعاتی را با هم میگذراندند. هر روز كه میگذشت، دخترجوان بیشتر به سیاوش وابستهتر میشد. سیاوش هم با دانستن این موضوع، بیشتر به او محبت میكرد تا وابستگیاش از قبل هم بیشتر شود.
سیاوش همه چیز را در مورد مریم میدانست. در مورد اعضای خانوادهاش، محل زندگی و كارش، اسرارش. دختر جوان آنقدر به مرد رویاهایش علاقهمند شده و اعتماد پیدا كرده بود كه بدون ذرهای تردید، عكس و فیلمهای متعددی از خودش برای سیاوش فرستاده بود.
سیاوش برای اینكه مریم را بیش از گذشته به خود وابستهكند، یك روز با او در كافهای قرار گذاشت و به او پیشنهاد ازدواج داد. دختر جوان كه منتظر چنین روزی بود، بیمعطلی با پیشنهاد او موافقت كرد. سیاوش هم به او گفت در اولین فرصت ممكن، به كشور محل اقامتش میرود و همراه با اعضای خانوادهاش برای خواستگاری از او به ایران برمیگردد.
یك روز مریم طبق روال همیشه به سیاوش پیام داد تا با هم صحبت كنند. برخلاف همیشه كه مرد جوان سریع جوابش را میداد، این بار چند ساعت گذشت و از سیاوش خبری نشد. حوالی غروب بود كه بالاخره سیاوش با سردی جواب او را داد. مریم كه عصبانی بود به او گفت چه اتفاقی افتاده است. سیاوش به او گفت اگر تا صبح فردا به حسابش پنج میلیون تومان پول واریز نكند عكسها و فیلمهایش را به آدرس خانهاش میفرستد.
مریم كه از اخلاق و تعصب پدرش خبر داشت، پنج میلیون تومان از حسابش بیرون كشید و به حساب سیاوش واریز كرد. بعد از واریز پول از سیاوش خواست تا تمام عكسها و فیلمها را پاك كند، اما جوابی كه گرفت، یك نیشخند بود. این یعنی مرد جوان نمیخواست دست از سر مریم بردارد.
دخترجوان در اضطراب و استرسی همیشگی زندگی میكرد. تا صدای زنگ در خانه بلند میشد، ترسی عمیق به جان مریم چنگ میانداخت. هر لحظه منتظر این بود بستهای حاوی عكسها و فیلمها به دست پدرش برسد. از غذا افتاده بود و در محل كارش هم همكارانش متوجه شده بودند موضوعی مریم را پریشان كرده است، اما هرچه میپرسیدند، دختر جوان از جواب دادن طفره میرفت. اخاذیهای سیاوش تمامی نداشت. چند روز یكبار با مریم تماس میگرفت و درخواست پول میكرد. دختر جوان كه دیگر پول چندانی برایش نمانده بود و طلاهایش را هم فروخته بود تا به مرد اخاذ پول بدهد، این بار به پلیس فتا مراجعه و از سیاوش شكایت كرد. پس از شكایت او، مرد جوان دستگیر شد و به جرم خود اعتراف كرد.
فریب خواستگاران قلابی را نخورید
سرهنگ داود معظمیگودرزی، جانشین پلیس فتا تهران بزرگ درخصوص این پرونده گفت: 26 اسفندماه سال 98، خانمی ساكن تهران حوالی خیابان جمهوری با ارائه شكایتی از دادسرای مبارزه با جرایم رایانهای و با مراجعه به پلیس فتا اظهار كرد كه مدتی است شخصی او را تهدید میكند كه اگر به او پول پرداخت نكند، عكسها و فیلمهایش را منتشر خواهد كرد. رسیدگی به این پرونده، با هماهنگی دادسرای مبارزه با جرایم رایانهای در دستوركار كارشناسان فتا قرار گرفت با توجه به اظهارات شاكی، مردی 40 ساله ساكن حوالی شهرك غرب كه مدتی با این خانم آشنا بوده است شناسایی شد. پس از شناسایی، حكم جلب متهم از سوی مقام قضایی صادر و در نهایت متهم دستگیر شد. پس از دستگیری، متهم ابتدا منكر بزه انتسابی شد، اما با ارائه مستندات و كشف ادله از تجهیزات رایانهای متهم، او به جرم خود اعتراف كرد. پس از اعتراف، پرونده به همراه متهم و مستندات به مرجع قضایی ارسال شد تا تصمیم قضایی مناسب اتخاذ شود.
جانشین پلیس فتا تهران بزرگ به كاربران فضای مجازی توصیه كرد از بارگذاری تصاویر و فیلمهای شخصی خود در فضای مجازی به دلیل در دسترس عموم بودن خودداری كنند، چرا كه میتواند باعث خدشهدار شدن حریم خصوصی آنها و سوءاستفاده مجرمان و ایجاد مزاحمت برای آنها و دیگران شود.
وی افزود: متاسفانه برخی دختران بدون تحقیق به خواستگاران به خصوص خواستگاران اینترنتی اعتماد كرده و اطلاعات و عكسهای خصوص خود را برای آنها ارسال میكنند. این در حالی است كه بارها اعلام كرده ایم فضای مجازی و پارك و كافی شاپ محل خواستگاری نیست و اغلب افرادی كه نقشههای مجرمانه در سر دارند در این محلها خواستگاری میكنند. فردی كه قصد ازدواج داشته باشد، به صورت سنتی و همراه خانوادهاش برای خواستگاری میآید. دختران جوان توجه داشته باشند، این مجرمان برای تاخیر در خواستگاری رسمی، اغلب مدعی میشوند خانوادهشان در ایران نیستند و از این ترفند برای خرید زمان استفاده میكنند.
ضمیمه تپش روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد