در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
همان مرد نحیف و لاغر با صدایی رسا که همه اتفاقات دربار را مینوشت و محرم سلطان و درباریان بود و بیشتر اوقات لبخندی روی لبانش بود که آدم نمیتوانست بفهمد این لبخند برای مسخرگی است یا جزو شخصیت کاتب است. دهه 60 تمام شد و دهههای دیگر آمدند و رفتند و شبکههای تلویزیونی بیشتر شد و تلهتئاترها جان گرفتند و شبکه چهار را قرق کردند و احمد آقالو بیشتر و بیشتر دیده شد. هر بار در نقشی و هر بار در لباس و گریمی جدید و شخصیتی تازه اما برای من و شاید ما همان کاتب بود که بود.انگار این بازیگر نقش کاتب را چنان عالی درآورده بود که نمیگذاشت دیگر نقشهایش دیده شود.اما آقالو علاوه بر بازیهای قدرتمندش، صدای متفاوت و خاصی هم داشت.صدایی که او را در حرفه دوبله متمایز کرد و زمانی که وارد رادیو شد، توانست خیلی زود جایگاه ویژهای پیدا کند و مخاطبان خاص خود را داشته باشد به ویژه در مشتریهای نمایشهای رادیویی.
در تئاتر هم که آقالو ، آقالو بود و سبک خاص خودش را داشت و آنقدر متمایز و ممتاز بود که وقتی سوم آذر 87 بعد از یک دوره بیماری سخت از دنیا رفت، همه بزرگان تئاتر از جمله رحمانیان و کیانیان و بقیه در رثایش گریستند و درباره «احمد آقالو »یی سخن گفتند که هم در کار و هم در زندگی شخصی و روابط بین فردی همیشه آقا بود و همیشه حرف اول را میزد.
حالا بعد از گذشت 11 سال که از درگذشت این بازیگر برتر تئاتر، رادیو و سینما و تلویزیون میگذرد، با مجید حمزه همصحبت شدم تا درباره مرحوم آقالو برایمان بگوید.حمزه سالهای زیادی با آقالو حشرونشر داشته و او را از نزدیک میشناخته.مخاطبان رادیو مجید حمزه را با نمایشهای رادیویی میشناسند.او در این حوزه یکی از نامآوران است و در کارش بسیار حرفهای.
آخه پاک کن هم شد نقش !؟
مجید حمزه اول درباره چگونه آشنا شدنش با زنده یاد آقالو میگوید و در ادامه یک خاطره از او برایم تعریف میکند که من ترجیح میدهم آن خاطره اول را برای شما هم بنویسم.دهه 70 که آقالو وارد رادیو میشود، حمزه برای بچهها هم نمایشهایی را کارگردانی میکند.آن طور که خودش میگوید گروه نمایش کودک رادیو بازیگر زیاد داشته از بچه هفتساله بگیر تا سالمند 70 - 60 ساله.برای یکی از این نمایشها، آقالو هم دعوت میشود و وقتی حمزه نقش را به او میگوید و متن را به او میدهد، فریاد آقالو بالا میرود که « آخه پاک کن هم شد نقش! » من چطور نقش پاک کن را بازی کنم.بازی در نقش هملت برایم راحتتر از بازی در نقش پاک کن است !
حمزه میگوید: اعتراضش جدی بود چون برای همه نقشهایی که قبول میکرد وقت میگذاشت و آنها را عالی بازی میکرد و در آن نمایش هم تصمیم داشت نقش پاککن را عالی بازی کند اما هیچ مابهازایی نداشت اما بازی کرد و خیلی خوب هم بازی کرد.
احمد برای ما الگو بود
حمزه در همان ابتدای صحبت میگوید ، به من این اجازه را بدهید تا او را به نام کوچکش خطاب کنم؛ احمد. من نوجوان بودم که با او آشنا شدم. در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. احمد در آنجا درس تئاتر میداد. از همان زمان با او دوست شدم و تا آخرین روز حیاتش این دوستی پایدار ماند. خانهشان در محله قصرالدشت بود و خانه ما هم در همان نزدیکیها بود. بعدها به خانهشان رفت و آمد هم میکردم. برای ما احمد الگو بود؛ هم در رفتارهای شخصی و اخلاق و هم در کار و حرفه. همه کمبودهایمان را پر میکرد و ما عاشق مرامش بودیم و او عاشق حرفهاش. عاشق دوبله و تئاتر و رادیو بود. دهه 70 وارد رادیو شد و خیلی زود عاشق فضای کار این رسانه شد.خیلی زود با همه رفیق شد.این خصلتش بود با آدمها زود ارتباط میگرفت و برای این دوستی و رفاقت سنگ تمام میگذاشت.اما دوستانش به ندرت صدای داد و بیداد او را شنیدند.اما برای کار احمد داد و بیداد میکرد.وقتی نقش خوب تحلیل نمیشد یا متوجه میشد که دیگر بازیگران یا کارگردان و تهیهکننده برای کار سنگ تمام نمیگذارند داد و بیداد میکرد و فریاد هم میکشید.
همه میدانند هر نقشی را قبول نمیکرد.حتی اگر پول زیادی به او پیشنهاد میدادند.
از حمزه میپرسم به نظرتان اگر بیماری آقای آقالو را از پای در نمیآورد او الان در کجای دنیای بازیگری ایستاده بود.
این کارگردان رادیو میگوید: احمد در حوزه بازیگری و دوبله هر روز یک چیز تازه رو میکرد.خلاقیتش حدومرز نداشت. فقط کافی بود تا به او نقشی بدهی حتی تکراری تا او به بهترین و خلاقانهترین شکل ممکن آن را اجرا کند.11 سال قبل که فوت کرد در قله بازیگری بود و اگر تا امروز زنده میمانند به نظرم باز هم در اوج بود.دنیای بازیگری برایش حد و مرزی نداشت و او این قدرت را داشت که این دایره وسیع را تجربه کند و همیشه عالی باشد.
چند سال قبل برای گرفتن گزارش پشت صحنه تلهتئاتر پسران آفتاب( طلایی) به کارگردانی محمدرضا رحمانیان به یکی از استودیوهای تلویزیون رفته بودم. مهدی هاشمی ، افشین هاشمی و احمد آقالو نقشهای اصلی این تله تئاتر بودند.آقالو آمد، گریم شد، لباس پوشید و نشست تا هر زمان لازم بود مقابل دوربین برد.خودم را معرفی کردم ، آنقدر صمیمی و خودمانی شروع به صحبت کرد که انگار سالهاست مرا میشناسد.به سوالاتم جواب داد.نه گلهای داشت و نه نق زد. آنجا بود که فهمیدم او بخش زیادی از شخصیت واقعیاش را به نقشهایش میآورد.الان نمیدانم او شبیه نقشهایش بود یا نقشها را شبیه خودش میکرد.فقط این را میدانم که آدم بسیار نازنین، دوستداشتنی و مودبی بود بدون ذرهای خودخواهی یا غرور.روحش شاد و حیف که زود از این دنیا رفت، 59 سالگی برای رفتن خیلی زود بود.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: