در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
«من دوستان پدرم رو نمیبخشم...».این صحبت دختر شهید هاشمی در آغاز مستند است. خلاصهای از آنچه که قرار است مستند «زیر صفر مرزی» بگوید: ما از مدیران جنگ و مدیران بعد از آن شاکی هستیم...
گمشده هور روایت اول مستند، درباره شهید علی هاشمی است.
سردار علی هاشمی فرمانده عملیات خیبر و قرارگاه نصرت بود و در روزهای پایانی جنگ مفقودالاثر میشود. بسیاری امیدوار بودند که اسیر شده باشد و از سال 67 تا 83 -زمان سقوط صدام- هیچ سخنی از سردار گمنام هور به زبان ها نیامد؛ نه مراسمی نه یادوارهای و نه یادمانی که اگر اسیر دشمن شده است، شناسایی نشود و آسیبی به او نرسد. تا سالها کسی از سرنوشت او خبر نداشت و همین بیخبری عاملی میشود که شایعاتی پیرامون این شهید شکل بگیرد. تا اینکه پیکر شهید در تفحص سال 89 در جزیره مجنون کشف و به آغوش دوستدارانش بازگشت.
اغراق نیست بگویم فیلم اصلا از علی هاشمی صحبت نمی کند. به مخاطب نمیگوید که علی هاشمی کیست؟ چگونه با جنگ آشنا میشود و چگونه تصمیم میگیرد وارد میدان جنگ شود؟ ما هیچ چیز از زندگی شخصی او نمی دانیم. مستند از دوران کودکی، فعالیتهای نوجوانی، علایق، شغل پدر، ازدواج و فرزندان او، نقشش در عملیات آزادسازی بیتالمقدس و بدر و رابطهاش با رزمندگان اطلاعاتی به مخاطب نمیدهد. با پایان مستند، علی هاشمی به همان اندازهی ابتدای فیلم، ناآشنا باقی میماند. این مهجوریت تا جایی است که حتی چهره علی هاشمی برای تماشاگران به تصویری آشنا تبدیل نمیشود. اصلا تصویری از شهید بر پرده دیدیم؟
روایتی که مستند عرضه میکند قصه شهید هاشمی نیست؛ نقد جنگ است. و همین دوگانه ناهمگون، هر دو روایت را ناقص، پرابهام و ابتر باقی میگذارد. مستند از تمام بخشهای زندگی شخصی و نظامی شهید هاشمی عبور کرده و تنها به دو موضوع عملیات خیبر و شایعه همکاری با نیروهای عراقی میپردازد.
روز چهارم تیر ماه سال 1367، نیروهای عراقی حملهای گسترده را برای بازپسگیری منطقه هور آغاز کردند. سردار هاشمی در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. شاهدان میگفتند که هلیکوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم به زمین نشستهاند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند و دیگر هیچ. روایتهای گوناگونی از سرنوشت او در دهانها میچرخد. برخی میگویند به عراق رفته و با رژیم صدام همکاری کرده و برخی دیگر او را از قهرمانان جنگ میدانند.
خانواده و دوستان علی هاشمی طرح شایعات علیه شهید هاشمی را به عرب بودن او نسبت میدهند.
این گزاره بارها از طرف افراد مختلف و به انحای گوناگون بیان می¬شود. سردار حسین علایی در نشستی در نقد این مستند می گوید: علی هاشمی زمان شهادت ۲۷ ساله بود. در زمان جنگ فضایی بهوجود آمده بود که هرکس توانمندی داشت، بدون توجه به سن، قومیت، نژاد و… فضا و بستر رشد برای وی فراهم بود تا بتواند خود و قابلیتهایش را نشان دهد. از این جهت، این مستند بهواسطه مطرحکردن شخصیت شهید علی هاشمی قابل تقدیر است. اما این فیلم آن چیزی که ما از علی هاشمی دیده بودیم را نتوانست ارائه کند و نشان دهد. ابهامی که در این فیلم نشان داده میشود را من هرگز به خاطر ندارم. در واقع هیچگاه در سطح فرماندهان سپاه، موضوع جاسوسی وی مطرح نبود.
احتمالا کسانی در خلوت و به کنایه مسائلی را مطرح کردهاند که باعث دلخوری عمیق خانواده شده است؛ به نحوی که دختر علی هاشمی از دوستان شهید گلایه میکند و از رنجی میگوید که از آنروزها کشیدهاند. اما آیا دستگذاشت بر روی چنین موضوع حاشیهای، ظرفیت آن را داشت که مستند بر روی آن بنا شود؟
کارگردان به جواب این سوال واقف است و بخش قابل توجهی از صحبتهای همراهان شهید، حول عملیات خیبر و دلایل سیاسی آغاز آن و ناکامی نسبی عملیات در رسیدن به اهداف میچرخد. این نقدها تا جایی بیش میرود که یکی از فرماندهان وقت میگوید: اصلا مشکل از زمانی شروع شد که واژه «مقدس» به کلمه «دفاع» اضافه شد! و این تقدس را تاجایی ادامه دادیم که امروز از شهرداری هم نمیشود انتقاد کرد.
اما فیلم در نمایش نقد جنگ هم موفق نیست و نتوانسته بیطرفی خود را حفظ کند. مستند به صحبت کسانی تکیه میکند که مخاطب هیچ اطلاعاتی از گذشته و جایگاهشان در جنگ و عملکردشان در دهههای گذشته ندارد. تنها کسی که صدایش را خارج از این مستند شنیدهایم جعفر شیرعینیا است که نهتنها در فیلم به عنوان کارشناس حضور دارد، بلکه در جلسات نقد مستند هم شرکت میکند. این خودش رد شدن از مرز باریک بیطرفی است.
مستند دچار یک تناقض فکری شدهاست. به این معنی که میان دو مفهوم مقاومت و جنگ تمایزی قائل نیست. در کدام بخش از فیلم به صراحت انتقاداتی که از تصمیمات نظامی میکند، به تجاوز عراق هم اشاره میشود؟ یعنی همین که مخاطب را آگاه به پیشزمینه موضوع بدانیم، کافی است؟
مستندهای تاریخی مدعی این هستند که به ظاهر حوادث تاریخی میپردازند اما آنچه در این روایتها مهم است صحت تاریخی آنها نیست بلکه مفهومی است که شرح این داستانها برای معتقدان آنها باقی میگذارد. «آیا تصرف جزیره مجنون در خاک عراق ارزش آن را داشت که بهترین بچه های ما از دست بروند؟» روایت اول مستند با این سوال پایان میگیرد. جوابی که منتقدین جنگ به آن میدهند که از پیش مشخص است. اما مستند یک ابهام در ذهن معتقدین به نظام ایجاد میکند و تلاشی برای جواب دادن صورت نمیدهد.
روایت دوم؛ خاک و علی فراموش شده
در خلاصه داستان این فیلم آمده است؛ محمود درویش، نویسنده عرب میگوید: «جنگ پایان خواهد یافت، و سران جنگ با یکدیگر دست خواهند داد… و از خاکستر جنگ تنها چیزی که میماند؛ پدرومادری پیر است که چشم انتظار پیکر فرزند شهیدشان هستند! بانوی بیوہ جوانی که چشم انتظار همسر محبوباش است! فرزندان یتیمی که چشم انتظار پدر قهرمانشان هستند! ومن نمیدانم چه کسی وطن را فروخت؛ ولی میدانم چه کسی هزینه جنگ را پرداخت!»
فیلمساز گویاترین متن را برای معرفی مستند خود انتخاب کرده است. در این روایت مستند به سراغ شکاف بین ثروت نفتی و معیشت مردم هورالعظیم رفته است و به فقر و مشکلات زیستمحیطی مردم دشت آزادگان میپردازد. تصاویری از شهرهای هویزه و سوسنگرد در مستند نشان می دهد که نه تنها نفت در آنجا حتی رونق ظاهری هم درست نکرده است؛ بلکه آنچه داشتن را هم از آنها گرفته است. شرکت نفت، هور و منبع عظیم آبی منطقه را بهخاطر چاههای نفت خشک کرده و درآمدهای دامداری و کشاورزی خود را از دستدادهاند.
یکی از شیوخ میگوید: «در تمام این سالها عملا «بیشترینها» را داشتهایم! بیشترین تولید نفت در منطقه ما بوده، بیشترین آلودگیها برای ما بوده، بیشترین شهید را ما دادهایم، بیشترین کمآبی سهم ما بوده، بیشترین خانهها و منازل از ما خراب شده و ...»!
در حقیقت این قسمت کمترین قرابت را با بخش مربوط به شهید هاشمی دارد و احتمالا فیلمساز در حین ساخت مستند و از خلال صحبتهای همرزمان شهید هاشمی به فکر اضافهکردن این بخش افتاده است.
هرچند افشارنیک خودش از خبرنگاران قدیمی حوزه نفت است و در مستند «نامههای یک جاسوس نفتی» هم به موضوعات توسعه و سرمایهگذاری پرداخته و نشان داده است که به حوزه نفت و مسائل پیرامون آن اشراف نسبی دارد اما چطور می شود سوژه بکر و تاثیرگذاری همچون سردار علی هاشمی را فدای انتقاد مدیریت اقتصادی منطقه دشت آزادگان کرد. نکته غیرقابل اغماض این است که حتی همی سوژه هم در سطح باقی مانده و دوربین بیطرفی خود را در نمایش زندگی پس از جنگ مردم منطقه حفظ نکرده است. در تمام این روایت ما تنها فقر، خرابی ساختمانها، آشفتگی و رنج مردم را میبینیم؛ گویی در تمام این سالها هیچگونه سرمایهگذاری در زیرساختهای منطقه صورت نگرفته است. این تکگویی تا تا جایی پیش رفته که وقتی یکی از بومیها مدعی میشود که قبل از جنگ هر خانواده چندصد گاومیش داشته، لازم نمیبیند تا آن را راستی آزمایی کند. به عبارت دیگر، مستند ساز تمام ویژگیهای منفی را گلچین کرده است. هرچند این ایده وجود ندارد که مستندساز تنها باید به شیوهای مشاهدهگر و بیطرف فیلم بسازد؛ اما مستندساز برای بیان ایدهاش حتی اگر برای خودش ملموس باشد، حق ندارد به جای مخاطب تصمیم بگیرد و فرصت قضاوت را از آنها دریغ کند.
روایت دوم مستند زیر صفر مرزی از اساس یک بخش نامتجانس با بخش اول است. نقطه وصل این دو بخش را باید در جایی جستجو کرد که یکی از همراهان شهید به کرات از وضعیت موجود اظهار شرمندگی میکند و معتقد است جامعه کنونی ما به امثال هاشمیها و صمدیها[!] نیاز دارد. کتابهایی که سیاستمداران معاصر ایران به تحریر درآوردهاند، ویژگی منحصربهفردی دارد؛ هیچ کدام از ایشان مقصر وضعیت موجود نیستند و اشتباه را دیگران کردهاند. مستند زیر صفر مرزی هم همین خط را پیگرفته است. هیچ کس مسدولیت نمیپذیرد. ما آدمهای خوب داستان هستیم. ما منتقدان همیشه تاریخ– که داریم از پشت میز مدیریتی مصاحبه میدهیم- اگر مسئولیت داشتیم، وضعیت دشت آزادگان اینگونه نبود.
روایت سوم؛ بازگشت شهید به میهن
شهید هاشمی و یارانش 22 سال در گمنامی ماندند؛ به معنای واقعی کلمه در شهر خویش غریب. «...کاوش که شروع شد، در کنار سنگر اورژانس، چسبیده به سنگر، در یک فضای تقریباً مثلثی شکل در حدود 100 متر مربع، شهدا پیدا شدند...»
پایان فیلم، تماشاگر را در یک تلخی بیانتها رها می کند. تماشاگری که منتظر است تا بازگشت اسطوره را به نظاره بنشیند، با غم و درد خانواده و رنج مردم تنها می ماند.گویی منتظر بودیم تا علی هاشمی چون ققنوسی مادر از خاکستر هور برخیزد و پایانی باشد بر تمام مشکلات و نگرانیها؛ اما حتی بازگشت شهید هاشمی هم نتوانست تغییری در تاریخ محتوم این سرزمین ایجاد کند. این نتیجه گیری خود مستند است؛ آنجا که مدعی است دولت 30 کیلومتر از مرز را به زمین سوخته تبدیل کرده است و اجازه اقامت و توسعه بومیهای منطقه را نمی¬دهد. حتی از اسطورهها هم کاری برنمیآید.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد