به گزارش جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران جوان، در یکی از روزهای معمولی سال ۲۰۰۶ مرد جوانی با لباسهایی از مدرفته و دوربینی قدیمی دردست، مثل گمشدهها در خیابانهای شهر «کی یف» اوکراین قدم میزند که پلیس مشکوک میشود و از او مدرک شناسایی میخواهد. خب! اینطور چیزها گاهی پیش میآید.
مرد مثل هر شهروند خوب دیگری، کارت شناساییاش را نشان میدهد. همهچیز خوب پیش میرود جز یک موضوع کوچک؛ مدارک مرد، مربوط به ۵۰ سال پیش است. پلیس او را به یک مرکز رواندرمانی تحویل میدهد. پزشکی بهنام «پارلو کوتریکف» او را معاینه و همه صحبتهایش را ضبط میکند. مرد خودش را اینطوری معرفی میکند: «سرگئی پانامارنکوف. در ۱۶ ژوئن ۱۹۳۲ در کی یف بهدنیا آمده و ۲۵ ساله ام».
طبق این ادعا سرگئی حالا باید حدود ۷۴ ساله باشد نه ۲۵ ساله. دکتر از او میپرسد: «چطور در سال ۲۰۰۶ هستی و ۲۵ سال داری؟» مرد درحالیکه گیج بهنظر میرسد، میگوید همان روز برای عکاسی از خانه بیرون آمده، مدتی در خیابانها قدم زده و چندتا عکس هم گرفتهاست؛ ازجمله عکس از یک شیء نورانی در آسمان! بعد هم دوربین را به دکتر نشان میدهد تا حرفش را باور کند.
برای به کار انداختن دوربین قدیمی و چاپ عکس از یک عکاس حرفهای کمک میگیرند. عکاس با دیدن دوربین و نگاتیو، چهار چرخش پنچر میشود و –احتمالا با عربده- میگوید از این مدل دوربین فقط در موزهها پیدا میشود. چیزی که بیشتر عکاس را متعجب میکند، این است که نگاتیو و دوربینی که ۷۰ سال از عمرش میگذرد، اینقدر نو و سالم باشد. او بههرحال نگاتیو را چاپ میکند و درکمال حیرت میبیند که عکسها شهر کی یف را در دهه ۵۰ میلادی نشان میدهد و یک شیء پرنده ناشناس هم در آسمان دیده میشود.
سرگئی، ادعا میکند شیء پرنده بعد از گرفتن عکس بالای سرش میرود و با منتشر کردن نوری، باعث ازحال رفتن او میشود. او هم وقتی چشمهایش را باز میکند، خودش را در جایی جدید میبیند.
دکتر کوتریکف بهتزده تصمیم میگیرد موضوع را بیشتر بررسی کند. برای همین دستور میدهد سرگئی را به هتلی ببرند و با دوربینهای مداربسته رفتارش را کنترل کنند. وقتی روز بعد به سراغش میروند، اثری از او پیدا نمیکنند.
دوربینهای مداربسته هتل هم تصویری از او درحال خروج، ثبت نکردهبودند. دکتر دست از تحقیقات بر نمیدارد و تلاش میکند «والنتینا» نامزد سرگئی را که او هم حالا باید حدود ۷۰ ساله باشد، پیدا کند. موفق هم میشود.
والنتینا وقتی عکس دونفرهاش با نامزد عجیبوغریبش را میبیند، میزند زیر گریه و میگوید یک روز، سرگئی گم شده و دیگر هیچوقت او را ندیده است.
سفر در زمان همیشه یکی از رویاهای دستنیافتنی آدمها بودهاست و دانشمندان درباره آن بسیار تحقیق کردهاند.
قصه سرگئی یکی از مستندترین ماجراهای سفر در زمان بودهاست. هر چند میتوان شواهدی هم برای ساختگی بودن آن پیدا کرد، شما چه فکری میکنید؟
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد