گوهر خیراندیش پای تبلیغ یک کتاب دفاع مقدسی آمد

دلــی که جا ماند

گوهر خیراندیش در میان همه هیاهوی سینما هنوز هم بازیگر پرکاری است، همین حالا که این گزارش را می‌خوانید هم او سر صحنه فیلمبرداری سریال مهران مدیری است و به گواه خبرهای منتشر شده به پروژه سینمایی «مرد بدون سایه» ‌علیرضا رئیسیان هم اضافه شده است،‌ اما در میان همه این مشغله‌های کاری عکسی از او منتشر شده که این بازیگر سینما را در جشنواره دانش آموزی دفاع مقدس یاسوج نشان می‌دهد، جایی که او در حال تبلیغ کتاب «پایی که جاماند» سید ناصر حسینی است. جالب این‌که با جست‌وجوی معمولی کلیدواژه‌های همین جشنواره چیز دندان‌گیری نصیب شما نمی‌شود و همان چند عکس محدود موجود هم نشان از این دارد که این جشنواره خیلی معمولی و جمع و جوری بوده که نهایتا چند ساعت از وقت کلاس چند ده دانش آموز را همراه خانواده‌هایشان گرفته، اگر به سیاق معمول سلبریتی‌های امروزی بخواهیم قضاوت کنیم، ‌این جشنواره آن هم در شهرستانی مثل یاسوج هیچ امکانی برای دیده شدن ندارد! چرا که به نظر می‌رسد یکی از معمول‌ترین قوانین نانوشته سلبریتی‌ها حضور در جایی است که حداقل بیشتر به چشم بیایند و این در حالی است که تازه آنها مطالبه مالی نداشته باشند. در میان خاطرات شفاهی خبرنگاران پر است از روایت افراد مشهوری که فقط برای گفت‌وگو درخواست سکه می‌کنند و عکس منتشر شده گوهر خیراندیش در میانه این فضا تلنگری است به همان افراد،‌ آنها که تنها در پی دیده شدن هستند نه تاثیرگذاری به‌واسطه سلبریتی بودن.
کد خبر: ۱۱۸۷۳۵۲

بسیاری از کارشناسان حوزه رسانه معتقدند با گسترش فضای مجازی و ضریب بالای نفوذ اینترنت در ایران، دیگر رسانه‌های چاپی آن تاثیرگذاری سابق را ندارند. البته همین فضای مجازی و بی‌شمار شبکه‌های اجتماعی هم به تنهایی نمی‌توانند به‌عنوان یک رسانه غالب برافکار عمومی تاثیرگذار باشند. جالب‌تر این‌که رسانه‌های جدید در جامعه ایرانی به باور همان کارشناسان، افراد مشهور هستند. چهره‌های معروفی که به هر دلیلی به شهرت رسیده‌اند و حالا حرفشان برای تمام دنبال‌کننده‌هایشان سند است. مخاطبان امروز شبکه‌های اجتماعی دیگر یک قشر و طبقه خاص نیستند و ورود اینترنت به بیشتر نقاط ایران به این مفهوم است که مخاطبان این شبکه جهانی در دور افتاده ترین نقاط ایران هم حضور دارند. جالب‌تر این‌که بسیاری از افراد (همان مخاطبان شبکه جهانی) منبع موثق اخبارشان را همان افراد مشهور حاضر در فضای مجازی معرفی می‌کنند. البته این موقعیت عجیب می‌تواند هم پیش برنده باشد، درست مثل کاری که گوهر خیراندیش انجام داده است و هم مخرب، درست مثل بی‌شمار فعالیت‌های مجازی و اظهارنظرهای بی‌ربط دیگر افراد حاضر. ناگفته نماند در فضای بی‌کران مجازی تعریف ستاره بودن و مشهور بودن از زمین تا آسمان است که جای بحث آن در اینجا نیست. تماشای همان حس و حال عکس گوهر خیراندیش در صفحه شخصی حبیب احمدزاده، نویسنده دفاع مقدس در اینستاگرام کافی است، متوجه بشویم چقدر کار این بازیگر سینما روی مخاطبان این جشنواره که اغلب کودکان دبستانی هستند تاثیرگذار بوده است؛ کاری که انتظار می‌رود بسیاری دیگر از چهره‌های مشهور در ایران هم انجام بدهند. عکس همانی است که در همین صفحه می‌بینید، گوهر خیراندیش نشسته روی سن رو به تماشاگران از کتابی می‌گوید که روایت اسارت سید ناصر حسینی در زندان‌های بعثی عراق است. کتابی که بعد از انتشارش آن‌قدر خوش درخشید که بارها و بارها لقب پرفروش‌ترین را در بازار کتاب ایران از آن خود کند.

ستاره‌ها و کتاب‌ها
تاثیرگذاری چهره‌های مشهور در حوزه نشر و تشویق مخاطبانشان به کتابخوانی بدون شک امری پسندیده است، اما حضور این چهره‌ها در این حوزه فقط محدود به چنین کار خیری نشده است. اغراق نیست بگوییم معرفی دغدغه‌مند گوهر خیراندیش در معرفی کتاب «پایی که جا ماند» آن هم برای مخاطبان رده سنی خاصی در یک شهرستان شاید مفیدترین و موثرترین کنش یک چهره مشهور باشد. یک جست‌وجوی معمولی با حضور کلیدواژه‌های سلبریتی و کتاب هم نتایج جالب توجهی به دست می‌دهد.
بیشترین حجم مطلب تولید شده با این دو کلیدواژه مربوط به کتاب‌هایی است که توسط این افراد منتشر شده است. فارغ از توانایی برخی از آنها در نوشتن. ‌واقعیت این است که اگر تکلیف‌تان با خودتان روشن باشد سراغ هر کتابی نمی‌روید، به‌خصوص سراغ کتاب‌هایی که پشت اسم نویسنده‌هایشان که از قضا افراد مشهوری هستند، پنهان می‌شوند. داشتن دغدغه فرهنگی و دعوت مردم به کتاب و انتشار کتاب از سوی افراد مشهور عملی شایسته است، اما امکان افزایش سرانه مطالعه در کشور را بالا نمی‌برد. چاپ کتاب‌هایی با کیفیت عالی و قیمت‌های نجومی جز ایجاد فضایی لوکس و برندسازی در حوزه نشر و کتاب تاثیری نخواهد داشت. این کتاب‌ها خود را پشت نام نویسنده پنهان کرده و فقط به پشتوانه نام نویسنده سلبریتی و صفحه اینستاگرامش فروش زیادی کسب می‌کنند. حوزه دیگر حضور افراد مشهور در حوزه نشر برمی‌گردد به حضور آنها در مراسم رونمایی از کتاب‌ها؛ احتمالا فضای تازه‌ای برای تفاخر به دگراندیشی. فضایی که قبلا روی فرش قرمز سینماها شکل می‌گرفته و بعدتر به گالری‌ها و حراجی‌ها کشانده شده و حالا هم رسیده است به مراسم نوپای رونمایی از کتاب با حضور چهره‌های سرشناس! مابقی حضور چهره‌های مشهور در حوزه نشر همان عکس‌های منتشر شده در اینستاگرامشان است که آنها را نشسته کنار شومینه‌ای شیک در ویلایی نشان می‌دهد کنار یک ماگ قهوه و البته کتابی در دست که قرار است بعد از عکس، خواندنش به اتمام برسد.

پایی که جاماند
کتاب «پایی که جا ماند»، یادداشت‌های روزانه سید ناصر حسینی‌پور در دوران اسارتش است که به‌صورت خاطره نوشته شده است. سیدناصر حسینی‌پور در 16 سالگی در آخرین روزهای جنگ در جزیره مجنون به اسارت عراقی‌ها درآمد. وی در طول دوران اسارت شاهد وقایع تکان‌دهنده و دردآوری بوده و سعی کرده است دیدبان اتفاقات و حوادث ماندگار و درس‌آموز اسارت باشد و رفتارهای خوب و بد عراقی‌ها را به‌صورت گزارش روزانه بنگارد؛ در عین حال که تلاش کرده است به امور روزمره نپردازد. این کتاب ابتدا در 23 صفحه به‌صورت خلاصه و رمزگونه و با چند کد و کلمه کوتاه در دوران اسارت این نویسنده، به‌صورت مخفیانه نوشته و بعد از آزادی وی براساس تاریخ، کدها و جمله‌های کوتاه که هرکدام گرای خاطره و اتفاق خاصی بوده، بازنویسی شده به‌طوری که توانسته است خاطرات 187 روز از 808 روز اسارت را به تحریر درآورد. نگارش پایی که جا ماند، از زمان آزادی نویسنده کتاب از دوران اسارت تا دوباره‌نویسی این کتاب و پیدا کردن نکات مبهم و حوادثی که از یاد وی رفته بود، حدود ده سال طول کشیده است. در قسمت پایانی کتاب تصاویری از 23 صفحه دفترچه جیبی که نویسنده از عراق آورده، ضمیمه شده است. حسینی‌پور، کتاب خود را که بیش از 700 صفحه دارد براساس همین 23 صفحه نوشته است.

به روایت یک شاهد عینی

سیدناصر حسینی‌پور اهل روستای ده‌بزرگ از توابع شهرستان باشت استان کهگیلویه و بویراحمد است. او رزمنده داوطلب در جنگ ایران و عراق بود که از ۱۴سالگی، در شهریورماه 1365 به جبهه رفت. حسینی‌پور تخریب‎چی، دید‌‌بان اطلاعات تیپ 48 فتح و اسیر شماره ۲۰۰۹۷ اردوگاه 16 تکریت بود.
سیدناصر حسینی‌پور هم‌اکنون کارمند میز ادبیات مقاومت بخش جنگ نرم دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی است. سیدناصر در حالی به‌عنوان راهنمای گردان 18 شهدا، برای پشتیبانی از رزمندگان گردان قاسم ‌بن الحسن(ع) راهی جزیزه مجنون شده بود که در این عملیات از ناحیه پا زخمی شد و سپس به اسارت نیروهای بعثی درآمد. راوی کتاب درباره حضورش در جنگ این‌گونه گفته است: «من در جزیره مجنون دید‌‌بان بودم.
کار دید‌‌بان مشخص است و تفاوتش با رزمنده عادی در این است که عمل او باید حساب‌شده و دقیق باشد و به روز گزارش بدهد. وقتی اسیر شدم هم دید‌بان بودم، اما نه دید‌‌بانی که فعالیت جبهه و خاکریز عراقی‌ها را زیر نظر داشته باشد، بلکه دید‌‌بان بدی‌ها و خوبی‌های دشمن، دید‌‌بان اتفاقات ناب و خوبی و بدی اسرای خودمان که گاهی برخی‌شان کم می‌آوردند، شدم. این دید‌‌بانی را به صورت یادداشت‌های روزانه درآوردم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها