مشروطه مشروعه بر سر دار
چرا حکم اعدام شیخ فضل الله نوری صادر شد؟

مشروطه مشروعه بر سر دار

دلیل مخالفت شیخ‌ فضل الله نوری با مشروطه چه بود؟

روز 11 مرداد ماه یکی از غمبار ترین روزهای تاریخ معاصر ایران است. روزی که 16 روز پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان، آیت الله شیخ فضل الله نوری که در 8 مرداد بازداشت شده بود، در مرکز شهر شیعه نشین و پایتخت ایران یعنی تهران توسط یپرم خان ارمنی به دار آویخته میشود و عده ای پای دار او کف و سوت میزنند و بعد از آن هم از هیچ جسارتی به جسد او مضایقه نمی کنند.
کد خبر: ۱۱۵۷۳۴۶
دلیل مخالفت شیخ‌ فضل الله نوری با مشروطه چه بود؟

جام‌جم آنلاین، شیخ فضل الله که خود از حامیان و رهبران نهضت عدالتخانه و مقابله با استبداد در زمان مظفر الدین شاه بود ، متوجه شد روشنفکران غربگرا و کمپرادورها* بر این موج حق طلبی سوار شده و در راستای اهداف شوم خود با نام مبارزه با ظلم و استبداد در پی ایجاد خفقان و زدودن دین و باور مردم هستند؛ روشنفکران غربزده ای مانند میرزا فتحعلی آخوند زاده و سید حسن تقی زاده و... همچنین دلالان اجناس خارجی مانند حاج‌ معین‌التجار بوشهری‌ و حاج‌ محمدحسن‌ امین‌الضرب‌ و ارباب‌ کیخسرو جهانیان‌ و ارباب‌ جمشید جمشیدیان و خاندان‌ فروغی‌ که نیای‌ این‌ خاندان‌ به‌ نام‌ آقا محمدمهدی‌ ارباب‌اصفهانی‌ کار خود را به‌ عنوان‌ کارگزار کمپانیهای‌ جهان‌وطن‌ تریاک‌، از جمله‌ کمپانی‌ ساسون‌ بمبئی‌، شروع‌ کرد و فرزندان‌ او به‌ رجال‌ درجة‌ اوّل‌ دوران‌ مشروطه‌ بدل‌ شدند، دو تجارتخانه‌ جمشیدیان‌ و جهانیان‌ در زمان‌ فعالیت‌ برای‌ خلع‌ محمدعلی‌ شاه‌ مخفیانه‌ مقادیر فراوانی‌ اسلحه‌ وارد ایران‌ کردند.

به همین دلیل شیخ فضل الله در مقابل آنان ایستاد و خطرات این جریان را با صدای رسا فریاد زد. اما مردم که هیچ، عده ای از علما و بزرگان و مراجع که از قضا از صحنه مبارزات دور بودند فریب تلگراف ها و اخبار غلط را خورده و همچنان بر حمایت خود از جریان مشروطه اصرار نمودند و فتوا به دفع استبداد محمد علی شاه دادند، فتوایی از سر خیر خواهی ولی بدون تحلیل صحیح از موقعیت ، فتوایی که ستارخان و باقرخان به آن عمل کرده و محمد علی شاه را ساقط کردند. اما به جای او مستبد دیگری نشست و شیخ فضل الله در تهران بر دار شد و قریب یکسال بعد از آن همان هایی که حکم به اعدام شیخ داده بودند ، سید عبدالله بهبهانی روحانی همراه و مدافع مشروطه را ترور کردند و 16 ماه بعد از به دار شدن شیخ شهید وقتی آخوند خراسانی متوجه انحراف مشروطه از اهداف اولیه خود شد و قصد عزیمت به تهران را کرد، در مرگی مشکوک از دنیا رفت و سید محمد طباطبائی از دیگر موافقان و مدافعان مشروطه به گوشه ای تبعید شد و در فراموشی از دنیا رفت. ستارخان با نیرنگ یپرم خان در پارک اتابک خان به شدت مجروح شد و در اثر همان جراحت به شهادت رسید و باقرخان نیز به شدت مضروب شد.

اگر تحلیل صحیح از وقایع نداشته باشیم و دچار اقدامات و تصمیمات هیجانی بشویم خناثان از خواسته های به حق ما به نفع خود سود برده و از سلاح ما برای تسلط بر ما سود خواهند برد .

پیوند عده‌ای دنیا طلب که حد یقفی برای کسب دنیا ندارند با شیفتگان غرب که جز لامذهبی و فرنگی مآبی و از نوک پا تا فرق سر فرنگی شدن آن ها را رازی نمیکند همیشه برای ملت ایران خطرناک بوده است. آنها با تابلوی خواسته های به حق مردم برای جلب حمایت مردم به میدان می آیند. اما وقتی که به اهداف خود از قدرت و ثروت رسیدند آنچه که برای آنان کمترین ارزش و اهمیت را دارد دین و دنیای مردم است.

در مشروطه مردم به دنبال شعارها و وعده های پر طمطراق که نشانه عدم صداقت و نبود عقلانیت بود به بلایی بدتر و شدیدتر مبتلا شدند. خواص و بزرگان هم به دلیل عدم تحلیل صحیح و دقیق وضعیت حاکم دچار خطای در تشخیص و عملکرد شدند و شد آنچه نباید میشد .

جمله ای که بسیاری از علما بعد از مشاهده انحراف مشروطه به زبان جاری کردند این بود که : ما انگور انداختیم که سرکه شود آن را شراب کردند.

اما چه سود ؛ شد آنچه که نباید میشد. کار به جایی رسید که بعد از چند سال کسی جرات گفتن لفظ مشروطه را نداشت. دیگر ابراز پشیمانی مرحوم نائینی - مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالله مازندرانی- آخوند خراسانی- حاج آقا نورالله اصفهانی - آیت‌الله سید عبدالحسین لاری - سید‌محمد طباطبایی ناظم‌الاسلام - محمد‌مهدی شریف کاشانی - ناظم‌الاسلام کرمانی - ادیب الممالک فراهانی - نسیم شمال سپهدار تنکابنی - علی‌اکبر دهخدا و... حاصلی نداشت. شیخ بر دار شده و مشروطه از کف رفته بود.

به عنوان نمونه سپهدار تنکابنی ، فاتح تهران و رئیس الوزرای مکرّر مشروطه که هنگام شهادت شیخ، شخص اول دولت بود ، تنها 2 سال و اندی پس از شهادت شیخ یعنی در ذی‌حجه 1329 نوشت: «هر ساعت این اوضاع را مشاهده و آرزوی مرگ می‌کنم. افسوس نه می‌میریم و نه می‌کشند مرا ... و اگر هم خودم را تلف کنم خلاف شرع است و خَسِرَ الدُّنیا و الآخره می‌شوم»!

*کمپرادور: (واژه‌ای در زبان پرتغالی به معنای «خریدار» است. این واژه در گذشته نام عمومی بازرگانانی بود که در چین و هند و دیگر کشورهای جنوب آسیا به عنوان واسطه سرمایه‌داران و شرکت‌های خارجی (عمدتا اروپایی) عمل می‌کردند. بعدها این واژه همراه با واژه «بورژوازی» به صورت بورژوازی کمپرادور در متن‌های سیاسی و اقتصادی (عمدتا مارکسیستی) رایج شد که منظور از آن اشاره به واسطه‌ها و دلالان سرمایه‌داران خارجی در کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین بود.) در دوران‌ محمدشاه‌ قاجار و اوایل‌ عهد ناصری‌ در ایران‌ برای‌ اولین‌ بار بازارهای‌ ایران‌ مورد هجوم‌ گسترده‌ کالاهای‌ انگلیسی‌، به‌ ویژه‌ منسوجات‌ پنبه‌ای‌، قرار گرفت‌ و این‌ موج‌ باعث‌ ورشکستگی‌ صنعت‌گران‌ و تجار ایرانی‌ شد.

به عنوان نمونه، در دهة‌ 1840 بارون‌ دوبد(سیاح روسی- که در 1841 م . حجاری های تنگ سااولک در کوههای بختیاری را کشف کرد.) از ورشکستگی‌ صنایع‌ نساجی‌ خوزستان‌ خبر می‌دهد. هجوم‌ کالاهای‌ غربی‌ به‌ بازار ایران‌ با واسطة‌ تجار بزرگی‌ صورت‌ می‌گرفت‌ که‌ منافع‌ آنها به‌ کلی‌ با منافع‌ بازاریان‌ و تجار متوسط‌ و کسبه‌ تفاوت‌ داشت‌.

احمد سلطانی: پژوهشگر تاریخ معاصر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها