چرا دعوت سلبریتی ها اثرگذار نیست؟

کمپین‌های بند انگشتی

یکشنبه (27 خرداد) بود که بازیکن خاطره‌انگیز سال‌های نه‌خیلی دور فوتبال ایران که لقب جادوگر آسیا را با خود یدک می‌کشید در موضع‌گیری علیه اوضاع اقتصادی کشور و افزایش قیمت کالاها، مخاطبان خود را دعوت به نخریدن کالاهای گران شده اعم از خودرو، طلا و هرچیز دیگری که گران شده بود، کرد.
کد خبر: ۱۱۴۸۷۹۹
کمپین‌های بند انگشتی

کمپینی که مخاطبان را دعوت به بازنشر پست اصلی می‌کرد و آنها را ترغیب به نخریدن کالاهای گران کرده بود. «سلبریتی» آن عبارتی است که این روزها در شبکه‌های اجتماعی تبدیل به عبارتی رایج شده که رفتارهای آنها به عنوان ملاک و شاخص معرفی می‌شود. از ترغیب مخاطبان به حضور در انتخابات تا فراخوان کردن برای یک حرکت اجتماعی از جمله رفتارهایی است که طی سال‌های اخیر از سلبریتی‌ها سراغ داریم. برای مثال در فقره انتخابات شاهد بودیم که چهره‌هایی که سلبریتی هستند، موجی در حمایت از یک چهره انتخاباتی ایجاد کردند ولی با اندکی تغییر در مواضع فرد انتخاب شده، شاهد چرخش آنها در مورد آن شخص بودیم و رفتارهایی از آنها سر زد که نشان می‌داد بر اثر یک رفتار که باب میل آنها نبوده چنین مواضعی اتخاذ کرده‌اند، حال در این بین مردمی که به اعتماد سلبریتی بودن آنها پشتشان راه افتاده‌اند، چه تکلیفی دارند روشن نیست.

سلبریتی بودن مساوی با نخبه بودن نیست

اتفاقی که در ارتباط با سلبریتیها در کشور روی داده این است که مخاطب عام بر این باور است که وقتی سخن از سلبریتی میشود مشغول سخن گفتن از یک مصلح یا نخبه اجتماعی نیستیم. سلبریتیها در تعریف مساوی با ستارههای عرصه موسیقی، سینما، ورزش و ... هستند. در توضیح این افراد معمولا به کسانی اشاره میشود که در این زمینهها دارای سرشناسی و محبوبیتاند. چنین شخصی به راحتی از طریق مردم بویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته میشود. «ستارهها اغلب از طریق رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، سینما، نشریات و شبکههای اجتماعی به سرشناسیشان افزوده میشود و علت آن پرداختن زیاد به موضوعات ستارهها در رسانهها در جهت تغذیه مطالب نشریات و پایگاههای خبری میباشد، که منجر به درآمدزایی برای آنها میگردد.» در عرف امروز جامعه ایرانی اینطور رایج است که سلبریتیها اصلاحگران اجتماعی هستند که مسئولیتی خطیر برای نجات انسانها دارند، در صورتی که در موضوعات بسیاری سراغ داریم که سلبریتیها ایرانی در موضوعاتی نظیر کشتار مردم یمن یا فلسطین سکوت اختیار کردند و حرفی نزدند.

کمپینی به عمق یک بند انگشت

در اغلب مواردی که سلبریتیها در موضوعات مختلف موضعگیری داشتند شاهد بودهایم که به زوایای موضوع نگاه نکرده و تنها از یک منظر آن را قضاوت کردهاند و به همین خاطر مواضع آنها استحکام درستی نداشته و خیلی زود کممایه بودن آنها روشن شده و مخاطبان عادی خودشان با اندکی تامل به کمعمق بودن مواضع آنها پی بردهاند. بیتوجهی به موضوعات اصیل مردم و بیریشه بودن اظهارنظرها اغلب سبب میشود که نتیجهای از دعوتها و اظهارنظرهای ستارهها حاصل نشود و مخاطبان نیز روز به روز به آنها بیاعتماد میشوند. با نگاهی گذرا و مرور ذهنی برخی کمپینها میتوان پی به توخالی بودن رفتارهای اصطلاحا اجتماعی سلبریتیها داشت. مطلقپنداری سلبریتیها سبب میشود گمان کنند تمام اظهارات آنها صحیح است.

عمر کوتاه کمپینها

کوتاه بودن عمر کمپینها دلایل بسیاری دارد که یکی از آنها تضاد سخنان سلبریتیها با رفتارهایشان است. برای مثال سلبریتیای که سفرهای خارجیاش قطع نمیشود یا برای تولد نوزادش هم حاضر به ماندن در کشورش نیست مخاطب چطور باید اعتماد کند که او حرف از تحریم خرید فلان محصول خارجی یا بیکیفیت بزند. یا وقتی سخن از حمایت از کالای ایرانی است چرا باید به ستارهای که خودش به آن ابزار عقیدهای ندارد، اقتدا کرد. از این رو یکی از دلایلی که باید به عنوان کوتاهی عمر کمپینها به آن اشاره کرد، شعاری بودن و اختلاف میان حرف تا عمل سلبریتیها است. اتفاقی که موجب بیاثر شدن کمپینها میشود.

دنیای غیرواقعی

با نگاهی به برخی کمپینها و پویشهای اجتماعی میتوان به موفق نشدن آنها در مرحله عمل پی برد. خارج نشدن از عالم مجاز و نرسیدن به عالم واقع مهمترین مسالهای است که پویشهایی از جنس نخریدن کالای گران با آن روبهرو هستند. گسستگی میان کمپینهای اجتماعی با مردم شاید اصلیترین دلیل موفق نشدن آنها است. طراحان و راهاندازان کمپینهای اجتماعی اغلب در برج عاجی نشستهاند و همین سبب میشود در مرحله اثرگذاری تنها افکار عمومی را به خود معطوف کنند و در مرحله اجرا اتفاقی روی ندهد. در مجموع بارها دیده شده پیشنهادهایی که مطرح میشود اغلب برخاسته از جو و احساس است و روی کاغذ اتفاق مثبتی است اما وقتی به میدان عمل وارد میشود بازی تغییر میکند و سست بودن آنها رو میشود. به نظر میرسد کمپینهایی که در دنیا به عنوان رفتارهایی اثرگذار مطرح میشوند (برای نمونه چالش خالی کردن سطل یخ که در آغاز برای حمایت از بیماران سرطانی بهراه افتاد) در ایران به خاطر دستمالی شدن و استفاده بیمورد در امور پیشپاافتاده، تبدیل به یک بازی و سرگرمی برای شهرت سلبریتیها شده است.

کمپین آبکی

«من صدای آب هستم» یکی از کمپینهایی بود که با هدف مبارزه با کمآبی و مطالبه مساله آب آغاز شد و ردپای حضور دولتیها در آن به چشم میآمد، اما وقتی دنباله آن را جستوجو میکنیم اثری از موفقیت و حتی اثرگذاری آن نمیبینیم و نشان میدهد باز هم کمپینی با هدف آرام کردن افکار عمومی در موضوع آب با حمایت نهادهای مرتبط به دولت برگزار شد. اتفاقی که با حضور چهرههای مختلفی مانند رضا کیانیان، نـــرگس آبیـــــــار، فـــــــضهسادات حسینی، عشرت شایق و ... برگزار شد ولی اتفاقی در عرصه اجرا روی نداد و تنها حرکتی نمایشی بود که در ادبیات شبکههای اجتماعی آن را «شوآف» میخوانند.

سلفی ترحم

«سلفی با کودکان کار» یکی از کمپینهایی بود که از سوی هنرمندان در جهت حمایت از کودکان کار ایجاد شد و مخاطبان را دعوت به گرفتن عکس سلفی با آنها میکرد. اتفاقی که باز هم تنها رفتاری نمایشی بود و قرار نبود به واسطه آن تغییری در حال جامعه هدف آن صورت گیرد. این پرسش از سوی کاربران این کمپین مطرح میشد که سلفی گرفتن با یک کودک کار قرار است چه تاثیری در زندگی آنها داشته باشد؟ حتی برخی در واکنش و اعتراض به این رفتارها از هنرمندان خواستند درآمدهای خود را صرف کودکان کار کنند تا آنها از این معضل رها شوند و بتوانند مانند کودکان دیگر از امکان تحصیل و رفاه بهرهمند باشند.

درنده بی دفاع

«یوز تا ابد» را بسیاری آخرین تیر ترکش نهادهای محیط زیستی دانستند که برای حفاظت از گونه نادر یوزپلنگ ایرانی راهاندازی شد تا با ایجاد مطالبه در افکار عمومی نسبت به این گونه نادر جانوری که زیستگاه آن در ایران است و نسل آن رو به انقراض میرود بتوانند حرکتی عمومی ایجاد کنند. اما به نظر میرسد باز هم تیر دستگاههای دولتی به هدف ننشست و در همراهکردن مردم با این مساله موفق نشدند. مسالهای که برای بسیاری از ایرانیها نیز موضوع مهمی بوده و هنرمندان با جلوداری یکی از چهرههای سینما دعوت به جمعآوری کمک مالی برای حمایت از اینگونه نادر جانوری کردند اما در نهایت شفاف نشد که مبالغ جمعآوریشده به چه سرنوشتی دچار شدند. شاید این عدمشفافیت در چنین حرکاتی عاملی برای بیاعتمادی مخاطب به حرکتهای مشابه باشد.

نه به شهرزاد، قباد، فرهاد و دیگران

«نه به شهرزاد» اما کمپینی متفاوت از دیگر کمپینها بود، از این حیث که اینبار یک حرکت در شبکههای اجتماعی با هدف شفافیت درباره درآمدهای هنرمندان صورت گرفت. هنرمندانی که در امور مختلف جلودار هستند اینبار به چالشی دعوت شدند تا محل تامین دستمزدهای آنان روشن شود. این کمپین بهخاطر حواشی ماجرای تامین هزینههای این سریال از سوی تهیهکننده آن ایجاد شد و این سوال را ایجاد کرد تا هنرمندان نسبت به این حواشی پاسخ دهند. البته این کمپین نیز در سکوت رسانهها و سکوت هنرمندان مسکوت ماند و نتیجهای از آن حاصل نشد. به خصوص اینکه اینبار نوک پیکان مطالبه به سوی هنرمندانی بود که خودشان از متخصصان کمپینسازی در فضای شبکههای اجتماعی هستند.

حسام آبنوس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها