
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اما تصمیمی که 222 سال پیش گرفته شد حالا بحرانی را پیش روی سیاستگذاران گذاشته، فقط بهانههای تکراری هر ساله مثل آلودگی هوا میتواند دوباره بحث تمرکزگرایی شدید پایتخت را یادآوری کند. هرچند زلزله اخیر غرب تهران نیز بهانه تازهای است تا دوباره لزوم تمرکززدایی در پایتخت، موضوع بحث برخی مسئولان شود، اما زلزله فراموش میشود و باد و باران آلودگی هوا را میبرد و دوباره از یادمان میرود تنها راه برونرفت از شرایط فعلی، تمرکززدایی از پایتخت است و نه البته موضوع انتقال پایتخت.
ساماندهی کمیته ساماندهی
هرچند موضوع انتقال پایتخت یکی از راههای مورد بحث درباره لزوم تمرکززدایی در تهران بوده، اما صرفا به معنای انتخاب یک پایتخت دیگر برای ایران نبوده است.
در چند سال اخیر هر زمان صحبت از انتقال پایتخت شده منظور بحث تمرکززدایی بوده است. هر چند در برخی موارد هم مشخصا درباره تعیین شهری دیگر برای پایتخت ایران مورد بررسی قرار میگرفته است.
طرح انتقال پایتخت با امضای یکصد نفر از نمایندگان مجلس نهم سال 92 در صحن علنی مطرح و به کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور مجلس ارجاع داده شده بود که البته بهعلت موانع پیش روی، بررسی آن متوقف شد. رمضان شجاعیکیاسری، عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی همان سال خبر داده بود مجلس و دولت به تشکیل کمیتهای برای بررسی این امور رأی دادند، اما جالب این که بعد از گذشت چهار سال همچنان این کمیته تشکیل نشده است.
آن طور که پروانه مافی، عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس فعلی میگوید: کمیته ساماندهی پایتخت در کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور مجلس شورای اسلامی تشکیل شده، اما متاسفانه جلسات آن هر شش ماه یک بار تشکیل میشود که با وجود مشکلات بسیار در پایتخت، تصمیمگیری در این زمینه نیازمند سرعت بیشتری است.
حمیدرضا کاظمی، نایبرئیس کمیسیون امور داخلی و شوراها هم با اشاره به این که اتفاقاتی مثل زلزله و آلودگی هوا لزوم تشکیل این کمیته را بر سر زبانها میاندازد به جامجم میگوید: این موضوع هنوز هم در دستور کار کمیسیون قرار دارد، اما جمعبندی نهایی به کمیسیون نرسیده است.
با توجه به چنین رویکردی میتوان گفت ارادهای برای انجام این کار وجود ندارد؛ چرا که فقط تشکیل یک کمیته آن هم با تشکیل شش ماهه جلسات در طول چهار سال به سرانجامی نرسیده است. این موضوعی است که نایب رئیس کمیسیون امور داخلی مجلس هم در گفتوگو با جامجم به آن اشاره میکند. جلالی میگوید: این نکته هم بسیار روشن است اراده قوی برای این کار نیست، مگر این که شرایط تازهای رقم بخورد و این موضوع تبدیل شود به یک مطالبه عمومی تا مسئولان ارشد نظام هم برای آن فکر عملی و تازهای داشته باشند.
اما جالب اینجاست که موضوع تمرکززدایی توسط افراد و نهادهایی مطرح شده که هر یک به سهم خود در تمرکزگرایی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و علمی در شهر تهران نقش داشتهاند و بخشی از مسئولیت شکلگیری نابرابری فضایی و توزیع نامتوازن قدرت به عهده آنان اسـت.
نظام اداری نیازمند انقلاب
بسیاری بر این باورند موضوع انتقال پایتخت فارغ از بار وحشتناک مالی آن و البته نبود زیرساختهای لازم هم اجرایی نیست، چراکه حالا تهران به آیینه تمام نمای ایران تبدیل شده است. امروزه تهران تنها پایتخت ایران نیست، بلکه فراتر از آن است. تهران حالا تبدیل یه یک نماد شده و بدیهی است میتوان یک سازمان را جابهجا کرد، اما نمیتوان یک نماد را جابهجا کرد. همین موضوعی است که محمدحسین پاپلی یزدی، استاد دانشگاه و دبیر علمی همایش تمرکززدایی و ساماندهی پایتخت، تحقیقات بسیاری در رابطه با آن داشته است. او در گفتوگویش با جامجم آلودگی هوا را مثال میزند و میگوید: یکی از یافتههای ما در چند سال تحقیق این بود که نظام اداری ما در ایران یکی از علتهای آلودگی هواست؛ چراکه بین 20 تا 30 درصد آلودگی تهران به واسطه نظام اداری کشور است.
آمارهای پاپلی یزدی مربوط به سال 94 است و نکتههای ریز و درشتی در اثبات ادعاهای او وجود دارد. به گواه این آمارها که به واسطه پایشی در سال 94 به دست آمده است، در تهران از هر 23 نفر یک نفر کارمند دولت است و اگر آموزش و پرورش از این آمار حذف شود از هر 17 نفر یک نفر کارمند دولت است. با همین وضع و طی همان پایش، حدود 83 درصد از نامههای ارسال شده به تهران را اگر شخص دنبال آن نرود به هیچ سرانجامی نمیرسد. او با استناد به این آمار به جامجم میگوید: درست است خودروهای فرسوده زیاد است، اما با همین خودروهای فرسوده مردم مجبورند برای پیگیری نامههایشان در شهر تردد کنند.
آمارها همچنان قابل توجه و خواندنی و عجیباند. سال 1394 استانداران به طور متوسط 145 روز در تهران بودهاند. به این مفهوم که روزانه 90 هزار نفر فقط برای انجام کار اداری وارد تهران میشوند. جالب این که مدیران عامل شرکت آب در سال، 54 روز را در تهران هستند.
پاپلی یزدی درباره دلیل عنوان شدن چنین آمارهایی میگوید: نظام اداری ایران آنقدر پروار است که نمیتوان بدون آن کارها را پیش برد. اگر از تصمیماتی همچون دولت الکترونیک از او بپرسید باز هم با آمارهای قابل توجهی
رو به رو میشوید، او میگوید: بانکها الکترونیکی شدهاند، اما 13 شعبه بانک در مرکز تهران وجود دارد که تعداد مراجعه به این آنها معادل کل مراجعان به بانکهای فرانکفورت در یک روز است، آنهم در شرایطی که فرانکفورت یکی از مراکز اقتصادی اروپا و آلمان محسوب میشود.
تصمیمات و قوانین فقط قسمتی از ماجراست. آیا باید برای مراجعه مجازی فرهنگسازی کرد؟ آیا باید اصلاحات فرهنگی گستردهای برای استفاده از فناوریهای نوین و حل مسائل از طریق سیستمهای غیرحضوری انجام داد؟ آیا باید اصلاحات اقتصادی عمیقی انجام شود تا مشتریان و ارباب رجوع قانع شوند بدون حضور فیزیکی و چانهزنی و برقراری ارتباطات شخصی امکان حل مسائل آنها وجود دارد؟ به نظر این امور لازم است.
تهران اعتبار میآورد
هرچند ساختار نظام اداری یکی از دلایل مهم و موثر تمرکزگرایی تهران است، اما این موضوع دلایل ریز و درشت دیگری هم دارد. یکی از آنها مهاجرت است. با نگاهی به سرشماری صورت گرفته در سال 95 میتوان متوجه شد همچنان تهران مهاجر پذیرترین شهر ایران است. این شهر، مقصد بیش از 20 درصد از جمعیت مهاجر ایران طی پنج سال بوده است؛ در حالی که این رقم پنج سال پیش 7/17 درصد بوده است. برای پایین نگهداشتن نرخ رشد تهران نسبت به نرخ رشد مناطق شهری ایران باید عامل اصلی ایـن رشد یعنی همین مهاجرت را کنترل کرد.
امروزه بسیاری از مسائل ناشی از تمرکز جمعیت و الگوی توسعه ناموزون فضایی در شهر تهران مشاهده میشود. وجود فضاهای نابرابر در گستره شهر موجب شده فرصتهای برابر در اختیار ساکنان محلههای شهری قرار نگیرد.
محمد اسکندری ثانی، استاد دانشگاه بر این باور است که کنترل مهاجرت راهحلهایی هم دارد. او به جامجم میگوید: این امر با اجرای برنامه آمایـش در کل کشور و توزیع متعادل امکانات توسعه در سراسر سرزمین، توسعه بهرهگیری از منابع طبیعی، توزیع عادلانه منابع مالی در بطن یک برنامهریزی جامع و متعادل اقتصادی قادر به کاهش نابرابریهای جمعیتی مناطق مختلف و ایجاد تعادل در جذب و دفع جمعیت این مناطق خواهد بود.
در نگاه بسیاری از مهاجران، تهرانی بودن یک مزیت شده است. به این مفهوم که بسیاری به این شهر مهاجرت میکنند که تهرانی شوند! پاپلی یزدی در این موضوع هم نشانههای جامعهشناسانه جذابی میبیند. او به جامجم میگوید: مهاجران به تهران، جویای کار، پول و نام هستند. تهران برای شهروندان خود گمنامی توام با آزادی میآورد. تهران نسبت به شهرستانها مشکلات بیشتری در حمل و نقل، ترافیک، آلودگی و... دارد، اما تهران برای مردمش درآمد، آزادی نسبی، رفاه نسبی و نام و نشان میآورد. خود این نام و هویت و تهرانی شدن یک امتیاز است. این امتیاز چه کاذب باشد چه صادق، جاذبه دارد. همین جاذبه باعث میشود اقدامات مربوط به مهاجرت معکوس از تهران تا به حال موفق نباشد.
معضلات همیشگی تهران همچون آلودگی هوا، صوتی و ترافیک و البته نبود آمادگی این شهر در برابر رخدادهایی همچون زلزله دوباره بحث کلانی به نام تمرکززدایی از تهران را مطرح کرده است، هرچند بدون شک عمر این بحث هم تنها چند روز است، اما درست مثل خیلی از مشکلات دیگر کشور راهکارهایی برای این مشکل هم عنوان شده است.
اتخاذ سیاستهایی همچون سرمایهگذاری در زیرساختهای شهری بویژه شبکههای حمل ونقل، افزایش اختیارات نهادهای استانی و منطقهای و حمایت از صنعتگران و تولیدکنندگان در استانهای محروم و انتقال تدریجی و کارشناسی شده واحدهای غیرلازم مستقر در تهران فقط مشتی از خروار برنامههای ارائه شده برای تمرکززدایی از پایتخت است. البته نباید به وجود این راهکارها امیدوار بود، چراکه هنوز پس از پنج سال از تصمیم به تشکیل کمیته ساماندهی پایتخت هنوز این کمیته در مجلس شورای اسلامی تشکیل نشده است، چه برسد به تصمیم کلانی برای تمرکززدایی از این شهر.
میثم اسماعیلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد