به گزارش جام جم آنلاین از مهر، آنچنان به حضرت روح الله عشق می ورزید و به مجاهدت انقلابی و مردمی پایبند بود که وقتی در یکی از بازجویی های ساواک از وی سوال شد که نظرش درباره خمینی چیست، اینگونه پاسخ داد:«من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد، آیت اللّه خمینی است».
ایران دوران ستمشاهی، سرمای استخوان سوز دی ماه ۱۳۵۳ را تجربه می کرد و زندانهای رژیم، همچنان از مردم انقلابی پُر بود.
در آن سالها، این مردم بودند که ندای حق خواهیِ امام خود را – که کیلومترها دور از وطن و در تبعید بود – بی پاسخ نگذاشته بودند و همگام با برخی عالمان انقلابی و شاگردان امام، همچنان به مبارزه ادامه می دادند.
یکی از این عالمان دینی و مبارزان انقلابی؛ شهید آیت الله حسین غفاری است؛ شخصیتی که در هفتمین روز از دی ماه سال ۱۳۵۳ در ۶۰ سالگی و با تداوم شکنجه ها به شهادت رسید.
ساواک همان شب تصمیم گرفت تا پیکر مطهّر این عالم مجاهد، با دست و پایی شکسته، دندانهایی خُرد شده و محاسنی خونین، در بهشت زهرا به خاک سپرده شود؛ اما مردم از ماجرا مطلع شدند و پیکر ایشان را به قم منتقل کردند تا صبح روز بعد پس از تشییع، در وادی السلام به خاک سپرده شود.
اما این مرد مبارز، نه تنها در سالهای پایانی زندگی، بلکه از همان دوران کودکی، در رنج و محنت زیست؛ چراکه تنها در شش سالگی، یتیم شد و به همراه سایر اعضای خانواده و و بویژه برادرانش، به کشاورزی و کارگری روی آورد.
او با این حال و به تشویق دایی خود، علاقه مند بود که به حوزه علمیه برود و دروس دینی بیاموزد؛ این بود که با وجود همه سختی های زندگی، تحصیل کرد و پس از سپری کردن مقدّمات، در درس استادانی مانند حضرات آیات عظام فیض قمی، بروجردی، حجّت کوه کمره ای و خوانساری حضور یافت؛ این در حالی بود که دایی اش، نخستین استاد او در آموزش علوم دینی به شمار می رفت.
یکی دیگر از توفیقات این عالم انقلابی، توفیق شاگردی حضرت امام خمینی و کسب فیض بی پایان از محضر آن مرد خدا در سالهای پیش از تبعید بود.
وی از همان آغاز طلبگی، به تدریس و تبلیغ هم اشتغال داشت و همچنین جلساتی در مساجد مختلف برگزار می کرد تا انتقال دهنده فیض درسهای حضرت روح الله به دیگران باشد.
چنین بود که او به عنوان یک مجاهد علمی و البته بی باک، بی پروا و در جهت حمایت از نهضت انقلابی حضرت امام خمینی، به شاه ظالم می تاخت و هیچگاه در این مسیر، احساس خستگی نکرد.
حرف او و همرزمانش این بود که مخالفت رژیم با روحانیت اصیل، محدود کردن فعالیتهای اسلامی، ترغیب و تشویق مردم به بی دینی و کشف حجاب، آزادی عمل فرقه های ضالّه و افکار انحرافی، همه و همه سبب می شود تا کشور به جای پیشرفت و توسعه، شاهد عقبگرد و پس رفت باشد.
اینچنین بود که آیت اللّه غفاری بارها توسط مأموران رژیم و در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ هجری شمسی، دستگیر، زندانی و شکنجه شد؛ اما همچنان نهضت مقدس امام را روزنه امیدی برای نجات امّت اسلامی می دانست و از این خطّ انقلابی حمایت می کرد.
او نه تنها در جبهه عملی مبارزه با طاغوت، پیشتاز بود؛ بلکه، فعالیتها و تلاشهای علمی و ادبی خود را نیز در این مسیر متمرکز کرد که نوشتن حاشیه مفصل وی بر کتاب ماندگار «عروه الوثقی» از آن جمله است و البته بر اساس اسناد موجود، برخی دیگر از آثار خطّی وی نیز در بارها هجوم ساواک به خانه اش، از بین رفت و باقی نماند.
اخلاص و تقوا، از دیگر ویژگی های این شهید والامقام است که سبب می شد تا مردم نیز وی را به عنوان شخصیتی محبوب و ممتاز بشناسند و به دیگران هم معرفی کنند.
همه این مجاهدات در حالی به وقوع پیوست که آیت الله غفاری در طول آن سالها، سه فرزند خود را از دست داد و مجبور بود به دلیل بیماری همسر، امور خانه را نیز بر عهده بگیرد.
آخرین هجوم به خانه این مبارز انقلابی در تیر ماه سال ۱۳۵۳ اتفاق افتاد و وی در این نوبت، چهار ماه زندانی بود تا اینکه دادگاه، وی را به هشت ماه حبس محکوم کرد؛ اما او سرانجام بر اثر شکنجه ها، در چنین روزی به سوی معبود پر کشید و از همّ و غمّ دنیا رهایی یافت.
نقل است که وی در آخرین سالهای زندگی و در زندانهای خود، هشت ساعت مطالعه می کرد و چهار ساعت تدریس داشت و همچنین هر شب، نماز شب و دعای افتتاح می خواند و از خداوند، طلب شهادت می کرد؛ آرزویی که سرانجام به آن رسید.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد