به گزارش جام جم آنلاین، توجه به افزایش گمانهزنیها درباره هماوردی مستقیم عربستان و ایران نکاتی در این باره مطرح است که یادداشت امروز به بررسی آن میپردازد.
نکته اول، حقیقت جنگ نیابتی
تحلیلگران سیاسی بر این باورند که ناامنیها، تنشها و جنگهای متعدد در غرب آسیا از لبنان و سوریه و عراق گرفته تا یمن و بحرین و قطر نشانههایی از رقابت و هماوردی عربستان سعودی با ایران، دولتهای مستقل منطقه و گروههای شبه نظامی همسو با ایران است.
به عبارت دیگر ایران به عنوان ام القرای مقاومت اسلامی سلسله جنبان جریانی سیاسی – نظامی و امنیتی در منطقه است که با محوریت استقلال از آمریکا، تقابل با رژیم صهیونیستی و گروههای افراطی و تروریستی و با اتحادی راهبردی با کشورها و جنبش های مردمی،به پیروزی های تعیین کننده ای در منطقه دست یافته است.
این وضعیت به همان میزان که موقعیت و قدرت جبهه مقاومت در تحولات منطقه ای را تثبیت کرده است، موجب متزلزل شدن موقعیت رژیم صهیونیستی، گروههای تروریستی و به تبعیت از آن تزلزل در موقعیت کشورهای همسو با اسرائیل و حامی تروریسم در منطقه شده است.
به همین دلیل عربستان سعودی که به ویژه در سالهای پس از بیداری اسلامی در صف کشورهای ضد مقاومت قرار گرفته ، از تمام توان خود برای مقابله با جبهه مقاومت و راهاندازی جنگهای نیابتی در کانونهای حضور ایران استفاده کرده است.
تلاش برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی، حمایت از گروههای تکفیری با هدف براندازی دولت های مردمی و قانونی در سوریه، عراق و لبنان، مداخله مستقیم نظامی در بحرین و یمن، جنگ روانی گسترده علیه ایران و لابی برای به بن بست کشاندن مذاکرات هسته ای و تحریک نزاع های فرقه ای و قومی برای بسیج افکار عمومی عربی و اسلامی علیه ایران نمونههایی از ترفندهای عربستان سعودی برای تضعیف جبهه مقاومت است که هیچ نتیجه مثبتی به همراه نداشته است.
نکته دوم، شکست در جبهه های مختلف
رجزخوانی های حکام سعودی علیه ایران امری چندان بی سابقه نیست، و مقامات سعودی در سال های اخیر همواره کوشیده اند شکست ها و ناکامی های خود را به عامل خارجی یعنی ایران اسلامی نسبت دهند و تقابل موهوم ایرانی عربی یا شیعی سنی را در سراسر منطقه ترویج کنند.
در هفته ها و ماه های اخیر هم پیروزی های قاطع جبهه مقاومت در سوریه، عراق، اقلیم کردستان، لبنان، قطر و یمن به ناامیدی و خشم حاکمان سعودی دامن زد و سران این رژیم را به ایران هراسی و اتخاذ مواضع خصمانه و تهدید علیه ایران اسلامی واداشت، به گونه ای که ولیعهد جوان سعودی ماه ها پیش از این از کشیدن دامنه جنگ به ایران سخن گفت، وزیر خارجه عربستان هم ابراز امیدواری کرد که تحولات منطقه به جنگ مستقیم با ایران منجر نشود!
پیرو این دست اظهارات غیرمسئولانه گمانه زنی درباره وقوع جنگ مستقیم میان عربستان و ایران در محافل سیاسی و رسانه ای بالا گرفت و حتی در محافل عمومی هم به نقل مجالس تبدیل شد.
اما با این حال نگارنده به چند دلیل معتقد است که حاکمان سعودی به ویژه شخص محمد بن سلمان ولیعهد جوان عربستان فاقد اراده لازم برای عبور از جنگ نیابتی و آغاز جنگ مستقیم با ایران است.
دلیل اول، علم به اقتدار نظامی ایران
اول اینکه بن سلمان 32 ساله به توانمندی نظامی، تسلیحاتی و موشکی برتر ایران در منطقه آگاه است. تجربه جنگ شکست خورده صدام علیه ایران که با حمایت همه حکام عرب از جمله آل سعود همراه بود و تجربه پیروزی های ایران در کنار ارتش و گروههای مردمی سوریه و عراق بر خطر بزرگ تروریسم تکفیری در منطقه نمونههایی از اقتدار ایران اسلامی است و سران سعودی به آن آگاه ترند.
حملات ویرانگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با موشکهای نقطه زن به مراکز داعش در فاصله 650 کیلومتری در خاک سوریه شاید درسی باشد که به زودی از ذهن سران سعودی پاک نشود.
دلیل دوم، نفوذ منطقه ای ایران
موضوع دوم چتر حضور منطقه ای ایران در سه سطح مردمی، حاکمیتی و جنبش های سیاسی در کشورهای منطقه است، که سران سعودی هرچند با عنوان دخالت ایران در این کشورها از آن یاد کرده اند، اما قدر مسلم این است که به آن اذعان دارند.
تحمیل استعفا بر سعد حریری به دلیل مماشات و همراهی ادعایی وی با حزب الله لبنان و ایران، و همچنین نشانه رفتن انگشت اتهام به ایران در ماجرای شلیک موشکی ارتش یمن به سوی ریاض دو نشانه ای از اذعان تلخ مقامات سعودی به حضور و تعامل راهبردی ایران با کشورها و جنبش های مردمی در منطقه است، و تردیدی نیست، که در اتخاذ هرگونه تصمیم غیرعاقلانه علیه ایران مد نظر دولتمردان سعودی قرار خواهد گرفت.
دلیل سوم، شکست در جنگ مستقیم یمن
نکته دیگر اینکه مقامات سعودی به درستی می دانند که نه تنها چاه های نفت و مراکز اقتصادی و نظامی، که پناهگاه های سلطنتی آل سعود هم در حریم موشک های نقطه زن و ویرانگر ایران قرار دارد. موشک هایی که کارایی جنگی خود را در حمله به مراکز داعش در عمق خاک سوریه نشان داده اند، و نیازی به آزمون دوباره ندارند.
و البته ولیعهد جوان سعودی - که با طرح رویایی «عربستان 2030» آمال و آرزوهای بلندی را ترسیم کرده است – به خوبی می داند که رویای شیرینش بر تخت شاهی عربستان را نباید به آزمون خطرناک هماوردی با ایران در معرض نابودی برای همیشه قرار دهد.
و صد البته «او» که در مقام وزیر جنگ سعودی بانی و فرمانده اصلی جنگ یمن بوده و با گذشت بیش از دو سال و نیم ناکامی به ظرفیت واقعی نظامی کشورش پی برده است، می داند که قیاس توان و اقتدار نظامی ایران با کشوری مثل یمن اشتباهی مرگبار و نابخشودنی است.
دلیل چهارم، ناتوانی در ایجاد ائتلاف جنگی
چهارم اینکه عربستان در ائتلاف نظامی علیه کشوری مثل یمن نتوانسته است متحدان سنتی خود مثل مصر و پاکستان را به ورود مستقیم در ائتلاف متقاعد کند، و این کشورها ترجیح داده اند از آتش ماجراجویی شاهزاده خام سعودی برحذر باشند؛ پس مقامات سعودی به تجربه و منطق باید به این نتیجه قطعی رسیده باشند که نه این تنها متحدان سنتی که حتی کشورهای کوچک محدود و ناچیز حاضر در ائتلاف ضد یمن هم حاضر به همراهی با تهور نظامی آل سعود علیه ایران نخواهند بود.
ناگفته پیداست که وعده حمایت امریکا هم نمی تواند عقل نظامی ریاض را به جنگ نظامی مستقیم و ورود به این باتلاق ناپیدا کرانه رهنمون شود، چه آنکه به تجربه دیدند؛ این حمایت و هم پیمانی در جنگ سوریه و یمن هم برای سعودی ها راهگشا و پیروزی بخش نبوده است.
به نظر نگارنده حاکمان سعودی به ویژه محمد بن سلمان ولیعهد جوان عربستان باید بدانند که آمریکا و رژیم صهیونیستی به رغم هم صدایی با عربستان در سیاست های ضد ایرانی هرگز متحد حقیقی آل سعود به شمار نمی آیند و خاطره تلخ نقش عربستان در صدها حملات تروریستی به ویژه حمله تاریخی 11 سپتامبر را فراموش نخواهند کرد.
افزون بر این هیات حاکمه آمریکا به شکل طبیعی و ماهوی نه با ساختار سیاسی موروثی و غیرمردمی عربستان سعودی سازگاری دارد، نه جامعه افراطی و فرهنگ عقب مانده عربستان وهابی را می پسندد و نه با نقش پشتیبان عربستان از اندیشه افراط گرایی در جهان کنار خواهد آمد.
در نتیجه اگر وعده و پیمان پنهانی هم میان سران آمریکا و عربستان برای حمایت از جنگ مستقیم با ایران باشد، ناظر به تلاش برای برانگیختن آتش فتنه ویرانگری است، که همه کشورهای خاورمیانه را به خود مشغول و از تهدید واقعی منطقه یعنی رژیم صهیونیستی غافل خواهد کرد.
بعلاوه چنین جنگی بر فرض وارد کردن لطمه ای به ایران، موجبات نابودی رژیم سلطنتی و جامعه سلفی عربستان را نیز فراهم خواهد کرد.
دلیل پنجم، جنجال خارجی برای نیاز داخلی
دلیل آخر اینکه بسیاری از کارشناسان در تحلیل رفتار محمد بن سلمان، به الزامات داخلی و نیاز به ایجاد فضای سنگین امنیتی در عربستان اشاره می کنند. ولیعهد عربستان سعودی که به شکل غیر معمولی در مقام جانشینی پدر قرار گرفته است، با موجی از مخالفان قدرتمند و ذی نفوذ در داخل عربستان به ویژه در خاندان سعودی مواجه است، و برای سرکوب مخالفان نیازمندِ امنیتی و جنگی کردن شرایط داخلی است.
در این چارچوب سیاست ایران هراسی و برجسته سازی خطر ایران یکی از شگردهایی است که به کار محمد بن سلمان برای ایجاد خفقان و بگیر و ببند مخالفان قدرتمند وی می آید، و تهدیدهای اخیر سعودی ها را از این منظر باید معطوف با نیاز داخلی بن سلمان دانست، نه اراده واقعی برای هماوردی با ایران.
نکته پایانی
جنگ مستقیم ایران و عربستان به باور بسیاری از تحلیل گران هرگز در سطح جنگی محدود و مدیریت شده میان دو کشور باقی نخواهد ماند، و به معنای رویارویی کامل جبهه آمریکایی – سعودی - صهیونیستی با جبهه مقاومت ارزیابی می شود.
به همین دلیل تصمیم گیری درباره چنین جنگی خارج از حوزه اختیار مقامات سعودی است و به حوزه تصمیم گیری در ایالات متحده آمریکا بر می گردد. تصمیمی که تاکنون دولتمردان و هیات حاکمه آمریکا نشانه ای از آن بروز نداده اند، و هنوز نمی توان احتمالات مربوط به آن را به درستی بررسی کرد.
یوسف اسماعیلی / جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد