به گزارش جامجم، روزهای پایانی هفته گذشته مردی با کلانتری 190 مجیدیه تهران تماس گرفت و خبر داد پسری جوان داخل ساختمان متروکه یکی از بانکهای دولتی تهران حوالی میدان رسالت افتاده است و گمان میکند این فرد فوت شده باشد. ماموران کلانتری بعد از این تماس، برای بررسی ماجرا در آنجا حاضر شدند. آنها زمانی که به محل ساختمان مخروبه بانک رسیدند، مشاهده کردند مردم مقابل در ورودی آنجا تجمع کردهاند و چند نفری در حال کتک زدن پسری جوان هستند. در همین موقع ماموران با کنار زدن افراد حاضر در محل، پسر جوان را بازداشت و برای ادامه تحقیقات به کلانتری منتقل کردند.
این در حالی بود که ماموران با تحقیق از مردم حاضر در محل، متوجه شدند آنها هنگام عبور از کنار ساختمان متروکه بانک متوجه حضور فردی در آنجا شدهاند. آنها به گمان اینکه جسدی در آنجاست، به پلیس اطلاع دادهاند؛ اما پیش از حضور ماموران، از روی کنجکاوی وارد ساختمان شدهاند و به گمان اینکه پسر جوان فوت کرده، به او نزدیک شدهاند که متوجه زنده بودن او میشوند. همین موضوع باعث شده که گمان کنند این جوان سارق بوده و خودش را به مردن زده است؛ بنابراین او را کتک زده و دستگیر میکنند. با جمعبندی این اطلاعات، ماموران به تحقیق ازجوان بازداشت شده پرداختند که او عنوان کرد آرایشگر است و سرقتی در کار نبوده و فقط برای چند دقیقه استراحت به آنجا رفته که ناگهان به خواب عمیق فرو رفته و موجب شده رهگذران به اشتباه فکر کنند وی سارق است. با تشکیل پرونده قضایی متهم جوان برای ادامه تحقیقات به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد.
سهیل 22 ساله به قاضی پرونده گفت: پدرم معتاد بود و همیشه مادرم را اذیت میکرد. چهار سال قبل آنها فوت شدند و من با مادربزرگم در یکی از محلههای تهران زندگی میکردم. من تا پنجم ابتدایی بیشتر نتوانستم درس بخوانم. تحصیلات درستی نداشتم و نتوانستم کاری پیدا کنم تا اینکه به پیشنهاد یکی ازدوستانم تصمیم گرفتم به مرکز آموزش آرایشگری بروم. دوره آرایشگری را طی کردم و توانستم مدرک بگیرم. ابتدا با چند آرایشگر کار کردم. کمی که توانستم خودم را جمع و جور کنم، مغازهای را اجاره کرده و دو سال است به عنوان آرایشگر برای خودم کار میکنم. آن شب نیز تا ساعت یک بامداد کار کردم. بعد به سمت خانه مادربزرگم در حوالی میدان رسالت میرفتم که به یک ساختمان متروکه نزدیک شدم. فکر نمیکردم آنجا ساختمان متروکه یک بانک باشد.
متهم ادامه داد: از شدت خستگی برای چند دقیقه در آنجا نشستم تا حالم کمی بهتر شود و بعد به خانه مادربزرگم بروم که از شدت خستگی خوابم برد. زمانی که بیدار شدم ساعت 12 روز بعد بود. خواستم از آنجا بیرون بروم که مردم و پلیس سر رسیدند. من سارق نیستم. اشتباهی بازداشت شدهام. فکر نمیکردم خوابیدن در آن مکان مرا به دردسر بیندازد.
در ادامه تحقیقات زمانی که ماموران موضوع را بررسی کردند، معلوم شد گفتههای جوان آرایشگر صحت دارد و سرقتی در کار نبوده است بنابراین با هماهنگی قضایی او آزاد شد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد