حمله طالبان به میرزا اولنگ در ولایت سرپل افغانستان و کشتار بیش از 50 نفر از مردم بی‌دفاع این منطقه که از شیعیان بودند، بسیاری را در بهت فرو برد. در همین زمینه با دکتر نوذر شفیعی، عضو هیات علمی روابط بین‌الملل دانشگاه اصفهان، گفت‌وگو کرده‌ایم که ماحصل آن در پی می‌آید:
کد خبر: ۱۰۶۱۹۳۵

طالبان پیشتر اعلام کرده بود غیرنظامیان هدف حملات این گروه قرار ندارند. دلایل این اقدام وحشت‌انگیز، کشتار در منطقه میرزا اولنگ چیست؟

میرزا اولنگ، منطقه‌ای استراتژیک و راه ورودی به مرکز استان سرپل است. در گذشته حملاتی که به این استان انجام می‌شد در نقطه میرزا اولنگ با مقاومت مردم مواجه می‌شد. در واقع این منطقه به عنوان دژی مستحکم برای دفاع از مرکز استان در برابر حملات طالبان عمل می‌کرد. در نزدیکی میرزا اولنگ، مناطق صیاد و کوهستان، مقر اصلی طالبان قرار دارد. این گروه برای ورود به استان سرپل باید از دروازه میرزا اولنگ گذر کنند و تا قبل از حمله اخیر، تمام اقداماتشان با شکست روبه‌رو شده بود. به همین دلیل با این اقدام سعی کردند یک ضرب شستی به اهالی منطقه نشان بدهند.

قسمتی از افغانستان علاوه بر عرصه رقابت میان دولت مرکزی و طالبان، از نوعی دیگر از رقابت میان طالبان و داعش نیز رنج می‌برد. داعش در پرتو اقدامات خشونت‌آمیز، سعی می‌کند قلمرو خود را در افغانستان بسط دهد. به نظر می‌رسد عملیات خشونت‌آمیز طالبان علیه غیرنظامیان حامل یک پیام تبلیغاتی است که در این عرصه از داعش عقب نماند. نکته دیگر این است که رگه‌هایی از تمایلات فرقه‌گرایانه و تضادهای شیعه و سنی هم در این جنایت دیده می‌شود، چرا که بیشتر قربانیان این کشتار اهل تشیع بودند.

طالبان، این اقدام را تکذیب کرده و خواستار تشکیل کمیته حقیقت‌یاب شده است، این ادعا چگونه قابل پذیرش است؟

گروه طالبان طی حدود هشت سال اخیر سعی کرده یک رویه متعادل‌تری را در پیش بگیرد و پیشتر هم اعلام کرده بود که هدف نظامی ما فقط نیروهای دولتی و آمریکایی است و غیرنظامیان از حملات ما مصون هستند. همچنین این گروه مذاکراتی با بخشی از شیعیان، کشور چین و روسیه انجام داده بود. تیرباران غیرنظامیان در میرزا اولنگ به وجهه عمومی طالبان که در چند سال اخیر سعی در بازسازی آن داشته است، خدشه وارد ساخته به همین جهت است که مقامات این گروه سعی کردند یا اصل حمله را تکذیب یا به نحوی وانمود کنند که افرادی خارج از طالبان خود را به این گروه نزدیک ساخته و با این اقدامات خشونت‌آمیز سعی داشتند به جایگاه طالبان نزد افکار عمومی افغانستان لطمه وارد کنند.

مقامات محلی استان سرپل به دولت مرکزی درباره حمله احتمالی هشدار داده بودند، چرا این هشدار مورد بی‌توجهی دولت افغانستان قرار گرفته بود؟

باید توجه داشت که «کنترل» دولت با «نفوذ» یک دولت بر سرزمین تحت قلمرو خود تفاوت وجود دارد. حدود 21 درصد از سرزمین افغانستان تحت کنترل دولت مرکزی است. همچنین دولت بر 48 درصد از این سرزمین نفوذ دارد. مناطق تحت کنترل دولت به مراکز استان‌ها و بویژه استان‌های بزرگ محدود می‌شود. 48 درصد تحت نفوذ دولت، آسیب‌زاست. دولت افغانستان نیرو و توان تحت پوشش قرار دادن کل کشور و مبارزه با داعش و طالبان را ندارد. مورد دیگر این‌که، نوع جنگ‌های گروه‌های شبه نظامی و تروریستی با دولت از خصوصیت جنگ‌های نامتقارن تبعیت می‌کند و به همین دلیل نوع برخورد با آن هم دشوار است. اگر برخورد نظامی از نوع کلاسیک باشد توان دولت برای مقابله مناسب است، اما نامتقارن بودن و پراکندگی که هر لحظه حمله اتفاق می‌افتد برخورد بهنگام نیروی نظامی را دشوار می‌کند. بنابراین به نظر می‌رسد که حقیقتا کم‌توجهی دولت به هشدارها برای در خطر بودن منطقه میرزا اولنگ از عدم توان مناسب نیروی نظامی دولت حکایت دارد.

برخی سیاستمداران آمریکایی از جمله سناتور «مک کین» از نبود استراتژی مناسب این کشور در قبال افغانستان گلایه کرده‌اند، ارزیابی شما از استراتژی‌های آمریکا چیست؟

سه نوع استراتژی در رابطه با افغانستان در واشنگتن مطرح است؛ اول: استراتژی خروج است. در حال حاضر حدود 8700 نیروی آمریکایی در افغانستان حضور دارند، منتقدان به این راهبرد عنوان می‌کنند با خروج نظامیان آمریکایی، افغانستان به «بهشت تروریست‌ها» تبدیل می‌شود. دوم: استراتژی حفظ وضع موجود است که پیامد منفی آن اضمحلال احتمالی دولت مستقر در میان مدت است. سوم: طرح استراتژی «مشارکت متمرکز»‌ است که مطرح‌ترین نوع راهبرد است. مجموعه‌ای از موارد افزایش نیرو، ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی، تلاش در جهت ارتقای مشروعیت دولت را شامل می‌شود و هدف آن نیز ایجاد یک دولت باثبات در افغانستان است تا فعالیت گروه‌های رادیکال منتفی شود. در این خصوص تنبیه کشورهای مداخله‌گر از جمله پاکستان و مذاکره با طالبان هم در دستور کار است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها