روایتی دیگر از زندگی با برکت امام صلح و دوستی

چهره زیبای تاریخ

وصف چه کسی را می‌گویم؟ شما بگویید می‌خواهم از وصف چه کسی بگویم، چهره زیبای تاریخ، چهره زیبای تاریخ کیست؟
کد خبر: ۱۰۳۹۸۶۷

آن‌که همه زیبایی‌ها و حُسن‌ها به او باز می‌گردد، «ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله...»

او که مهندسی فکری و بنای عملی او به دست خدای متعال بوده و از روز اول، نور خلق شده است، «خلقکم‌الله انواراً...»

وصف چه کسی را می‌گویم؟

آن‌که توصیفش در وحی الهی آمده و آیه تطهیر او را مطهّر معرفی کرده است، «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...»

پس او به اراده حق تعالی پاک و پاکیزه از هر رجس و پلیدی است. البته عصمت به صورت جبر بر او و خاندانش حاکم نشده، بلکه خود، خواهان این مقام و رتبه بوده‌اند.

در دعای شریف ندبه می‌خوانیم:

«... بعد ان شرطت علیهم الزهد فی هذه الدنیا الدنیه و...»

خدای متعال در آیه مباهله از او به عنوان فرزند رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله یاد می‌فرماید.

او یکی از صادقین است که معیت با او بر همه مؤمنین فرض و واجب می‌باشد.

«یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین»

و این دومین دلیل عصمت اوست، مگر صادقی که قرآن مؤید صدق اوست و برای دیگران میزان است می‌تواند معصوم نباشد.

او اهل ذکر است که خدای متعال سؤال از او و درس‌آموزی در مکتب او را واجب نموده است، «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»

و آیه دیگر، «و انه لذکر لک و لقومک»

نشان‌دهنده این است که او رجل قرآنی است و فکر و ذکرش کلام الهی است.

بالاتر بگویم، قرآن با همه بزرگی‌هایش در سینه مقدس او جای گرفته است،

«بل هو آیات بینات فی صدور الذین...»

او قرآن مجسم است و در انذار و ارشاد شریک القرآن است. این رجل الهی که قرآن در صدر مطهر او جای دارد نیز نامش، پرچمش و مکتبش شفا و رحمت برای مؤمنین است.

قرآن قید «مؤمنین» را در آیه مذکور آورده است تا به تو بگوید اگر مؤمن به مکتب این رجل الهی باشی می‌توانی شفا بگیری، تغییر حال دهی و به خوبی‌ها مهاجرت نمایی وگرنه «و لا یزید الظالمین الّا خسارا» شامل حالت می‌شود، یعنی در صورتی که در حق این شخصیت آسمانی ظلم کنی و برابر او بت و قطب بتراشی، جزء زیانکاران خواهی بود.

می‌دانیم آنهایی که در برابر اهل‌بیت علیهم‌السلام ولیجه درست کردند و دل به سقیفه یا خانقاه سپردند ظالم و خاسر بوده، بدبختی را برای خود انتخاب کرده‌اند.

او که وصفش را در اینجا می‌آورم، می‌دانی کیست؟

او در قرآن کریم به عنوان «لؤلؤ» مطرح شده است.

او صراط مستقیم است.

و راه‌های مقابل او و مخالف با او، صراط شیطان و اهل نار است.

او شارح و نمایش‌دهنده نماز و بندگی خداوند متعال و روح عبادت است و قبول او و ایمان به راه او جز برای خاشعان، صعب و سنگین است.

او تابع رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و حافظ سنت نبوی و دعوت‌کننده به صراط مستقیم است،

«قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی»

او به قول خدای متعال، هادی راه و راهنمای طریق است،

«انما انت منذر و لکل قوم هاد»

از همان کسی سخن می‌گویم که «من عنده علم الکتاب» است و «الراسخون فی‌العلم» آدرس دانشگاه و مکتب نورانی اوست و شجره طیبه که «اصلها ثابت و فرعها فی‌السماء» در شأن او و خاندانش نازل شده است روحی له الفداء.

او از خانواده پاک و پاکیزه‌ای است که آیه «واجنبنی و بنی ان نعبد الاصنام» پاکی و طهارت آنان را امضا فرموده است.

علامات راه و نشانه‌های طریق که ایمنی سیرکنندگان را ضامن است، او و خانواده او می‌باشند.

مردم اگر امنیت واقعی بخواهند باید این باب را بکوبند و اگر در طلب علم و معرفت باشند باید این خانه را در بزنند.

شما بگویید می‌خواهم از وصف چه کسی بگویم؟

مگر ما می‌توانیم وصف او را بیان کنیم و او را آن طور که هست، مدح کنیم؟

مگر این‌که «فیهم کرائم القرآن» دستمان را بگیرد و «إن هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم» در تفقه واجب‌ترین علم و لازم‌ترین بصیرت به ما نصرت دهد.

ای کاش این واجب‌ترین علم در دانشگاه‌های جهان مطرح می‌شد و در حوزه‌های علمیه بیشتر.

چرا حُسن حَسن را به جهانیان نشان نمی‌دهیم تا صاحبان فطرت و مردم سلیم‌االنفس «یدخلون فی دین‌الله افواجاً» دسته‌دسته بیایند و به شهادت ثالثه افتخار کنند و دل به عترت علیهم‌السلام بسپارند.

در وصف آن می‌گویم که «ودّ» او و محبتش را خدای متعال در قلوب پاک‌دلان قرار داده است، باید «سیجعل لهم الرحمن ودّا» مورد تدبر قرار گیرد، تا دریابیم مودّت به جعل الهی است، نهایت این است که باید زمینه آماده و زمین دل را برای بذر مودت پاکیزه کنیم.

مودّت او واجب و مزد رسالت رسول‌الله صلی الله علیه و آله مقرر شده است، و همین طریق، اتخاذ سبیل رب و رهروی در مسیر توحید است.

براستی آیه اتخاذ راه رب و آیه مودت اگر با هم مورد تفقه متفقهان و حوزویان قرار گیرد و علمای جوامع نیز فکر خود را بر این آیه معطوف دارند، چه نتایجی شامل حال فرد و اجتماع می‌گردد و آیه «فهو لکم» تحقق پیدا می‌کند.

از چه کسی می‌گویم؟

آن که ذکرش باعث قدرت اهل ایمان و سعادت مؤمنان و دوری از یادش باعث معیشت ضنک است.

آیا تا به حال جامعه‌شناسان دلسوز در سراسر عالم، برای علاج بدبختی بشر فکری نموده و اندیشه‌ای را ارائه داده‌اند؟

چرا قرآن می‌فرماید: «قد افلح المؤمنون» ایمان به که و کدامین مکتب فلاح‌آور است و زندگی سخت و بدبختی بشریت را چه کسی اصلاح می‌نماید.

رمز این‌که می‌فرماید رستگاری از آن مؤمنان است، در مودت و تبعیت از عترت طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین است،

آنان که قرآن را بدون عترت تفسیر می‌کنند و بنای فکری و مهندسی عقیدتی آنها «حسبنا کتاب الله» است، چگونه قرآن را می‌فهمند تا عمل کنند، مگر فکر بشر تفسیر و تبیین قرآن است، مگر برداشت انسان غیرمعصوم از آیات قرآن دین مبین و عامل فلاح مسلمین است.

می‌خواهم در این سطور از آقایی بگویم که دستور تعظیم او و متابعت از او در قرآن آمده و قرآن بدون او و خاندان مطهرش به سمت تحریف معنوی و افکار غیرآسمانی می‌رود.

از میزان‌الاعمال می‌گویم که بزرگ‌ترین عمل یعنی تفسیر قرآن بدون او، بنای بدون شاقول و ساختمان منحرف است.

دانستی می‌خواهم وصف چه کسی را بگویم؟

وصف صاحب خانه‌ای که باید تعظیم شود و علی‌رغم فکر فرزندان سقیفه و همفکران بنی‌امیه، باید بشریت در خانه او را بکوبد و در این خانه ذکر خدای متعال بگوید.

و براستی اگر کسی ولایت او را قبول نکند، فردای قیامت مسئول و مردود بارگاه الهی است.

مردمی که دنبال حسنات و خوبی‌ها هستند به چه دلیل مبدأ خوبی‌ها را فراموش کرده‌اند، مگر قرآن نمی‌فرماید: «وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَة نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنا».

چرا حکمت و نور آیتی که در بیت الشرف عترت علیهم‌السلام یافت می‌شود را نادیده گرفته، «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» را در حکمت یونان و مردم ضعیف الایمان، جست‌وجو می‌کنند؟

وصف امامی که «القرآن الحکیم» را در سینه دارد، یعنی صاحب همه حکمت الهیه را برای شما خواننده عزیز گفتم و حال می‌گویم که آقایی که وصفش در قرآن و روایات فریقین بخوبی آمده، معلم حسنات، مبدأ برکات و صاحب حُسن الهی، حضرت ابا محمد حسن بن علی علیهما‌السلام است.

او به زبان وحی نصیبی از رحمت الهی است.

او در تاریخ چهره‌ای زیبا و نورانی دارد، در جنگ صفین در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مؤمنان علیه‌السلام برای جنگ با معاویه، نقش مهمی را به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب امیر مؤمنان علیه‌السلام و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت می‌کرد.

آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیر مؤمنان علیه‌السلام در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن علی علیه‌السلام را از ادامه جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پیامبر صلی‌الله علیه و آله با کشته‌شدن این دو شخصیت از بین نرود.

سید محمود بحرالعلوم میردامادی

استاد حوزه علمیه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها