یک فیل با خطهای پهن راه راه افقی روی بدنش که برای همنوعانش قابل هضم نبود. آن قدر که معمولا با بهانه و بی بهانه از دسته فیلهای سفید طرد میشد. تبدیل شده بود به فیلی تنها با آرزوهای دور و درازی که حسرت داشتنشان هر روز او را به چاره اندیشی وا میداشت. دلش میخواست جفتی داشته باشد و مثل بقیه بابا فیلها در کنار رودخانه با بچه اش بازی کند.