روایت های یک مادر کتاب باز
برخلاف همیشه و برای سالها که هری قهرمان ماجراهای دور و بر خودش بود، آن بار رون قهرمان اصلی شده بود. سالها، رون در سکوت به رفیقش که محور هیجانانگیزترین و ترسناکترین اتفاقات جهان خودشان بود، حسودی کردهبود.
کد خبر: ۱۳۰۷۹۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۶
روایتهای یک مادر کتاب باز
توی قالب کوچک ماشین و در سکوت وزوزدار جاده، حتی کوچکترین تغییر در ریتم نفسکشیدن هم از گوش بقیه دور نمیماند. چه برسد به اینکه پسرک ناگهان با زمزمه گفت: «اکههی! چقدر این خوبه. کاش پول داشتم.»
کد خبر: ۱۳۰۵۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۵