مریم یوشی‌زاده ‌

برچسب ها - مریم یوشی‌زاده ‌

یک شب همزادش بیدارش کرد، صدایش مثل کشیده شدن آهن بر زمین بود، داد می‌کشید، اما جز وحید، کسی نمی‌شنیدش. از چشم‌های همزاد خون می‌بارید. هوار زد، «امشب کار را یکسره می‌کنیم.» و آن وقت وحید را کشان‌کشان برد تا آشپزخانه، تیزترین چاقوی خانه را داد دستش و غرید «باید بچه‌ها و زنت را سر ببری!» وحید ضجه زد «چرا؟» همزاد طوری فریاد زد که وحید لرزید.
کد خبر: ۵۷۵۰۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۰۹

سفر اربعین به سلامت

ضروری‌ترین نکات بهداشتی را که زائران اربعین باید رعایت کنند در گفت‌وگو با یک متخصص بیماری‌های عفونی بررسی کرده‌ایم

سفر اربعین به سلامت

وقتی دل جنگل سوخت

«جام‌جم» در گفت‌وگو با جانشین فرمانده یگان حفاظت سازمان منابع طبیعی کشور بررسی کرد

وقتی دل جنگل سوخت

نیازمندی ها