صدای لرزان اما با صلابت گوینده رادیو، برگ تازهای از کتاب انقلاب اسلامی را ورق زد. خبر کوتاه بود؛ اما برای سازمان صدا و سیما آغاز یک فرآیند مدیریت پیام و اطلاعرسانی بود. یکباره تمام برنامههای رادیو و تلویزیون قطع شد و از نو برنامهسازی آن هم با محتوای اندوه و رنگ ماتم در دستور کار قرارگرفت.
مدیر وقت تولید رادیو 14 خرداد 1368 را روز آزمون بزرگ رسانه ملی در مدیریت پیام و اطلاعرسانی توصیف کرد.
حمیدرضا خزایی در گفتوگو با جامجم، با بیان این که این روز غمانگیزترین و پرکارترین روز برای کارکنان رسانه ملی بود، افزود: ساعت 10 شب 13 خرداد خبر ارتحال امام از سوی محمدعلی ایزدی مدیروقت رادیو ابلاغ شد. لذا من مامور شدم کارکنان رادیو را برای یک برنامهسازی خاص و اعلام عمومی خبر ارتحال امام بسیج کنم.
تبدیل رادیو به عزاخانه
وی گفت: همان ساعت با پیراهن مشکی به رادیو رفتم، طوری که کارکنان رادیو تعجب کردند. وقتی خبر رحلت امام را برای کارکنان بازگو کردم فضای رادیو به عزاخانهای تبدیل شد.
مدیر وقت تولید رادیو گفت: خبر ارتحال امام را تا صبح اعلام نکردیم و مقرر شد در اولین بخش خبری یعنی 7 صبح این خبر اعلام شود. در آن شب تمام عوامل رادیو تا صبح با چشم گریان برنامهسازی کردند و از اذان صبح به بعد صدای قرآن پخش شد.
خزایی تصریح کرد: پخش صدای قرآن تعجب بسیاری از مردم را برانگیخت طوری که تمام تلفنهای سازمان اشغال شد. قبل از ساعت 7 صبح تمام مسئولان رادیو در استودیوی رادیو جمع شدند و قرار بود آقای افشار خبر را بخواند. اما سیل اشک و گریه بیامان باعث شد که او نتواند خبر ارتحال امام را بخواند؛ لذا آقای حیاتی را فراخوانده و ایشان با صلابت تمام اما با بغض بسیار، خبر را قرائت کردند.
خزایی گفت: اولین برنامه رادیو پس از خبر ساعت 7، برنامه سلام صبح بخیر با اجرای آقایان شهریاری و آتشافروز بود و چون دست رادیو با این خبر نابهنگام خالی بود، آن برنامه را با حال و هوای ارتحال پخش کردیم. پس از سلام صبح بخیر تمام برنامههای شبکههای رادیویی تعطیل و به برنامههای عزاداری تبدیل شدند.
وی گفت: در همان شبی که خبر رحلت امام به کارکنان رادیو داده شد، استاد سبزواری شعر دریغادریغا را سرود و صبحهنگام محمد گلریز آن شعر را به سرودی جاودانه تبدیل کرد.
این مدیر پیشین رسانه ادامه داد: روز ارتحال امام روز بسیار سنگینی برای رسانه ملی بود چراکه با اعلام 40 روز عزای عمومی و تعطیل رسمی، کار رادیو برای 40 روز و آن هم به صورت 24 ساعته بسیار سنگین شده بود.
وی افزود: پیکر امام برای سه روز به مصلی سپس به بهشتزهرا برای تدفین انتقال یافت. همچنین جمعیت بسیاری از شهرهای مختلف به سوی تهران در حرکت بودند. بهعلاوه 40 روز عزای عمومی در تمام کشور اعلام شده بود و مراسم بسیاری برگزار میشد. سازمان صدا و سیما بر اساس وظیفه خود تمام این صحنهها را توسط واحدهای ثابت و سیار ثبت، ضبط و پخش میکرد.
خزایی گفت: گویندگانی مانند محمدرضا حیاتی، قاسم افشار، کریمی علویجه، مهران دوستی، حسین نورشاهی، نصرالله اکبری، علیرضا معینی، اصغر فردی و برخی دیگر در کنار بسیاری از عوامل برنامه ساز رادیو در این 40 روز به گویندگی و تولید برنامه پرداختند.
هرگز آن روز را فراموش نمیکنم
در ادامه، محمدرضا حیاتی صدای ماندگار بخش اخبار رسانه ملی گفت: هرگز نمیتوانم روز 14 خرداد 1368 را فراموش کنم. ارتحال امام خبر و حادثه بزرگی بود و من تنها شش سال سابقه کار در رادیو و تلویزیون داشتم. خواندن این خبر برای من سنگین و سخت بود.
وی افزود: متن خبر را ساعت 6 و30 دقیقه صبح از بیت امام با تلفن قرائت و در بخش خبر تایپ شد. تا دقایقی قبل از ساعت 7 مشخص نبود چه کسی خبر را میخواند. قاسم افشار گزینه اصلی خواندن خبر بود اما در آخرین لحظه، اطلاع داد که از لحاظ روحی در فشار است و نمیتواند خبر را بخواند.
حیاتی در ادامه گفت: حدود پنج دقیقه قبل از خواندن خبر متوجه شدم باید من خبر را اعلام کنم، در حالی که اصلا آمادگی کافی نداشتم. خبر تایپ شده را دیدم، از لحاظ ادبی بسیار تاثر برانگیز بود. روی من به عنوان یک گوینده، بسیار تاثیر گذاشت. تجربه چند سال خواندن خبرهای دوران جنگ را داشتم، اما عظمت خبر ارتحال امام با خبرهای دیگر فرق داشت.
این پیشکسوت گوینده ادامه داد: جو اتاق خبر بسیار سنگین بود. به اتاق فرمان که نگاه میکردم منقلب میشدم. به محض آن که ساعت 7 اعلام و آرم اخبار پخش شد، من بسمالله الرحمن الرحیم و آیه یا ایتها النفس المطمئنه را تا آخر خواندم، یک لحظه که به اتاق فرمان نگاه کردم، دیدم تمام کسانی که در اتاق فرمان بودند گریه میکنند. طوری که من صدای گریه همکارانم را در استودیو میشنیدم. دیگر طاقت نیاوردم، اینها را که دیدم، بغض گلویم را گرفت و من هم نتوانستم ادامه دهم.
حیاتی گفت: یک لحظه کوتاه مکث کردم و بعد دستم را جلوی چشمانم گرفتم تا اتاق فرمان را نبینم، چون اگر میدیدم، نمیتوانستم ادامه دهم. آنها بشدت گریه میکردند. به این ترتیب خبر را خواندم و به خودم گفتم که اینجا وظیفه من چیز دیگری است. من باید اینجا بر احساسات خودم غلبه کنم. گرچه این احساس را همه ملت ایران داشتند و من هم جزو ملت ایران بودم، اما باید وظیفهام را آن گونه که هست، انجام میدادم. بنابراین به هیچ وجه به اتاق فرمان نگاه نکردم و خبر را خواندم.
حیاتی تصریح کرد: از آن سال تا به امروز 27 سال گذشته و باعث افتخار است که مرا به همراه نام امام یاد میکنند. من به خیلی از مجامع میروم و مسئولانی که حضور دارند، میگویند ما شما را از خبر ارتحال امام میشناسیم. به همین دلیل احساس میکنم پس از خواندن آن خبر، وظیفه من سنگینتر شد. احساس کردم یک راه دیگری پیش پای من باز شده و باید از این راهی که خداوند در مقابل من قرار داده، بتوانم به نحو مطلوب نگهداری کنم و امانتدار خوبی باشم.
وی افزود: آن زمان آقای ذوالقدر معاون سیاسی و رئیس مستقیم من بود. ذوالقدر پیغام داده بود به حیاتی بگویید شیفتهای بعدی هم خودش بیاید و خبر ارتحال امام را دوباره همان گونه که صبح خوانده بود، بخواند. من از این نظر تعجب کردم. زیرا آن خبر را با آن وضعیت به صورت تصنعی نمیشد اجرا کرد. اگر آن پیام را چندبار هم بخوانم، آن گونه که ساعت 7 صبح روز 14 خرداد سال 68 شد، دیگر نمیشود. همان یک بار بود و بار دیگر هم تکرار نمیشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: