میتوان گفت سبک زندگی مصرفگرایی در کشورها برمیگردد به دوره سرمایهداری؛ این که چه اتفاقی میافتد تا انسانها به سمت مصرفگرایی میشتابند و این که تغییرات در چه جهتی است، همه این موارد از نظام سرمایهداری به وجود میآید و سرمایهداری سبب شده تمام اتفاقات بقا هم داشته باشد، اما آثاری که در این میان شکل میگیرد به نفی انسان منجر میشود و انسان متوجه نیست که چه کار میکند فقط میخواهد مصرف کند و به نیازهای خود برسد که انتها هم ندارد و متاسفانه ریشهدار هم هست. انسان برای خریدن و داشتن، محیط زیست را نابود میکند و این میشود الگو، الگویی که امکان ادامه دارد، اما با خشونتی که در همه جا مد شده است؛ دانش جدید در ذهن انسان است و انسان را تحریک میکند و فریب میدهد و سبب میشود چنین هزینههایی را متحمل شود، اما چرا انسان دچار وسوسه میشود؟ این مدل مصرفگرایی زندگی برمیگردد به درون ذهن انسان... انسانها مدیریت انفعالی دارند پس آنچه تکرار میشود، باعث میشود ما به آن جذب شویم.
وبلن، «نظریه طبقه تن آسان» را در سال 1899 نوشت؛ یعنی انتهای قرن 19. کتاب به زندگی طبقه سرمایهدار آمریکایی اشاره میکند. طبقهای که نه از طریق کار بلکه از طریق فراغتشان شناخته میشوند. کل کتاب وبلن بر زندگی طبقه سرمایهدار و نحوه گذران فراغت و نمایش مصرف جلو میرود. طبقه مرفهی که عمدتا کارورز نبودهاند و متوجه شدهاند «برای به دست آوردن و حفظ اعتبار، فقط داشتن ثروت یا قدرت کافی نیست، ثروت و قدرت باید نشان داده شود.» (وبلن،1383، ص 82)
اما نشان دادن این ثروت تنها از طریق شیوههای متفاوت سبک زندگی ممکن میشود.
همچنان که ماکس وبر در کتاب «طبقه، منزلت و قدرت» خاطرنشان میکند ثروت و درآمد برای تمییز سبک زندگی طبقات کافی نیست. افراد دارای سرمایه و ثروتی یکسان به شیوههای متفاوتی هم مصرف میکنند و این شیوه متفاوت است که تمایز را معنادار میکند. بنابراین نمیتوان صرفا یک سبک زندگی خاص را بر طبقه مرفه تحمیل کرد.
دکتر ابراهیم رزاقی اقتصاددان و استاد دانشگاه پیرامون سبک زندگی مصرفگرایی در دنیا معتقد است اگر بخواهیم سبک زندگی مصرفگرایی در دنیا را در یک دوره کوتاهمدت بررسی کنیم، میتوان گفت مصرفگرایی حدود 50 سال است آغاز شده و در این دو سه دهه اخیر بشدت رشد پیدا کرده و همه چیز را تحت تاثیر قرار داده است.
وی میگوید: منشأ بسیاری از روابط اقتصادی مصرف و شیوه سبک زندگی است؛ انسانها به شکلهای مختلف دارای جنبههای جمعی هستند. در واقع علاقهمند به قدرت و نیرویی هستند که به دور از خودمحوری است برای مثال وقتی خبری میشنویم در رابطه با این که یک مکان باستانی کشف شده است متوجه میشویم انسانها برای ادامه بقا ناچار بودهاند جمعی فکر کنند یا جمعی زندگی کنند و مواظبت کنند از کسانی که ضعیف هستند.
مثلا یکی از رسمهای زیبا در قدیم این بوده که پولدارها به فقرا هدیه بدهند یا غذای این قشر را تامین کنند. اگر شکاری میکردند به همه فقرا از گوشت شکار میدادند. اگر سبک زندگی مصرفگرایی را از این دید ببینیم، میتوان گفت با این دید در یک دوره طولانی از زندگی، بشر اعتقاداتی داشته که صرفا به خودش (فردی) مربوط نمیشود.
این اقتصاددان عنوان میکند: مصرف در نظام یا تئوری سرمایهداری به این معناست که هر چقدر ما پسانداز کنیم کمتر میتوانیم مصرف کنیم، سرمایهگذاری کمتر میکنیم، پس رشد و توسعه هم کمتر است، بنابراین تحت این عنوان مصرف هم نیست. ثروتمندترین افراد کسانی هستند که ابزار تولید دارند ولی مصرف نمیکنند.
وی ادامه میدهد: کشورهای توسعهیافته مثل آمریکا مجبور بودند در فضای ویرانی جنگ جهانی اول و دوم اقتصادی را به وجود بیاورند تحت عنوان اقتصاد رفاه. در واقع با اقتصاد رفاه دولت کمکهای زیادی به افراد میکرد، از جمله ارائه انواع بیمهها، شرایط مناسب کار که دیگر کارگر در یک شرایط سخت کار نکند و عمر این کارگر نیز کوتاه به پایان نرسد و این کارگر حالا میتواند بخردو مصرف کند، چراکه یک دوره رونق اقتصادی برای اروپاییها بین سالهای 1970 تا 1975 به وجود آمد.
وی ادامه میدهد: عدهای میگویند هر انسانی باید به دنبال حداکثر سود، لذت و ثروت خود باشد، اما موضوع این است که آیا کره زمین چنین امکاناتی دارد؟! یا این که آلودگیهای این نوع مصرف قابل تحمل است؟ الان انسان دیگر حاضر نیست ازدواج کند، علاقهمند نیست فرزندی داشته باشد یا مهربان باشد و درد مردم را بفهمد. این موضوع در کشورهای غربی کاملا عادی است. مردم در غرب برای پولدار شدن از هر راهی استفاده میکنند. الگوی شیفتگی مصرف که از طریق رسانهها به آنها ارائهشده موجب میشود تمام شرایط را بپذیرند، تمام بیعدالتیها را بپذیرند برای این که خودشان را ارتقا بدهند.
این استاد دانشگاه به نظریه داروین اشاره میکند و میافزاید: براساس نظریه داروین (انطباق با شرایط سخت)؛ آن که قویتر است ماندگارتر است؛ آیا انسان در این شرایط میتواند ماندگار شود؟ کره زمین از لحاظ امکانات و آلودگیها محدودیت دارد، ذهن انسان دارای محدودیت است، از نظر مصرف و تجملگرایی انسان در اینجا به نکتهای میرسد که نه دینی، نه آیینی، نهانقلابی، نه اخلاقی و نه میهنی هست و اینها همه وسیله است و انسان فقط میخواهد حداکثر امکانات خود را تامین کند.
رزاقی معتقد است: در کشورهای جهان سوم منافع ملی شناختهشده نیست، بلکه این گونه تعریف شده کسانی که ثروت میاندوزند با بقیه یکسان تلقی میشوند. در واقع در جهان سوم ثروتمندان عده کمی هستند و الگوی مصرفی آنها نیز آمریکایی ـ غربی است و افرادی که در سطوح پایین هستند نیز این موضوع را پذیرفتهاند، چراکه شیفته غرب هستند.
وی میافزاید: الگوی مصرف در کشورهای مختلف متفاوت است، در آمریکا پسانداز معنی ندارد. دولت دلار میدهد. از طرفی به بانکها اعتبار میدهد و بانکها نیز اعتبارات را به تولیدکنندهها میدهند با وجود این پسانداز نقش ضعیفی دارد، اما در کشورهای دیگر موضوع پسانداز با آمریکا فرق دارد. در کشور ما مردم طبقات پایین پسانداز میکنند، چون ناچار به پسانداز هستند، اما مجازات میشوند، چراکه پسانداز متناسب با تورم نیست.
به هر حال هر کشوری سبک، روش و عادتهای خاص خود را دارد، گاهی این عادات بسیار خوب و پسندیده و گاهی بد و خسارتبار است.
آمار و ارقام نشان میدهند بعضی از کشورها عادت به استفاده زیاد از انرژی و سوخت دارند. بعضی دیگر در مصرف مواد خوراکی افراط و تفریط میکنند. کشورهایی هستند که میزان مصرفی آب آنها بسیار بالاست. برخی دیگر در تولید زباله و زبالهسازی شهرت دارند.
همانگونه که آمارها نشان میدهند آمریکاییها مصرف بیش از اندازه و افراطی از مواد مصرفی کل جهان را دارند. به عبارتی، بخش عمدهای از مواد زمین را آنها مصرف میکنند. با کلام آماری میتوان گفت با وجود این که آنها تنها 5 درصد از جمعیت کل زمین را تشکیل میدهند ولی بیش از 20 درصد انرژی جهان را مصرف میکنند. 15 درصد از گوشت زمین را میخورند و 40 درصد از زبالههای کل زمین را تولید میکنند. این اعداد و ارقام، گویا و نشاندهنده واقعیت این تفاوتها در سبک و روش زندگی کشورهاست.
شیما معتمد منفرد
جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد