«جام‌جم» در روز جهانی صنایع دستی، مشکلات داخلی این حوزه را بررسی می‌کند

ارزان‌فروشی هنرهای گران

حقیقت در معبر‌ خط و سطح و رنگ

زمانی که ما با ابزاری سر و کار داشته باشیم که می‌تواند ارزش‌ها، احساس‌ها و ادراک‌های انسانی را به شکل‌های گوناگون بیان کند و زیبایی‌های زندگی ما را به گونه‌ای یگانه و هماهنگ به ما بنمایاند و ما را از چیستی آفرینش‌مان آگاه کند، هنر برای ما معنی پیدا کرده است؛ هنری که میان بخش‌های گوناگون پدیده‌های زندگی، آرایش و تناسب خاص به وجود آورده و به ما لذت رسیدن به معنی، آسایش، زیستن و آگاهی می‌بخشد.
کد خبر: ۷۷۷۷۰۱
حقیقت در معبر‌ خط و سطح و رنگ

هنری که در هر قلمرو خط، سطح، حجم، نقش و شکل، پدیده‌ها را به گونه‌ای می‌آراید و به هم پیوند می‌زند و هستی و کمال را برای ما مجسم می‌کند. هنری که با شکل و رنگ و خط در اندازه‌های فضایی پدید آمده، در تذهیب، ترسیم، نقش، طرح، خط و نقطه، جلوه‌های خاص پیدا کرده و فطرت، ذهنیت و نیت ناب هنرمند را به نمایش می‌گذارد.

تاریخ فرهنگ و هنر ما بیانگر این حقیقت است که ایران به عنوان یکی از پایه‌های تمدن هنر و فرهنگ جهان از زمانی که به وجود آمده، همواره توفان‌های سهمگین تاریخ را تحمل کرده و از هجوم اسکندر مقدونی، ‌تاخت و تاز قبیله‌های بدوی عربی و غلبه قوم وحشی مغول و تاتار نهراسیده و انسانیت و مدنیت باستانی خود را حفظ کرده و هرگز بی‌تفاوت ننشسته است.

ایران به شهادت تاریخ تمدن جهان و آثاری که کارشناسان جهانی از دل خاک سرزمین ما بیرون آورده‌اند، به عنوان یک سرزمین کهن و باستانی، استعداد، عشق و تلاش و همت خود را به کشف و بیان هنر و زیبایی نشان داده و از این راه، آثار هنری زیبنده‌ای را به فرهنگ و تمدن جهانی‌ ارزانی داشته و شیوه خاصی را بر شیوه‌های هنر جهانی افزوده است.

نقش‌های برجسته روی سنگ‌های سخت که از دوره هخامنشی در تخت جمشید و جاهای دیگر به جا مانده، می‌تواند نمونه‌های زیبایی از این دیرینگی هنر رنگ‌آمیزی و صورت‌آرایی و توجه ویژه هنرمندان ایرانی به نقش و نگارگری باشد؛ نقش‌های زیبایی که به نظر می‌رسد کار یک طراح و گرافیست بوده است. نقش‌‌هایی که روی بشقاب‌های نقره‌ای عهد ساسانی می‌بینیم، نمونه دیگری از این شاهکارهای کهن ایرانی و زیبایی‌شناختی و ریزه‌کاری‌های متنوع هنری است که مردم زیباپسند جهان را سال‌هاست مشتاق و طرفدار خود نگاه داشته است.

از زمانی که یکی از سرداران اسکندر مقدونی به نام سلوکوس فرمانروای ایران شد و حکومت سلوکیان در سرزمین ما پا گرفت، فرهنگ و هنر ما با فرهنگ یونانی و اندیشه‌های اساطیری و دینی کهن درآمیخته شد و سنت‌های هنری باستانی ما در نقش‌های آشوری و یونانی بازتاب پیدا کرد، بخشی از حجاری‌ها و معماری سرستون‌های تخت جمشید که یادگار هنر و تمدن مادها و هخامنشیان است و نشانه اهورا مزدا خود می‌تواند ترکیبی از هنر نقاشی و طراحی دوره پیش از چیرگی یونان و روم بر سرزمین ما باشد. با روی کار آمدن سلسله اشکانیان، گرایش هنر ایرانی به سوی طبیعت و جهان واقعی پیرامونی بیشتر می‌شود و ظهور هنر مانوی در دوره ساسانی و رواج دین زرتشت به گونه‌ای اندیشه دینی کهن ایرانی را گسترش داده و همچنان در برابر هنر رومی، یونانی و دیگر هنرهای بیگانه پابرجا مانده است. نقش‌های برجسته‌ای که به پیروی از شیوه حجاری‌های یونانی و رومی از دوره ساسانی به جا مانده و رویدادهای تاریخی و قدرت‌نمایی شاهان آن دوره را روی سنگ‌ها ثبت کرده، نمونه بارزی از این تاثیر و تبادل و تحول هنری است.

فره ایزدی در معماری چهارطاق‌ها و شکل‌های چهارگوش که نشان از هندسه آتشگاه‌ها دارد، نمایانگر نمود دینی هنر باستانی ماست؛ برای نمونه تصویری در طاق‌بستان هست که در آن نشان می‌دهد اهورامزدا و مهر، تاج شاهی را به اردشیر دوم تقدیم می‌دارند. از سویی دیگر، این نقش‌های برجسته می‌تواند بیانگر نبرد اهورامزدا و اهریمن هم باشند؛ این مفهوم در هنر باستانی ما به صورت ستیز نور و ظلمت هم بازتاب داشته و نشانه دو جهان جسمانی و روحانی نزد نیاکان ما قابل توجه بوده است. کتاب‌های مذهب دینی مانویان، این رهایی نور را از تاریکی و ستایش و عروج روحی انسان و عشق او به آفرینش را نشان داده است. نقاشی‌های دوره مانی به عقیده کارشناسان، بیشتر دوبعدی شکل گرفته‌اند و اگر دقت کنیم یگانگی خط‌ها و نقطه‌ها نظام ویژه‌ای ندارند؛ اما این نقطه‌ها و خط‌ها، روی سطح‌ها و نقش‌ها فضایی را به وجود آورده‌اند که می‌توانند جهان ملکوت و ماورائی را در نظر تماشاگر مجسم کنند.

از سویی دیگر، می‌توان پندارنگاری‌های در نظر گرفته شده در خط میخی و شکل خط‌های کج و مایلی که در این خط می‌بینیم و شیوه نقش‌بستن این خط روی سنگ‌ها، سکه‌ها و ظرف‌های مورد استفاده و کتیبه‌های هخامنشی را بیانگر ریشه و پیشینه گرافیکی هنر ایرانی دانست؛ بویژه آنجا که هنرمندان ما پدیده‌ها را از راه خط و نوشته بر سطح و سنگ قابل لمس و محسوس کرده‌اند.

تصویر آتشگاه روی سکه‌های اشکانی، کتیبه‌ها و نقش‌های برجسته بر صخره‌های بیستون و دیگر آثار پیدا شده در خرابه‌های شوش و تخت‌جمشید و جاهای دیگر، همه بر نیروی خلاقه و وجود هنرمندانه قوم ایرانی و زبان هنر پارسی ما دلالت دارند.

بی‌تردید‌ هنگامی هنر و ذوق زیبایی‌آفرینی به رشد و تعالی واقعی خود می‌رسد که صاحب آن هنر یعنی هنرمند در امنیت، آسایش و آرامش روحی ـ روانی و آزادی عاطفی و فکری به سر برد. وقتی سرزمین ما همواره مورد هجوم بیگانگان قرار می‌گرفته و مرزهای سرزمین نیاکانی ما در دست حاکمان بیگانه و فاتحان جنگ‌ها رد و بدل می‌شده فرهنگ و هنر و هنرمندان و اندیشمندان ما چاره‌ای جز پذیرش شیوه اختلاط همراه با ابتکار نداشته‌اند و حجاری‌ها، مجسمه‌ها و نقاشی‌های دیواری و توضیحات هندسی و نموداری وقایع نشان می‌دهد هنر ایرانی تنها بر پایه سنت‌های هنری یونانی، آشوری، هندی و چینی به وجود نیامده و بخش مهمی از آن زاییده ذهن و ذوق عامیانه و قریحه ملی و نیاکانی خود هنرمندان ما و نشانه ویژگی‌های اخلاقی، روحی و آداب اجتماعی قوم ایرانی بوده است. نقش‌های برجسته موجود در تنگه سر پل ذهاب و کوه‌های بختیاری و نقاشی‌های مانی می‌توانند نمونه‌های جالبی از این اختلاط و ابتکار هنری و فرهنگی باشند. هرچند هنرمندان ما در زمان مانی، نقاشی را از چین اقتباس و در آن تصرفاتی کرده‌اند، نفوذ شیوه هنری ایرانی را نیز ما اکنون در برخی نقاشی‌های چینی می‌بینیم؛ اما همان‌گونه که اشاره شد، بسیاری از حکاکی‌ها و نمودارهای تصویری که بر لوح‌های سنگی و دیواره‌های کاخ‌ها و محل‌های عبور و مرور عمومی برای القای پیام‌ها و آیین‌نامه‌های مدنی کنده شده، در جنگ‌ها و کشمکش پادشاهان ایرانی از میان رفته و آنچه در حال حاضر از هنر باستانی ما به جا مانده آن‌قدر نیست که بتوان به‌درستی و یقین گرافیک و نقاشی ایرانی را به عنوان یک هنر و فن مستقل مورد ارزیابی قرار داد؛ با این حال می‌توانیم بگوییم با روی کار آمدن سلسله صفوی نوعی نقاشی ملی با شیوه خاص بومی و اقلیمی به وجود آمد که با به میدان آمدن محمد غفاری (کمال‌الملک) در عهد قاجار تحول پیدا کرد و رنگ ایرانی و ملی بیشتری به خود گرفت. هر چند شیوه نقاشی محمد غفاری را متاثر از رنسانس رافائل، وان دیک و ترکیبی از شیوه‌های دیگر فرانسوی دانسته‌اند، تابلوهای ‌نوازندگان دربار قاجار‌، ‌باغچه‌ و حوض کاخ گلستان‌، تالار آیینه‌،‌ ‌خانه دهاتی‌ و... می‌توانند نمونه‌های برجسته‌ای از نقاشی ملی و هنر بومی ما در عرصه نگارگری جهانی به شمار آیند. تابلوهای ‌ زرگر بغدادی‌ ، ‌ میدان کربلا‌ ، عرب خوابیده‌ و ‌ فالگیر بغدادی‌ حاصل اقامت چند ماهه محمد غفاری در بغداد بوده و او کوشیده است در آنها نسبت به طرح، رنگ و ترکیب‌بندی کلی نقش‌ها بازآفرینی و فضاهای طبیعی آنجا اصول فنی را رعایت کند و نشان دهد که او، هم نقاش چیره‌دست چهره‌نگار است و هم نقاش متعهد واقعگرای دورنماهای طبیعی.

عبدالحسین موحد / پژوهشگر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها