گفت و گو با محمد کشتی‌آرای رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر

بدلیجات نخرید، جسم و مالتان‌آسیب می‌بیند

بدلکاری در نـمایش مایه‌داری

«دو هفته مانده بود به عروسی‌شان؛ برادرم پول نداشت برای همسرش سرویس طلا بخرد، از کجا می‌آورد طلای گرمی 140 هزار تومن بخرد؟ هر دوتای‌شان خیلی ناراحت بودند و بدون طلا هم که نمی‌شد. گفتیم چه کنیم؟ چه نکنیم؟ من پیشنهاد دادم که برویم بدل مشابه اصل بخریم. خودم بردمشان یک بدلفروشی شیک، آنجا یک سرویس بدل شبیه به طلای زرد خریدند 610 هزار تومان، با طلا مو نمی‌زد. شب عروسی هم حتی یک نفر شک نکرد و ماجرا ختم به‌خیر شد.»
کد خبر: ۷۶۲۶۸۰
بدلکاری در نـمایش مایه‌داری

زن میانسال رو کرد به دختر و پسر جوان که سرویس بدل را با شک و دلهره نگاه می‌کنند و به آنها اطمینان می‌دهد که هیچ‌کس از نقشه پنهانی‌شان مطلع نمی‌شود. عروس جوان گردنبند پر از نگین را گرفته روی گردنش و با شک و دلهره خودش را در آینه می‌بیند.

راسته بازار منصوری تهران پر است از فروشگاه‌های بدلیجات که ویترین‌های پر زرق و برقش هر زن جوانی را مثل آهنربا به خود جذب می‌کند. روبه‌روی هر ویترینی چند سر صامت و بی‌تحرک ایستاده که چند جفت چشم در آنها از بالا تا پایین و از چپ به راست مصوت است و بین زیوری‌های مختلف سیال می‌چرخد. ‌گاهی سکوت‌ها با اشاره انگشت به سمت یک دستبند یا انگشتر، پلاک یا زنجیر، گل‌سینه یا النگو شکسته می‌شود و باز هم خط ممتد چشم‌ها در ویترین‌ ادامه پیدا می‌کند.

دختر جوانی در آینه کوچک انتهای مغازه، گوشواره رشته‌ای بلندی را به گوشش آویزان کرده و دائم موهایش را کنار می‌زند تا بهتر بتواند گوش‌هایش را در آینه زنگار گرفته ببیند. دوستش تلاش می‌کند که قفل زنجیر گردنبند همان سرویس را پشت گردنش ببندد تا او راحت‌تر برای خرید تصمیم بگیرد.

زن میانسال و خنده‌رویی در همان مغازه انگشتر عقیق درشتی را در انگشت اشاره‌اش کرده و سر آخرین قیمت با فروشنده چانه می‌زند. آقای فروشنده با ابروهای در هم رفته از این همه چانه‌زنی، دائم سینی‌های انگشتری که برای خانم آورده بود در کمدهای زیر ویترین با عصبانیت جا به جا می‌کند و می‌گوید همان که گفتم. خانم میانسال با حسرت انگشتر را از دستش درمی‌آورد و روی میز شیشه‌ای مغازه می‌گذارد و می‌رود.

سال به سال، مد به مد

«اینجا فقط بدلیجات می‌فروشیم، بیشتر جنس‌هایمان را از چین و تایلند می‌آوریم. ایرانی نداریم چون برای پخش عمده اصلا به صرفه نیست. مثلا یک سرویس نقره ایرانی کمتر از 300 هزار تومان درنمی‌آید که فروشندگان بویژه شهرستانی‌ها کمتر برای خرید عمده‌شان ریسک می‌کنند. بدلیجات تیتانیوم، برنجی، استیل یا رادیوم راحت‌تر به فروش می‌رود.» طاها افراشته یکی از فروشندگان بازار منصوری این را می‌گوید و جعبه‌های بزرگ پر از بدلیجات را برای انتقال به انبار شماره‌گذاری می‌کند.

در این راسته از بازار انواع و اقسام بدلیجات برنجی، مسی، نیکل، نقره، تیتانیوم، پلاستیکی و... با کیفیت و قیمت‌های مختلف عرضه می‌شود که هر کدام مشتری‌های خاص خودشان را دارند. «بازار بدلیجات ارتباط زیادی با تبلیغات ماهواره‌ای و به اصطلاح مد روز دارد، حتی در بازار طلا هم همین‌طور است. ببینید! حدود ده سال پیش طلای سفید بین خانم‌ها بشدت رایج شد؛ همه سرویس‌های طلای عروس، انگشتر، گل‌سینه و حتی پابند هم از طلای سفید ساخته می‌شد، اما یکی دوسال است که دوباره طلای زرد مد شده و خانم‌ها به اصالت خود برگشتند. حالا زنان جوان به جای طلای زرد براق، زرد مات می‌خرند که تفاوتی هم ندارد.»

تایلندی‌های عامه‌پسند، فرانسوی‌های کلاس بالا

قیمت بدلیجات در این راسته براساس وزن و اندازه از پنج‌هزار تومان شروع تا 500 هزار تومان هم می‌رسد. طبق روال همه اجناس وارداتی، بدلیجات چینی ارزان‌تر و نمونه‌های ایتالیایی و فرانسوی از همه گران‌تر است. «بهترین کیفیت بدلیجات با قیمت‌های مناسب و عامه‌پسند را تایلندی‌ها دارند. حتی در نقره هم خیلی خوب کار کرده‌اند و برندهای مختلفی دارند که کیفیت اجناسشان هم بالاست. مثلا این نیم ست دخترانه که انگشتر، گردنبند و گوشواره دارد نزدیک 260 هزار تومان به فروش می‌رسد که نسبت به وزن و کیفیت آن تقریبا خوب است و برای نقره‌بازها به صرفه است یا همین انگشتر برنجی را ببینید، قیمتش برای خریدار 17 هزار تومان است که با توجه به طرح و مدلی که دارد خیلی مناسب است. بله! ما برندهای خیلی خوب ایتالیایی و فرانسوی هم داریم که قیمت نیم ستشان اندازه یک سرویس طلای 18 عیار در می‌آید ولی افراد معدود و خیلی خاص آن را می‌خرند و فروشش همه گیر نیست.»

قیمت یک ست کامل برنجی 100 هزار تومان یک نیم ست آلیاژ روی با روکش آب طلا و سنگ‌های زیرکونیوم 147 هزار تومان یک نیم‌ ست استیل با طراحی شنی 120 هزار تومان یک سرویس نقره با نگین‌های اتمی 305 هزار تومان نیم ‌ست از جنس رادیوم با سنگ‌های تراش شده بدل زمردی 96 هزار تومان

قیمت یک ست کامل برنجی 100 هزار تومان، یک نیم ست آلیاژ روی با روکش آب طلا و سنگ‌های زیرکونیوم (بدل الماس) 147 هزار تومان، یک نیم‌ ست استیل با طراحی شنی 120 هزار تومان، یک سرویس نقره با نگین‌های اتمی 305 هزار تومان، نیم ‌ست از جنس رادیوم با سنگ‌های تراش شده بدل زمردی 96 هزار تومان. اینها بخشی از قیمت بدلیجات موجود در بازار است که البته بسته به شکل طراحی، جنس، وزن، سنگ‌های به کار رفته شده و برند محصول بالا و پایین می‌شود و متفاوت است.

پول طلا ندارند، بدل می‌خرند

هر چه عقربه‌های ساعت به حوالی ظهر نزدیک‌تر می‌شود، مغازه‌های این راسته هم شلوغ‌تر می‌شوند. اغلب مشتری‌ها، زنان جوانی هستند که یکی دو ساعت در همین محدوده پرسه می‌زنند و بعد از ساعتی جعبه به دست و خندان از مغازه‌ای بیرون می‌آیند. بقیه هم مردانی هستند که برای تکمیل جنس فروشگاه‌ خود به بازار آمدند و مدل‌های روز را برای خریدارانشان سفارش می‌دهند.

«از وقتی قیمت طلا در بازار جهانی و به دنبال آن در ایران بالا رفت، بازار بدلیجات رونق خوبی پیدا کرد. عجیب هم نبود. چه کسی توانایی خرید طلای گرمی 120 هزار تومان دارد؟ نه این‌که فروش طلا به عنوان زیورآلات کاهش پیدا کرده باشد، نه! اما قدرت خرید عموم پایین آمده. پس یک خانم ترجیح می‌دهد به جای این‌که چند میلیون تومان هزینه کند با 300 تا 400 هزار تومان، یک سرویس کامل مشابه طلا بخرد و از آن در مجالس خاص مثل عروسی استفاده کند. ضمن این‌که طراحی بدلیجات آنقدر قوی شده که کمتر کسی به جنس آن شک می‌کند. ما اینجا سرویس بدل زرد داریم که اگر در کنار یک سرویس طلا بگذارم، شما تفاوتشان را اصلا متوجه نمی‌شوید.»

آقای محمودی، یکی از فروشندگان بزرگ بدلیجات در بازار تهران یک انگشتر نقره با نگین‌های ریز سفید می‌آورد و جلوی ما روی میز می‌گذارد، انگشتر زیر نور زرد مغازه می‌درخشد و نگین‌هایش نور را در خود منعکس می‌کند. «این انگشتر طلای سفید است، چقدر می‌ارزد؟» انگشتر را به دستم می‌گیرم و بعد از چند بار این طرف و آن طرف کردن در انگشتم می‌برم. وزنش را که می‌پرسم، می‌گوید 22 گرم و با یک حساب ذهنی و ضرب و تقسیم با دستمزد ساخت آن دو میلیون و 500 هزار تومان. پوزخندی می‌زند و می‌گوید: «170 هزار تومن. نقره است! با آب طلای سفید براقش کردیم.»

سرها همچنان در گریبان ویترین‌هاست، خانمی بیست تا النگوی ریز مسی در دست راستش کرده و دائم آن را عقب می‌برد و از دور نگاه می‌کند، بعد دوباره دستش را نزدیک صورتش می‌آورد و با آن یکی دست جنس النگوها را امتحان می‌کند. بعد دوباره نگاهی به ویترین می‌اندازد و با انگشت اشاره به مغازه‌دار النگوهای طلایی قطورتر را نشان می‌دهد. مردد بین اینها و آنها، نگاهی هم به گوشواره‌های رنگی‌ پلاستیکی می‌اندازد و قیمت می‌گیرد.

«من عاشق زیورآلاتم، از بچگی هم طلا و جواهر زیاد داشتم تا همین چند سال پیش که شوهرم ورشکسته شد و مجبور شدیم هر چه داشتم بفروشم تا قرض و بدهی‌هایمان را بدهیم ولی حالا آنقدر طلا گران شده که کسی نمی‌تواند دور و بر طلافروشی برود چه برسد به این‌که به جواهر و یاقوت و برلیان فکر کند به همین دلیل ترجیح می‌دهم بدلیجات بخرم و استفاده کنم، این طوری هم به صرفه است هم می‌توانم هر از چندگاهی به آنها تنوع بدهم.» خانم النگو بدست این را می‌گوید و گوشواره‌های رنگی‌ را برانداز می‌کند.

از گوشواره اناری تا برف طلایی

یکی از فروشگاه‌های راسته منصوری فقط کارهای دست‌ساز سفالی، چرمی، برنجی، صدفی، سنگی، چوبی و شیشه‌ای دارد، از گوشواره‌های اناری و پرتقالی گرفته تا دستبندهای سفالی و پلاک‌های شیشه‌ای رنگی؛ سنجاق سرهای بافتنی و انگشترهای سنگی و برنجی. این فروشگاه از همه جا شلوغ‌تر است و فروشنده‌ها به قول خودشان وقت خاراندن سرشان را هم ندارند چه برسد به این‌که پاسخ پرسش‌های ما را بدهند.

خبرنگاری را غلاف می‌کنم و برای لحظاتی من هم مجذوب ویترین‌های خوش آب و رنگ می‌شوم، دستبندهای سفالی با نقوش ایرانی و اسلیمی بنفش و طوسی، گوشواره‌های شیشه‌ای فیروزه‌ای با ماهی‌های قرمز و ریز نقاشی شده روی آن که با هر تاب گوش از این طرف به آن طرف شنا می‌کنند؛ انگشتری با دو پروانه صدفی رنگ شده کوچک که با هر حرکت دست به این سو و آن سو پرواز می‌کنند، پرنده زرد طلایی که در قفس کوچکش همیشه و همیشه روی سینه زنی نشسته و سر به آسمان، آواز عشق می‌خواند. این دانه‌های برف را ببین! با دو بند چرم روی دست آن دختر خوش نشسته یا آن برگ زردی که هر لحظه ممکن است از شاخه گوشش پایین بیفتد.

«واقعیت این است که ذائقه زنان ایرانی بویژه دختران جوان نسبت به طراحی طلا و بدلیجات تغییر کرده، چهار پنج سالی است که بیشتر خانم‌های جوان طرح‌های ساده و البته با مفهوم را برای زیورآلات می‌پسندند و از طلاهای زنجیری و حلقه‌ای که صرفا وزن و عیار زیادی دارند، استفاده نمی‌کنند. استفاده از زیورآلات دست‌ساز هم که می‌بینید، رونق گرفته و حتی بعضی افراد با خریدن ابزار و لوازم اولیه مثل سنگ، برنج، چرم و... خودشان آنچه دوست دارند، می‌سازند. به قول خودشان اینطوری خیلی راحت‌تر می‌توانند لباسشان را با زیورآلاتشان مکمل کنند.» فروشنده جوان این را می‌گوید و اضافه می‌کند که بیشتر محصولاتشان را از کارگاه‌های کوچک تولیدکنندگان داخلی می‌خرند و در بازار عرضه می‌کنند. تولیدکنندگانی که اکثرا جوان هستند و خلاقیت خوبی در طراحی و شناخت سلیقه‌ها دارند و توانسته‌اند بازار را در دست بگیرند.

از در فروشگاه بیرون می‌آیم، راسته شلوغ‌تر از قبل شده و بوضوح در قرق خانم‌هاست. همه حواس‌ها مدهوش ویترین‌هایی است که با نورهای زرد و قرمز و سفید بر تن دلربای انگشترها و دستبندها و گوشواره‌ها و گردنبندها و گل‌سینه‌ها نشسته و برای عابران مشتاق چشمنوازی می‌کند.

خانم میانسال برگشته و انگشتر عقیق بزرگ را خریده، آن را در انگشت سفید تپلش انداخته و به من می‌خندد. «نتوانستم نخرمش! این یکی را نمی‌شد نخرید! سال‌ها بود دنبالش بودم».

فهیمه‌سادات طباطبایی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها