گروه فرقان نمونه‌ای از گروه‌هایی بود که با برداشت‌های افراطی از دین به اقدامات تروریستی روی آورد

راهی که به چاه رسید

این روزها مصادف است با سالگرد شهادت شهید محمد مفتح. کسی که به‌عنوان نماد وحدت حوزه و دانشگاه شناخته شد و در بیست و هفتم آذر سال 1358 مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران به دست گروه تروریستی فرقان به شهادت رسید.
کد خبر: ۷۵۲۲۳۰
راهی که به چاه رسید

این پرسش که فرقان که بود و با شهید مفتح چه خصومتی داشت که ایشان را مورد هدف خود قرار داد در سال‌های اخیر مورد مطالعه قرار گرفته است، اما خاصیت عبرت‌آموزی از تاریخ باعث می‌شود نگاهی مجدد بر این موضوع، نه یک تکرار غیرمفید که یک تذکر سودمند باشد تا صاحبان بصیرت دینی و تاریخی بتوانند از آن درس بیاموزند.

کلیاتی درباره گروه فرقان

گروه فرقان مسئول نزدیک به 20 ترور در سال‌های ابتدای انقلاب اسلامی است. معروف‌ترین قربانیان این ترورها، شهید مرتضی مطهری، شهید محمد مفتح، آیت‌الله قاضی‌طباطبایی، سپهبد محمدولی قرنی و حاج مهدی عراقی بودند. رئیس این گروه فردی به نام علی‌اکبر گودرزی بود. بعد از ترورهای کور سال 1358 ظرف کمتر از یک سال، تمامی اعضای این گروه دستگیر و محاکمه شدند.

اندیشه گروه فرقان مبتنی بر نوعی فهم از اندیشه اسلامی بود. حال این پرسش به‌وجود می‌آید که چگونه ممکن است از اسلام، دین رفق و مدارا، تئوری ترور به‌دست آید. پاسخ بسیار روشن این موضوع از سوی خداوند متعال در قرآن داده شده است. در آیه 26 سوره بقره می‌خوانیم که به‌وسیله قرآن، عده بسیاری هدایت می‌شوند و عده بسیار دیگری هم به ضلالت می‌روند. قرآن در تبیین این افراد از آنها به‌عنوان فاسق نام می‌برد که معنای متبادر عرفی از آن، گنهکاران است. قرآن در جای دیگری هم می‌گوید با وجود این‌که برای مومنین شفا و رحمت است؛ اما برای ظالمین چیزی جز خسارت ندارد. (سوره روم، آیه 10) بنابراین آنچه گروه فرقان را به راه خطا برد نه اندیشه اسلامی که فهم غلط آنان از آن اندیشه بود. مشابه اتفاقی که امروز در کنار ما در حال رخ دادن است و گروهی به نام داعش، به نام اسلام، در حال ضربه زدن به مسلمانان و مسلمانی است.

حال این سوال پدید می‌آید که چرا فهم گروه فرقان از اندیشه اسلامی به خطا رفت؟ با مطالعه اندیشه و عمل این گروه روشن می‌شود که چند عامل در این خطا تاثیر داشته است.

آن کس که نداند و نداند که نداند

نخستین موضوعی که در اندیشه و عمل رهبران این گروه به چشم می‌خورد جهل مرکب است. جهل مرکب به وضعی اطلاق می‌شود که فرد در واقع، بی‌سواد و نادان باشد، ولی از بی‌سوادی و نادانی خود باخبر نباشد و فکر کند از مسائل مبتلا به خود آگاه است. مرور زندگی علی‌اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان و نیز مطالعه آثار معدود به‌جا مانده از او نشان می‌دهداو در واقع بخوبی درس نخوانده و تلمذ نکرده، غوره نشده مویز شده و ادعای استادی و تدریس پیدا کرده بود.

در حالی که او در دوران تحصیل خود به علت درس نخواندن، از دو مدرسه علمیه اخراج شده است پس از چند سال دروس تفسیری خود را آغاز می‌کند و در حالی که در قم به‌دنبال استادی برای تفسیر می‌گشت، چند سال بعد به نگارش کتاب در زمینه مشکل تفسیر قرآن اقدام کرد. نادانی بر نادانی و غرور بر علم کاذب باعث شده بود آنها حرف دیگران را نشنوند و خود را حق مطلق و دیگران را باطل مطلق بپندارند؛ موضوعی که نخستین قدم در راه تکفیر و ترور است. در کنار خوب درس نخواندن باید به ناقص درس خواندن هم اشاره کرد. موضوعی که باعث شد حتی گودرزی در اشاره به آیات قرآن هم برخی از آنها را در نظر نگیرد و مصداقی از «نومن ببعض و نکفر ببعض» شود.

خوارج عهد جدید

موضوع دیگر تکیه صرف به قرآن است. می‌دانیم پیامبر اکرم در روزهای آخر عمر شریف خود مسلمانان را به پیروی از دو یادگار خود یعنی قرآن و عترت توصیه کرده، با این حال عده‌ای از این دستور سرپیچی کردند.

از جمله این افراد خوارجی بودند که در جنگ نهروان نتوانستند مرز باریک میان حق و باطل را تشخیص دهند و قرآن سر نیزه را وسیله‌ای برای گریز معاویه و لشکر او از شکست کردند. این افراد در آن زمان شعار «لا حکم الالله» می‌دانند و فقط قرآن را ملاک عمل می‌خواندند، در حالی که لازم است برای تفسیر قرآن به عالم دینی متخصص یعنی امام معصوم یا قرآن‌شناس مبرز در نبود امام مراجعه شود.

حجت‌الاسلام خسروشاهی در خاطرات خود می‌گوید که وقتی گودرزی برای شاگردی نزد او در درس تفسیر مراجعه کرده بود (که البته با مخالفت حجت‌الاسلام خسروشاهی روبه‌رو شده است) حتی دوست نداشته قرآن از نظر لفظی و لغوی بحث شود و می‌گفته باید قرآن را با قرآن تفسیر کرد. این در حالی است که زبان قرآن، عربی است و قدم اول در فهم آن، بحث‌های زبانی است.

سوءاستفاده از یک اندیشه

ادامه بی‌توجهی به دیگر منابع دینی باعث می‌شود فرقان نسبت به روحانیت هم موضع منفی پیدا کند. این گرایش منفی را دو مساله تقویت می‌کند؛ یکی باز هم فهم نادرست از برخی اندیشه‌های دکتر علی شریعتی و دیگری اندیشه‌های چپ که دین را یکی از آلترناتیوهای خود در جامعه مذهبی ایران می‌دید.

همین عامل در کنار برخی مجادلات شهید مفتح بر سر داشتن تریبون در مسجد قبا با برخی از اعضای گروه فرقان مایه خصومت فرقان با آن شهید بزرگوار شده بود. شایان ذکر است که به قول حجت‌الاسلام خسروشاهی، درست است که در اندیشه دکتر شریعتی از برخی روحانیون انتقاد شده، لکن این انتقاد از گروه خطاکار روحانیون شده که مثلا به مال‌اندوزی پرداخته یا قدرت‌طلبی می‌کنند بی‌آن‌که به منافع مردم بیندیشند و گرنه در دیگر آثار دکتر شریعتی مطالبی در ستایش روحانیت متعهد دیده می‌شود.

بنابراین گودرزی و گروه او با فهم نادرست و ناقص که نتیجه دانش اندک و ناقص بود به قرآن نگریسته و بدون توجه به منابع و مدارک دیگر و نیز مفسران قرآن در زمان‌های دور و نزدیک اقدام به تفسیر این آیات کردند. حال باید در نظر گرفت که در این مسیر، التقاطی از فرهنگ و ادبیات چپ که در آن زمان در ایران نفوذ داشت به‌وجود آمده‌بود و حس‌های درونی آدمی مثل قدرت‌طلبی هم کاتالیزور این جریان شده بود.

به این ترتیب، شعار خطرناک هدف وسیله را توجیه می‌کند به یک شعار عملی برای فرقان تبدیل شد و در حالی که گودرزی مکرر می‌گفت والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا (کسانی که در راه ما جهاد کنند؛ راه‌های خود را به آنان نشان خواهیم داد) نتوانست به سرمنزل مقصود برسد. چرا؟ چون معنای تلاش در راه خدا، ترور یک استاد، جلوی در دانشگاه نیست.

مصطفی مسجدی‌آرانی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها