آن وقت شاید در پاسخ به این پرسش بگوید «هزار و یک جور آدم میآید، فقط که روزنامهخوانها نیستند!» و اگر از او بپرسید «مثلا چه جور آدمهایی؟» سر درددلش باز میشود و از آن همه بازدیدکنندههای عجیب و غریب گلچینی شسته رفته تحویل تان میدهد؛ گلچینی که احتمالا به تقسیمبندی ما براساس مشاهداتمان در این سالها، تا حد زیادی شباهت دارد.
تو اهل فضلی و دانش گناهکار هم نیستی
گروه اهل فضیلت و دانش بیش از هر گروه دیگری به بازدید نمایشگاه مطبوعات میآیند و اگر حالا مشغول مطالعه این مطلب هستید، بهعنوان یک روزنامهخوان و اهل مطالعه، شما هم جزئی از همین گروه خواهید بود. برخی از شما دانشجو یا استاد روزنامهنگاری هستید، برخی به تحصیل در دیگر رشتهها یا مقاطع تحصیلی اشتغال دارید و گروهی هم اصلا تحصیلات دانشگاهی ندارید اما روزنامهخوان حرفهای هستید. برخی از شما هم نهتنها مطالعه میکنید بلکه دستی در نوشتن دارید و نثرتان، گاه حتی از روزنامهنگارهای کهنهکار هم جذابتر است.
شما گاهی برای ما نقدهای تخصصی یا سوژههایی تازه سوغات میآورید. گاهی هم نمایشگاه بهانهای برایتان میشود که اشتراک روزنامه یا مجلهای را بخرید. گروهی از شما هم میآیید برای بیشتر دانستن درباره رسانهها، مثلا همین امسال خیلیهایتان درباره طرز کار سایتهای آنلاین و حوزههای تخصصی هر کدام از آنها پرسیدید یا میخواستید شیوه چاپ روزنامه را از سیر تا پیاز برایتان شرح دهیم یا سوال کردید که چگونه میتوانید روزنامهنگار افتخاری باشید و مطالبتان را در روزنامهها و سایتهای خبری منتشر کنید.
بچهها نمک نمایشگاهند
بچهها هم در هر سنی که باشند از مشتریهای دائم نمایشگاه هستند. آنها را معمولا والدین یا مسئولان مدرسه به نمایشگاه میآورند تا فرهنگ مطالعه را برایشان نهادینه کنند و انواع مجلات ویژه کودکان و نوجوانان را نشانشان بدهند.
خوبیاش این است که همه چیز این دنیا برای بچهها شگفتانگیز است و به همین دلیل این انبوه کاذب مقوا و چراغ و نئوپان و فلز و رنگ که سرجمعش میشود نمایشگاه هم، سر ذوقشان میآورد و برایشان یک خاطره خوش میشود.
مسئولان میآیند که خبر بدهند
مسئولان، مشتریهای خاص غرفههای روزنامهها هستند. کسی از آنها انتظار ندارد روزنامه مجانی بردارند یا اشتراکی بگیرند یا پی شمارههای قبلی مجلهای بگردند، آنها به نمایشگاه میآیند تا هم ادای احترامی به اهالی مطبوعات بهدلیل اطلاعرسانی درباره فعالیتها و انعکاس مطالب خود یا نهادهایشان داشته باشند و هم احتمالا حرف تازهای برای گفتن دارند. هدف هر چه باشد، معمولا عکاسها و خبرنگارها حتی یک لحظه هم رهایشان نمیکنند و آنوقت زیر نور فلش دوربینها، در حالی که ضبط صوتهای خبرنگاری جلوی دهانشان نگه داشته شده است، سعی میکنند نگاهی هم به تیتر روزنامههای چیده شده جلوی غرفهها بیندازند، بیهیچ فراغتی.
جالب است که آنها شماری از خبرهای مهم را درهمین بازدیدهای کوتاه از نمایشگاه و در حال عبور از مقابل غرفهها اعلام میکنند. البته این بازدیدها یک بدی هم دارد. گاهی برخی مسئولان برای بیان شعارهای تبلیغاتی یا کل انداختن با جناحهای رقیب از حضور خبرنگاران در رسانهها سوءاستفاده میکنند و اخباری نادرست تحویل اهالی رسانه میدهند یا برای رقبایشان خط و نشان میکشند.
دور دور برای دیدن همکار
خیلی از آنهایی که در راهروهای نمایشگاه مطبوعات دور دور میکنند خود روزنامهنگارها هستند و آمدهاند تا همکاران قدیمی را ببینند. تعدادی از آنها هم روزنامهنگارهایی هستند که به هزار و یک دلیل بیکار شدهاند و آمدهاند پی دوستان قدیمی که شاید پیشنهادهای تازه کاری داشته باشند.
روزنامه جمعکنها
این گروه روزنامه نمیخوانند اما به دلایلی عاشق جمع کردن روزنامهاند و از همان جلوی در نمایشگاه، مراسم جمعآوری روزنامهها را آغاز میکنند و از هر غرفه چند شماره برمیدارند و میریزند توی کیسه نایلونی. در همه تخصصها از نجوم گرفته تا دامداری، مجله جمع میکنند و از همه جناحها و تخصصها روزنامه برمیدارند. برای چه کاری، ما هم نمیدانیم و نمیخواهیم راهنماییتان کنیم که شاید بین این ماجرا و کاغذهای باطله مورد نیاز در خانه یا بازار ارتباطی وجود داشته باشد.
هدیه هم دارید؟
این گروه که اتفاقا کم هم نیستند، مثل گروه قبلی روزنامه نمیخوانند. بعضیهایشان آنقدر صادقند که مستقیما اعتراف میکنند و بلافاصله میروند سر اصل مطلب. خیلیها اما خودشان را اهل مطالعه نشان میدهند، میآیند، میایستند مقابل غرفه، تیترها را تماشا میکنند یا روزنامهها را برمیدارند و ورق میزنند اما زیاد طول نمیکشد که میروند سراغ همان اصل مطلب همیشگی و میپرسند «هدیه نمیدهید؟» و آنوقت دلشان با یک خودکار آبی که آرم روزنامه یا خبرگزاری را دارد یا با چند کیسه برزنتی و اقلام مشابه، شاد میشود و میروند سراغ بقیه غرفهها.
فحش مینویسم، پس هستم
حساب کار این افراد پیچیدهتر از آن است که بشود براحتی از نظر روانی تحلیلشان کرد. تخصصشان این است که در هر غرفه سراغ دفتر یادگاری روزنامه را بگیرند و آنوقت سر فرصت یکی از دستها را ـ مثل وقتی در دبستان دیکته مینوشتیم ـ سایبان آن دیگری کنند و بیآنکه کسی بتواند دستشان را بخواند فحش یا یادگاریهای بیمعنی برای اهالی مطبوعات بنویسند.
روزنامهنگاران و مسئولان غرفهها این فحشها را میخوانند و آنها به پای انتقاد مینویسند و به دل نمیگیرند.
ای خبرنگارهای دروغگوی...
این گروه کارشان فقط شکایت است. به هر روزنامهای که میرسند مسئول غرفه را پیدا میکنند و غر زدن را شروع میکنند. شکایتهایشان حد و مرز ندارد، بعضی وقتها از امکانات نمایشگاه گله دارند یا از آرایش غرفه خوششان نمیآید یا از شیوه پذیرایی غرفهدارها راضی نیستند یا از ترافیک
مسیر مینالند.
بعضی وقتها هم همه خبرنگارها را متهم میکنند به رانتخواری یا دروغنویسی و وقتی چهره وارفته و ناامید خبرنگارها را بعد از شنیدن حرفهایشان میبینند، انگار خاطرشان جمع میشود و میروند.
ترکیبی از همه چیز
این گروه آخری هم روزنامه جمع میکنند، هم یادگاری مینویسند، هم از زمین و زمان شکایت دارند، هم هدیه درو میکنند و خلاصه هر کاری بجز اهداف واقعی نمایشگاه سرشان را گرم میکند و دلشان را شاد، اما به هر حال آنها هم یک گروه از بازدیدکنندههای نمایشگاه به حساب میآیند و نباید نادیدهشان گرفت.
به نظر شما، از میان این انواع مخاطبان، در مجموع، فرهیختههای روزنامهخوان بیشتر هستند یا آن گروههای دیگر؟ قضاوت در این باره را میگذاریم به عهده خودتان. شما چهفکرمیکنید؟
مریم یوشی زاده / ویژه نامه جام جم / بیستمین نمایشگاه مطبوعات
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد