یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
این سنت ، یادگار دوران مهرپرستی ایرانیان بود و در آیین زرتشت نیز ادامه یافت . چنان که اوستا نیز بر پوست گاو نوشته شده بود . در «الفهرست» به کتابهایی از جنس پوست اشاره دارد که در 250 ق از دژ سارویه اصفهان به دست آمد و بسیار گندزا بوده که آنها را برای آفت زدایی و پژوهش به بیت الحکمه بغداد فرستادند. تعداد این کتابها را پنجاه عدل (هر عدل برابر یک لنگه بار) میدانند .
از آنجا که پوست گاو در مکانهای مرطوب و متعفن گندزا میشد لذا ایرانیان از پوست درخت خدنگ که نرم و مقاوم بود و آن را «توز» مینامیدند ، استفاده میکردند . ولی ماده اصلی نوشتاری ، لوح گلی یا سنگ نبشته بود . به نوشته «الفهرست» ، اسکندر مقدونی پس از فتح تخت جمشید ، ساختمانهای گوناگونی را که بر سنگها و تخته هایش انواع علوم ، نقش و کنده کاری شده بود با خاک یکسان نمود و از آنچه در دیوانها بود رونوشتی برداشته و به زبان رومی و قبطی برگردانید و سپس آنچه را که به خط فارسی موجود بود به آتش انداخت و کتابها و سایر چیزهایی که از علوم و اموال و گنجینه ها و علما به دست آورده بود ، به مصر روانه داشت .
صورت هزینه بنای تخت جمشید نیز که بر روی لوح گلی به زبان فارسی باستان و عیلامی نوشته شده بود ، در 1312 ش هنگام کاوشهای باستان شناسی کشف شد . چهار سال بعد هم حدود 750 عدد از همان الواح به دست آمد . اخیرا نیز کتابی در چند برگ که ورق ها و جلد آن از طلا بوده و متعلق به دوران هخامنشی و پیش از آن است از سارقان آثار باستانی به دست آمده که به گفته باستان شناسان ، بسیار ارزشمند و بی نظیر بوده و هنوز مندرجات آن خوانده و ترجمه نشده است .
در ایران باستان ، واژه کتاب - در معنای وسیع کلمه - بر «کتاب مقدس » اطلاق می شده و صاحبان آیین ، « صاحبان کتاب » بوده اند . خط و سواد نیز که لازمه کتابت و فهم متون دینی است امری مقدس به شمار میرفت و از این رو در انحصار موبدان (روحانیون زرتشتی) قرار داشت
در زمان سلطنت انوشیروان ساسانی دانشگاه جندی شاپور تاسیس شد و کتاب هایی از زبانهای هندی ، سریانی و یونانی به پهلوی ترجمه گردید که از جمله میتوان به خدای نامه ، کلیله و دمنه ، هزار افسانه ، سندبادنامه ، ویس ورامین ، آیین نامه و تاج نامه اشاره کرد . در «الفهرست» کتاب التاج ، کشف الظنون و منابع دیگر به آثار مکتوب بسیاری از ایرانیان باستان اشاره شده است .
برخی بزرگان و خردمندان ایرانی ، خود اهل تالیف و تصنیف و ترجمه بودند ، چنان که بزرگمهر رساله پهلوی «پند نامک» را نوشت و برزویه نیز کتاب کلیله و دمنه را از سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه کرد . بسیاری از این کتاب ها در نخستین قرون اسلامی از پهلوی به عربی ترجمه شدند که از جمله مهمترین آنها میتوان به کلیله و دمنه ، سندبادنامه ، ویس ورامین و طوطی نامه اشاره کرد . البته اغلب این آثار پیش از اسلام به صورت داستانهای روایی نقل میشدهاند و پس از اسلام به کتابت در آمدند . به نوشته ابن ندیم 70 عنوان کتاب در موضوعات پزشکی ، سیاست ، فنون جنگی و داستان از پهلوی به عربی ترجمه گردید .
برخی از مورخان و ادیبان معاصر ایرانی با استناد به نوشته ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» مبنی بر کشتار عالمان ، دانشمندان و آگاهان خوارزم توسط اعراب مسلمان و نیز گفته ابن خلدون در مقدمه کتاب خود که حکایت از سوزاندن کتابخانه های ایرانیان توسط اعراب مسلمان دارد و نیز با استناد به نوشته های بعضی از مستشرقان و ایران شناسان غربی ، سخت بر این باورند که اخبار و اطلاعات بسیار اندک موجود از دوره ساسانیان ، به سبب کتابسوزی اعراب مسلمان پس از فتح ایران است .
اما گروهی از محققان معاصر ایرانی ، این گفته ها را اتهامی بیش ندانسته و رد کرده اند . برخی محققان قلت منابع موجود از دوره ساسانیان را به سبب عدم رواج سنت کتابت در آن دوره دانسته و دلایلی برای آن برشمرده اند. از جمله : محدودیت استفاده از نوشتار و ممنوعیت آن برای غیر روحانیون زرتشتی ، شکل خط پهلوی و عدم امکان تسلط بر آن ، و گرایش عموم به سنت شفاهی . به نوشته عبدالحسین زرینکوب « روایتیکه گفته اند کتابخانه مدائن را اعراب ]مسلمان[ نابود کردند ، ظاهرا هیچ اساس ندارد و مآخذ آن ، تازه است .
آنچه هم ابوریحان بیرونی راجع به نابود شدن کتب خوارزمی گفته ، مشکوک است و به هرحال موید این واقعیت نمیتواند بود » استاد مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ، با دلایل تاریخی و علمی متعدد ، داستان کتاب سوزی در ایران توسط اعراب مسلمان را به چند دلیل رد میکند :
اول گفته ابوریحان مربوط به کتاب های زبان خوارزمی بوده نه زبانهای اوستایی یا پهلوی ، و به اعتراف او (ابوریحان) ، زبان خوارزمی به هیچ وجه قابلیت بیان مفاهیم علمی را نداشته و از این رو ابوریحان زبان عربی را بر فارسی و خوارزمی ترجیح میداد و لذا اگر کتاب های علمی در آن زمان وجود داشته ، قاعدتا میبایست به زبان پهلوی میبود نه خوارزمی ؛ زیرا همه کتابهای ایرانی که به عربی ترجمه شد ، به زبان پهلوی بود نه زبان خوارزمی و یا زبانهای دیگر .
دوم ، زبان خوارزمی ، زبان محدود و محلی بود و وسعت فرهنگی نداشت و نمیتوان تصور کرد که کتابخانهای حاوی انواع کتابهای پزشکی ، ریاضی ، طبیعی ، نجوم ، ادبی و مذهبی به این زبان وجود داشته است . زیرا اگر این زبان وسعتی همانند زبان فارسی داشت ، با یک یورش از میان نمی رفت .
سوم ، اگر داستان واقعیت داشته و خالی از مبالغه باشد ، مربوط به یک سلسله آثار ادبی و مذهبی و زرتشتی بوده که از محتوای آنها هیچگ.نه اطلاعی در دست نیست .
چهارم ، در صورت صحت واقعه آتش سوزی کتابخانه خوارزم توسط «قتیبه» قطعا رفتار او ، رفتاری ضد اسلامی و ضد انسانی بوده اما نمیتوان آن را ملاک نظر اسلام و رفتار مسلمانان قرار داد که در صدر اسلام ایران را فتح کردند ، چنانکه نمیتوان رفتار عبدالله بن طاهر – از سرداران ایرانی و ضد عرب – را که دستور داد کتاب های ایرانی قبل از اسلام را کشف و نابود کنند ، مصداق مخالفت ایرانیان با علم و دانش دانست .
استاد مطهری در رد گفته ابن خلدون نیز مینویسد که اولا وی سخن خود را بر اساس شنیدههای رایج بیان میکند نه منابع موثق تاریخی . ثانیا او خود از تمایلات شعوبی و ضد عربی تهی نیست و ماخذ شایعه او علیالقاعده شعوبیان هستند . ثالثا ابن خلدون در قرن هشتم هجری میزیسته و اگر گفته وی واقعیت داشت ، میبایست مورخان سده های اول هجری قطعا بدان اشاره میکردند نه او که هفتصد سال با واقعه مورد نظر فاصله دارد .
استاد مطهری در تایید و تکمیل سخن خود مینویسد که نباید از نظر دور داشت که در آیین زرتشتی سوادآموزی منحصر به درباریان و روحانیون بود و سایر طبقات و اصناف از بهره مندی آن ممنوع بودند ولذا تولید دانش و کتاب در آن فرهنگ رشد نمیکرد .
منبع:تاریخ کتاب در ایران ، محمد حسن رجبی، انتشارات اطلاعات ، 1388
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد