«روز حسرت»، «پنجمین خورشید» و «پنج کیلومتر تا بهشت» هم سریالهای دیگری است که با قلم این نویسنده جوان روی آنتن رمضانی سیما رفته است. به بهانه ماه رمضان و پخش سریالهای جدید از تلویزیون درباره سریالهای ویژه این ماه و بایدها و نبایدهای فیلمنامهنویسی برای ماه رمضان با سجاد ابوالحسنی به گفتوگو نشستهایم:
چنــدسالی است که مخاطبان به دیدن سریال بعد از افطار عادت کردهاند، به نظر شما سریالهای ماه رمضان باید چه حال و هوایی داشته باشند؟ داستان باید حتما در ماه رمضان بگذرد؟
به نظر من بهتر است فضای کار با فضای رمضان مرتبط باشد، اما به اینکه حتماً ماه مبارک در کار باشد و آدمها روزه باشند و سفره افطار و سحر را در کار ببینیم چندان مقید نیستم. لازم نیست اجباراً این زاویه را وارد قصه کنیم، چون ممکن است قصه ما نتواند به این سمتها بیاید و وقتی بخواهیم این مسائل را به قصه اضافه کنیم، وصله داستان میشود و به کار نمیآید. وقتی رمضان و افطار و سحر به قصه اضافه شده یعنی از درون خود داستان نیامده و طوری که به زور اضافه کرده باشیم خود را نشان میدهد.
ولی من فکر میکنم بهتر است فیلمنامههایی که در ماه رمضان کار میشود فضای معنوی، مذهبی و ماورایی داشته باشند. به هر حال این مناسبت، مناسبت خاصی است. معمولاً این اتفاق خیلی کمتر میافتد اما به نظرم رمضان در ایده اولیه کار باید به وجود آید. این طـور نباشد که فیلمنامه نوشته شود بعد بگوییم چه کار کنیم که به رمضان مربوط شود و اتفاقات داستان را وارد ماه رمضان کنیم.
اگر فضای معنوی و مذهبی داستانها در ماه رمضان اینگونه به قصه اضافه شوند که از ابتدا از دل داستان بیرون آمده باشند خیلی بهتر است تا ما به زور به هر داستانی، روزه و سحر و افطار اضافه کنیم.
به نظرم بهتر است قصههای مذهبیتر، داستانهای خانوادگیتر و قرآنیتر باشد. همه اینها به ماه رمضان ارتباط دارد. هرچند ممکن است در ماه رمضان اتفاق نیفتند، اما همین که یک فضای مذهبی و داستان قرآنی باشد ناخودآگاه به رمضان مرتبط میشود.
نظرتان درباره سریالهای ماورایی چیست؟ مردم معمولاً ارتباط خوبی با این کارها برقرار میکنند.
در سالی که سریال پنج کیلومتر تا بهشت پخش میشد، تلویزیون سه سریال ماورایی را به طور همزمان پخش کرد که برخی آن را پس زدند، چون هر شبکهای که میزدند داستانهایی در این فضا میدیدند. قبل از آن تلویزیون هر سال یک سریال ماورایی داشت و شبکههای دیگر هم سریالهای خانوادگی و طنز پخش میکردند. این سریالها به فراخور حال بیننده، دیده میشد و رضایتمندی بالایی در مخاطب ایجاد میکرد. گر چه سالهای بعد که سریال ماورایی نداشتیم مردم میگفتند چرا این سریالها هیچ ربطی به ماه رمضان ندارد و چرا دیگر سریال ماورایی نمیسازند.
به نظر من سریال ماورائی جواب میدهد. زمانی که «روز حسرت»، «اغما» یا «او یک فرشته بود» از تلویزیون پخش شد، مردم استقبال میکردند.
اگر دقت کرده باشید طنزهای رضا عطاران و سریالهای ماورایی است که مردم از رمضان یادشان هست. وقتی مردم یک سریال را بعد از سالها به یاد بیاورند یعنی آن سریال در زمان خود تاثیرگذار بوده است، هر چند سریال رمضانی، حتی اگر بهترین هم باشد در موقع ساخت مورد هجوم قرار میگیرد؛ حتی کارهای عطاران که کارهای خوبی بود. این به این دلیل است که رمضان باکس پربینندهای است و وقتی همه، میبینند، مطمئناً خیل عظیمی از بینندگان آمادهاند تاآن را نقد کنند. طبیعتاً کاری که بیشتر دیده شود، معایبش هم بیشتر به چشم میآید.
ولی سریالهای طنز معمولاً پای ثابت برنامههای رمضان است؟
سریال طنز جواب داده و خوب است در این ایام باشد. این ماه، ماه شادی است و برای مسلمانان، شادترین ماه سال است. ما هر سال تعداد زیادی سریال پخش میکنیم که البته پخش تعدادی از آنها سریال معمو لی است، اما میشود از این تعداد سریالی که در ماه رمضان پخش میشود، یکی ماورایی، یکی خانوادگی و یکی طنز باشد. حتی شبکهاش را هم میتوانیم تعیین کنیم. باید روی تنوع ژانر کار کنیم. یعنی حتماً یک سریال طنز، یک سریال ماورایی و یک سریال خانوادگی داشته باشیم.
چه باید کرد تا این اتفاق بیفتد؟
بخشی از آن به نویسندهها مربوط میشود چون نویسنده همیشه محکوم است. داستان خوب پیدا کردن سخت است و نویسندهها همیشه محکومند. تجربه سالهای قبل هم نشان داده ما تا وقتی زمان داشتیم، روی قصه کار میکردیم. حتی اگر به ما میگفتند رمضان سال بعد وقت دارید، سعی میکردیم تغییراتی در قصه بدهیم و بهترش کنیم. این که این قضیه نظم ندارد به همه ما برمیگردد؛ نویسنده، تهیهکننده، کارگردان و مدیران. مثلا اگر امسال چهار فیلمنامه طنز خوب و دو فیلمنامه ماورایی ضعیف دارند، کار ماورایی معمولی را پخش کنند بهتر از این است که سه کار طنز در ماه رمضان پخش کنند.
اشاره کردید نویسندهها همیشه محکوم هستند؛ چرا این اتفاق میافتد؟ در حالی که عوامل زیادی در تولید مشارکت دارند.
ممکن است دوستان نویسنده ما خوششان نیاید، ولی خودِ من هر سریال یا فیلمی میبینم نقاط ضعفش مربوط به نویسنده است، چون نویسنده است که داستان را شکل میدهد. اما به نظرم همانطور که نویسنده مهمترین فرد برای بد شدن کار است، مهمترین شخص برای خوب شدن و دیده شدن کار هم هست. حتی از کارگردان و تهیهکننده هم مهمتر است. اگر کارهای مامعمولی میشود، قطعاً نویسندههای ما مقصرند و کارشان اشکال دارد. ممکن است نویسندهها بگویند کارگردان متن ما را عوض کرد یا بازیگران دیالوگ دیگری گفتند درحالی که از بنیاد ایراد دارد. یا اینکه ایده، کارشدنی نبوده یا تکراری بوده است. این موارد ربطی به تهیهکننده و کارگردان و بازیگر ندارد. نویسنده نتوانستهایده جذاب و نویی ایجاد کند که وقتی بیننده میبیند، بگوید تا به حال این را ندیدهام و آن را با دقت دنبال کند.
از آن طرف ممکن است پای صحبت نویسندهها بنشینیم و از مشکلات آنها خبر دار شویم مثلا بگویند دستمزدمان کم است و وقتی این دستمزد کم را میگیریم چرا باید وقت بیشتری بگذاریم و.. میتوان این عوامل را بررسی کرد، ولی خود من به عنوان نویسنده میگویم مهمترین علت بد شدن سریالهای ما، متنهای این سریالهاست.
ویژگیهای کارهای ماه رمضانی با توجه به اینکه در فصلی قرار دارد که تلویزیون پرمخاطب است چیست؟
سریالهای رمضان ما معمولاً یک سر و گردن از سریالهای در طول سال بالاتر است چون مدیران ما هم میدانند که این زمان، پربینندهتر است به همین دلیل هم نظارت بیشتری میکنند و سعی میکنند عوامل بهتری برای کار بگذارند. ولی طبیعتاً چون مردم بیشتر میبینند بدی و خوبی آن بیشتر به چشم میآید و متأسفانه چیزی که در ایران باب شده این است که الان روی بدیها به شدت تاکید میشود و بدتر از آن اینکه یک پز روشنفکری به راه افتاده، آن هم دشمنی با تلویزیون است یا نوعی فخرفروشی نسبت به تلویزیون ندیدن باب شده است. ادعا میکنند تلویزیون نمیبینند ولی وقتی سریالی ایراد دارد، میبینیم بلافاصله خیل عظیمی از همین افراد در شبکههای اجتماعی یا در روزنامههایشان ایراد میگیرند. اگر ندیدهاند و ایراد میگیرند که کار بیهودهای است و اگر میبینند، چرا میگویند نمیبینیم.
در پرداختهای کلیشهای داستان هم نویسنده را مقصر میدانید؟ چیزهایی مثل پایان خوش ناگهانی که ممکن است مخاطب را دلزده کند.
این سوال به دو بخش تبدیل میشود. بخشی که مربوط به کلیشه است قطعاً به نویسنده برمیگردد. نویسندههای ما یا دارند از روی دست هم نگاه میکنند و کاری را که جواب داده دوباره مینویسند یا داستانی را که خودشان قبلاً نوشتهاند و پربیننده شده دوباره مینویسند و ممکن است بازهم پربیننده شود، این مساله اشکالی ندارد اما خود من طرفدار نوگرایی هستم. یعنی همیشه سعی میکنم داستانی بنویسم که تماشاگر قبلاً آن را ندیده باشد، برایم مهم است که داستان، فضایی نو داشته باشد.
ولی در مورد پایانهای خوش و کلیشهای باید به تلویزیون رجوع کنیم یعنی تلویزیون این مساله را میپسندد و از نویسندههایش میخواهد. اتفاقاً فکر میکنم اگر به عهده نویسندهها بگذاریم، پایانهای تلخی مینویسند. ولی این مساله درست است چون همانطور که گفتم، ماه رمضان ماه تلخی و پایانهای آنچنانی نیست. تلویزیون میخواهد که پایانها نسبتاً شیرین باشد و درست هم هست. نویسندهها باید سراغ داستانهایی بروند که به چنین پایـــانهایی برسند. بر این اساس نویسندگی کار سختی است.
الان مشغول چه کاری هستید؟
یک سریال به اسم مهمان برای شبکه سه مینویسم که موضوع آن بچههای فارغالتحصیل مهندسی است که تصمیم به خروج از کشور و ادامه تحصیل در خارج از کشور میگیرند. سعی کردم از زاویه دیگری به این مساله نگاه کنم.
هنوز تهیهکننده و کارگردان این کار مشخص نشده است و من با شبکه سوم سیما قرارداد بستهام و حدود دو قسمت اول را هم نوشتهام.
رضوان اناری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان