
این یک خلاصه نیمه تمام از کتاب مترسک مزرعه آتشین از داوود امیریان بود که در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است. امیریان سالهاست مشغول نوشتن است و اتفاقا به حوزه نوجوانان علاقه زیادی دارد. او در این گفتوگو برایم گفت که تا چه اندازه علاقه دارد نوجوانان امروز از پیله امن خودشان بیرون بیایند و با دنیای واقعی مواجه شوند و در این مسیر ویژگیهای منحصر به فردشان را بشناسند تا بتوانند فردایی بهتر را برای خودشان رقم بزنند. البته بدون هیچ باکی از اشکالات خودش هم میگفت. مثلا از این که امروز نوجوانان به خاطر بازیهای کامپیوتری زیاد چاق شدهاند و البته خودش هم چاق است، ولی زمانی تصمیم گرفت که در آموزشی 25 کیلو کم کند و اتفاقا موفق شد! کتاب مترسک مزرعه آتشین از سه بخش اصلی تشکیل شده است. بخش نخست ماجرای پیش از جنگ است. بخش دوم همهچیز فقط از طریق نامههای آیدین و دوستان و خانوادهاش روایت میشود و بخش سوم، باز هم آیدین راوی ماجراها میشود. در این گفتوگو با دغدغههای امیریان درباره نوجوانان و نیازهای امروزشان آگاه میشوید.
داستان کتاب مترسک مزرعه آتشین تا چه اندازه برگرفته از واقعیت است؟
مسلما مبنای هر داستانی میتواند واقعی (برگرفته از یک خاطره) یا تخیلی باشد. مهمترین مساله برای من در این کتاب پرداختن به بلوغ نوجوانانه بود، زیرا یکی از مسائل نسل امروز آن است که در نوجوانی به حد کافی خصلتهای مردانه در آنان رشد نمیکند. البته منظورم از خصلت مردانه خشن بودن و دعوا کردن نیست، بلکه مرادم قدرت دفاع از حق خود، مدیریتکردن و امثال آن است. شخصیت اصلی این کتاب به نام آیدین دقیقا ویژگیهای نوجوانان امروزی را دارد. در خانوادهای با چند خواهر بزرگ شده و خودش آخرین فرزند و به عبارتی دردانه خانواده است. به همین جهت براحتی در خانه زور میگوید، اما در فضای اجتماع به او ظلم میکنند، کتک میخورد و استثمار میشود.
چرا تصمیم گرفتید که آیدین را متحول کنید و این تحول به چه صورت بود؟
هر داستاننویسی باید روانشناسی نیز بلد باشد. من به دلیل علاقه زیادی که به حوزه نوجوانان دارم، با رجوع به کتابهای روانشناسی و مسائل پیرامونم، در این داستان به سراغ نوجوانی رفتم که با تمام پیشزمینههای مذکور در سوال قبل، نیاز به تحول و شکستن خود و فرار از ترسها و تاریکیهای خودساختهاش دارد و البته چون این شخصیت در دوران جنگ زندگی میکند برای ایجاد تغییر در خود به جبهه میرود. نکته مهم اینجاست که آیدین به جبهه نمیرود تا پس از بازگشت دمار از روزگار کسانی درآورد که زمانی او را کتک میزدند. بلکه بازگشت او همراه با بلوغی صلحاندیشانه است. برایم مهم بود نشان دهم که میتوان از طریق قدرتمند شدن به بخشش و صلح رسید.
به نظرتان کتاب شما برای نوجوانی که اصلا چیزی از فضای جنگ ایران و عراق نمیداند و در عین حال باید قدرتمندی و بلوغ را امروز در عرصههای دیگری تجربه کند، دستاوردی تاثیرگذار خواهد داشت؟
من اهل شعار دادن نیستم و تمام آنچه را میدانستم در داستانم بیان کردم. کتاب من سراسر حرکت است و هیچ سکونی ندارد. خدا را شکر میگویم که نسل امروز با جنگ و مشکلات آن درگیر نیستند، اما در عرصههای دیگری مانند درس خواندن، ورزش و... جنگهای متفاوتی وجود دارد که اتفاقا نسل شکوفنده ما در آنها موفق هستند. من قصد داشتم روحیه امید را به نوجوانم هدیه بدهم و به آنها بگویم: گرچه این ماجرا (حتی اگر برگرفته از خاطراتم باشد) تاریخی است، اما بازهم تکرارشدنی است. نوجوانان همزمان با رشد جسمانی باید به لحاظ فکری و روحی نیز پیشرفت کنند وگرنه به قول معروف، آب که در یک جا بماند گنداب میشود. همانطور که آیدین داستان ما تحت شرایطی قرار گرفت که از پیلهاش خارج شد و از این بلا در امان ماند.
کتاب شما میتواند حتی برای نوجوانی که خودش را از این عرصهها دور کرده و بدون هیچ بهرهوری خاصی صرفا مشغول فیلم دیدن و بازی کردن است، حرکتزا و پوینده باشد؟
اتفاقا تمام مثالهای شما از مشکلات امروزی نسل نوجوان ماست. در هر صورت باید نسل کنونی را به سمت جلو هل داد و این حرکت باید توام با روحیه امید باشد و البته با مبارزه مثبت و نه منفی؛ مبارزه برای گرفتن حق. همانطور که امیرالمومنین میفرمایند حق گرفتنی است و نه دادنی. نوجوان امروز، چند سال دیگر، همان کسی میشود که باید قدرت تشکیل خانواده داشته باشد. پس اکنون لازم است به او آموزش داد تا مانند آیدین، نوجوانی کتکخور بار نیاید، تا فیلم و گیم او را در یک دنیای رویایی غرق نکند، تا جهان را از منظر پیله امن خود نگاه نکند. اگر چنین آموزشهایی به او داده نشود، با ورود به جامعه، دچار هزار و یک بلا و آسیب دچار میشود.
رمان شما هم روان بود و هم بیانگر تغییر یک نوجوان که میتواند برای دیگران هم الهامبخش باشد. خودتان چقدر فکر میکنید موضوع جنگ، برای نوجوان امروز جذاب و مساله است تا بخواهند کتاب را بخوانند و بعد تاثیر بگیرند؟
موضوع جنگ همچنان جذاب است و ما نباید آن را محدود به جنگ ایران و عراق کنیم. میتوان همین بنمایه فکری را درباره نوجوانی در جنگ چالدران نوشت. تاریخ تکرارشدنی است و باید در هر صورت جوهره وجود انسانی را به رشد و بلوغ لازم آن رساند تا شخص بتواند موثر باشد. ضمن این که آثار من صرفا محدود به جنگ نمیشود. من در آثار فانتزیام و حتی کتاب «جام جهانی در جوادیه»، به دنبال پرورش دادن روحیه امید برای رشد نوجوانان بودهام. به نظرم، یکی از اشکالات نویسندگانی که موجب میشوند کودک و نوجوان امروزمان با آنها ارتباط برقرار نکنند، اصرار بر پرداختن به نوستالژیها است، در حالی که ما باید حرف و مشکلات نوجوانان امروز را بفهمیم.
اما معمولا این تصور وجود دارد نوجوانانی که به جبهه رفتهاند، آنچنان معنویت بالایی داشتند که از هر اشکالی مبرا بودند و همین پیشفرض خواه ناخواه مانع خواندن چنین کتابهایی میشود. زیرا نوجوان از ابتدا میداند از این گروه نیست.
من منکر روحیه خاص و معنوی نوجوانان آن زمان نیستم. ولی باید یادمان باشد اگر بخواهیم چیزی را خراب کنیم، باید بدجور از آن دفاع کنیم و این اشتباه رایجی است که حتی مسئولان فرهنگی ما درباره جنگ ایران و عراق مرتکب آن شدهاند. معنویت شعاری موجب میشود نوجوانان رزمنده را قشری خاص معرفی کنند. در حالی که آنها کسی جز بچههای فامیل و محلههایمان نبودهاند و اتفاقا در این راه، رشدهای معنوی بیشتری داشتند. چرا در سینما، فیلمی مانند اخراجیها باوجود اشکالاتی که داشت، دیده شد؟ زیرا دلی بود. من معتقدم مهمترین تکنیک نوشتن، صمیمیت است. وقتی صادقانه درباره چیزی که به آن باور داری، مینویسی، حتما کتاب مخاطب خود را پیدا میکند.
ولی کار شعاری داشتن به جای جاذبه، دافعه ایجاد میکند و این وظیفه نسلی است که آن زمان را دیده است و اکنون باید بر اساس واقعیتها بگوید و بنویسد. آنقدر ماجراهای عجیب در جنگ رخ داده که واقعا برای نوجوانان ما میتواند حیرت انگیز باشد؛ مانند زنی که در لباس مردانه هفت سال جنگیده است، یا مردی که برای حفظ روحیه همرزمانش در بدترین شرایط در خط مقدم برایشان میرقصد و در همان حال شهید میشود و... در حالی که ما گاهی اوقات عراقیها را چنان احمق نشان میدهیم که این سوال برای مخاطب ایجاد میشود که چرا جنگ هشت سال طول کشید؟ اما واقعیت این است که ما آن زمان دستمان خالی بود. وقتی عراقیها با تانک حمله میکردند ما فقط اسلحه کلاش داشتیم. ما باید از شکستهای جنگ نیز بگوییم. همانطور که امام حسین(ع) و اسرای بعد از عاشورا از یک نظر کاملا شکست خوردند و در نگاه دیگر، پیروزی حقیقی از آن ایشان بود.
حورا نژادصداقت / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست دانشگاه علوم پزشکی ایران مطرح شد
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با علیرضا نصیری، قهرمان جوانان جهان
سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد