نیجریه کشوری است که گاه از آن به‌عنوان سرزمینی وحشتناک و گاه سرزمینی باشکوه یاد می‌شود. در سال‌های دهه 80 این کشور شاهد کودتاهای پی در پی بود که البته در نیجریه سابقه‌ای پرشمار و طولانی داشت. نظامیان سال 1983 کودتا کردند و متعاقب آن ژنرالی به قدرت رسید که سنگین‌ترین موارد نقض حقوق بشر را در کارنامه‌اش به ثبت رساند.
کد خبر: ۶۸۳۸۶۲
بازگشت نیجریه به عصرحجر

کوتاه زمانی پس از آن کودتایی دیگر انجام و ژنرالی دیگر بر کرسی قدرت تکیه زد. اما جالب آن‌که در همان سال نویسنده‌ای نیجریایی به نام ووله سووینکا توانست جایزه ادبیات نوبل را از آن خود کند و این مساله حکایت از پویایی ادبیات در این کشور داشت. در همان سال ژنرال سومی کودتا کرد و مردی که جایزه نوبل را برده بود به همراه ده نفر از کودتاچیان قبلی به دار آویخته شد.کشوری مانند نیجریه که در عرض مدتی کوتاه و به‌کرات از اوج به حضیض برسد و تغییراتی اینچنین سریع و پیش‌بینی نشده را شاهد باشد، تقریبا تالی و مانندی در جهان ندارد.

امروزه نیجریه کشوری است که در روز روشن 200 یا 300 دانش‌آموز دختر (از شمار دقیق آنان اطلاعی در دست نیست) بسادگی از مدرسه خود ربوده و بدون آن‌که اثری از خود برجا گذاشته باشند، ناپدید می‌شوند.

نیجریه کشور خشونت و بیماری‌های واگیردار و جنگ‌های فرقه‌ای و کودکانی است که از شدت گرسنگی شکم‌هایشان برآمده است. در پایان دهه 60 نیز وضع به همین صورت بود، اما ناگهان مشخص شد که نیجریه از چنان ثروت طبیعی برخوردار است که تصورش هم نمی‌رود. این ثروت خدادادی که همان منابع بسیار عظیم نفت دلتای نیجر باشد، در واقع مردم نیجریه را به لعنتی ابدی دچار کرد؛ زیرا درآمدهای سرشار حاصل از فروش نفت خام به جای آن که در جهت توسعه و آبادانی کشور هزینه شود به عنوان ابزاری برای تجارت‌های کثیف یک طبقه مرفه و بسیار فاسد مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد.

در مجموع خشونت‌های سیاسی و انتخاباتی آکنده از تقلب و سوءاستفاده از قدرت است که نیجریه را در آستانه سقوط کامل قرار داده است. امروزه شمار مردم فقیر در نیجریه به مراتب بیش از 54 سال پیش یعنی زمان استقلال این کشور است. بیش از نیمی از جمعیت 170 میلیونی نیجریه با درآمدی معادل یک دلار در روز زندگی می‌کنند.

بیبی باکاره یوسف یکی از ناشران نیجریه‌ای می‌گوید: «ما در کابوسی همیشگی به‌سر می‌بریم، اما رهبران سیاسی کشور گوش شنوایی برای فریادهای ما ندارند.» نابرابری‌های گسترده اجتماعی در نیجریه موجب شده است که اکثریت بزرگی از این مردم در فقری کشنده به‌سر برند و این وضع در شمال نیجریه بسیار آشکار است.

داستان شمال و جنوب

نیجریه از دو نیمه شمالی و جنوبی تشکیل شده است. غالب جمعیت نیمه جنوب را مسیحیان و اکثریت جمعیت نیمه شمالی را مسلمانان تشکیل می‌دهند. با وجود این مشکل نیجریه اختلاف‌های مذهبی نیست بلکه اختلاف‌ها و نابرابری‌های اجتماعی است. گرچه که این کشور غالبا از سوی روسای جمهور اهل شمال اداره می‌شود، اما این بخش از کشور همواره در فقری کشنده به‌سر می‌برد.

نرخ بیکاری، بی‌سوادی، فقر، سوءتغذیه و مرگ و میر مادران در شمال به مراتب بیشتر از جنوب است و به عبارت دیگر می‌توان گفت فاجعه‌ای اجتماعی در شمال نیجریه در حال شکل‌گیری است. به همین خاطر بسیاری از کارشناسان پدیده‌ای شوم مانند تروریست‌های بوکوحرام را نه علت بلکه معلول و پیامد چنین وضعی می‌دانند.

خانم ایدیات حسن، فعال حقوق بشر و وکیل دادگستری عقیده دارد که این پیامد امری قابل پیش‌بینی و اجتناب‌ناپذیر است، همان‌طور که شورش مسلمانان نیز امری کاملا قابل پیش‌بینی است.

شمال نیجریه تاریخ بلندی از انقلاب‌ها دارد و قیام علیه غرب کشور به هیچ عنوان کشف و زاییده بوکوحرام نیست. بوکوحرام در واقع ادامه همان جنبشی است که در دهه هشتاد در قالب شبه‌نظامیان شورشی ظاهر شد و نظامیان نیجریه پس از تلاش‌های بسیار موفق به سرکوب آن شدند. از آن زمان است که شمال این کشور روز به‌ روز بیشتر در باتلاق خشونت فرو می‌رود و بوکوحرام درواقع بازتاب چنین وضعی است.

روزی نیست که در این کشور بمبی منفجر نشود و حملات انفجاری مرگبار جان انسان‌های بی‌گناه را نگیرد. همین چندی پیش بود که تروریست‌های بوکوحرام به مردمی که برای عبادت در محلی جمع شده بودند حمله کردند و حداقل چهل نفر را به خاک و خون کشیدند. اما از قرار معلوم این گروه از ارتباطاتی در داخل حکومت نیز برخوردار است و هیچ مقامی عزم جدی برای مقابله با آن نشان نمی‌دهد.

البته در این مورد گمانه‌زنی‌های فراوانی انجام می‌گیرد و بیش از همه پرزیدنت گودلاک جاناتان در معرض انتقادهای تند قرار دارد؛ همان رئیس‌جمهوری که ظاهرا توان مقابله با ترور را در خود نمی‌بیند و به همین خاطر احتمال می‌رود که سیاستمداران شمال از بوکوحرام برای تحت ‌فشار قرار دادن رئیس‌جمهور استفاده ابزاری می‌کنند.

البته این مساله کاملا محتمل می‌نماید، زیرا سال آینده در نیجریه انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار خواهد شد و این کشور تا به امروز هیچ انتخاباتی را بدون خشونت و قدرت‌نمایی گروه‌های مختلف پشت‌سر نگذاشته است.

هیچ دور از انتظار نیست که سیاستمداران شمال قصد داشته باشند که رئیس‌جمهور فعلی را که اهل جنوب است به هر صورت ممکن از دور خارج کنند بدون آن‌که جایگزینی از شمال را برای وی مشخص کرده باشند و این در واقع بازی بسیار خطرناکی است که می‌تواند آن امتیازهای سیاسی را که به غولی بدل شده از شیشه خارج ساخته و مهار آن را غیرممکن کند.

به دنبال مشکل اصلی

اما این همه تئوری‌های توطئه‌ای است که می‌تواند نگاه‌ها را از مشکل اصلی یا همان فاجعه شمال منحرف کند، بویژه در شمال‌شرقی نیجریه که تنها یک‌چهارم زنان و نیمی از مردان سواد خواندن و نوشتن دارند. اکنون هیچ نهاد و شخصی حاضر نیست در رابطه با امر آموزش در این منطقه سرمایه‌گذاری کند. از زمان ربوده شدن آن دختران دانش‌آموز در چیبوک تقریبا همه مدارس این منطقه تعطیل شده و به قول آن وکیل دادگستری یعنی ایدیات حسن؛ اینجا به عصر حجر بازگشته است.

این فعال مدنی خواهان اجرای طرحی مانند طرح مارشال در نیجریه است؛ طرحی که به‌صورت گسترده و فراگیر برنامه توسعه و بازسازی در سراسر کشور را کلید بزند و از آموزش تا بهداشت و زیرساختارها را دربرگیرد تا به این صورت شمال نیجریه حداقل بار دیگر به دیگر بخش‌های کشور بپیوندد. اما خود خانم حسن نیز در مورد امکان عملی این پیشنهاد خود شک و تردیدهای زیادی دارد و می‌داند که اگر پولی به این کشور وارد شود در نهایت به جیب سیاستمداران سرازیر خواهد شد.

در نیجریه اثری از اعتماد به رهبری سیاسی دیده نمی‌شود. گرچه این کشور پس از دوران طولانی کودتاها و ضدکودتاها ظاهرا از دموکراسی برخوردار است و رهبران آن هر چند سال یک‌بار انتخاب می‌شوند، اما در عمل این دموکراسی پدیده‌ای قابل خرید و فروش است و نتایج انتخابات‌ها فقط با پول رقم می‌خورد. در این میان شاید بوجود آمدن یک جامعه مدنی قدرتمند بتواند این وضع را تغییر دهد.

نیجریه کشوری نیست که از مردمان تحصیلکرده و هوشمند محروم باشد، اما به این افراد هیچ فضایی برای فعالیت داده نمی‌شود. افزون بر آن به عقیده برخی کارشناسان در کشوری آکنده از شک و بدگمانی نمی‌توان از مردمی که تنها به فکر زنده ماندن هستند، انتظار زیادی داشت.

تراژدی نیجریه تنها بی‌اعتمادی عمیق مردم به سیاستمداران و بی‌اعتمادی متقابل سیاستمداران نسبت به یکدیگر و نبود فاکتورهای نظم نیست، بلکه فاجعه اصلی همان بی‌اعتمادی درونی مردم به یکدیگر است.

پلیس نیجریه بشدت فاسد و مسئولیت‌ناپذیر نشان می‌دهد و نظامیان این کشور نیز به‌دلیل خشونت‌های بی‌اندازه خود شهرت خوبی ندارند و افزون بر آن اشکال مختلف نقض حقوق در نیجریه امری روزمره به‌شمار می‌آید. به همین خاطر کارشناسان بر این باورند که جنگ با بوکوحرام در واقع آتش آن جنگی را شعله‌ورتر می‌کند که از قبل جریان داشته و دارد.

بیبی باکاره یوسف یا همان ناشر نیجریایی می‌گوید: «دولتی که نگران شهروندانش نباشد و از آنان حفاظت نکند، در واقع یک دولت ورشکسته به‌شمار می‌رود.» این روزها و پس از ربوده شدن آن دختران دانش‌آموز، بسیاری از مردم نیجریه در مکالمات روزمره خود به‌صورت علنی این جمله را به کار می‌برند: «از این‌که در این کشور زندگی می‌کنم، شرم دارم و به قول باکاره یوسف: این تازه آغاز گرفتاری است.»

زود دویچه تسایتونگ / ‌ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها