در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اما حامد رحمتی که پیش از این او و مجموعه عکاس «دورهگرد»ش را به بوته نقد کشیده بودم، ویژگی بارز و چشمگیر در شاعریاش، شاید این باشد که سعی کرده است به هیچکدام از این ورطهها گرفتار نیاید، البته نه اینکه کلا از این ضعف، شعر خود را رهانیده باشد، ولی تا حدود قابل توجهی توانسته برای خود در این آشفتگی و تشتّت بازار، راه و روشی شناسنامهدار و متشخصانه پی بگیرد.
کتاب حاضر یعنی «این ماهی سرخ، بند نمیآید» در 112 صفحه منتشر شده و شعرهای 1384 تا 1391 شاعر را دربرمیگیرد. کمگوی و گزیدهگویی شاعر در ا ین اثر میتواند یکی دیگر از شاخصههای شعری وی به حساب بیاید. البته باید این را نیز بگویم که رحمتی در مجموعه اخیرش چون برخی دیگر از شاعران این سالها، مجموعهاش را در سه دفتر متمایز تفکیک نموده است که دفتر اول: بمب ساعتی (بخشی از نامههای یک سرباز)، دفتر دوم: وقایع اتفاقیه و دفتر سوم: جهانبینی من به شماره عینکم بستگی دارد، است که به باور نگارنده جلوه اصلی شاعرانگی رحمتی، در همان دفتر اول رخ نموده است و در دو دفتر بعدی مجموعه، نتوانسته است به اندازه دفتر اول، موفق عمل کند که در ادامه به برخی از این موارد اشاره خواهم کرد: هر چند انسان معاصر را انسانی خاکستری با پدیدههایی نسبی، نه سیاه سیاه و نه سفید سفید قلمداد میکنند، ولی حامد رحمتی در این دو مجموعهای که از وی خواندهام و بخصوص مجموعه اخیر مورد بحث، شاعری ست دردمند و تیره بین که درد و رنج انسانها را به تلخی به تصویر میکشد و در جایگاه یک منادی احساس که سلاحی جز کلمه در دست ندارد، انسان را به این دردمندی و بغض فراگیر زندگیهای تیره و جانفرسا فراخوان میدهد که ای آدمها، شماها، در محاصره حزنی فراگیر و دردی احاطهکننده هستید که خودتان بر برخی دیگرتان تحمیل کردهاید و این عینک دردمندی حسآمیز شاعر، خواننده را با خود درون دردی عمیق و رخنهگر میکشاند و چه بهانهای بهتر و تاثیرگذارتر از جنگی خانمان برانداز و سربازی دردمند در این جنگ که در جلد شاعر این مجموعه نشسته و نامههای سوگبارش را یکی پس از دیگری به مخاطبان این مجموعه میفرستد.
شعر حامد رحمتی ترکیبی است از پازلهای مرتب و نامرتبی که لایههایش را عاطفههایی غمبار و دردآلود به هم پیوند میزند و خواننده این اشعار، در مواجهه با این لایههای حزنآلود، دردی عمیق از کلیت شعر، استشمام میکند. تصاویر ساخته شده شعرها نیز، اغلب از حزنی جانکاه و دردی التیامناپذیر پرده برمیدارند که جراحتهای تیز و خراشهای خشن زندگی را، پرده پرده به روی احساس خواننده میکشند.
لبها به سرخی تکان میخورند/ شاد مردهایم/ و از درختان انار/ برایمان تابوت ساخته...
برخی شعرهای شاعر را میتوان در زمره اشعار سمبلیک قلمداد کرد که درهم تنیدگی روایتها را البته به شیوهای ساده و قابل درک ـ نه پیچیده و مغلق ـ به صورتی نمادین و رمزی، به تصویر میکشد. این روش شاعری را البته من بیشتر در همان دفتر اول و تا حدودی دفتر سوم مشاهده کردم که شاعر قصد دارد احساس و عواطف جهندهاش را در ابژههای شعری با تغییر کاراکترها، سمت و سویی تازه ببخشد و این شگرد شاعر، نهتنها به گیجی و سردرگمی خواننده منجر نمیشود که به تقویت و همافزایی هم کمک میکند و خواننده پس از خوانش یکباره یا چند باره شعر و با در همآمیزی و ادغام کارکردهای معنایی کاراکترهای شعری، به مفهومی تازهتر دست مییابد که البته در مجموعه اول شاعر نیز این خصیصه، از نقاط قوت وی میتوانست به شمار بیاید. به عبارت دیگر، این درهم تنیدگی روایتها، به تقویت خط حس و عاطفه شعری منجر میشود:
چقدر صدای ناودان را دوست دارم/ انگار چیزی در تو میریزد/ که سالها پنهانش کردهای...
نکته پایانی اینکه، حامد رحمتی شاعر تصاویر نوظهور و عینیت گراست که خواننده را مهمان حسی غریب میکند و اگر بخواهم در یک جمله در مورد شاعرانگی او بنویسم میشود این سطرها: شاعری که واژههایش بشدت درد میکند.
سالار عبدی/ جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد