برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح پنجشنبه

یارانه‌نقدی و استرس ملت

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح شنبه

انتظار بیجای ژنرال!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نسخه امام برای دنیای امروز»،«آقای رئیس جمهور صدای جوانان جویای کار را بشنوید»،«خورشیدی که غروب نمی‌کند»،«انتظار بیجای ژنرال!»،«انتخابات سوریه و ۴ نکته»،«بشار از شارل دوگل هم مشروع‌تر است»،«کشیدن خط قرمز برعهده کیست؟»،«مخالفان امام(ره) در مرقد امام»،«ژنرال ها موتور دموکراسی خاورمیانه»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۸۱۰۷۱
انتظار بیجای ژنرال!

جام جم:نسخه امام برای دنیای امروز

«نسخه امام برای دنیای امروز»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛تعیین اولویت یا درجه‌بندی سخنان رهبر فرزانه انقلاب کار دشواری است ؛چرا که همه آنها از زبان شخصیتی ممتاز و عالی هم از نظر حقیقی و هم از حیث حقوقی ایراد می‌شود. شخصیتی فقیه، سیاستمدار، حکیم، مسلط بر مسائل داخلی و بین‌المللی و رهبر جهان اسلام که شخصیت‌های طراز اول دنیا به هوشمندی و درایت او معترفند و برخی او را مرشد و راهنمای خویش می‌دانند.

در عین حال اگر بخواهیم در مجموع بیانات سالانه ایشان چند سخنرانی را به عنوان مهم‌ترین و مبنایی‌ترین سخنرانی‌ها نام ببریم، قطعا یکی از آنها، بیانات ایشان در چهاردهم خرداد است.

بیاناتی که مخاطبان حضوری آن، تمام شخصیت‌ها و چهره‌های طراز اول و دولتمردان جمهوری اسلامی، مهمانان خارجی و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور هستند. سخنانی در جوار مرقد امام راحل واز نظر زمانی در سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی و شخصیتی که در تمام دوران غیبت، تاریخ نظیر او را سراغ ندارد.

سخنرانی امسال رهبر انقلاب مثل سال‌های گذشته، حاوی نکات مهم متعدد و متنوعی است که واژه‌های کلیدی آن را می‌توان این‌گونه برشمرد. مردم‌سالاری دینی، بیداری اسلامی، مکتب و نقشه راه امام خمینی، دشمن‌شناسی، چالش درونی نظام، چالش بیرونی نظام، گروه‌های تکفیری، سیاست آمریکا، شریعت اسلامی، نظام مدنی- سیاسی و پیشرفت‌های جمهوری اسلامی. این یادداشت مجال پرداختن به همه این محورها نیست، بنابراین فقط یک محور یعنی «نقشه راه امام خمینی(ره)» را که از نظر نویسنده در فهم و تحلیل صحیح مسائل بخصوص مسائل داخلی کمک شایانی می‌کند و چند کلیدواژه دیگر را نیز دربر می‌گیرد، مورد توجه قرار داده‌ایم.

اولین نکته در این باره در فرمایشات رهبری این بود که: «نقشه‌ او (امام خمینی) نقشه‌ای نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعاً موید من ‌عندالله بود؛ خود امام بزرگوار این را می‌دانست و به‌آن معترف بود» فهم این حقیقت با نگاهی واقع‌بینانه به پیروزی انقلاب و آنچه طی این 35 سال برای شکست آن از سوی دشمن انجام شد و موقعیت کنونی نظام اسلامی، کار دشواری نیست. این مسأله از سویی موجب امید بیشتر و حتی ایمان به آینده روشن انقلاب اسلامی می‌شود و از سوی دیگر مسئولیت مارا در مراقبت و ادامه این راه سنگین‌تر می‌کند.

دومین نکته در این باره، شناخت صحیح چارچوب کلی نقشه امام راحل است که در این عبارت رهبر فرزانه انقلاب خلاصه شده است: «نقشه‌ امام، کار اصلی امام، بنای یک نظم مدنی - سیاسی براساس عقلانیت اسلامی بود.» عبارتی که در باره تک‌تک واژگانش می‌توان و باید به تفصیل سخن گفت؛ اما خلاصه این‌که امام بر اساس یک طرح کلان وارد میدان مبارزه شد و نه دفعتا و اتفاقی. ثانیا امام یک مجموعه به هم پیوسته و به عبارت دیگر یک‌منظومه یا سیستم را پایه‌گذاری کرد و نه یک مجموعه عاریتی که هر بخش آن از جایی گرفته شده باشد. سومین نکته این‌که نقشه جامع و به هم پیوسته امام ریشه در نگاه ایشان به حکومت و سیاست از منظر اسلام داشت و چهارمین نکته «عقلانیت اسلامی» است که مبنای نظام مورد نظر امام بود. نه هر برداشت ظاهری و سطحی از اسلام و نه هر نوع عقلانیتی!

دو محور اساسی در نظام مورد نظر معمار انقلاب اسلامی، سومین محور فرمایشات رهبری در این باره است. «در بنای آن نظم مدنی و سیاسی دو نکته‌ اساسی وجود دارد که این دو نکته به‌هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو روی یک حقیقت است: یکی عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم‌سالاری و از طریق انتخابات و دوم این‌که این حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشی از حرکت مردم‌سالاری و سپردن کار به مردم است - باید در چهارچوب شریعت اسلامی باشد.» بهترین توضیح در این باره ادامه بیانات رهبر انقلاب است که فرمودند: «افرادی گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربی گرفت و آن را قاطی کرد با تفکر اسلامی و شریعت اسلامی؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالاری و تکیه‌ به آرای مردم، جزو دین نمی‌بود و از شریعت اسلامی استفاده نمی‌شد، امام هیچ تقیدی نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می‌کرد. این جزو دین است، بنابراین شریعت اسلامی چهارچوب است؛ در همه‌ قانونگذاری‌ها و اجراها و عزل‌ و نصب‌ها و رفتارهای عمومی که تابع این نظم سیاسی و مدنی است، باید شریعت اسلامی رعایت بشود.»

چهارمین نکته حائز اهمیت در این بخش از سخنان رهبری بخشی از مهم‌ترین نتایج حاصل از نظام سیاسی مورد نظر امام‌راحل است که در چهار محور خود را نشان می‌دهد و آن «این چهار عنصر اصلی است: آزادی، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامی بر جامعه حاکم شد، این پدیده‌های اساسی در نظم جامعه‌ اسلامی، خود را نشان می‌دهند.» پنجمین نکته بسیار مهم در این فراز از سخنان آیت‌الله خامنه‌ای بیان رابطه نظام اسلامی مورد نظر امام با اعمال زور از سویی و اقتدار از سوی دیگر بود؛ بیانی که در اندیشه هیچ جمهوری خواهی نظیر آن را نمی‌شود یافت و آن این‌که: «هیچ‌قدرت و غلبه‌ای در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامی قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته ازاختیار مردم و انتخاب مردم.» و در ادامه این محور مهم، تاکید بر اهمیت و احترام قدرت ناشی از رأی و انتخاب مردم است که خود گویای اهمیت و احترامی است که مردم در نظام اسلامی دارند. «آن قدرتی که از انتخاب مردم به ‌وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسی نبایستی سینه سپر بکند، در مقابل او کسی نباید قهر و غلبه‌ای به کار ببرد که اگر یک چنین کاری کرد، اسم کار او فتنه است.» بر این اساس، حوادث سال ٨٨، تلاش سازمان یافته جریانی برای سینه سپر کردن و شورش علیه رأی مردم و آنچه نظام اسلامی انجام داد دفاع شجاعانه از انتخاب مردم و نه منتخب آنها بود! براساس بیانات رهبر انقلاب یکی دیگر از ویژگی‌های نظام سیاسی مورد نظر معمار انقلاب اسلامی، «کمک به مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم، نفی دست‌اندازی‌های ظالم، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت» است. مجموع آنچه گفته شد و تفصیل بیشتر آن در متن فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است، به فرموده معظم له: «آن نسخه‌ جدیدی است که امام بزرگوار ما به دنیا عرضه کرد و به ادبیات سیاسی عالم این فصل مهم را افزود.»

خراسان:آقای رئیس جمهور صدای جوانان جویای کار را بشنوید

«آقای رئیس جمهور صدای جوانان جویای کار را بشنوید»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛آقای رئیس جمهور اساسی ترین خواست و مطالبه مردم از مجموعه حاکمیت و خصوصا دولت، اشتغال است گرچه مبارزه با غول گرانی و شکستن شاخ تورم، دیگر انتظار جدی مردم است اما شما و اعضای دولت و نمایندگان مجلس به خوبی می دانید که ایجاد اشتغال و پایین آوردن نرخ بیکاری و رونق فضای کسب و کار نه تنها می تواند بر مهار تورم و گرانی موثر باشد بلکه اشتغال عامل اساسی امید جوانان به آینده، ترغیب آنان به ازدواج و تشکیل خانواده است. همچنین کاملا بدیهی و روشن است که استفاده از سرمایه عظیم و گرانقدر جوانان در جهت رشد تولید، توسعه و پیشرفت کشور، علاوه بر افزایش احساس مفید بودن جوانان و تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس آنان موجب کاهش بسیاری از ناهنجاری ها و کاهش گرایش به مصرف موادمخدر و اعتیاد می شود. بر این اساس موضوع مهم اشتغال باید به عنوان یکی از اساسی ترین نیازهای جامعه مورد توجه دولت و مجلس قرار گیرد و اگرچه مسئله یارانه ها بر سر بسیاری از مسائل و موضوعات کشور سایه انداخته است، اما رونق فضای کسب و کار و کاهش آمار بیکاری علاوه بر منافع پیش گفته می تواند تا حدودی سایه سنگین یارانه ها را از سر مسائل اساسی کشور بردارد. البته مسلم است که معضل بیکاری به سادگی قابل حل نیست و نیازمند برنامه های اساسی و اجرای طرح های موثر و کارآمد میان مدت و بلندمدت است، اما پرواضح است تا این مسئله اساسی کشور و خصوصا نسل جوان برای مسئولان به دغدغه ای بسیار جدی تبدیل نشود مشکل همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. بنابراین لازم است دولت و مجلس با عزمی جزم و همفکری تمامی نخبگان و استفاده از ظرفیت و تجربه کارآفرینان و صاحبان طرح ها و ایده های نو و کارآمد برای فائق آمدن بر مشکل بیکاری طرحی نو دراندازن د که قطعا افزایش اشتغال ثمرات بسیاری برای کشور و جامعه به دنبال خواهد داشت.

۱ - در این راستا لازم است برای جذب سرمایه گذاران خارجی در کنار ایجاد و تقویت احساس امنیت هرچه بیشتر برای تولیدکنندگان و سرمایه گذاران داخلی و همچنین برای هزاران ایرانی دارای سرمایه های کلان که به دلایلی در خارج از کشور زندگی می کنند از جمله چند هزار تاجر و سرمایه گذار ایرانی که در شیخ نشین امارات مشغول فعالیت هستند و هزاران ایرانی سرمایه داری که در آمریکا، آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی مشغول فعالیت اند، تلاش جدی تر و موثرتری انجام شود.

۲ - گرچه کشور ما در منطقه خشک و نیمه خشک قرار دارد و بخش زیادی از آن با کم آبی مواجه است، اما در صورت استفاده بهینه از همین آب و جلوگیری از هدررفت هفتاددرصدی از نوددرصد آب کشور که در بخش کشاورزی مصرف می شود، می توانیم علاوه بر خودکفایی در تولید بسیاری از محصولات و حتی تبدیل شدن به صادر کننده محصولات کشاورزی، هزاران فرصت شغلی را در کشور ایجاد کنیم این در حالی است که در حال حاضر به خاطر غفلت از این ظرفیت گران بها تعداد قابل توجهی از کشاورزان دست از این کار کشیده اند و به سکونت در حاشیه شهرها و انجام کارهای کاذب تن داده اند.

۳ - اگر صنعت کشورمان در رشته های گوناگون مورد توجه اساسی قرار گیرد و مشکلات نقدینگی و مصرف بهینه انرژی در آن به دغدغه ای جدی تبدیل شود و افزایش کیفیت تولیدات داخلی وجهه همت تولیدکنندگان قرار گیرد، این بخش عظیم نیز می تواند علاوه بر تأمین بسیاری از نیازهای کشور، اشتغال قابل توجهی ایجاد کند در صورتی که بر اساس آمار، تعداد زیادی از واحدهای بزرگ و کوچک تولیدی با پنجاه درصد و حتی یک سوم ظرفیت خود مشغول به کارند. این وضعیت تا کی می تواند ادامه پیدا کند؟ وضعیتی که به خاطر نامناسب بودن شرایط و کارآمد و موثر نبودن برخی طرح ها و برنامه ها، بسیاری از تولیدکنندگان خرد و کلان از تولید دست کشیده اند و به سفته بازی و دلالی رو آورده اند.

۴ - آقای رئیس جمهور، شما، مسئولان و نمایندگان به خوبی از جایگاه کشورمان در برخورداری از منابع عظیم طبیعی مطلع هستید. گذشته از این که ایران مقام دوم جهان در برخورداری از ذخایر عظیم گاز و رتبه سوم برخورداری از ذخایر بزرگ نفتی را نیز دارد. اما متأسفانه پس از گذشت سال ها همچنان به جای فرآوری و تولید فرآورده های متنوع و با ارزش افزوده چند صد برابری نه تنها در بخش نفت و گاز در «خام فروشی» ید طولایی داریم، بلکه بسیاری از منابع طبیعی کشور نیز خام فروشی می شود این در حالی است که با ترغیب سرمایه گذاران داخلی و خارجی می توانیم کارخانه های متعددی برای فرآوری منابع طبیعی احداث کنیم تا نه تنها جلوی خام فروشی و «مفت فروشی» گرفته شود، بلکه با فرآوری این منابع پرارزش می توانیم هزاران فرصت شغلی برای جوانان و متخصصان کشور فراهم آوریم.

۵ - هیئت محترم دولت و نمایندگان محترم مجلس آیا واقعا نمی توان چاره ای اندیشید تا از ورود این همه کالای مصرفی و بی کیفیت از چین و برخی کشورهای دیگر به کشورمان جلوگیری کرد آن هم در شرایطی که تولیدکنندگان داخلی ما توان تولید با کیفیتِ تقریبا تمامی این کالاها را دارند؟ اما ظاهرا عزمی برای جلوگیری از واردات این حجم انبوه کالاهای بی کیفیت چینی و غیرچینی وجود ندارد واردات بی رویه ای که موجب تعطیل شدن برخی واحدهای تولیدی و بیکاری عده ای از شاغلان این واحدها شده و سرمایه تولید کنندگان نیز بیشتر به فضای دلالی و سفته بازی وارد شده است.

۶ - رئیس جمهور محترم گرچه برای رونق ساخت و ساز، کارهایی انجام شده اما به نظر می رسد باید طرح های موثرتری برای این بخش که بنا به اظهار کارشناسان باعث رونق بیش از چهارصد شغل به طور مستقیم و غیرمستقیم و ایجاد هزاران فرصت شغلی در کشور می شود، سامان یابد. روشن است که رونق ساخت و ساز نه تنها باعث کاهش نسبی قیمت مسکن و اجاره بها می شود، بلکه موجب می شود هزاران فرصت شغلی برای مهندسان، کارگران ماهر و غیرماهر فراهم آید و حتی زمینه صدور دانش فنی و تخصص کارشناسان کشورمان به دیگر کشورها و خصوصا کشورهای همسایه فراهم شود.

۷ - بدون تردید اگر وام های کلانی که در اختیار بعضی ها قرار می گیرد به بدنه صنعت، تولید، کشاورزی و کارآفرینی کشور تزریق شود، نه تنها شاهد شکوفایی این بخش ها خواهیم بود بلکه فرصت های فراوان شغلی برای جوانان کشورمان فراهم می شود. این در حالی است که سال هاست وام های کلان به این و آن داده می شود و از دل آن وام های کلان، فسادهای سه هزار میلیاردی و غیره بیرون می آید اما سهم صنعت، کشاورزی و تولید و کارآفرینی از حمایت های موثر دولت و وام های بانکی همچنان اندک است.

۸ - آقای رئیس جمهور از ظرفیت کم نظیر کشورمان در ترانزیت کالا و دسترسی به آب های آزاد جهان و ده ها و صدها مزیت کم نظیر دیگر که بگذریم حتی اگر از ظرفیت گردشگری ایران عزیز که به لحاظ برخورداری از جاذبه های توریستی جزو ده کشور مطرح جهان است و همچنین اگر از ظرفیت صنایع دستی وطن عزیزمان درست استفاده شود، علاوه بر سرازیر شدن مبالغ قابل توجهی ارز، فرصت های فراوان شغلی برای جوانان ایجاد می شود، ولی متأسفانه امروز سهم ما از ارزآوری چندصد میلیارددلاری گردشگری در جهان بسیار اندک و در مقایسه با بسیاری از کشورها در حد صفر است.

به هر صورت جناب آقای دکترروحانی، هیئت محترم دولت و نمایندگان محترم مجلس، شما هم از آمار و ظرفیت های کشورمان در عرصه های گوناگون اطلاع دارید و هم امکان و قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی دارید و هم از بخشی از مشکلات و نارضایتی های جوانان و خانواده های آنان به خاطر بیکاری مطلع هستید، اما بدانید که آن چه از بیکاری و تبعات آن به گوش شما می رسد بسیار کمتر از واقعیت های عینی موجود جامعه است، پس از نگارنده به عنوان یکی از اعضای خانواده و جامعه بزرگ ایرانی و یکی از نمایندگان افکار عمومی بپذیرید که بیکاری همچون موریانه بلکه خوره به جان جوانان و خانواده های آنان افتاده است و حل این معضل جدی، مطالبه و خواست اساسی جامعه، خانواده ها و جوانان از شما و قانون گذاران است. امیدواریم همان طور که با تدبیر و جدیت شما و دکترهاشمی وزیر لایق، کاربلد، دلسوز، مصمم و مردمی بهداشت، اقدامات اساسی برای حل مشکل بهداشت و سلامت و درمان مردم انجام شده، شاهد اقدامات جدی و موثر دولت تدبیر و امید در رفع معضل بیکاری نیز باشیم.

کیهان:خورشیدی که غروب نمی‌کند

«خورشیدی که غروب نمی‌کند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می‌خوانید؛حضور میلیونی و چشمگیر مردم در بیست وپنجمین مراسم سالگرد ارتحال امام راحل عظیم‌الشأن، سرشار از صحنه‌های عشق و دلدادگی بود که قلم را یارای توصیف آن نیست. خیل عاشقان و دلدادگانی که از سراسر کشور، به عشق مراد سفر کرده به تهران آمده بودند، ثابت کرد که انقلاب امام، جای خود را در دل‌های مردم باز کرده و پرچمی که او برافراشته، به دست خلف صالحش و با حمایت مردم، همچنان در اهتزاز است. به جرأت می‌توان گفت که در هیچ یک از نظام‌های سیاسی جهان، با هر رویکرد و ادعایی، چنین عشق و دلدادگی- حتی در مقیاس‌های بسیار بسیار کوچکتر- وجود ندارد و عشق مردم به مرادشان، نسخه منحصربه‌فردی است که بدلی ندارد و آکنده از راز و رمزی است که دشمنان ما هرگز به آن پی نخواهند برد.

آنها البته از همان اول نفهمیدند که چه خبر است و در ایران چه رخ داده و می‌دهد! به لحاظ محاسبات مادی، پیروزی مردمی دست خالی با رهبری دور از وطن و در تبعید بر نظامی مستقر و مسلح، که لقب ژاندارمی منطقه را به او داده بودند ممکن نبود اما امام(ره) آن را ممکن کرد! از دید آنها اداره کشوری نوپا و دست خالی در جنگی هشت ساله شدنی نبود! کدام محاسبه زمینی می‌پذیرد در یک سو یک کشور باشد و در اوج تنهایی و تحریم و فشار و در دیگر سو، کشوری به نمایندگی و با حمایت از همه کشورهای شرق و غرب! فرجام این جنگ از همان ابتدا مشخص بود و پیروزی ایران ممکن نبود اما امام(ره) پیروزی را ممکن ساخت! در نگاه مکاتب مادی، برخی از رخدادها و وقایع نظیر حادثه‌ تروریستی انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری که شهادت ده‌ها مسئول برجسته نظام را در پی داشت، کافی بود تا یک نظام مقتدر را از درون متلاشی کند، از نظر آنها ادامه کار ایران بعد از آن وقایع ممکن نبود اما امام(ره) آن را ممکن ساخت! اگر فرصت باشد و مجال این مقال اجازه دهد از این دست توفیقات محیرالعقول و بر خلاف تمامی محاسبات مادی و بشری، صدها نمونه از دوران نورانی حیات امام(ره) و پس از آن در دوره زعامت رهبر معظم انقلاب می‌توان نگاشت. اما، این نوشتار در پی آن نیست و لاجرم باید آن را واگذارد!

مراد از این یادآوری‌ها چیست؟ همه حرف بر سر این است که اگر روزی مردی به خدا تکیه کرد و در حالی که می‌دانست حتی یک مدیر سابقه‌دار در امر اداره کشور در کنارش نیست، بزرگترین تحول بشری در سده‌های اخیر را رقم زد و غرب و شرق را مبهوت و حیران برق نگاه نافذش و پیروزی برق‌آسا و غرورآفرینش کرد، و جهان را با طرحی جدید برای حاکمیت و اداره کشور آشنا کرد، یقینا نقشه راهی داشته و اندیشه‌های الهی در سر داشته وگرنه گشودن این فصل نوین در تاریخ بشریت، اتفاقی و از سر حادثه ممکن و میسر نبوده و نیست. اموری مثل تکیه تمام عیار به الطاف الهی، باور همه جانبه و عمیق مردم و تکیه بر آنها برای مدیریت امور، رشادت و شجاعت در برابر دشمنان، هوشمندی و پیش‌بینی تحرکات و تحولات جبهه دشمن و ده‌ها و صدها ویژگی منحصر به فرد و ممتاز، همان صفاتی است که امام را رهبری بی‌نظیر و انقلاب او را حرکتی امیدبخش برای مستضعفین جهان کرد. 25 سال پس از فراق جانگداز او، انقلاب هنوز در دل‌های جهانیان نور امید می‌تاباند.

فلسطین و لبنان، عراق و سوریه، دورترها آمریکای لاتین، مسلمانان اروپا و... از انقلاب ما الهام می‌گیرند و نگاهشان به ماست تا ببینند این الگوی خاص و این نمونه منحصر به فرد چه می‌کند! این ربع قرن استمرار و پیشرفت روزافزون انقلاب را مدیون کسی هستیم که همان ویژگی‌های امام را دارد و با جان و دل و از سر اخلاص در تحقق آن آرمانها کوشیده است. رهبر عزیزی که به معنای واقع عز اسلام است و خار چشم دشمنان. به یقین ایستادگی منحصر به فرد او بود که انقلاب را پس از امام در طوفانی 25 ساله، از گردنه‌ها و مهالک گوناگون عبور داد.

بعضی‌ها جا ماندند، برخی که مدعی بودند و هستند، سال‌هاست از راهی که آمده‌اند پشیمان شده‌اند! یا خسته‌اند یا چرب و شیرین دنیا چنان گرفتارشان کرده که نمی‌توانند در الگوی ترسیم شده امام و رهبری ادامه دهند و اگر نبود ایستادگی آقا، آنها ریل انقلاب را عوض کرده بودند! اما چه باید کرد!؟ چه باید کرد تا انقلاب در تندباد حوادث و در ریزش‌ها و رویش‌هایش، دچار قلب ماهیت و انحراف از مسیر نشود؟ چاره کار پنهان و پیچیده نیست، نقشه راه را باید از روی دست امام راحل و پس از او امام حاضر دید و با هر گونه انحرافی قاطعانه و هوشمندانه برخورد کرد.

سال‌ها قبل رهبر معظم انقلاب در وصف آن عزیز سفر کرده فرموده بود: «حقیقتاً خدا می‌داند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد، درخشید و رفت تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست» این تعبیر بلند و دلنشین از خورشید انقلاب الزامات و اقتضائاتی دارد که سه روز قبل حضرت آقا به آن اشاراتی داشتند: «این واقعیت (نظام اسلامی) ساخته و پرداخته دست معمار بزرگ است... آنچه در اختیار ملت ایران و در معرض فکر و دید ملت‌ها در سراسر عالم است، ساخته و پرداخته آن دست تواناست... نقشه او نقشه‌ای نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعا مؤید من عندالله بود... ما مواظب باشیم آن نقشه را بشناسیم تا بتوانیم راه را ادامه بدهیم... برای این که به هدف برسیم باید راه را گم نکنیم. برای این که راه را گم نکنیم، باید نقشه اصلی و اساسی جلوی چشممان باشد» این کلام فصل‌الخطاب از زبان کسی است که درایت، تیزبینی، تقوا و توکلش، سالهاست که ما را از هر طوفانی عبور داده و شعله امید را در دل‌ها زنده کرده است. اگر او می‌گوید راه فقط راه امام(ره) است حتما همین است و سعادت در سایه حرکت در راه او به اشاره دست جانشین اوست.

همین معیار و شاخص است که تکلیف همه آنها که از راه امام برگشته‌اند و سعی دارند تصویر دروغین و تحریف شده‌ای را به جای امام حقیقی بنشانند، روشن می‌کند. مدت‌هاست عده‌ای سعی دارند امام را مصادره کنند! خود را خط امامی می‌نامند و دیگران را از خط خارج شده! با دشمنان مردم و آرمان‌های امام(ره) نرد عشق می‌بازند و با پررویی دَم از خط امام(ره) می‌زنند! آنها از نام امام(ره) نان می‌خورند! اما همزمان، آگاهانه یا ناخودآگاه سر در خط دشمنان دیرینه امام دارند! معیار شناسایی آنها هم به فرموده رهبر عزیز مقایسه قول و فعل آنهاست با قول و فعل امام(ره).

امام، آمریکا را دشمن شماره یک مردم ما می‌دانستند و او را شیطان بزرگ می‌نامیدند، اما برخی از اینان در تلاش برای پذیرش ابرقدرتی آمریکا و بدست آوردن دل اویند، به هر قیمتی، امام رمز پیروزی را در تکیه بر توده‌های مردم و بکارگیری توان، سرمایه و ایمان آنان در مواجهه با مشکلات می‌دانستند، اینان راه همه گشایش‌ها و راحتی‌ها را در برقراری رابطه با آمریکا و به حساب نیاوردن توان و ظرفیت داخلی می‌دانند! امام مهمترین هدف انبیا و به تبع آنان، مهمترین هدف نظام اسلامی را تعالی فکری، فرهنگی و عقیدتی و اخلاقی مردم می‌دانستند و در این باره قاطعانه با هر انحراف و کژی برخورد می‌کردند (مانند برخورد در ماجرای سلمان رشدی) و اینان، صراحتا از وادادگی کامل و رها کردن فرهنگ و ترویج اباحی‌گری سخن می‌گویند و معتقدند هر کس آزاد است هر کاری بکند و حاکم اسلامی هم تماشاچی است! امام قاطعانه بر سر ساده‌زیستی و قناعت و عدم تطاول و دست‌درازی به بیت‌المال اصرار داشتند و هرگز سر سوزنی از بیت‌المال را برای خود و اطرافیانشان صرف نکردند ولی برخی از این مدعیان دروغین، بیت‌المال را مال‌البیت می‌دانند و مانند اعیان و اشراف زندگی می‌کنند و در همان حال، ژست دروغین خط امامی به خود می‌گیرند! امام اجازه ذره‌ای تخطی از احکام اسلام و اهانت به آن را نمی‌دادند (مانند برخورد ایشان در ماجرای لایحه قصاص و جبهه ملی) و اینان احکام بدیهی اسلام را به بهانه آزادی و حقوق‌بشر و... نادیده می‌گیرند!
مقایسه روش و منش امام با مدعیان دروغین به درازا خواهد کشید و برای آنها آبرویی نخواهد گذاشت. باید قبول کرد که راه امام، چیزی نیست که با دروغ و تظاهر بتوان مدعی آن بود، راه نورانی او آنقدر روشن است که منحرفان از آن به سادگی و آسانی رسوا می‌شوند و در امتحانات گوناگون مانند ساده‌زیستی و ولایت‌پذیری مردود و مفتضح می‌شوند.

جمهوری اسلامی:انتظار بیجای ژنرال!

«انتظار بیجای ژنرال!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ژنرال عبدالفتاح السیسی، که خود را رئیس‌جمهور مصر می‌داند، از رئیس‌جمهور کشورمان برای حضور در مراسم تحلیف و آغاز ریاست جمهوری خود دعوت کرده است. وی قصد دارد روز یکشنبه رسماً زمام امور کشور مصر را به دست بگیرد و با دعوت از سران کشورهای مختلف درصدد است حاکمیت خود را مشروع جلوه دهد.

هر چند هنوز مسئولان ایرانی پاسخی به دعوت ژنرال نداده‌اند، ولی صورت مسأله کاملاً روشن است. پذیرفتن این دعوت، به معنای به رسمیت شناختن دو واقعه خلاف در مصر است؛ یکی کودتای ارتش به فرماندهی ژنرال السیسی علیه دولت قانونی و دیگری انتخابات نمایشی و دروغینی که کودتاچیان ترتیب دادند تا برنامه از قبل طراحی شده خود را تکمیل کنند و حکومت مصر را با یک چرخش به عقب، به دست بقایای رژیم مبارک بسپارند و مسیر قبل از انقلاب را ادامه بدهند.

تردیدی وجود ندارد که حاکمیت ژنرال عبدالفتاح السیسی بر مصر، کاملاً نامشروع است و مردم مصر نه تنها زیر بار آن نخواهند رفت، بلکه به مبارزه با آن برخواهند خاست و تا سرنگونی آن از پا نخواهند نشست. هر چند دلایل نامشروع بودن این حکومت، واضح است ولی برای آنکه عدم پذیرش دعوت ژنرال توسط دولت جمهوری اسلامی ایران توجیه روشنی داشته باشد، این دلایل را بر می‌شمریم.

اول آنکه ژنرال عبدالفتاح السیسی، با یک کودتا علیه دولت قانونی محمد مرسی، قدرت را در مصر به دست گرفت و پس از 10ماه نمایش حاکمیت غیرنظامی که البته خود وی و نظامیان همدست او گرداننده اصلی و پشت پرده حکومت بودند، با صحنه سازی‌های کاملاً رسوا و فرمایشی زمینه رابرای رئیس‌جمهور شدن خود فراهم ساخت. دولت محمد مرسی، در عین حال که دارای ایرادات زیادی بود، اما از مشروعیت برخوردار بود زیرا با انتخابات آزاد و مردمی بر سر کار آمده بود. انتخابات ریاست جمهوری سال 1391 مصر آنقدر برای مردم این کشور ارزشمند بود که آن را اولین انتخابات آزاد و رئیس‌جمهور برآمده از آن را اولین رئیس‌جمهور غیرنظامی دانستند و از این بابت بسیار خرسند بودند. در عرف سیاسی بین المللی، کنار گذاشتن یک دولت درصورتی که مورد قبول عده‌ای از مردم نباشد فقط از طریق انتخابات و اخذ آراء مردم قابل قبول است، ولی درمصر به جای آنکه مردم در یک انتخابات اعلام کنند که محمد مرسی را قبول دارند یا نه، ژنرال‌ها به جای مردم به صحنه آمدند و رئیس‌جمهور قانونی را برکنار کردند. این، مصداق روشن کودتاست و به همین دلیل تمام اقدامات دولت موقت مصر در 10 ماه گذشته، غیرقانونی و نامشروع بوده است.

دوم آنکه مردم مصر در مقابل کودتای ژنرال‌ها ایستادگی کردند ولی ژنرال السیسی با کشتار هزاران نفر از مردم کشور خود، صدای اعتراض ملت را خفه کرد و با وضع مقررات غیرقانونی، منحل کردن مجلس،‌ لغو قانون اساسی، تعطیل ساختن احزاب سیاسی و برقراری حکومت نظامی، حق اظهارنظر را از مردم سلب کرد. این وضعیت، به معنای محروم کردن مردم از حقوق قانونی خود و سپردن امور کشور به دست نظامیان و گماشتگان آنهاست، امری که با عرف سیاسی بین الملل در تضاد است و نمی‌تواند زمینه‌ای برای مشروعیت سیاسی باشد.

و سوم آنکه درست در شرایطی که مردم از صحنه دور نگهداشته شده بودند، قانون اساسی تعطیل بود، احزاب حق فعالیت نداشتند، تمام مجاری امور دردست نظامیان کودتاچی بود و هیچیک از شرایط انتخابات آزاد فراهم نبود، ژنرال السیسی با نامزد کردن خود برای ریاست جمهوری اقدام به برگزاری یک انتخابات فرمایشی و نمایشی کرده و در میان اعتراض شدید اکثریت مردم، آمار و ارقامی جعلی از شرکت مردم در این انتخابات اعلام نموده و خود را نیز رئیس‌جمهور منتخب دانست! چنین روندی برای برگزاری انتخابات اصولاً فاقد پایه‌های قانونی است و کسی که خود را از دل چنین انتخاباتی رئیس‌جمهور بسازد، فاقد مشروعیت است.

علاوه بر اینها، ابراز خرسندی حسنی مبارک،‌ رئیس‌جمهور مخلوع که از رهگذر حاکمیت ژنرال‌ها بر مصر از زندان آزاد شد، ژنرال السیسی را بهترین فرد برای در اختیار گرفتن حاکمیت مصر دا نسته کما اینکه دولت آمریکا و ارتجاع عرب نیز از انتخابات فرمایشی مصر و اعلام ریاست جمهوری ژنرال السیسی ابراز خرسندی کرده‌اند. این ابراز خرسندی‌ها و اعلام حمایت‌ها کاملاً نشان می‌دهند که حکومت ژنرال السیسی یک حکومت ضد مردمی، وابسته به آمریکا و باز گرداننده حاکمیت به قبل از انقلاب مردم مصر در سال 1389 می‌باشد. چنین حکومتی البته توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی و هم پیمانان آنها در منطقه به رسمیت شناخته خواهد شد، زیرا رژیمی ضد مردمی و ضد قانون است و اصولاً پیدایش آن با هدف مقابله با بیداری اسلامی و حاکمیت ملت‌ها بر سرنوشت خود صورت گرفته است.
با توجه به این واقعیت‌های غیرقابل انکار، طبیعی است که ژنرال السیسی نمی‌تواند از دولت جمهوری اسلامی ایران، که یک دولت مردمی است، انتظار داشته باشد دولت جعلی وی را به رسمیت بشناسد و رئیس‌جمهور ایران دعوت او را برای حضور در مراسم آغاز ریاست جمهوری غیرقانونی وی بپذیرد. زیرا دولت جمهوری اسلامی ایران اگر مرتکب چنین اشتباه بزرگی شود، قبل از هر چیز خود را زیر سؤال خواهد برد و از پاسخ دادن به اعتراضات مردم، چه در ایران و چه در کشورهای منطقه و مصر، عاجز خواهند ماند. بنابر این، انتظار ژنرال السیسی از رئیس‌جمهور ایرا ن، انتظار بیجائی است که نباید پذیرفته شود.

رسالت:مفهوم تاریخی کاریزمای امام (ره)

«مفهوم تاریخی کاریزمای امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛از زمان ماکس وبر، ما با تیپ کاریزماتیک از اقتدار آشنا شده‌ایم. به باور این متفکر کلاسیک جامعه‌شناسی، اقتدار کاریزماتیک، تنها ظرفیت برون‌رفت از درون‌مایه‌های متناقض دنیای مدرن تصویر شده است. در حالی که دنیای مدرن، ادعای دموکراسی و حکمرانی مردم را دارد، با تأکید بر عقل و علم، عملاً حکومت «گروه عقلا» را مستقر می‌سازد، و رفته رفته مردمی که با هزار امید در انتخابات شرکت می‌کنند، عملاً حکومت را در دست «گروه عقلا» می‌بینند. به باور ماکس وبر، این تناقض، ظرفیت رهایی‌بخش نهفته در انقلاب‌های مدرن را از نفس می‌اندازد.

در چنین شرایطی است که از نظر این جامعه‌شناس، رهبران کاریزماتیک، صدای عصیان حکمت غنی‌تر فرهنگ عامه در مقابل خرد یک بعدی «گروه عقلا» می‌شوند، و ظرفیت‌های شورانگیز ملت برای تاریخ‌سازی را زنده می‌کنند. البته، به باور ماکس وبر، این برون‌رفت، به دلیل خصلت دوگانه‌ای که در طول زمان می‌یابد، لاجرم، یک تشفی موقت خواهد بود. اما، مضمون تاریخی اقتدار آیت الله روح الله موسوی خمینی (ره)، ما را وامی‌دارد تا در مورد تحفظ وبر تأمل کنیم. ما با تیپ جدیدی از کاریزما مواجهیم.

به زعم وبر، اقتدار کاریزماتیک در طول زمان، دچار روزمرگی می‌شود، و به یکی از دو صورت اقتدار موروثی یا اقتدار «گروه عقلا» تقلیل می‌یابد، و در نتیجه، همه ظرفیت‌های تاریخی که با ظهور کاریزما برای یک جامعه پر شور و پر تصمیم ظهور می‌کند، زوال می‌یابد.

آنچه تیپ کاریزمای امام سید روح الله موسوی خمینی (ره)، را ویژگی می‌بخشد، و حتی ما را برمی‌انگیزد که فرجام سومی برای تیپ اقتدار کاریزماتیک وبر بیفزاییم، تلفیق این کاریزما با مفهوم نیرومند «جهاد» در اسلام شیعی است.

حتی می‌خواهم این ادعای چالش‌برانگیز را مطرح کنم که آن چه بویژه، به آیت الله سید روح الله موسوی خمینی (ره)، یک اقتدار کاریزماتیک می‌بخشید، نه ویژگی‌های روانی و شخصیتی فردی ایشان، بلکه در درجه اول، تبلور درخشان مفهوم شیعی «جهاد»، در چهره ایشان بود، خصوصاً تجسم اَبَر تجربه شورانگیز جهاد در قیام امام حسین ابن علی علیه‌السلام.

از این زاویه دید، آن چه بقای حیرت‌انگیز مستمر در توان تاریخ‌سازی انقلاب اسلامی، حتی پس از امام خمینی (ره) را توضیح می‌دهد، به قدر زیادی مفهوم پر مایه «جهاد» است. پس از درگذشت امام خمینی (ره)، ولایت فقیه، به یک سنت و نسخه‌برداری بی‌روح از منش امام خمینی (ره) تقلیل نیافت، و همچنین، گفتار امام خمینی به قواعد خشک یک بوروکراسی نوین در «گروه عقلا» تبدیل نشد. امام خمینی (ره)، در طول حیات خویش نیز مدام، مردم را به اَبَر الگوی امام حسین علیه‌السلام ارجاع می‌داد، و مهم‌ترین کلید واژه او در سرتاسر زندگی‌اش، «سید الشهدا» (با لهجه مؤثر خمینی) بود. امام خمینی (ره)، با اصرار بر این نکته که «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»، خود را به عنوان یک رهبر محبوب و کاریزماتیک حذف کرد، و به جای خود، یک الگوی تاریخی نیرومند را نهاد که هر ساله به مدت دو ماه، با حوصله و مشارکت عموم مردم، به نسخه روزآمد آن سال برای «جهاد» انقلابی تبدیل می‌شود، و بدین‌سان انقلاب می‌ماند.

از این قرار، اگر از من بپرسید که ملت ایران، تا کی ظرفیت انقلابی و تاریخ‌سازی خود را حفظ خواهد کرد؟ پاسخ من این نیست که تا وقتی امام خمینی (ره) یا یاد او زنده است، و به عنوان مرجع کاریزماتیک عواطف مردم انقلابی، به مردم، نیرو و توان عبور از سنت‌ها و قواعد بوروکراتیک مزاحم «عظمت ملت» را می‌بخشد. بلکه، پاسخ من این خواهد بود که تا وقتی عاشورا به عنوان یک نسخه انقلابی فعال علیه «عار» و «نار» مدام به احوالات روز، فارغ از محافظه‌کاری و ملاحظه ترجمه می‌شود، و به مردم الهاماتی راجع به «عار» و «نار» روزگار می‌بخشد، انقلاب اسلامی توان تاریخ‌سازی خود را حفظ خواهد کرد (اشاره به رجز مشهور سید الشهدا در وقت شهادت که می‌فرمود: الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ...وَالْعَارُ أَوْلَی‌ مِنْ دُخُولِ النَّارِ؛ مرگ‌ برتر از عار و عار برتر از نار).

امام خمینی (ره) به رغم چهره‌های تیپیک کاریزماتیک چون ناپلئون بناپارت، در شگرف‌ترین اقدام تاریخی خود که از پرهیزگاری و سر و سادگی فوق‌العاده‌اش برمی‌خواست، خود را از میان برداشت، و در جریان این حذف، اَبَر کاریزمای امام حسین علیه‌السلام برای ملت تبلور یافت، طوری که ملت مسیر خود را حتی پس از درگذشت امام خمینی (ره) یافت.

سیاست روز:انتخابات سوریه و ۴ نکته

«انتخابات سوریه و ۴ نکته»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که ر آن می‌خوانید؛
انتخابات ریاست جمهور سوریه با مشارکت ۷۳ درصد از واجدین شرایط برگزار شد. از مجموع آرا، ۷/۸۸ درصد شرکت کنندگان رای به ادامه ریاست جمهوری بشار اسد دادند. جشن و شادی مردم سوریه هنگام برگزاری انتخابات و پس از اعلام نتایج از نکات مهم این انتخابات است که نشانگر اعتماد مردمی به برگزار کنندگان انتخابات است که دموکراسی جاری در سوریه را مورد تاکید قرار می‌دهد. در کنار پیامدهای داخلی و خارجی انتخابات سوریه، یک اصل مطرح است و آن تاکید بسیاری از محافل رسانه‌ای و سیاسی جهان مبنی بر معرفی ایران به عنوان پیروز و آمریکا به عنوان بازنده این انتخابات است.

به اذعان جهانیان این انتخابات با محوریت پارلمان و کمیته انتخابات سوریه برگزار شده و جمهوری اسلامی دخالتی در روند برگزاری انتخابات نداشته است. از سوی دیگر ملت سوریه نیز همواره تاکید کرده‌اند که صرفا بر اساس منافع کشورشان تصمیم می‌گیرند و در این مسیر نیز پذیرنده تحمیل خواسته‌های هیچ کشوری در قبال آینده کشورشان نمی‌باشند.

با توجه به این حقایق به صراحت می توان گفت که ادعای محافل سیاسی و رسانه‌های غربی مبنی بر تاثیر ایران در انتخابات سوریه صرفا برای اهمیت زدایی از حضور گسترده مردم سوریه پای صندوق‌ها و رای آنان به بشار اسد است. با این شرایط این سوال مطرح است که چرا ایران پیروز و آمریکا بازنده این انتخابات است؟پاسخ به این پرسش در چند محور قابل تبیین است.

الف) جمهوری اسلامی ایران همواره بر اصل بی‌صداقتی غرب در قبال تحولات سوریه تاکید داشته و ریشه بحران های این کشور را نیز عدم صداقت رفتاری این کشورها عنوان داشته است. غرب در حالی ادعای حمایت از حقوق مردم سوریه را سر داده که در عمل گامی در این عرصه برنداشته و صرفا به دنبال تحمیل زیاده‌خواهی‌های خود به ملت سوریه بوده است.

کشورهای غربی از جمله آمریکا و انگلیس حضور مردم سوریه در انتخابات را غیر قابل پذیرش و بر عدم پذیرش آرای آنها تاکید کردند چنانکه کاخ سفید ادعا کرد این انتخابات و رای مردم برای اسد مشروعیت نخواهد آورد. مواضع کنونی غربی‌ها، بیش از گذشته حقانیت مواضع ایران در باب بی‌صداقتی غرب در قبال سوریه و سایر تحولات جهانی از جمله در مسئله هسته‌ای ایران را برای افکار عمومی جهان آشکار می سازد.

ب) جمهوری اسلامی ایران از ابتدای بحران سوریه ضمن تاکید بر لزوم توجه به مطالبات مردمی، حمایت همه جانبه‌ای از نظام سوریه داشته است. کشورهای غربی چنان ادعا می‌کردند که ایران به دلیل مقاومت و منافع خویش از نظام سوریه حمایت می‌کند حال آنکه جمهوری اسلامی این حمایت را حمایت از نظامی دانسته که مورد توجه و عنایت مردم سوریه است. نتایج انتخابات و رای مردم به اسد، اثبات کننده دلایل ایران برای حمایت از نظام سوریه و شخص بشار اسد و بیانگر واهی بودن ادعاهای آمریکا و متحدانش بوده است.

ج) جمهوری اسلامی ایران همواره راهکار سیاسی و توجه به خواست مردم سوریه با محوریت برگزاری انتخابات را تنها راهکار اجرایی برای پایان بحران سوریه عنوان داشته و در این راه نیز طرح‌های متعددی را ارائه کرده است. در نقطه مقابل کشورهای غربی گزینه نظامی با محوریت حمایت از تروریست‌ها، تحمیل دولت انتقالی به مردم سوریه بدون برگزاری انتخابات را مورد تاکید قرار داده‌اند.

حضور گسترده مردم سوریه پای صندوق‌های رای نشانگر رویکرد آنها به دیدگاه جمهوری اسلامی ایران با محوریت راهکار سیاسی است. نکته قابل توجه آنکه مردم سوریه همزمان با حضور پای صندوق‌های رای بر سه اصل مقابله با تروریسم ، عدم پذیرش معارضان خارج نشین یا همان دولت انتقالی و نیز طرح‌های غرب در امور کشورشان تاکید کردند.

د) تحولات سوریه را نمی‌توان از سایر تحولات منطقه جدا دید. انتخابات افغانستان، عراق، مصر و اکنون سوریه یک اصل را نشان می‌دهد و آن گرایش مردم این کشورها به اصول انقلاب اسلامی ایران مبنی بر مقابله با‌ آمریکا و تکیه بر اصل ما می‌توانیم است. مردم این کشورها با حضور گسترده در انتخابات از یک سو معادلات منطقه‌ای غرب را بر هم زدند و از سوی دیگر نشان دادند که به دنبال نهادینه سازی آموزه‌های انقلاب اسلامی مبنی بر استقلال و‌ آزادی و مقابله با آمریکا هستند. نکته قابل توجه آنکه مردم مصر با تکیه بر همین ارزشها از حضور در انتخابات خودداری کردند که به رسوایی برای غرب مبدل شد.

این مسئله یعنی افول آمریکا و ارتقای جایگاه منطقه‌ای ایران که ادعای انزوای جمهوری اسلامی و توان آمریکا در القای دیدگاهش به ملت‌های منطقه را ابطال می سازد.

با توجه به حقایق ذکر شده به صراحت می‌توان دریافت که چرا جهانیان ایران را پیروز و آمریکا را ناکام انتخابات سوریه می‌دانند. آنچه در این میان بیش از هر چیز نمود دارد آنکه، مقاومت و ایستادگی ایران در حفظ ارزشها و آرمان‌های انقلاب اسلامی و تسلیم نشدن در برابر آمریکا زمینه ساز این پیروزی بوده است. اصلی که می تواند به عنوان چراغ راهی در سایر عملکردهای کشورمان در معادلات منطقه‌ای و جهانی و از جمله در مذاکرات هسته‌ای باشد.

وطن امروز:بشار از شارل دوگل هم مشروع‌تر است

«بشار از شارل دوگل هم مشروع‌تر است»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در آن می‌خوانید؛ ۷۰ سال پیش در ۲۶ آگوست ۱۹۴۴، فرانسه ـ نخستین دموکراسی پارلمانی به شکل امروزی ـ شاهد رژه پیروزی به مثابه جشن پایان اشغال این کشور توسط آلمان نازی بود. در آن روز ژنرال شارل دوگل، رهبر مقاومت به‌عنوان رئیس دولت موقت جمهوری فرانسه از الجزیره به پاریس پرواز کرد و مستقیما به انتهای خیابان شانزه‌لیزه رفت؛ جایی که در حضور چندین هزار پاریسی که اسکورتش می‌کردند زیر طاق نصرت به سربازان و قربانیان آزادی کشورش ادای احترام کرد.

اما رژه پیروزی دوگل نه به لطف نیروهای پارتیزان فرانسوی بلکه با لشکرکشی متفقین به رهبری آمریکا و انگلیس به نورماندی(شمال فرانسه) و عقب‌راندن ارتش هیتلر محقق شد. با این وجود فرانسوی‌ها بلافاصله ورود دوگل به پاریس را به جشن نشستند و او را رئیس‌جمهور جدید خود خواندند، بدون حتی یک برگ رای! دلیل آنها این بود که وقتی قاطبه سیاستمداران سرزمین گل پس از اشغال کشورشان با اشغالگران نازی مصالحه کرده و رژیم دست‌نشانده ویشی را راه انداخته بودند، این «دوگل» بود که از سال ۱۹۴۰ جبهه مقاومت علیه نازی‌ها را به راه انداخت. پس او بیش از دیگران لایق این بود که حمایل افتخار جمهوریت فرانسه را دریافت کند.

آن روز از نگاه رسانه‌های اروپایی- آمریکایی دو سوی آتلانتیک که عکس دوگل را به‌عنوان قهرمان جنگ بر صفحه نخست خود زده بودند، ریاست فرمانده پیروز جنگ بر حکومت، عین دموکراسی بود اما با گذشت ۷ دهه گویا مصداق دموکراسی در غرب تغییر کرده، چون امروز «بشار حافظ اسد» را رئیس‌جمهور قانونی سوریه نمی‌شناسند، نه به‌عنوان فرمانده پیروز جنگ تحمیلی به این کشور و نه به‌عنوان منتخب ۸۸ درصد رای‌دهندگان انتخاباتی که با همان معیارهای غربی دموکراتیک‌ترین انتخابات در میان تمام کشورهای عربی محسوب می‌شود.

چرا دوگل بدون حتی یک رای رئیس‌جمهوری مشروع نام گرفت اما بشار با داشتن رای ۱۰ میلیون و ۳۹۰ هزار سوری آن هم در شرایطی که از ۱۵ میلیون و ۸۴۰ هزار سوری واجد شرایط‌رای دست‌کم ۳ میلیون نفر از ایشان یا به خاطر آوارگی یا قرار گرفتن در مناطق تحت تسلط کفتارهای تکفیری مورد حمایت غرب، به لحاظ اجرایی امکان نوشتن نام نامزد موردنظرشان روی برگه رای رسمی را نداشته‌اند، رئیس‌جمهوری مشروع نیست؟!

با وجود غیبت اجباری این عده پای صندوق‌هاو به‌رغم مصائبی که ۳ سال جنگ به ملت سوریه تحمیل کرده است، بازهم رقم مشارکت 42/73 درصدی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۴ به ثبت می‌رسد. کافی است این رقم را که خواه‌ناخواه برای منتخب نهایی مشروعیت ملی و سیاسی به همراه می‌آورد با مشارکت 47 درصدی انتخابات یک هفته جلوتر مصر در همان منطقه مقایسه کنیم که تازه از نظر حمدین صباحی تنها رقیب ژنرال السیسی در آن انتخابات درصد مشارکت واقعی حدود 25 درصد بوده است.

مشارکت بالای 73 درصد سوری‌ها در انتخابات سه‌شنبه هفته گذشته همچنین فراتر از مشارکت مدعیان اصلی دموکراسی است؛ بیشتر از مشارکت فرانسوی‌ها در ادوار مختلف انتخابات پارلمان اروپا از 1979 به این سو و بیش از همه انتخاباتی که از 1986 تاکنون در فرانسه انجام شده، فرانسه‌ای که بالاترین نرخ مشارکت را تا یک دهه پیش میان ابرقدرت‌های غربی داشت.

و این آمار دوران صلح اروپاست نه جنگ. در دوران صلح، اوج ثبات سیاسی مورد ادعای اتحادیه اروپایی بود که میانگین مشارکت اروپایی‌ها در انتخابات پارلمانی اتحادیه در هیچ کشوری از مرز 50 درصد واجدین شرایط نگذشت و میانگین 43درصدی هم در شرایطی حاصل شد که در بعضی کشورهای شرقی مثل چک، تنها 13 درصد رای دادند ـ یا بهتر بگوییم سایرین به اتحادیه اروپا رای ندادند ـ اما در میانه جنگ خونین داخلی، ۱۱ میلیون و 600 هزار سوری پای صندوق رای رفته‌اند. با اینکه بیش از 90 هزار مزدور آدمکش اجیرشده توسط آمریکا و متحدانش در گوشه و کنار شام پراکنده بوده‌اند و طبیعتا بسیاری از مراکز رای‌گیری می‌توانست هدف حملات تروریستی آنها قرارگیرد. بله! مردم سوریه شجاع هستند و نماد شجاعت و ایستادگی‌شان، رهبر منتخبشان بشار اسد است که با رای آنها قانونا تا 7 سال دیگر یعنی سال 2021، رئیس‌جمهور خواهد بود و این چشم‌انداز پیروزی و ثبات در سوریه را قیاس کنید با چشم‌انداز رهبرانی دست‌نشانده مثل السیسی در مصر و پورشنکو در اوکراین که ظاهرا از دل 2 انتخابات هفته‌های اخیر بیرون آمده‌اند.

در همین حال رسانه‌های غربی و عربی نظیر بی‌بی‌سی، فرانس 24، فاکس‌نیوز، سی‌ان‌ان، الجزیره و العربیه مشروعیت انتخابات سوریه را به این خاطر زیر سوال می‌برند که در شرایط جنگی برگزار شده است و بعد با وقاحت تمام در بخش‌های خبری خود، خبر حمایت بی‌قید و شرط رهبران غربی از انتخابات اوکراین و افغانستان را مخابره می‌کنند که هر ناظر بی‌طرفی می‌داند همانقدر درگیر جنگ و نزاع داخلی هستند که سوریه. دست آخر، خنده‌دارترین و همزمان گریه‌دارترین نفی و انکارها در حق انتخابات باشکوه سوریه از طرف رسانه‌های عربی بویژه شیخ‌نشین‌هاست. آنها در حالی از دموکراسی سوریه انتقاد می‌کنند که اساسا خود در فضایی ضددموکراتیک تنفس می‌کنند، به‌طوری که می‌توان گفت رسانه‌های عربستان سعودی، قطر، امارات، کویت، بحرین و اردن منتقد خود دموکراسی هستند نه آنچه با الگوی سوری یا ایرانی در منطقه جریان دارد. آیا ما در ایران حاضر به شنیدن انتقادات شبکه‌های الجزیره، العربیه، ام‌بی‌سی یا تلویزیون‌های دوبی از انتخابات خود هستیم؟ دموکراسی عربی امروز تنها در سوریه و لبنان تنفس می‌کند و سخت از شیوخ و سلاطین خلیج‌فارس دور است!

آفرینش:کشیدن خط قرمز برعهده کیست؟

«کشیدن خط قرمز برعهده کیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفریتنش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛سه دهه از انقلاب اسلامی ایران می گذرد و به قولی جوانان امروز نسل سومی های انقلاب هستند. اما این نسل سومی ها به سبب هجوم فرهنگی غرب و گسترش امکانات ارتباطی و از همه مهمتر عدم توجه به امورات جوانان در معرض تباهی قرار گرفته اند.

پس از گذشت سه دهه هنوز نتوانسته ایم در قالب یک نهاد و یا برنامه جامع به امورات و نوع خواسته های جوانان رسیدگی کنیم.

امروز نحوه ارتباط دختر و پسر و دوستی های متفاوت آنها به سبب بی برنامگی به یکی از معضلات جوانان و خانواده ها تبدیل شده است.

دوستی های خیابانی، دوستی های اینترنتی، دوستی های تلفنی، دوستی در محیط های دانشگاهی و آموزشی و...، همه این ها از جمله مواردی هستند که جوانان با آن روبه رو هستند که در برخی موارد سازنده بوده و در بسیاری از موارد به علت نبود مدل های سالم و کارشناسی شده به ضرر و تباهی جوانان منجر شده است.

نبود موقعیت های اجتماعی مناسب در جامعه و خانواده ها و عدم فراهم سازی شرایط لازم برای روابط سالم در محیط های آموزشی علت اصلی این امر است که امروز مشاهده می کنیم دوستی ها و ارتباط دخترو پسر به پایه مدارس راهنمایی و پایین تر کشیده شده است.

اما اشکال اساسی ترعدم پذیرش این واقعیت در جامعه می باشد. جامعه باید این واقعیت را بفهمد و برای آن برنامه ریزی کند و به جای اینکه به فکر ازبین بردن این روابط و جدا کردن آن باشیم باید این ارتباط را سامان دهیم و برای آن برنامه ریزی کنیم.

سوال اینجاست که کدام نهاد یا سازمان وظیفه هدایت و الگوسازی برای ارتباط بین دختر و پسر را بر عهده دارد؟ کدام نهاد وسازمان باید بر نحوه ارتباط این جوانان نظارت داشته باشد؟ آیا وظیفه رسانه ملی ، سازمان ملی جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد، نهادهای آموزشی و دانشگاهی است که این ارتباط را مدیریت کنند؟ آیا وظیفه نیروی انتظامی است که فرهنگ ارتباط و سطح دوستی‌های جوانان را مشخص کند و برای آن خط قرمز بکشد؟!

خانواده ای که دختر و پسر خود را به بطن جامعه می فرستد، به امید نظارت و رسیدگی کدام نهاد و سازمان باید باشد تا جوانش از گزند انحرافات و مفسده های اجتماعی مصون بماند.

اگر وظیفه این نهادهاست باید اعلام کنند که چه اقدامی تاکنون برای بهبود وضعیت جوانان داشته اند تا دوستی های ناسالم خیابانی به مدارس راهنمایی و ابتدایی کشیده نشود! و یا اصلا توانایی و صلاحیت رسیدگی به ارتباطات و خواسته های جوانان را دارند.

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اجتماعی، راهکار جامعه شناسانه و منطقی برای کنترل روابط بین دختر و پسر در مدیریت دانشگاه ها و مراکز تربیتی و آموزشی به دست متخصصان و بر اساس اصول علمی می باشد که می تواند گره گشای این کلاف سردر گم باشد.

متاسفانه ما در چندین سال گذشته فقط بیماری را تشخیص داده ایم و از شدت تخریب آن سخن گفته ایم، آیا اقدامی هم برای بهبود این وضعیت انجام داده ایم.

شانه خالی کردن از زیر بار مسولیتی که به علت عدم توجه کافی در سال های گذشته دچارپیچیدگی و سردرگمی شده، نمی تواند برآورده کننده انتظارات جامعه باشد. امروز بسیاری از جوانان به سبب عدم نظارت کافی و غیرکارشناسی در دام بسیاری از فسادهای اخلاقی و اجتماعی گرفتار شده اند که بسیاری از آنها حتی قادر به بازگشت در کانون خانواده نیستند. حال بیایید یک سوال از خودمان بپرسیم؛ مسول رسیدگی و نجات این جوانانی که به خطا و اشتباه طی مسیرکرده اند برعهده کیست؟ آیا با بی تفاوتی های ما محکوم به سرزنش و نابود شدن هستند!

شرق:استاندارد دوگانه «نقد»

«استاندارد دوگانه نقد»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن می‌خوانید؛برخلاف تصور بسیاری که فکر می‌کنند نقد، نقد است و «همسو» و «ناهمسو» ندارد اینگونه نیست. اساسا برای بسیاری از چهره‌ها، شخصیت‌ها و جریانات سیاسی در جامعه ما، در مجموع دودسته ملاک و معیار برای نقد و انتقاد از مسوولان و عملکرد آنها وجود دارد. دسته نخست، ملاک و معیارهایی هستند که ما برای نقد دوستان، همفکران و یارانمان به کار می‌گیریم و دسته دوم، معیارهایی هستند که ما برای نقد «ناهمسو»‌ها- یعنی کسانی که به آنها علاقه چندانی نداریم- به‌کار می‌گیریم. در مورد خودی‌ها، اساسا نقد جدی وجود ندارد چراکه آنها «از‌خودمان» هستند. نقد در این حالت تقلیل پیدا می‌کند به پند، موعظه و اندرز و خیلی که جدی شود، شکل تذکر دوستانه و برادرانه به خود می‌گیرد. آن هم نه‌ به‌صورت مستقیم به خود مسوولان بلکه گلایه به‌صورت عام و کلی در قالب گزاره‌هایی نظیر «مسوولان نبایستی اجازه بدهند»، «مسوولان بهتر است اینگونه باشند یا نباشند»، «به مسوولان درخصوص عدالت یادآوری می‌شود»، «اهمیت حجاب را به مسوولان تذکر می‌دهیم»، «به مسوولان درخصوص محرومان سفارش و توصیه می‌کنیم».

و از این دست عبارات که صرفا شامل رییس‌جمهور و قوه مجریه نمی‌شود و احکام کلی است که همه مسوولان را در بر می‌گیرد؛ از مسوولان قوه مجریه گرفته تا مجلس، قوه‌قضاییه، ائمه جمعه و جماعات و صداوسیما. جالب است که در مورد همسو‌ها، نه تنها جایگاه نقد تنزل پیدا می‌کند به تذکرات کلی و عام خیرخواهانه و نصیحت به همه، بلکه از سوی دیگر به مخالفان و منتقدان نیز هشدار داده می‌شود که به بهانه نقد و انتقاد، دارند سیاه‌نمایی می‌کنند و زحمات و تلاش‌های دولت و مسوولان را لوث می‌کنند. یعنی در حقیقت همسوها را نه خودشان حاضرند؛ جدی نقد کنند و نه تحمل دارند تا دیگران آنان را نقادی کنند.

درواقع با چسباندن انگ «سیاه‌نمایی»، جلو هر نقد و انتقادی به «همسو»‌ها گرفته می‌شود. برعکس همسوها که تیغ نقد در مورد آنها کند شده و از کار می‌افتد، در مورد ناهمسوها اینگونه نیست. مهم نیست عملکرد آنها چگونه بوده است، مهم نیست مملکت را در چه وضعیتی از همسوها تحویل گرفته باشند. مهم نیست مردم چقدر به آنها اقبال کرده‌اند و چه امید‌ها که به آنها بسته‌اند. هیچ‌کدام از اینها اهمیتی ندارد. تنها نکته مهم آن است که این جماعت «از ما نیستند» بنابراین هنوز در «پاستور» مستقر نشده‌اند که ماشین نقد کسانی که هشت‌سال از کار افتاده، خاک می‌خورده و زنگ زده شده‌بوده به یک‌باره «تیز و بران» بار دیگر؛ به حرکت در می‌آید. از فرهنگ گرفته تا اقتصاد، از اقتصاد گرفته تا عدالت، جملگی محل اشکال و اعتراض می‌شود.

مهم نیست دولت در این هشت ماه، چه کرده و چه نکرده، مهم نیست که کاستی‌های کشور چه میزان حاصل آن هشت سال است و چه میزان حاصل این هشت ماه. هیچ‌کدام از اینها مهم نیست. مهم آن است که دولتی بر سر کار آمده که برای برخی تریبون‌داران، «همسو» محسوب نمی‌شود. ختم کلام آنکه قبل از نقد و انتقاد باید روشن شود آیا خودی‌ها قرار است در کانون نقد قرار بگیرند یا ناهمسوها! برای این دسته از افراد که به این تقسیم‌بندی اعتقاد جدی دارند، نقد اینگونه معنا می‌یابد!

آرمان:مخالفان امام(ره) در مرقد امام

«مخالفان امام(ره) در مرقد امام»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم آیت‌ا... حسین موسوی تبریزی است که در آن می‌خوانید؛اتفاقاتی که در مراسم سالگرد حضرت امام(ره) در مرقد ایشان رخ داد مسئله‌ای نبود که تاثیری در مراسم بگذارد و بیشتر شعارهای عده قلیلی بود که قبل از سخنرانی رئیس جمهور و میان آن سعی کردند با طرح شعارهای بی‌تناسب با آن جلسه اخلال ایجاد کنند. البته شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» یا شعارهای دیگری که این افراد در آن جلسه مطرح کردند مسائلی نیست که مردم ایران با آن موافق نباشند اما همه مردم می‌فهمند که هر شعاری باید با جلسه و مراسمی که شعار در آن مطرح می‌شود تناسب داشته باشد و همواره افرادی هستند که با مقاصد خاص شعارها را سازماندهی می‌کنند تا به اهداف خود برسند. به هر حال شکی نیست که هر کس در مراسم یادبود حضرت امام شرکت می‌کند از مردم انقلابی ایران است و به انقلاب و امام علاقه و ارادت دارد و به عظمت نظام جمهوری اسلامی باور دارد و با دشمنان نظام، دشمن است. اما شعاری که در میان سخنرانی رئیس‌ جمهور مطرح می‌شد با سخنرانی ایشان تناسب نداشت و طبیعی بود که این هدف گیری‌های خاص مورد استقبال مردم نیز قرار نگیرد.

این رفتارها سبب خواهد شد حتی تقدس شعارها در جامعه از بین برود و برخی فکر کنند همه این شعارها کانالیزه هستند. به هر حال این افراد در جایگاه‌های مختلف حضور پیدا می‌کنند. گاهی در نماز جمعه‌ها به دنبال اخلال هستند و گاهی در لغو سخنرانی سید حسن خمینی در بروجرد نمود می‌یابند به طوری که فرماندار بروجرد می‌گوید برای حفظ امنیت مراسم را تعطیل کرده است اما مشخص است که این افراد به چه چیزی حساسیت دارند و در واقع این حساسیت‌ها از سال88 و در زمان آقای احمدی‌نژاد شروع شد و به نظر می‌رسد این افراد اهداف خاصی را به شیوه‌های متعدد دنبال می‌کنند تا رفتار برخی نزدیکان بیت امام را مورد هجمه قرار دهند. البته بحمدا... به خاطر حضور بسیاری از شاگردان امام در مسئولیت‌های مختلف و بسیاری دلسوزان دیگر این افراد در رسیدن به اهداف خود تاکنون موفق نبوده‌اند اما ظاهرا برنامه‌ریزی این افراد برای آینده است. در این سال‌ها شاهد بودیم کسانی که سابقه حتی یک روز حضور در جبهه را نداشته‌اند بیش از دیگران از جبهه و جنگ می‌گویند و افرادی که سابقه‌ روشنی در انقلاب ندارند امروز انقلابی‌تر از همه سخن می‌گویند و خود را انقلابی و مبارز معرفی می‌کنند.

این افراد چه به لباس روحانیت ملبس باشند و چه نباشند مردم آنها را می‌شناسند. وضعیت آنها همچون وضعیت دوران حضرت علی‌(ع) است؛ زمانی که به فرزندش امام حسن مجتبی گفت: «از قول من به مردم بگو نماز مستحب ماه رمضان را جماعت نخوانید.» شروع کردند به اعتراض و شعار وا اسلاما سردادند. در طول تاریخ همیشه این رفتارها بوده و از نام دین سوءاستفاده می‌شده است. با این حال استقبال سرد مردم از شعارها نشان داد جامعه ما طوری است که تندروی ها و افراط‌ها جایگاهی نخواهد داشت.

ابتکار: ژنرال ها موتور دموکراسی خاورمیانه

«ژنرال ها موتور دموکراسی خاورمیانه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛هفته ای که گذشت نقط عطفی در تحولات خاورمیانه بود. در یک سو انتخابات مصر انجام گرفت و ژنرال السیسی، فرمانده ارتش، کت و شلوار رئیس جمهوری را به جای یونیفورم نظامی اش پوشید و بر صندلی مرسی و حسنی مبارک-که هر دو هم اکنون در زندان روزگار می گذرانند- تکیه زد، تا فرمان ادار کشور را از دست اخوانی ها بگیرد. در سوی دیگر، پس از یک دور طولانی جنگ و گریز، بالاخره انتخابات ریاست جمهوری در سرزمین پر آشوب سوریه با شرکت سه نامزد برگزار شد و بشار اسد توانست رضایت 88 درصدی شرکت کننده ها را به دست آورد و مهر مشروعیت مجدد بر کارنامه خود بگذارد. این دو انتخابات و نتیج به دست آمده پیامدهای مهمی بر تحولات آیند منطقه خواهد داشت. دولت مستعجل اخوان نشان داد که دموکراسی در این منطقه با موتور معیوب حرکت می کند.

سرعت تحولات منطقه، انقلاب های خاورمیانه و تحولات بعدی نشان داد که دموکراسی در این منطقه حکم میوه کال را دارد و به تعبیر یکی از بزرگان میوه کال خوراک حیوانات است. روش حاکمیت دموکراسی مبتنی بر سه ضلع است: نهاد های دموکراتیک، درک درست و گروه های حامی. دور کوتاه حاکمیت اخوان المسلمین نشان داد که رهبران اخوان درک درستی از دموکراسی ندارند و آنرا در حد یک گفتگوی عادی تنزل داده اند. آنان نتوانستند با سکولارها و دیگر اقلیت ها و گروه ها رابط خوبی برقرار کنند. این در حالی است که با استفاده از ظرفیت دموکراسی می توانستند تعاملی سازنده با این گروه ها داشته باشند و زمین مشارکت آنان را در ساختار قدرت فراهم آورند. فقدان نهادهای دموکراتیکی، که جوانان پرشور و انقلابی را در خود جذب و هضم نماید، باعث شد در کوتاه زمانی انرژی سلبی جوانان در خیابان ها صرف آشوب و شرارت و غارت شود.

نبود امنیت نیز شاخصی برای ناکارآمدی دولت اخوانی بود. خرابی موتور دموکراسی در دست اخوان موجب شد تا السیسی فرصت را مغتنم شمرده و با اقبال ستاره های نظامی اش، کنترل این موتور را به دست گیرد. حالا پرسش این است که کدام دموکراسی بهتر است؛ دموکراسی اخوانی یا دموکراسی ژنرالی؟ پاسخ به این پرسش نیاز به تحلیلی مستقل دارد. مهم این است که مردم مصر فعلاً ترجیح داده اند که با موتور ژنرالی به پیش روند؛ شاید امنیت برای حفظ وضع موجود مهمترین ثمر دموکراسی ژنرالی باشد.

اما سوریه، دیگر کشور عربی که موج انقلاب و جنبش های اعتراضی، آسایش را از مردمش گرفت و باعث خرابی کشور و آوارگی میلیونها زن و مرد سوری گردید و به مرور کشور را به زمین زورآزمایی قدرت های بزرگ تبدیل نمود. تحولات سوریه هم نشان داد که عبور دموکراسی از معبر خشونت ناممکن است و گذرگاه دموکراسی گفت و گو می باشد. نمی توان با خشن ترین و رادیکالترین گروههای سلفی و تکفیری مدعی صلح و آرامش و دموکراسی شد. مردم سوریه تضاد ها را به چشم دیدند. آنان نسبت به ساختار جمهوری ملوکی خود، اعتراض داشتند.

همانطورکه در مصر نیز مردم زمان مبارک به شکل جمهوری خود که یک نوع ملوکی بود معترض بودند؛ اما تجربه نشان داد که گویا انتظار یک جمهوری و دموکراسی واقعی کمی غیر منطقی و دست نیافتنی است، چرا که مصر پس از مبارک به صحن مبارز اقتدار گرایی سکولارها و افراط گرایی مذهبی تبدیل شد و مردم ترجیح دادند با بازگشت به گذشته، شرایط قبلی را به دست آورند. در سوریه نیز کشور به میدان تاخت و تاز گروه های تکفیری، سلفی و تروریست های آدم کش تبدیل شد. در هر دو کشور مردم افسوس گذشته را خوردند و از جنبش های خود پشیمان شدند و داشته های گذشته را بر وعده های آرمانی ترجیح دادند. هر دو ملت خواسته یا ناخواسته نوعی دموکراسی ژنرال موتور را تکیه گاه قرار دادند. مردم دو کشور تحمل آنارشیسم به نام انقلابیگری را ندارند و در شرایط کنونی جمع بین آزادی و اشتغال و رفاه را ناممکن می پندارند.

عمق و گستر فقر در هر دو کشور باعث شد تا مردم امنیت را بر آزادی خواهی ترجیح دهند و دموکراسی ژنرالی را بر دموکراسی روشنفکری و اخوانی مقدم دارند. به هر روی اکنون از صندوق دموکراسی نام بشار اسد و السیسی بیرون آمده است. بی شک دولت اعتدال گرای روحانی فرصت تاریخی خوبی جهت ارتباط با هر دو دولت،پیش روی خود دارد.

پیشنهاد نگارنده این است که دولت آقای روحانی در یک سطح جهت شرکت در مراسم تحلیف رؤسای جمهور مصر و سوریه اقدام نماید و هر دو کشور را به یک چشم بنگرد و از فرصت ایجاد شده جهت گسترش ارتباط با آنها بهره جوید. تجربه این دو کشور نشان داد که دموکراسی نسخ شفابخش واحدی نیست؛ اقلیم، زمینه و محیط فرهنگی و تاریخی نسخ دموکراسی را خاص و غیر قابل تعمیم می سازد. دموکراسی مفهومی تشکیکی است که در هر زمینی رنگ آن سرزمین را می گیرد.

دنیای اقتصاد:بهره‌گیری از سیاست‌های اقتصاد کلان برای خروج از رکود؛ آری یا خیر؟

«بهره‌گیری از سیاست‌های اقتصاد کلان برای خروج از رکود؛ آری یا خیر؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سیدمهدی برکچیان است که در آن می‌خوانید؛اقتصاد ایران 9 فصل است که به‌طور پیوسته با نرخ‌های رشد منفی مواجه است. بنابر برخی برآوردها در طول این دوره، میزان تولید در اقتصاد بیش از 10 درصد افت کرده است. برای این رکود به لحاظ عمق و دوام در تاریخ معاصر ایران کمتر نظیری می‌توان پیدا کرد. از سوی دیگر به‌دلیل سیاست‌های غلط اقتصادی، این رکود با نرخ‌های بالای تورم همراه شده است؛ به‌طوری‌که نرخ تورم در دو سال پیاپی 91 و 92 فراتر از 30 درصد بوده است. ترکیب رکود عمیق و تورم بالا، شرایط بسیار بغرنجی ایجاد کرده و لزوم تامل و دقت در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی را دوچندان نموده است.

در میان اقتصاددانان کشور تقریبا اجماع وجود دارد که ریشه رکود، شوک سمت عرضه اقتصاد است. به این معنا که تحمیل تحریم‌های بین‌المللی بر اقتصاد ایران، هزینه تمام‌شده کالا برای تولیدکنندگان را افزایش داده و ضمن کاهش تولید تعادلی در اقتصاد، قیمت‌ها را نیز افزایش داده است. با مرور تحولات اقتصادی سایر کشورها مشاهده می‌کنیم که بروز شرایط رکود تورمی ناشی از شوک طرف عرضه و همچنین ترکیب آن با اشتباهات سیاست‌گذاری در دهه‌های گذشته در برخی کشورها سابقه دارد. یکی از معروف‌ترین آنها رکود تورمی دهه 70 میلادی در آمریکاست.

به‌دنبال آن تجربیات، دسته‌ای از اقتصاددانان بر این توصیه سیاستی پافشاری می‌کنند که در شرایط رکود تورمی ناشی از شوک منفی عرضه، دولت بهتر است هیچ سیاست اقتصاد کلان خاصی را تمهید و اجرا نکند و اجازه دهد تا آثار شوک منفی عرضه در اقتصاد تخلیه شود و سپس اقتصاد به‌طور طبیعی به نقطه تعادل جدید برسد.

به‌طور خاص، هر نوع سیاست اقتصاد کلان که به تحریک تقاضا بینجامد، بیش از آنکه سبب تحرک در تولید شود به افزایش تورم منجر خواهد شد. در اینجا منظور از سیاست اقتصاد کلان (Macroeconomic Policy)، سیاست‌های پولی، مالی، ارزی و تجاری است.

در چند ماه گذشته که موضوع خروج از رکود اقتصادی در محافل سیاست‌گذاری و دانشگاهی مورد توجه قرار گرفته، انعکاس توصیه فوق‌الذکر در میان دسته‌ای از اقتصاددانان داخلی مشهود بوده است. به عبارت دیگر، برخی از اقتصاددانان به دولت توصیه می‌کنند که هیچ سیاست اقتصاد کلانی را برای خروج از رکود تدوین و اجرا نکند و اجازه دهد که اقتصاد به‌طور طبیعی فاز بعد از اصابت شوک منفی عرضه به اقتصاد را پشت سر بگذارد. به نظر می‌رسد که اتفاق نظر قابل‌توجهی در میان اکثر اقتصاددانان داخلی وجود دارد که در شرایط فعلی، سیاست‌های اقتصاد کلان معطوف به تحریک تقاضا که منجر به انبساط پولی شوند، سیاست‌های مردودی هستند؛ چراکه آتش تورم را که در حال کنترل است، دوباره شعله‌ور خواهند کرد؛ بنابراین سیاست‌هایی از قبیل افزایش قدرت وام‌دهی بانک‌ها از طریق تزریق منابع بانک‌مرکزی یا افزایش مخارج دولت که توسط منابع بانک‌مرکزی تامین مالی شده باشد سیاست‌هایی هستند که توصیه نمی‌شوند؛ اما تاکید قاطع بر پرهیز از اتخاذ هر نوع سیاست اقتصاد کلان برای خروج از رکود، برخی سیاست‌های اقتصاد کلان دیگر را نیز کنار می‌گذارد؛ درحالی‌که بی‌فایده بودن آنها در شرایط جاری محل سوال است. برای اینکه بتوان موثر بودن برخی سیاست‌های اقتصاد کلان را برای خروج از رکود در شرایط جاری توضیح داد، مناسب است که برخی تفاوت‌های شرایط اقتصادی امروز ایران با شرایط رکود تورمی در سایر کشورها (و به‌طور خاص، مورد آمریکا در دهه 1970) مورد توجه قرار گیرد.

1- امسال انتظار می‌رود درآمدهای نفتی دولت به‌طور قابل‌توجهی افزایش یابد به‌نحوی که درآمدهای نفتی بودجه محقق خواهد شد و حتی درآمدهای مازاد نفتی برای دولت حاصل خواهد شد. دولت آمریکا در شرایط رکود تورمی دهه 70 فاقد چنین امکان درآمدی بود. آن دسته از دوستانی که مدافع امتناع سیاست اقتصاد کلان برای خروج از رکود فعلی هستند باید به این سوال پاسخ دهند که دولت با مازاد درآمد نفتی به‌دست‌آمده چه باید بکند؟ آیا نمی‌تواند آن را به ابزاری برای خروج از رکود تبدیل کند؟ به‌عنوان مثال، آیا نمی‌تواند با اعمال تخفیف‌های مالیاتی روی بنگاه‌ها به ایجاد تحرک اقتصادی در بنگاه‌ها کمک کند و کسری درآمد مالیاتی حاصل از تخفیف‌ها را از طریق درآمد نفتی جبران کند؟ این طبیعتا یک سیاست مالی محسوب می‌شود. دیگر اینکه، آیا نمی‌تواند بخشی از درآمد مازاد نفتی را از طریق افزایش هزینه‌های عمرانی دولت و البته مشخصا از طریق به اتمام رساندن برخی پروژه‌های عمرانی خاص - به‌ویژه در بخش‌هایی که با کمبود سرمایه‌گذاری مواجهند و نرخ بازگشت سرمایه‌گذاری در آنها بالا است – به تولید و تحرک اقتصادی تبدیل کند؟ این نیز یک سیاست مالی و بودجه‌ای است.

2- عمده درآمدهای ارزی کشور، درآمدهای حاصل از صادرات نفت است که مستقیما در اختیار دولت می‌باشد. چنین شرایطی در اقتصاد ایران، موقعیت ویژه‌ای را برای دولت در زمینه قیمت‌گذاری ارز خارجی ایجاد می‌کند؛ یعنی اینکه دولت به‌دلیل انحصار قابل‌توجه بر عرضه ارز، نقش تعیین‌کننده‌ای در تعیین نرخ ارز در اقتصاد بازی می‌کند. به این لحاظ نیز، موقعیت دولت ایران در شرایط امروز متفاوت از مثلا آمریکا در شرایط رکود تورمی دهه 70 است. با توجه به این موضوع آیا جای بررسی و تامل ندارد که دولت از طریق سیاست ارزی به ایجاد تحرک اقتصادی کمک کند؟ یکی از درس‌هایی که از تجربه چند سال گذشته فراگرفته‌ایم این است که کاهش نرخ ارز حقیقی سبب می‌شود تا بسیاری از صنایع ما قدرت رقابت در مقابل کالاهای وارداتی را از دست بدهند و دچار آسیب شوند؛ بنابراین به نظر می‌رسد حفظ امکان رقابت کالاهای داخلی از طریق هدف‌گذاری نرخ ارز حقیقی، سیاست اقتصاد کلانی است که جای تامل دارد. البته در مورد نرخ ارز، نکته دیگری که واجد اهمیت است اصولا عدم شفافیت سیاست دولت است. عوامل اقتصادی نمی‌دانند که دولت در زمینه نرخ ارز چه سیاستی را می‌خواهد در پیش بگیرد. این نااطمینانی سبب می‌شود تا بنگاه‌ها بسیاری از تصمیمات مربوط به سرمایه‌گذاری را به تاخیر اندازند؛ بنابراین اصولا فارغ از اینکه دولت چه سیاست ارزی در پیش بگیرد نفس شفاف کردن سیاست ارزی، خود سیاستی است که به خروج از رکود کمک می‌کند.

در زمینه سیاست‌های تجاری هم می‌توان به‌طور مشابه، مواردی را مورد توجه قرار داد که برای رعایت اختصار، از اشاره به آن صرف‌نظر می‌کنیم؛ بنابراین اگر برخی به امتناع سیاست‌های اقتصاد کلان در خروج از شرایط رکودی جاری معتقدند لازم است تا ابتدا برای سوالات بالا پاسخی ارائه کنند و بی‌فایده یا مضر بودن سیاست‌های مالی و ارزی فوق‌الذکر را تبیین کنند.

البته همه آنچه دولت می‌تواند در زمینه خروج از رکود انجام دهد منحصر به سیاست‌های اقتصاد کلان نیست. اتفاقا تدابیر و اقدامات دولت در زمینه‌هایی چون تشویق و هل دادن بخش‌های پیشرو اقتصاد به‌عنوان لکوموتیوهای خروج از رکود، رفع مشکلات موجود در تامین منابع مالی برای تولید، جذب سرمایه خارجی، تسهیل و تشویق صادرات و مواردی از این قبیل می‌تواند بسیار موثرتر از سیاست‌های اقتصاد کلان باشد که تفصیل آن را به فرصت دیگری واگذار می‌کنیم.
ر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها