علم‌ جدید چه‌ مساله‌ای برای خداباوران دارد؟

منازعات قرون معاصر میان علم و دین هر روز جدی‌تر می‌شود. هرچند بسیاری از نزاع‌ها دامنگیر دین مسیحیت و کتاب مقدس است، ولی برخی دستاوردهای علمی، باورهای مشترک ادیان را به چالش کشیده است؛ مباحثی نظیر بحث خلقت انسان و نظریه تکامل داروین، نظریه روانکاوی فروید و... و نیز پیشرفت‌های جدید رایانه‌ای، هوش مصنوعی یا کشف مولکول‌های DNA که نگرش انسان‌شناسی دینی را دچار مخاطره کرده است.
کد خبر: ۶۴۹۰۶۰
علم‌ جدید چه‌ مساله‌ای برای خداباوران دارد؟

بررسی نحوه مواجهه ادیان با این چالش‌ها یا حتی برشمردن چالش‌های پیش‌روی ادیان از سوی علم جدید‌ امری قابل توجه است.

براین اساس، نشست علمی «چالش‌های علم جدید برای ادیان» به همت گروه ادیان و عرفان مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با حضور پروفسور «محمد لگنهاوزن» و دکتر «حسن میانداری»، هفته گذشته در این موسسه برگزار ‌شد.

در این نشست علمی موضوعاتی همچون بررسی نحوه عملکرد خدا در جهان هستی (Divine action) با توجه به وجود قوانین فیزیکی و علمی و رویکرد تکاملی به اخلاق و طبیعت‌گرایی اخلاقی بررسی شد.

محمد لگنهاوزن‌که پیشتر استاد منطق و فلسفه در دانشگاه هوستون بوده‌ از سال ۱۹۸۹ میلادی به دعوت انجمن حکمت و فلسفه به ایران آمده و اکنون استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) است.

دکتر حسن میانداری، عضو هیأت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران‌ نیز دارای دکتری پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران است و تاکنون پژوهش‌ها و مکتوبات متنوع و متعددی به قلم او منتشر شده است.

لگنهاوزن: خدا از طریق قوانین طبیعی در جهان دخالت می‌کند

موضوع بحث بنده در این جلسه «افعال خاص خداوند» (Special Divine Actions) است. ما اعتقاد داریم ‌ همه کارها از جانب خدا سر می‌زند، اما کارهای خاصی هم هستند که از خدا بر می‌آید. نزدیک به 35 سال است این موضوع در فلسفه دین موضوع داغی محسوب می‌شود.

اصل اشکال این است که بسیاری از مردم دیگر اعتقاد ندارند حوادثی که تبیین علمی دارد، از سوی خدا صورت می‌گیرد. برای نمونه این‌که زلزله کار خداست یا صفحه تکتونیکی زمین؟ در قدیم بر آن بودند که رعد و برق فعل خداوند است، اما امروزه چنین اعتقادی ندارند. پرسش اینجاست آیا حوادثی که تبیین علمی دارد، کار خداست؟

همه ادیان ابراهیمی معتقدند خدا کارهای خاص انجام می‌دهد. استجابت دعاها، وحی و هدایت انسان، دخالت در حادثه‌های خاص، معجزه و پیروزی و شکست در جنگ همگی کار خداست.

در زمان پروتستانیسم در اروپا وقتی ترک‌های عثمانی به شرق اروپا حمله کردند، پروتستان‌ها آن را عذاب الهی می‌دانستند و دلیلش را نیز فساد کلیسای کاتولیک بیان می‌کردند. نمونه دیگر از این موارد توفان نوح است که عذاب خداوند بود.

مراکز مختلفی در جهان مسیحیت به پژوهش در زمینه افعال الهی خاص در طبیعت پرداخته‌اند؛ از جمله رصدخانه واتیکان و مرکزی در کالیفرنیا که از سال 1988 تا 2005 برنامه‌ای تحقیقاتی را دنبال می‌کردند، همچنین در دانشگاه آکسفورد بودجه‌ای دو میلیون دلاری از طرف موسسه‌ای دینی در این زمینه اختصاص یافته است.

طبق نتیجه این پژوهش‌ها می‌توان بیان کرد خدا در جهان فیزیکی فعال است. به هر ترتیب به این تحقیقات اشاره کردم تا بگویم این مسأله چندان ساده هم نیست که صرفا اعلام کنیم خداوند در جهان فیزیکی دخالت دارد و ما این مسأله را هزار سال پیش حل کرده‌ایم؛ بلکه باید به تبیین آن پرداخت. باید قبول کرد پژوهش‌ها در این خصوص کافی نیست و دینداران باید بیشتر به پاسخ‌های علوم جدید آگاهی یابند.

با این همه، بحث اصلی این است که آیا خدا جهان را آفرید؟ اگر پاسخ شما منفی باشد، ملحدید و من با شما کاری ندارم. اگر پاسخ‌تان مثبت باشد، باید گفت علاوه بر آفرینش بر افعال دیگر آن هم دخالت می‌کند.

حال می‌پرسیم وقتی خداوند کاری خاص می‌کند، آیا فعل او قانون طبیعی را لغو می‌کند؟ یعنی یک علت غیرمادی بر علتی مادی اثر می‌گذارد و به مولکول‌ها و اتم‌ها حرکت دیگری می‌دهد که به اتفاق یک حادثه فیزیکی منجر می‌شود. این دیدگاه متفکران معتقد به دخالت (interventionism) خداوند در امور طبیعی است.

لگنهاوزن: همه ادیان ابراهیمی معتقدند ‌خدا کارهای خاص انجام می‌دهد. استجابت دعاها، وحی و هدایت انسان دخالت در حادثه‌های خاص معجزه و پیروزی و شکست در‌جنگ‌ همگی کار خداست

کسانی چون «الوین پلنتینگا» بر این نظرند. گروهی دیگر معتقدند لازم نیست خداوند در قوانین فیزیکی دخالت کند و افعال الهی در همین روند و چارچوب علمی شکل می‌گیرد. «نانسی مورفی» از پیروان این دیدگاه است و رابطه علی از پایین به بالا (bottom-up causation) را مطرح می‌کند. در پاسخ به چگونگی دخالت خداوند در چارچوب قوانین طبیعی، این اندیشمندان اشاره می‌کنند علت خدا در سطح کوانتوم که نامعین است، صورت می‌گیرد و سبب پدیدار شدن حوادث و رویدادها می‌شود.

با وجود این، فیزیکدان‌ها بر این‌ موضوع اشکال وارد کرده‌‌اند که اتفاقات در سطح کوانتوم به اندازه‌ای نامعین است که علم مطلق خداوند را به چالش می‌کشد. چرا که اگر خدا تعیین می‌کند چه رخ دهد، دیگر این امراتفاقی نیست، در حالی‌که نظریه کوانتوم بر اتفاقی بودن امور در سطح کوانتوم عقیده دارد.

فیلیپ کلایتون از دیگر اندیشمندانی است که در این خصوص به تفکر پرداخته و معتقد به علیت بالا به پایینی (top-down causation) است. او بر این اعتقاد است که ما نمی‌دانیم افعال خاص الهی چگونه در جهان طبیعی تأثیر می‌گذارد.

به اعتقاد من، افعال خاص خداوند از طریق قوانین طبیعی شکل می‌گیرد و در اینجا مشکل کلمه تصادفی بودن است که به نظرم اشتراک لفظی (یعنی یک واژه که معانی متفاوت دارد) است. با توجه به تصادفی بودن اعداد در مجموعه‌های ریاضی در توابع‌ می‌توان تصادفی بودن اتفاقات در سطح کوانتوم و ژنتیک را براساس تعریف تصادفی بودن اعداد در ریاضیات تبیین کنیم.

از طرف دیگر، مباحثی را که فیلسوفان درباره جبر و اختیار دارند ، می‌توانیم به همین مساله انتقال دهیم. یعنی خدا در جهان فیزیکی با افعال خاص دخالت می‌کند. سه سنت برای جمع‌کردن جبر با اختیار انسان مطرح است: نخست سنت ارسطویی یا مشایی که قائل به مختار بودن انسان است؛ دوم دیدگاه تجربه‌گرایان انگلستان که مسئولیت را مهم می‌دانند و سوم سنت کانتی که پدیدارها را جبری می‌داند و اختیار را در حوزه نومن‌ها (اشیای فی‌نفسه) قرار می‌دهد و در کنار آن سنت هگلی که البته هگل تلاش دارد برخی دیدگاه‌های کانت را با ارسطو جمع کند.

میانداری: ناطبیعت‌گرایی اسلامی در نقد طبیعت‌گرایی دینی

در ادامه این جلسه دکتر حسن میانداری گفت: درخصوص این بحث باید گفت ‌ما کمتر درباره اخلاق تحقیق و تفکر کرده‌ایم. انتخاب طبیعی یکی از اصول بنیادی نظریه تکامل است. براساس انتخاب طبیعی، انسان باید خودخواهی تکاملی داشته باشد؛ اما در واقع انسان از خودگذشتگی تکاملی هم دارد. پنج رویکرد تکاملی به رفتار انسان می‌کوشد این واقعیت را تبیین کند. از این کوشش‌ها برای تبیین اخلاق انسان هم استفاده شده است.

نظریه تکامل از سال 1970 وارد بحث اخلاق شده است و برخی فیلسوفان از این تبیین‌ها برای دفاع از نظریه‌های خاص در فلسفه استفاده کرده‌اند. متفکران مسیحی نیز وارد بحث‌ها شده‌اند. در اینجا به شرح آرای «استفن پوپ» از کتاب «تکامل انسان و اخلاق مسیحی» خواهم پرداخت و در نهایت براساس آموزه‌های اسلامی و اندیشه‌های فلسفه‌ اسلامی، آنها را نقد خواهم کرد.

پوپ از نوعی طبیعت‌گرایی دینی دفاع می‌کند. به نظر او انسان‌ها پیچیدگی‌های خاصی دارند که از راه تکامل پدید آمده و توانایی‌های شناختی و آزادی انسان از اهمیت شایانی برخوردار است. او مبنای اخلاق را طبیعت انسان می‌داند و کمال این ویژگی‌های طبیعی را هدف اخلاق تلقی می‌کند.

براساس الهیات مسیحی، معرفت و محبت به خدا و دیگر انسان‌ها، کمال آنها فرض می‌شود؛ ولی انسان‌ها به فضل خدا از این حد هم می‌توانند فراتر بروند. من در نقد این آرا از نوعی ناطبیعت‌گرایی اسلامی بهره می‌برم.‌

درباب آرای پوپ، ابتدا فلسفه اخلاق او را نقد می‌کنم، سپس به نقد‌هایی می‌پردازم که در زمینه رویکردهای تکاملی به ازخودگذشتگی تکاملی و تبیین اخلاق مطرح شده است و در پایان نقد او را بر تقلیل‌گرایی وجودشناختی به‌عنوان مکتبی که واقعگرایی اخلاقی را رد می‌کند، بررسی می‌کنم. پوپ فکر می‌کند خیر انسان در فعلیت یافتن استعدادهایی است که در انسان از راه تکامل پدید آمده‌اند. برخی از این استعدادها، بویژه آنچه مربوط به قوای شناختی و اختیاری‌اند، خاص انسان هستند.‌ با این همه، چنان‌که خود پوپ می‌گوید، استعدادهایی هم در انسان به همان نحو طبیعی و از راه همان سازوکارها پدید آمده‌اند که نه‌تنها آنها را نباید فعلیت بخشید، بلکه باید مهارشان کرد. حتی فعلیت آن استعدادهای طبیعی که پوپ می‌گوید انسان را به صورت خدا درمی‌آورد، به لحاظ اخلاقی لزوما خوب نیست.

نقد دیگری که به او وارد است، این‌که او از خود بالاتر رفتن و نیاز به فضل خدا را برای این امر پس از کمال اخلاق طبیعی انسان می‌داند. اما از دیدگاه اسلامی، انسان از ابتدا خلقیات ناشایست فراوان دارد. مکرر در قرآن آمده که انسان بسیار ناسپاس (کفور) است.

انسان برای چاره مشکلات اخلاقی‌اش در تمام مراحل به کمک نظری و عملی دین نیاز دارد. اشکال دیگر به فلسفه اخلاق پوپ این است که خلقیات ما از جهت شبیه‌کردن ما به خدا، فضیلت نمی‌شود. خداوند صفاتی دارد که شایسته اوست، ولی برای انسان شایسته نیست؛ مانند تکبر، خدا متکبر است، ولی تکبر عامل گمراهی و مانع هدایت انسان است.

کمیل انتظاری / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها