از درستی یا نادرستی این نظریه که بگذریم، باید اعتراف کرد که وجود فیلسوف و اهل فلسفه در میان سیاستمداران، میتواند به عمیقتر دیدن مسائل سیاسی از سوی سیاستمداران یاری رساند.
قرابتی که بین نظام جمهوری اسلامی و نظریه سیاسی افلاطونی وجود دارد این است که در بین رجال سیاسی جمهوری اسلامی، تعداد زیادی فلسفه خوانده وجود دارند.
در اینجا به شرح مختصر احوال تنی چند از این رجال، نظری میافکنیم. دقت در نام افراد و شرح احوال آنها نشان میدهد که فلسفه چه جایگاه مهمی را میتواند در متن جامعه و سیاست کشور عهدهدار باشد، به نحوی که جبههبندیهای سیاسی، اجتماعی و مدیریتی تا حد زیادی متاثر از جبههبندیهای فلسفی باشد.
امام خمینی (ره)
مردی که در این چهار زمینه در اوج سنت اسلامی قرار گرفت و جاودانه شد: عرفان، فقاهت، فلسفه و سیاست.
در نظریه سیاسی امام، ولی فقیه در راس نظام سیاسی قرار دارد و دارای اختیارات ویژهای است. امام خمینی(ره) به واسطه این نظریه، به فقه و فقاهت جنبه خاصی بخشید و آن را به روز و کارآمدتر از قبل ساخت.
از آنجا که خود امام خمینی(ره)، از فقهای بزرگ عصر بود، پس از انقلاب اسلامی، خود ایشان اولین مصداق حضور فقیه در راس نظام سیاسیای بود که حضرت امام خود از نظریهپردازان مهم آن به شمار میرفت.
از فقاهت امام خمینی(ره) و نیز جایگاه عقیدتی ـ سیاسی وی در دوران مبارزات به عنوان مرجع تقلید و نیز پس از انقلاب به عنوان ولی فقیه که بگذریم، ایشان در دو علم اسلامی دیگر نیز از مشاهیر زمانه خود بود: عرفان و فلسفه اسلامی. امام فلسفه اسلامی را نزد استادان به نامی از حوزه علمیه تحصیل کرد ، بنابراین به فلسفه اسلامی اشراف کافی داشت. امام خمینی در کنار علامه طباطبایی، ازجمله فیلسوفان مهم اسلامی با مشی صدرایی در زمانه خود محسوب میشدند.
امام خمینی به بیان یکی از استادان فلسفه اسلامی ـ آیتالله مصطفوی ـ «از فلسفه نه فقط از این جهت که علم فلسفه است، استفاده کردند بلکه بسیاری از مفاهیم دینی را با فلسفه تشریح میکنند و بسیاری از اعتقادات را با فلسفه روشن میکنند.»
نظام جمهوری اسلامی که امام بر مبنای رهبری فقیه معرفی کردند، به باور برخی متفکران، متاثر از دیدگاه صدرایی ایشان در فلسفه است. هرچند مشروعیت دینی این نظام از فقه شیعه برمیآید، اما جهانبینی توحیدی فلسفه صدرایی، در تبیین مبانی جمهوری اسلامی میتواند یاریرسان باشد.
شهید مطهری
شهید مطهری ازجمله فیلسوفان اسلامی و رجال حوزوی ـ دانشگاهی است که هم در متن مبارزات قبل از انقلاب اسلامی و هم در صحنه سیاسی بعد از انقلاب و در متن جمهوری اسلامی حضوری فعال و تاثیرگذار داشت.
شهید مطهری در فلسفه از شاگردان امام خمینی و علامه طباطبایی است و ازجمله فیلسوفان اسلامی مکتب صدرایی محسوب میشود.
او با اشراف خود بر فلسفه اسلامی، از مباحث فلسفه به مثابه ابزاری برای پاسخ دادن به مسائلی درباره عقاید اسلامی و نیز مسائلی سیاسی و فلسفی درباره مشروعیت جمهوری اسلامی، استفاده کرد.
پیش از انقلاب اسلامی، شهید مطهری با حضور در دانشگاه، به فعالیتی فلسفی و در عین حال سیاسی و عقیدتی مشغول شد.
حضور شهید مطهری در دانشگاه و طرح مباحث فلسفه اسلامی در درسها و سخنرانیها، هم جنبه عقیدتی داشت و هم جنبه سیاسی.
ایشان از یک سو جامعه را در مواجهه با خطر مارکسیسم میدید که با ابزار فلسفه، نسل جوان و تحصیلکرده جامعه را به سمت باورهای الحادی مارکسیستی سوق میداد.
خطر مارکسیسم، به جنبه الحادی آن خلاصه نمیشد، بلکه همچنین دارای جنبه سیاسی بود چراکه مارکسیسم قبل از انقلاب، یک قطب سیاسی، از جهان دوقطبی محسوب میشد که اتحاد جماهیر شوروی آن را نمایندگی میکرد.
بنابراین، نفوذ مارکسیسم در اندیشه دانشگاهیان ایران به معنای آمادگی برای نفوذ سیاسی شوروی بود. شهید مطهری با رد دعاوی فلسفی مارکسیستها بویژه دعاوی الحادی آنها، مانع نشر گسترده این افکار بویژه در بین دانشجویانی شد که دارای صبغه فرهنگی و خانوادگی مذهبی بودند بنابراین کار فرهنگی و فلسفی مطهری کاملا هم جنبه سیاسی داشت و هم جنبه عقیدتی.
محمدتقی مصباح یزدی
آیتالله مصباح یزدی، دارای مناصب اجرایی در نظام جمهوری اسلامی نبوده است و عمده منصب این استاد بنام فلسفه اسلامی در حوزههای علمیه در ایران، عضویت در مجلس خبرگان رهبری است، اما آنچه چهره سیاسی وی را پررنگتر میکند، اولا تقابل او با جریانهای فلسفی روشنفکریای است که در زمان دولت اصلاحات در مطبوعات فعال بودند و ثانیا حمایتهای وی از برخی نامزدهای ریاست جمهوری از سال 84 به بعد بود.
در دوره اصلاحات، جریانهای روشنفکری منتسب به جریان اجتماعی ـ سیاسی دوم خرداد، در مطبوعات، به طرح مباحث فلسفی در باب سیاست و دین پرداختند و آیتالله مصباح یزدی، نامآشناترین مخالفان این جریان بود و در پیش خطبههای نماز جمعه تهران، به شبهات و مسائل مطرح شده از سوی این جریان، از منظر فلسفه اسلامی و معارف دینی، پاسخ میگفت.
یک نکته در باب سخنرانیهای آیتالله مصباح در پیش خطبههای نماز جمعه اهمیت دارد و آن این که نماز جمعه، یک تریبون عمومی است و مخاطب آن تودههای عمومی مردم هستند و شاید در این دوره، اولین بار بود که مباحثی از متن فلسفه اسلامی به زبان عامه فهم مطرح شد.
غلامعلی حداد عادل
حداد عادل، دارای دکترای فلسفه از دانشگاه تهران است. او اولین رئیس مجلس غیرروحانی نظام جمهوری اسلامی است.
عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست فرهنگستان ادب فارسی از سوابق دیگر وی است.
سابقه همراهی وی با چهرههای حوزوی و سیاسی نظام، همچون شهید مطهری و نیز سابقه حبس در زندان ساواک، او را به یکی از چهرههای سیاسی نظام مبدل کرده، ضمن این که به سبب سابقه دوستی با چهرههایی چون دکتر سیدحسین نصر و دکتر رضا داوری اردکانی در مجامع دانشگاهی شناخته شده است.
این چهره سیاسی نظام جمهوری اسلامی، مترجم اثری مهم از فیلسوف بزرگ آلمانی؛ امانوئل کانت، از پیش قراولان اندیشه مدرن و مدرنیته سیاسی در غرب است (کتاب «تمهیدات»).
مدرسه های دخترانه و پسرانه «فرهنگ» تحت مدیریت او و خانوادهاش از معروفترین مدارس ویژه علوم انسانی محسوب میشوند.
برادران لاریجانی
برادران لاریجانی، در نظام جمهوری اسلامی اولین برادرانی هستند که همزمان در راس دو قوه از سه قوه جمهوری اسلامی قرار گرفتند و جالب این که هر دو این برادران، سابقه تحصیل فلسفه دارند. علی لاریجانی دارای لیسانس ریاضی و علوم کامپیوتر از دانشگاه صنعتی شریف است.
وی پس از فارغالتحصیلی در این رشته، در رشته فلسفه به ادامه تحصیل در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه تهران پرداخت اما شاید کمتر کسی از پیشینه برادر مجتهد علی لاریجانی؛ آیتالله آملی لاریجانی در فلسفهورزی مطلع باشد.
صادق لاریجانی در فلسفه اسلامی و علوم عقلی اسلامی، از شاگردان آیتالله جوادی آملی و نیز آیتالله حسنزاده آملی است.
عضویت در شورای نگهبان، عضویت در مجلس خبرگان رهبری، ریاست قوه قضائیه و... از پیشینه حضور آیتالله آملی لاریجانی در ارکان و نهادهای مهم نظام جمهوری اسلامی است، اما فقیه خانواده لاریجانی، در فلسفه اسلامی و غرب دستی بر آتش دارد و آثار تالیفی و ترجمهای قابل توجهی از وی نیز منتشر شده است: «فلسفه اخلاق در قرن حاضر»، «فلسفه تحلیلی، دلالت و ضرورت»، «دین و اخلاق»، «فلسفه تحلیلی، تئوریهای معناداری»، «فلسفه تحلیلی، فعل گفتاری» و... اما یکی از مهمترین فعالیتهای فلسفی وی، نقدهای او به یکی از مقالات مناقشهبرانگیز دکتر سروش (مقاله «قبض و بسط تئوریک شریعت») بود که با عناوین «معرفت دینی» و «قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر» منتشر شد و از سوی افرادی که مباحث مربوط به این مقاله را دنبال میکردند، مورد توجه قرار گرفت.
ساعد فیضآبادی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد