شما را نمیدانم، اما من از تمام کسانی که درباره نوستالژی پشت میز مدرسه نشستن و شبهای پراضطراب امتحان حرف میزنند بشدت بدم میآید! آخر چطور میتوان برای آن همه اضطراب، آن همه آزمون ناعادلانه و هیاهوی بیدلیل و بیثمر دلتنگ شد؟ چطور میتوان با شب امتحان خاطره بازی کرد بجز مواقعی که بخواهیم ریشههای مشکلات روحی و روانی و ترسهای بیدلیل بزرگسالی را پیدا کنیم.
شب امتحان اصطلاحی یادآور رویکرد و نگرشی ارتجاعی به آموزش است. این اصطلاح نشاندهنده مقطعی طولانی است که در آن درسها به میزان زیادی فراموش شدنی و به درد نخورند؛ دورانی که معلمان زحمتکش دغدغه آن را ندارند که چه تعداد از دانشآموزان اهل استدلال و یادگیری هستند و حفظ کردن برایشان دشوار است. دوران موقعیتهای یکسان برای آدمهای متفاوت که عین بیعدالتی است.
دانشآموز در این فرآیند خواندن و امتحان دادن آخرین کسی است که در نظر گرفته میشود. آنچه طراحی شده، نظامی تحصیلی بر این اساس است که دانشآموزان یک سال به مدرسه بروند، یک ماه امتحان بدهند و به شرط توان پاسخ دادن به پرسشها به مرحله بعدی ارتقا پیدا کنند، به همین سادگی! نه کشفی در کار است، نه استعدادی و نه فرآیندی انسانساز.
مواد درسی دانشآموزان روستایی و شهری تفاوتی ندارد، شب امتحان هم همینطور، بنابراین نه کودک روستایی در مدرسه محرومش از توسعه روستا چیزی میآموزد و نه دانشآموز شهری در مدرسه گران غیــرانتفاعیاش آداب شهرنشینی و شهروندی را فرا میگیرد. از این رو اگر کودک دانشجو شود کمتر از آنچه از دانشجو انتظار میرود به محیط پیرامونش آشناست و اگر هم کشاورز شود از پدرش کمتر درباره زمین، طبیعت و کشاورزی صنعتی میفهمد، دانشآموزان در طول دوران تحصیل تنها چیزهایی را بلعیدهاند تا روز امتحان آنها را به کاغذ سفید پس دهند. آنچه از تمام این فرآیند باقی میماند، میزان اطلاعات ناهماهنگ، پـراکنده و آمیخته به اشکال، به همراه مقادیر زیادی ترس و زخم روحی است.
در واقع سیستم شب امتحانی یعنی بیتوجهی به توانایی، استعدادها و پرورش متمرکز و متخصصانه آیندهسازان وطن. در سیستم معیوب شب امتحان به علایقی که شاید دانشآموز به شرط پیگیری آنها کسی شود، هیچ گاه اعتنا نمیشود البته معلمان دائم میپرسند بزرگ که شدی میخواهی چه کاره شوی؛ ولی کار به همین جا ختم میشود، خب میخواهم کارگردان سینما شوم، میخواهم خلبان شوم، میخواهم پرستار یا نویسنده، موسیقیدان یا فوتبالیست شوم (به هیچ وجه دکتر و مهندس را نخواهم گفت)، حالا مدرسه برایم چه کار خواهد کرد؟ هیچ. بسته مدرسه به همان شیوه همیشگی، مشق دادن و بزرگ کردن هر چه بیشتر استرس کشنده شب امتحان با همدستی والدین بچههاست. التیام یا حتی آمادگی هم در کار نیست، هر چه هست نگرانی دانشآموز و خانواده بیپناهش است، همین.
مدارس در روز آخر امتحانات بچهها دیدن دارند. دانشآموزان فریاد میزنند، هورا میکشند با انرژی و اشتیاق لباس فرم مدرسه را در میآورند و دور سرشان میچرخانند، به هم میخندند، به مغازهها خیره میشوند طوری که انگار هر چه سرگرمی است دیگر متعلق به آنهاست، انگار بچهها به زندگی برگشتهاند، گویی تازه زندگی کردن، معاشرت کردن و تجربه واقعیت آغاز شده، تصاویر میگوید که انگار کودکان از قفسی چند ساله که با شکنجه همراه بوده رها شدهاند؛ احساس آزادی در حال تجربه شدن است، احساسی که در آن شبهای امتحان، هیچ تعریف و تربیتی برایش وجود ندارد. پرسش اصلی این است چرا مدارس ما ضدواقعیت و آزادی هستند؟ چرا تمام شدن مدرسه و امتحانات یعنی رهایی؟
مدرسه نوعی از آموزش مدرن است که نیاز به نو شدن هر روزه با توجه به خصوصیات نسلها را دارد، مدارس نیاز مداوم به تصحیح و بازسازی دارند، چراکه نسلها به طور ناخودآگاه تحت تسلط رسانهها، ارتباطات وسیع جهانی، اصلاح تغذیه و پیشرفت آموزشهای پیش از تحصیل تغییر میکنند و تازه میشوند. میتوان رئیسجمهوری کهنسال، مغازهداری قدیمی، کارمندی ناآشنا با فناوری یا نویسندهای دل بسته به گذشته را تصور کرد، اما معلمان همواره وادار به حرکت با زمان، مجبور به شناخت دوران با انعطافی بالا و تفکری جوان هستند.
این اصل درباره کل نظام آموزشی هم مصداق دارد، نظام ترس و آموزش از طریق ایجاد اضطراب دیگر به تاریخ پیوسته و با ادامه آن تنها بیماران عصبی رهاشده در شهر خود را افزایش خواهیم داد. باید به جای حفظ و پاسخهای طوطیوار، منطق، غلبه بر آزمونها و اعتماد به نفس را به جوانان یاد داد. جامعه امروز ایران تا پوست و استخوان در رنج آزمون و شب امتحان است، در رنج زندگی به شرط بحران که دستاورد شب امتحانی فکر کردن است، باید طلسم بحرانی فکرکردنها و رواج فراگیر و همهجانبه اضطراب و عصبیت در جامعه به واسطه نظام آموزشی شب امتحانی را شکست.
ترس از نمره، تست، آزمون و کنکور انگار در زندگی روزمره جوانان ایرانی پایانناپذیر است. این نگاه که حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی هم ادامه دارد از میزان سواد و تسلط فارغالتحصیل کم میکند. اتفاقاً این نگاه هیچوقت در نظام سنتی آموزشی ایران پایگاه نداشته است و مرسوم نبوده.
بخصوص در سیستم قدیمی حوزههای علمیه آنچه مهم و نشاندهنده توان طلبه یا جوینده دانش بوده است، رسیدن به سطح اشکالکردن در مباحث و قدرت استدلال او بوده است، بنابراین امتحانی مطرح نبوده، بلکه شاگرد باید میتوانسته با استاد خود وارد بحث شود و حتی در گفتهاش اشکال کند یا تقریری تازه ارائه کند.
این دقیقا نگاهی است که در نظام آموزشی جهان هم اینک دنبال میشود و نتیجهاش تسلط و سواد به جای حفظکردن و جویدهجویده تکرارکردن است. در این شرایط تولید علم از یک شعار تبدیل به یک طرح عملی جاری در نظام آموزشی میشود؛ نظریهپردازی نتیجه طبیعی چنین نظامی است.
در درون نظام آموزشی فعلی چه در سطح مدارس و چه دانشگاه، چه حوزه و چه آموزش عالی نمیتوان امید به طرحهای تازه و ایجاد گفتمانهای بومی داشت، بلکه فقط درون ساختارهای فکری غربی محتوایی ایرانی میریزیم و در نهایت انتقادهای غربیها به خود را شکسته و بسته تکرار میکنیم.
کرسیهای آزاداندیشی، نظریهپردازی و... صرفا از طریق اصلاح نظام آموزشی میسر میشود و این نتیجه کلان نیاز به قدمهای کوچک و تردید در همان شب امتحانهای کذایی دارد.
شبهای پرترس امتحان در سایه چنین رویکردی جایش را به روزهای پر گشایش درس، بحث و پویایی فکر میدهد. انسانهایی حقجو جایگزین موجوداتی حق دزد و بیگانه با تمدن میشوند. کودکان به جای مترادف دیدن تعطیلی با آزادی، بهجای کشف تناقض مدرسه و واقعیت، واقعیت را مورد نقادی قرار داده، اندیشه رهایی را به سطح جامعه خود میبرند.
آری باید به شب امتحان به آن نوستالژی دروغین نشستن پشت میز مدرسه، شک کرد و فکری به حال کودکان فردا کرد که نمیخواهند خود را ادامهدهنده نسلهای متوالی سوخته بدانند.
علیرضا نراقی - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: