یکی از خطرهای شیوع عوام‌گرایی در دینداری، ایجاد این تلقی بین افراد است که دینداری عوامانه، تنها مدل دینداری است و مغالطاتی همچون «دین افیون توده‌هاست» از همین زمینه نشات می‌گیرد.
کد خبر: ۵۴۴۲۸۰
شیوع نگاه اقتصادی در چاپ کتب دینی

اما برای مسلمین بویژه شیعیان امیرالمومنین و آشنایان با قرآن و نهج‌البلاغه پوشیده نیست که عمیق‌ترین معارف را می‌توان از دل فرهنگ دینی اخذ کرد و هر روز به فراخور پیشرفت تفکر بشر، می‌توان به فهمی عمیق‌تر از این معارف وحیانی و آسمانی نایل شد اما عوام‌گرایی چیست و عوام کیستند؟

«عوام یعنی کسانی که وقتی جو به سمتی می‌رود آنها هم دنبالش می‌روند و تحلیلی ندارند... یک وقت جو این‌طور است اینجا می‌آید. یک وقت جو آن‌طور است آنجا می‌رود» این تعریف رهبر معظم انقلاب است در سال 75 از اصطلاح عوام.

آیت‌الله خامنه‌ای در موقعیت‌های مختلف به آسیب‌های عوام‌گرایی بویژه در عرصه مذهب و دینداری اشاره کردند، از جمله در دیداری که اعضای انجمن قلم در سال 81 با ایشان داشتند، نسبت به خطر چاپ کتب دینی که جنبه عوام‌گرایی دارد، هشدار دادند.

مسلما نظر به اهمیت این موضوع و تذکرات معظم له، جامعه ما می‌باید نسبت به بروز خطر عوام‌گرایی در دینداری آگاه و محتاط باشد، بویژه این که این جامعه پیشقراول احیای فرهنگ دینی و اسلامی در عصر سیطره علم و تکنولوژی و به حاشیه راندن معارف آسمانی از زندگی بشر است و چنین جامعه‌ای را سزاست که درک درستی از مبانی عقلانی کامل‌ترین ادیان داشته باشد.

به همین منظور بر آن شدیم در این‌باره و اهمیت توجه به دینداری عالمانه با برخی صاحب‌نظران این عرصه وارد گفت‌وگو شویم. چندی پیش، نخستین گفت‌وگو در صفحه اندیشه به چاپ رسید.

دومین گفت‌وگو با یکی از صاحب‌نظران و علمای دینی‌ای که بحق نسبت به موضوع مورد بحث توجه بسیار دارد، انجام گرفت که اکنون پیش روی خوانندگان است.

رسول جعفریان در سال ۱۳۷۴ کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران را بنیان نهاد و همچنان مدیریت آن را به عهده دارد.

 وی از سال 1385 به گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پیوسته و در آنجا مشغول به تدریس است و تا چندی پیش ریاست کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی را نیز به عهده داشت.

او تاکنون یک‌بار برای کتاب تاریخ سیاسی اسلام (سیره نبوی) و یک‌بار برای کتاب اطلس شیعه، برنده جایزه کتاب سال ایران و برای کتاب جریان‌ها و سازمان‌های سیاسی مذهبی و همچنین اطلس شیعه موفق به دریافت جایزه فارابی شده است.

از دیگر آثار او می‌توان به تاریخ تحول دولت و خلافت، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ذه‍نیت غ‍ربی در ت‍اریخ م‍ع‍اص‍ر، درآمدی بر تاریخ تدوین حدیث و جوامع حدیثی و ک‍اوش‌ه‍ای ت‍ازه در ب‍اب روزگ‍ار ص‍ف‍وی اشاره کرد.

او همچنین نویسنده مقاله‌های اسوه‌های بشریت در تاریخ و سیره اهل بیت(ع) و مقالات دیگری همچون نایبان امامت صاحبان حکومت، جنبش مشروطه از دیدگاه امام خمینی، تشیع اعتدالی، منابع فکر و فقه سیاسی شیعه در دوره صفوی، تاریخ اجتهاد و تقلید، رابطه مؤلفه‌های تمدنی در تمدن اسلامی، مؤلفه‌ های اجتماعی در تمدن اسلامی، جریان سنت‌گرای ضدمدرنیسم و جایگاه و اهمیت توحید و اخلاق در سیر دعوت رسول خدا(ص) است.

از وی که به دلیل پژوهش‌های گسترده درباره تاریخ تشیع و تاریخ دوره صفویه شهره است، آثاری نیز در زمینه تاریخ حج‌گزاری ایرانیان، سفرنامه‌های حج ایرانیان و تصحیح نسخه‌های خطی به چاپ رسیده است.

تعبیر عوام‌زدگی در دین از کجا آمده است؟

حقیقت این است که من قبلا فکر می‌کردم شهید مطهری اولین کسی است که بحث عوام‌زدگی را در ارتباط با آموزه‌های دینی در جامعه ما مطرح کرده و مورد بحث قرار داده و از این تعبیر یاد کرده است. این مطلب تا حدی هم درست است. در تاریخ معاصر دینی ما بیش از همه، آقای مطهری جسارت تاکید بر این مسائل را داشت؛ چراکه از دل روحانیت ‌بر‌آمد و با سواد بود و کسی نمی‌توانست او را متهم به بی‌سوادی کند، اما این اواخر با یک متن کهن از دوره صفوی برخوردم. دیدم متفکری علیه برخی از علمای عوام زده و عوام‌گرا سخن گفته و آنان را متهم کرده است که عامیانه سخن می‌گویند. این نکته تازه‌ای بود.

نویسنده مزبور روی این نکته تاکید می‌کند کسانی حرف‌هایی می‌زنند که عوام خوششان می‌آید و وقتی دیگران می‌خواهند آن مطالب را نقد کنند، آن حضرات، عوام را به جان اینها می‌اندازند. به هر حال باید گفت از قدیم شعور و آگاهی نسبت به این مطلب وجود داشته، اما زبان گفتارش کوتاه بوده و این هم خود از ترس عوام بوده است.

عوام‌زدگی به چه معناست؟

گاهی عوام‌زدگی به این معناست که آدم به هر رطب و یابسی که به اسم دین رسیده است، باور داشته باشد. می‌بینید که طرف عالم و اندیشمند است اما به این بسنده کرده که باورهای عامیانه داشته باشد؛ به این مطلب افتخار هم می‌کند. گاهی عوام‌زدگی به این معناست که عالمی، ملاحظه عوام را می‌کند. برای این‌که مریدش بمانند یا برای این که از آنها می‌ترسد. نتیجه همه اینها این است که عالم، مهر سکوت بر لب زده و اجازه می‌دهد که باورهای عامیانه میان مردم باقی بماند و آثار منفی آن جامعه دینی را دچار مشکل کند. همین اینها عوام‌گرایی است.

ائمه معصومین چگونه با عوام‌گرایی مبارزه می‌کردند و در مقابل این پدیده بر چه مواردی تاکید می‌کردند؟

بفرمایید اول قرآن و پیغمبر و بعد هم امامان چگونه با عوام‌گرایی مخالفت می‌کردند. حقیقت اسلام دین، دانش و علم است. البته مقولاتی در قرآن هست که عقل آدمی به آن نمی‌رسد؛ این را انکار نمی‌کنیم. این را هم داریم که بشر نباید تصور کند که قدرت درک همه چیز را دارد. اما این مساله نباید بهانه باشد برای این که هر چه به نام دین شهرت یافت و ما نفهمیدیم، آن را بپذیریم. اگر صراحت قرآن بود چنین خواهیم کرد. اگر حدیث مسلم غیرقابل خدشه‌ای بود، قبول خواهیم کرد. اما توجه داشته باشیم خداوند مکرر از علم و خرد و برهان و استدلال سخن گفته و تمایل کلی قرآن این است که آدمی باید بفهمد تا قبول کند.

متاسفانه گاهی تربیت دینی به ما این طور تعلیم داده می‌شود که دینداری این است که چشمت را بر هم بگذاری و قبول کنی یا مثلا هر چیزی که کهنه شد، برابر آن سکوت می‌کنیم و چون کهنه شده رنگ صحت و درستی و قدمت و قدسیت به آن می‌زنیم. این که خداوند تاکید روی علم دارد یا حضرات معصومین(ع) روی علم و دانایی تاکید دارند و ساعتی تفکر را بهتر از هفت سال عبادت می‌دانند و احادیث دیگر که در کتاب العقل و الجهل کافی کلینی آمده، نشان از آن دارد که مسیر کلی به سمت تفکر است. ما به این مطلب باور نداریم. این عیب ماست. علمای ما بعضا کمتر باور دارند و یکی از مصادیق عوام‌زدگی همین است که از ترس عوام اجازه نمی‌دهند تامل و تفکر صورت گیرد.

مقصود از کهنه‌گرایی چیست و چه نقشی در عوام زدگی دارد؟

با بسیاری از امور نادرستی که به اسم دین رایج می‌شود، در ابتدای راه، مخالفت‌هایی می‌شود؛ اما بتدریج که قدیمی شد و همه یادشان رفت که چه زمانی و توسط چه کسی رایج شده، دیگر مهر صحت بر آن می‌خورد. ما باید تکلیف خودمان را با این مطلب روشن کنیم. یکی از وظایف حکومت دینی آن است که جلوی این مطالب را بگیرد. عده‌ای مقاومت می‌کنند تا آب‌ها از آسیاب بیفتد و یک مسأله نوی که رنگ و بوی دینی دارد، کهنه و قدیمی شود و جا بیفتد. در حالی که ما در دین معیار درستی و نادرستی مسائل دینی را مطابقت و عدم مطابقت با منابع دینی می‌دانیم.

چه کسانی در زمینه درک و دریافت عمیق دین و آگاه کردن مردم و مقابله با عوام‌گرایی، خرافه‌گرایی، جهل‌گرایی و... مسئول دانسته شده‌اند؟ در صورت مقابله نکردن با این قبیل امور چه آسیب‌هایی متوجه دین و دینداری خواهد شد؟

در درجه اول علما مسئولیت این کار را به عهده دارند. آنها هستند که باید از دین خدا مراقبت کنند. حکومت دینی هم مدعی دینداری است و باید از این امر مراقبت کند؛ اما متاسفانه مفهومی به نام مصلحت می‌آید و هر اتفاقی که می‌افتد می‌گویند الان به مصلحت نیست که با این امر مخالفت کنیم و عده‌ای را با خود بد کنیم. یعنی مصلحت دین با مصلحت سیاست مخلوط می‌شود. برای همین است که می‌گویند علمای دینی باید مستقل باشند؛ مثل قاضی که باید مستقل باشد تا سیاست و مصلحت در رأی او تاثیر نگذارد.

این که طبق روایات، وظیفه عالم این است که با دیدن بدعت، علم خویش را اظهار کند، بر همین تاکید دارد، اما اگر نکند چه خواهد شد؟ هیچ، بعد از صد سال، بعد از دویست سال، موج بدعت‌گرایی دینی، همه جا را می‌گیرد. مردم از اصل دین فاصله می‌گیرند. بتدریج دین کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد. آن وقت بتدریج قدرت همین علما هم از بین می‌رود. در فضای عوام‌زدگی، کسانی جلودار می‌شوند که کم‌سواد، پرمدعی و فریبکار هستند. اینهایی که هر روز امام زمان را می‌بینند، برای خیلی از عوام جذاب‌تر از علمایی هستند که هیچ داستانی برای دیدن امام زمان(ع) ندارند. این یعنی این که نقش علما بتدریج از بین می‌رود. وقتی مردم بیش از آن که به مسجد بروند، به خانقاه یا امامزاده بروند، مساجد را که علما اداره می‌کنند خالی می‌شود. در جاهای دیگر که عالم نیست، شلوغ است و آنجا تربیت می‌شوند.

یکی از مفاهیمی که به نظر می‌رسد در متون دینی ما و بیان معصومین(ع) مورد تاکید بوده و در سیره عملی خود نیز برای نهادینه کردن آن کوشیده‌اند تفقه در دین است. چه طریقی برای تفقه در دین ترسیم شده است؟

برای تفقه در دین باید به منابع اصلی دین مراجعه کرد. منابعی که برای شناخت دین هست، درجه‌بندی دارد. نه این که کسی درجه‌ها را مشخص کرده باشد، اما از رفتار علما با آنها معلوم می‌شود. منابع درجه اول که قرآن و کتب اربعه هستند. آن هم تازه برخی از احادیث این کتب محل تردید است. کتاب‌های درجه دوم، کتاب‌هایی است که علمای شیعه در طول قرون درباره عقاید و باورهای اسلامی نوشته‌اند. درجه سوم کتاب‌های داستانی و عوامانه هستند. آنها که دین عامیانه را شرح می‌دهند. بنده نمی‌گویم مطالب اینها نادرست است، اما شناخت دین باید براساس منابع معتبر باشد. علمای دین هم همین درجه‌بندی را دارند. تفقه در دین در هر مرحله، باید براساس منابع درست باشد؛ یعنی از کتاب صحیح یا از طریق عالم بلندپایه.

وضع کتب مذهبی که در حال حاضر منتشر می‌شود از گرایش به چه سطحی از دینداری در جامعه ما خبر می‌دهد.

همیشه این‌طور بوده که همه نوع کتابی منتشر می‌شده است. کتاب‌های پیشگویی و داستان و حکایت و اسطوره به موازات بقیه کتاب‌ها منتشر می‌شده است، حالا و قدیم ندارد. البته وقتی سطح حوزه‌های علمیه پایین می‌آمده، مشکل بیشتر می‌شده است. علمای محلی معمولا کتاب‌های ضعیف‌تری نسبت به علمای مراکز علمی می‌نوشته‌اند. در روزگار ما هم کتاب‌های دینی عامیانه وجود دارد. در حال حاضر بسیاری از ناشران در قم و گاهی مشهد این قبیل کتاب‌ها را چاپ می‌کنند.

چرا؟

برای این که مشتری دارد. تا وقتی آدم‌های کم‌سواد هستند، این قبیل کتاب‌ها هم چاپ می‌شود. وظیفه مراکز تبلیغی آن است که حرف‌های درست و دقیق را در سطوح مختلف بنویسند و منتشر کنند. این کاری است که از قدیم بسیاری از علما و مراکز علمی وقت روی آن گذاشته‌اند، اما به هر حال همیشه جای خالی برای کتا‌ب‌های سطحی بوده است. زمان ما هم فرقی با سابق پیدا نکرده است. آدم تعجب می‌کند با این همه رسانه که دست متدینین است، چرا باز هم این کتاب‌ها مشتری دارد. باید مبلغ تربیت کرد. باید کتاب‌های بهتر نوشت. باید گفت و تبلیغ کرد تا عرصه را بر جهل و نادانی تنگ کرد.

سید مهدی موسوی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها