گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

حماسه‌ای که بساط فتنه را جمع کرد

روزنامه‌های صبح امروزایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ایستگاه آخر فتنه 88 »،«کاش امیرالمؤمنین(ع) هم 9 دی داشت»،«طرح پترائوس و پیامدهای آن برای ایران و پاکستان»،«عراق درگیر بحران تحمیلی»،«تبلور بصیرت ملت عاشورایی در حماسه 9 دی»،«تقابل خط فقر و قدرت خرید مردم»،«حماسه ای که بساط فتنه را جمع کرد»،«عبور از کرزای»،«زمانی نمادین برای اصلاح قانون کار»و...که برخی از انها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۴۸۴۷۰

جام جم:ایستگاه آخر فتنه 88 

«ایستگاه آخر فتنه 88 »عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛
حوادث فتنه سال 88 و حماسه 9 دی، آنقدر اهمیت دارند که تا سال‌ها پس از آن مورد توجه و کنکاش قرار گیرند و ابعاد مختلف آن واکاوی شود؛ هم برای مرور مسائل مهم گذشته و هم برای درس آموزی و عبرت گرفتن از آنها به‌منظور گذر از گردنه‌هایی که امروز و فردا باید از آنها عبور کنیم.

عمر 32 ساله انقلاب اسلامی، شاهد کامیابی‌ها و ناکامی‌ها، شیرینی و تلخی، فراز و فرود و مسیرهای هموار و ناهموار فراوانی بوده است اما مجموع آنچه در سال 88 رخ داد، بی‌سابقه بود. البته اگر نبود دشواری‌های گذشته و تجربه و آبدیدگی که در مواجهه با آنها به دست آمده بود، شاید عبور از فتنه 88 میسور نبود.

به گفته رهبر فرزانه انقلاب،‌ فتنه سال 88، ناشی از یک بیماری بود که با اقدامات سیاسی و امنیتی قابل دفع شدن نبود و به یک حضور عظیم مردمی نیاز داشت.

تشخیص آن بیماری و راه درمان آن، نکته بسیار مهمی است که هم برای پیشگیری از ابتلای دوباره به آن به کار می‌آید و هم برای درمان بیماری‌های مشابه، اگر تکرار بشود.

بیماری سال 88 موجب شد، دشمنان خارجی ملت ایران که خود در تولید آن بیماری نقش اصلی داشتند به طمع بیفتند و احساس کنند دوباره می‌توانند برگردند و چون لاشخورهایی که 32 سال از این سفره ارتزاق نکرده‌اند، تلافی کنند اما این بار نیز 9 دی آنها را ناکام گذاشت.

آن بیماری چه بود؟ و 9 دی با کدام پادزهر آن بیماری را علاج کرد و به ایستگاه آخر رساند؟

به نظر نویسنده بیماری سال 88، قانون گریزی در قیافه‌ای حق به جانب و با نام مردم علیه اکثریت جامعه بود. قانون‌گریزی که هدف آن صرفاً احراز پست ریاست جمهوری نبود، بلکه اساس نظام را هدف گرفته بود.

انتخاباتی برگزار شد، پرشورتر از همه انتخابات‌های پیش از خود اما از حیث ساز و کار، همانند بیش از 30 انتخاباتی که پس از انقلاب برگزار شده بود. نفر دوم این انتخابات قبل از پایان رأی‌گیری و شمارش آراء، خود را پیروز انتخابات معرفی کرد و هر نتیجه دیگر را تقلب نامید!

همه ارکان و نهادهای قانونی نظام به همراه اکثریت مردم و دوستان برون مرزی انقلاب مثل حزب‌الله لبنان و سیدحسن نصرالله در یک طرف، نامزد مدعی بعلاوه بخشی از هوادارانش و همه ضدانقلاب داخل و خارج کشور از ملی‌گراها و سلطنت‌طلب‌ها و رقاصه‌ها بگیرید تا بهایی‌ها و عبدالمالک ریگی و انگلیس و رژیم صهیونیستی و آمریکا در طرف دیگر.

به نظر می‌رسد نگاه به همین آرایش، آشکارا جبهه حق و باطل را روشن می‌سازد و اگر قرار بود چشمانی باز شوند و ببینند، می‌دیدند و می‌فهمیدند آنچه را باید.

اشتباهی که بسیاری، از جمله برخی خواص مرتکب آن شدند این بود که آنها گمان کردند، اصل موضوع رقابت انتخاباتی است و نامزد مغلوب علیه رقیب پیروز خود دست به اعتراض زده است و درخواستی هم از حکومت دارد که به اعتراض او رسیدگی کند.

تا این جای ماجرا مشکلی نبود و حق قانونی و روشن هر کسی در هر رقابتی است. ماجرا از آنجا آغاز شد که فرد شکست خورده اما مدعی، هیچ نهاد و رکنی را در نظام قبول نداشت و تنها خود را برحق می‌دانست.

ضمنا برای رسیدن به مطالبه خود از هیچ رفتار قانون‌شکنانه و خلاف مصالح و امنیت ملی فروگذار نبود.

هواداران این مغلوب مدعی که هر روز از تعدادشان کاسته می‌شد اما شعارها، رفتار و اقداماتشان تندتر، ساختارشکنانه و ناقض حریم‌ها، در روز قدس ، 13 آبان و 16 آذر گفتند و انجام دادند آنچه را که تا آن زمان سابقه نداشت.

ضدانقلاب داخلی و خارجی و سران دولت‌های دشمن ملت ایران نیز هر روز خوشحال‌تر و امیدوارتر، از این اتفاقات حمایت می‌کردند و مغلوب مدعی هم همسو با آنها این حرکت‌ها را مردمی می‌خواند و مورد حمایت قرار می‌داد.

گذشت تا عاشورای سال 88 و حرمت‌شکنی به اوج خود رسید و شد آنچه نباید می‌شد. رسانه ملی هوشمندانه گوشه‌هایی از این حرمت‌شکنی را به اطلاع مردم رساند و مردم انقلابی و خدامحور و عاشق حسین بن علی(ع) و عاشورایی، طاقتشان تاق شد و تحملشان به پایان رسید و خودشان پیش از آن که کسی از آنها دعوت کند حرکت کردند.

بسیاری از شهرها پیش از تهران و همان فردای عاشورا و انبوه مردم قهرمان و فهیم تهران در روز 9 دی و تنها سه روز پس از عاشورا.

شعارهای 9 دی، ربطی به انتخابات نداشت و هیچ رنگ و بویی جز رنگ و بوی عاشورایی و ولایی و مقابله با فتنه و مصادیقش، از آن استشمام نمی‌شد.

تصاویری که مردم حمل می‌کردند نیز جز تصاویر امام راحل(ره) و رهبر انقلاب نبود و همه اینها عمق آگاهی، فهم و بصیرت مردم را به نمایش گذاشت. آن پادزهر، همین حضور گسترده، آگاهانه و بهنگام مردم بود.

فتنه 88 با اقدامات سیاسی و امنیتی دستگاه‌ها و نهادهای مسوول کنترل شد اما به ایستگاه آخر نرسید؛ چون وانمود می‌شد مردمی است.

اما حماسه 9 دی که با عنایت الهی شکل گرفت ، این ظاهر فریبکارانه را خنثی کرد و نشان داد مردم واقعی کدامند و چه می‌خواهند.

 اگر حماسه 9 دی نبود، ادعای سرکوب مردم می‌توانست محمل پیدا کند، اما 9 دی اجازه ثبت چنین ادعایی را نداد و یک بار دیگر ثابت کرد در نظام جمهوری اسلامی، این جمهور مردم هستند که بر چنین غائله‌هایی نقطه پایان می‌گذارند.

کیهان:کاش امیرالمؤمنین(ع) هم 9 دی داشت

«کاش امیرالمؤمنین(ع) هم 9 دی داشت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به ثقلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛«مردم سالاری» در ساحت نظریه به حاکمیت قانونمند، هدفمند و فراگیر مردم بر سرنوشت خویش اطلاق می شود اما مردم سالاری در ساحت عمل به سیستمی اطلاق می شود که در آن گروهی از مردم، جمعی را از میان خود برمی گزینند و اداره امور را به دست آنان می سپارند با این وصف فاصله مردم سالاری از نظریه تا عمل را «نخبگان» پر می کنند و از این رو هیچ استبعادی ندارد که بگوئیم مردم سالاری یعنی حکومت نخبگان بر مردم.

از حیث دخالت در حکومت و حکمرانی هم در ساحت نظریه، مردم سالاری یعنی توزیع اختیار در میان جامعه و جلوگیری از تمرکز آن در یک یا چند نقطه. ولی در ساحت عمل، حکومت بر مبنای مردم سالاری یعنی «تمرکز» اختیار در یک یا چند نقطه. در اینجا فاصله حکمرانی مردمی از نظریه تا عمل توسط «حکمرانان» پر می شود و از این رو بسیاری از فلاسفه و دانشمندان علوم سیاسی معتقدند دمکراسی در عمل همان «اریستوکراسی»- یعنی حکومت اشراف بر مردم- است.

مردم سالاری دینی در ساحت نظریه به معنای نقش آفرینی مردم در عرصه اداره- کلی و جزیی- جامعه براساس معیارها و مبانی دینی است و در ساحت عمل به سیستمی اطلاق می شود که در آن همه مردم- و نه بخشی از آنان، چرا که نقش آفرینی اجتماعی از منظر دینی فراتر از اختیار، بلکه تکلیف است- در همه مسایل- دنیوی و اخروی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...- براساس اصل امر به معروف و نهی از منکر وارد شده و با لحاظ کردن معیارها و مبانی دینی نقش آفرینی می نمایند. با این حال در مردم سالاری دینی به طور سیستماتیک فاصله ای میان دو عرصه نظر و عمل وجود ندارد. البته اگر مردم چنین جامعه ای به صحنه نیایند و یا به صحنه بیایند ولی بدون لحاظ کردن معیارهای دینی بخواهند به ایفای نقش بپردازند، طبعا در چنین جامعه ای نیز میان عرصه نظر و عمل فاصله افتاده و همه عوارض «دمکراسی» بر آن بار می شود و درنهایت بعید نیست نخبگانی که به نام دین از مردم رأی ستانده اند فاصله نظر و عمل را به نفع خود پر کنند.

از حیث دخالت در حکومت، مشروعیت دخالت از یک سو به صلاحیت های شخصی- تقوا، تدبیر، علم و تخصص- و از سوی دیگر به صلاحیت های قانونی ارتباط دارد بنابراین اگر فردی در امر خاصی از حکومت دینی صلاحیت شخصی نداشته باشد، نباید در آن امر وارد شود، ورود او در این شرایط مجرمانه و سبب سلب صلاحیت قانونی می شود. فرد صاحب صلاحیت هم تنها در چارچوب قانون می تواند ورود کند. اگر قانون را نادیده بگیرد به معنای نادیده گرفتن نظام است و کسی که خارج از چارچوب نظام کار می کند، نمی تواند متولی امری از امور نظام شود این یکی از مهمترین امتیازات مردم سالاری دینی بر غیر آن است.

اما متأسفانه گاهگاهی حکمرانی که با تابلو دینداری از مردم رأی می ستاند تلاش می کند تا با عبور از «دین» و «مردم» به قدرتی دست پیدا کرده و در برابر «نظام مردمی» یک نظام سایه را پدید آورد. در این صورت تنها و تنها راه علاج همان مردمی هستند که تکلیف شرعی آنان را به ساخت نظام دینی وادار کرده و فرد یا افرادی با استناد به آراء مردم تصور می کنند که منهای دین و مردم هم دارای موقعیت و منزلتی هستند. اگر مردم نیایند، دین قادر نیست این گردنکشان خودمحور را سر جای خود بنشاند. اگر مردم نیایند، امیرالمؤمنین- علیه السلام- هم به تنهایی نمی تواند این متعدیان را به قبول رأی دین و مردم وادار نماید. تاریخ در دوران طولانی خود موارد زیادی در سینه خود ثبت کرده است که با غیبت مردم در صحنه، حکومت های الهی و مردمی ساقط شده اند.

9 دی در این چارچوب تحلیلی، یک روز ویژه در تاریخ اسلام به حساب می آید چرا که در این روز مردم به میدان آمدند و مدعیان مردم سالاری- و به واقع جباران و دیکتاتورهای سفاک- که به نام مردم به بنیان های نظام مردمی و دینی می کوبیدند را سیلی زده و سر جای خود نشاندند. کاش مولی علی بن ابی طالب (علیه السلام) هم یک روز 9 دی داشت و کاش امام مجتبی(ع) و... و کاش در مشروطه یک 9 دی به وجود آمده بود یا حداقل یک 30 تیر داشت و...

نهم دی ماه روزی بود که مردم احساس کردند، با شرارت عناصر خارجی و داخلی جز آنان و حضورشان هیچ نیروی دیگری نمی تواند انقلاب و نظام را حفظ کند و هیچ کاری جز حضور گرم و متراکم نمی تواند نشان دهد که دین و رهبری در این کشور غریب نیست و انصافا 9 دی توانست هم استحکام دین و هم اقتدار رهبری را به دنیا نشان دهد. اگر به تحلیل و تفسیر محافل خارجی نگاهی بیاندازیم درمی یابیم که میان آنچه پیش از 9 دی گفته می شد و آنچه پس از این روز مطرح می گردید، فاصله ای بزرگ وجود دارد. بعد از 9 دی روند توطئه خارجی کند نشد اما امید دشمن به کار در جغرافیای ایران و امید به کارآیی عوامل فتنه از بین رفت و حرکت به سمت اقدامات خارجی نظیر تحریم و قطعنامه و دسته بندی های بین المللی پیش رفت و اولین محصول آن قطعنامه 1929 بود و صد البته خود آنان اعتراف کرده اند که جمهوری اسلامی با فشار خارجی از بین نمی رود.

در واقع 9 دی مهمترین نقص «مردم سالاری» را برطرف کرد. اگر در ایران 9 دی نبود توطئه علیه مردم به ثمر می نشست همانگونه که در کشورهای دیگر توطئه به نتیجه رسیده است. در حضور مردم «برکت» وجود دارد و سبب فزونی قدرت جامعه ای که به آن اهتمام ورزیده می گردد به گونه ای که غلبه آنان بر دشمنان تضمین شده و حتمی می گردد. خداوند متعال در آیات 26 سوره توبه و 33 سوره احزاب به این موضوع اشاره می فرماید. بر اساس دلالت این آیات خداوند مؤمنین را با نیروی خود- جنود لم تروها- قوت می بخشد و وقتی به میدان آمدند، اگر کاستی هم داشته باشند، بر دشمن پیروز می گردند و این مزد بصیرتی است که در حضور به هنگام بدست می آورند.

این در حالی است که با محاسبه مادی اولا به صحنه آمدن انبوه مردم در شرایط سخت فتنه ناممکن به نظر می رسد و ثانیا با توجه به دست های درهم تنیده و محاسبات دقیق فتنه گران غلبه مردم بر آنان خارج از تصور است. خداوند در آیه 10 سوره احزاب به این نکته اشاره می کند که وقتی از داخل و خارج، بالا و پایین فتنه گران، جامعه را در محاصره می گیرند، گمان به ناتوانی در جامعه شکل می گیرد و چشم ها وحشت زده نظاره گر می شوند و جان های مؤمنین به لب می رسد، در این شرایط اگر این مردم فارغ از عمق و گستره فتنه به وظیفه الهی خویش که حضور فعال در عرصه است، نظر داشته باشند، در این هنگام خداوند مؤمنین را نصرت می بخشد و معاندان و فتنه گران را در برابر آنان به ذلت می کشاند.

در صحنه فتنه 88 سران فتنه با به رخ کشیدن قدرت فتنه گری خود درصدد بودند مردم را از صحنه خارج گردانند از این رو در اولین بیانیه های خود از «آتشفشان» و «آشوب در میادین، خیابانها و دانشگاه ها» حرف زدند و نظام را برای عقب نشینی در مقابل فتنه گران تحت فشار شدید قرار دادند. دست آخر وقتی به نتیجه نرسیدند ماجرای عاشورای 88 را به وجود آوردند تا بگویند هیچ چیز جلودار آنان نیست. در این صحنه نظام نمی توانست با استفاده از ظرفیت انتظامی و امنیتی خود به ماجرا خاتمه دهد نه اینکه آشوب گران زیاد بودند و یا اینکه قوای انتظامی و امنیتی برای مهار آنان ضعف داشت، بلکه از آن رو که این انقلاب مسائلش را با نیروی ذاتی خود- مردم- حل می کند، راغب به استفاده گسترده از نیروهای انتظامی و امنیتی نبود. از این روی برای پایان دادن به فتنه عمیقا به 9 دی نیاز بود.

یک نکته دیگر در 9 دی «ایمان و باورهای دینی» مردم بود. حضور مردم در صحنه می توانست صرفا سیاسی باشد یعنی مردم برای حل یک مشکل خاص سیاسی- در زیر سقف نظام- به میدان بیایند کما اینکه مردم تهران در روز 30 تیر 31 به میدان آمدند و آمدن آنان سقوط کابینه احمد قوام را در پی داشت اما اثر چنین حضوری در همین صحنه محدود می شود ولی وقتی یک باور مذهبی کنار آن قرار می گیرد ماجرا یک معنا و مفهوم دیگری پیدا می کند.

در روز 9 دی مردم با شعارهای مذهبی- عاشورایی به صحنه آمده بودند و عمیقا احساس می کردند که به دین و باورهای مقدسشان آسیب وارد شده است و این واقعا درست هم بود. حریم امام حسین علیه السلام و عاشورا برای مردم ایران معنای وجودی دارد. یعنی تشیع بی عاشورا یا با عاشورایی تضعیف شده معنا و مفهومی ندارد. وقتی سران فتنه وارد حریم عاشورا شدند مردم از یک سو به عمق انحراف آنان پی بردند و از سوی دیگر دریافتند که فتنه گران گمان می کنند به اعتبار رأیی که از مردم ستانده اند، جایگاه محکمی دارند پس باید به آنان گفته می شد که رأی پای صندوق تا زمانی اعتبار دارد که رأی دهنده، رفتار ستاننده رای را با ارزش های خود همخوان ببیند.

9 دی غیر از اینکه یک روز حماسی است در عین حال یک «عبرت بزرگ» هم هست. عبرتی که باید هرسال شفاف تر دیده شود. عبرت 9 دی- همانطور که در آخر وصیت نامه حضرت امام خمینی رحمت الله علیه هم به آن اشاره شده- این بود که عقد اخوت مردم با افراد تا آنجا است که تعارض فرد با نظام ظاهر نشده باشد. اما اگر فرد یا افرادی بیشترین رأی را هم از مردم گرفته باشند، کما اینکه در مواردی گرفته اند ولی بعد، انقلاب را رها کرده و به یک «فئه باغیه» یا یک گروهک انحرافی وصل یا تبدیل شود و بخواهد با آن به اهداف خاص سیاسی برسد، سروکار او قطعا با مردم خواهد بود و اولین کار مردم در این صحنه باطل کردن رأیی است که به نام او به صندوق ریخته اند. مردم در روز 9 دی آرای سالهای 68، 72، 76 و 80 را در حالی که دوره ریاست جمهوری این ها پایان یافته بود، باطل کردند و به تعبیر بهتر پس گرفتند و حتی صاحبان آن آراء را لعن کردند. از این پس هم اگر فرد یا افرادی پشت به مردم کرده و بنای انحراف بگذارند، همین لعن است و همان ابطال. و این 14قرن حکایت شیعه گری است.

خراسان:طرح پترائوس و پیامدهای آن برای ایران و پاکستان

«طرح پترائوس و پیامدهای آن برای ایران و پاکستان»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان است که در آن می‌خوانید؛انتشار مصاحبه اخیر جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا با مجله نیوزویک و تصریح وی به این که «طالبان دیگر دشمن آمریکا نیست» برای ناظران و تحلیل گران مسائل منطقه که ۱۰ سال قبل یعنی در سال ۲۰۰۱ میلادی شاهد حمله تمام عیار آمریکا به افغانستان با هدف برانداختن حکومت طالبان با اتکا به راهبرد مبارزه با تروریسم بودند، تعجب انگیز تلقی می شود به ویژه از آن رو که آمریکا در افغانستان بارها متحمل تلفات جانی شده و طالبان نیز تاکنون از مشی مبارزه مسلحانه خود با نیروهای آمریکایی و دولت مرکزی افغانستان دست برنداشته است.

یکی از معقولانه ترین تحلیل ها درباره این چرخش موضع ۱۸۰ درجه ای آمریکا نسبت به طالبان بر پایه کارنامه در معرض نقد باراک اوباما در عرصه سیاست خارجی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور شکل گرفته است. بر اساس این تحلیل با توجه به رویکردهای ضدآمریکایی در تحولات منطقه، اوباما باید نشان دهد که اگر در مهار کردن این تحولات توفیقی نداشته، توانسته است دستکم در ۲ پرونده مسئله هسته ای ایران و جنگ در افغانستان به موفقیت هایی قاطع و چشمگیر دست یابد.

با مواضع محکم ایران در موضوع هسته ای و تداوم سیاست های خصمانه آمریکا، دموکرات های کاخ سفید هم اینک تنها به مصالحه ای سرنوشت ساز در افغانستان چشم دوخته و نشان داده اند که حتی حاضرند تبصره های سوال برانگیز جدیدی را به راهبرد مبارزه با تروریسم بیفزایند، تبصره هایی که هیچ گاه شامل گروه های مقاومت علیه اسرائیل نشده در حالی که منجر به حذف نام ملاعمر از فهرست تروریست های تحت تعقیب آمریکا شده است.

پرداخت این هزینه های هنگفت و به سختی توجیه پذیر از سوی دولت آمریکا برای مصالحه با طالبان و برقراری امنیت نسبی در افغانستان گرچه با سیاست های انتخاباتی دموکرات ها در برابر انتقادهای مکرر جمهوری خواهان هماهنگی دارد، اما در عین حال تایید کننده لایه های عمیق تری در استراتژی منطقه ای آمریکاست. رمزگشایی از این لایه های عمیق تر با طرحی که ژنرال دیوید پترائوس، رئیس کنونی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) برای مصالحه با طالبان ارائه داده و بخش هایی از آن منتشر شده است، اندکی سهل تر می شود.

بر مبنای طرح پترائوس که اظهارات و اقدامات مقام های آمریکایی در راستای آن قابل تاویل و تفسیر است، برای رسیدن به مصالحه نهایی با طالبان باید به مشارکت این گروه در ساختار سیاسی افغانستان تن داد تا آن جا که این امر مستلزم اعطای نوعی خودمختاری به مناطق پشتون نشین یعنی قومیت گروه طالبان است. اگر این خودمختاری به گروه طالبان و به صورت خاص در مناطق پشتون نشین نزدیک ایران اعطا شود، پیش بینی پیامدهای احیای قدرت طالبان و تبعات آن برای امنیت مرزهای شرقی کشورمان چندان دشوار نیست.

گزارش ها از طرح پترائوس البته حاوی نکات دیگری نیز است که تا این مرحله در کانون توجه قرار نگرفته، ولی در واقع پیامدهای مخاطره آمیزتری نسبت به صرفا تجدید حیات سیاسی طالبان در افغانستان دارد.در طرح پترائوس اعطای خودمختاری «بدون مرز» به مناطق پشتون نشین مورد تاکید قرار گرفته است.

به دیگر سخن، فرا رفتن از قواعد معمول حاکمیتی در تشکیل به اصطلاح «پشتونستان» می تواند مناطق پشتون نشین در پاکستان را نیز شامل شود و مآلا به تجزیه این کشور بینجامد. آن چه تاکنون به اجمال از طرح پترائوس برای مصالحه با طالبان بازتاب رسانه ای یافته، آن قدر مهم به نظر می آید که بتوان متوقع بود در نشست سه جانبه سران ایران، افغانستان و پاکستان مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد. در پیامدهای منفی مصالحه آمریکا با طالبان برای مردم و دولت افغانستان کمتر می توان تشکیکی روا داشت اما این مصالحه نامبارک، رویدادی نیست که خسارات آن گریبان ایران و پاکستان را نگیرد.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛در این هفته گرچه ماه محرم به پایان آمد ولی ماه صفر از راه رسید و همچنان غم‌های جانکاه عالم بر دل‌های بی‌قرار، سنگینی می‌کند. ماه گذشته فرصت مغتنمی بود تا ملت ایران ضمن عرض ارادت به آستان مقدس اهل بیت عصمت و طهارت، در مکتب سید و سرور شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش درس احیای حق و صیانت از اسلام را بیاموزد لکن ماه صفر نیز به واسطه اربعین حسینی و ایام وفات خاتم الانبیاء حضرت محمد مصطفی(ص) و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا علیهم السلام فرصت‌هایی را برای بیعت عملی با بزرگان دین و راهنمایان بشری فراهم می‌آورد.
 
روز گذشته مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. ایشان بیداری اسلامی در منطقه و حوادث کشورهای غربی را بی‌سابقه و بسیار مهم دانسته و تأکید کردند: دستگاه دیپلماسی کشور در این اوضاع پیچیده و حساس، باید با تبیین حرف نوی نظام اسلامی یعنی حضور توأمان مردم و ارزشهای الهی در جامعه، به نقش آفرینی مؤثر بپردازد.
حضرت آیت‌الله خامنه ای، مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی را فعالان خط مقدم پیکار عظیم بین‌المللی در عرصه دیپلماسی خوانده و خاطرنشان کردند: دیپلماسی، به علت اصطکاک منافع کشورها، عرصه مقابله و چالش است اما فعالیت در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، فراتر از فعالیت متعارف دیپلماسی در جهان است چرا که سفیران ایران، نماینده نظامی هستند که ذات مستکبران با ماهیت اسلامی آن در تضاد عمیق است.

رهبر انقلاب با بیان مصادیقی از آسیبهای عرصه دیپلماسی افزودند: ایستادگی بر حرفهای مبنایی، منطقی و مستدل، موجب تقویت موضع در عرصه دیپلماسی و عامل اصلی مدیریت چالشها و طرفهای مذاکره کننده است. پیروزی در میز مذاکره، نیازمند هوشمندی، ظرافت، اعتماد به نفس، استحکام عقلانی و تحمیل استدلال برطرف مقابل است که دست‌یابی حقیقی به این عوامل، با اخلاص و توکل و معنویت امکان پذیر است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنانشان، آرایش سیاسی دنیا را درحال تغییر اساسی دانسته و افزودند: حوادثی بزرگ در منطقه، اروپا و در جهان درحال وقوع است که باید با هوشیاری کامل آنها را رصد کرد. ایشان، حوادث ماههای اخیر در کشورهای اسلامی و عمدتاً عربی را انقلابهایی حقیقی اما در اندازه‌های متفاوت خوانده و افزودند: در دهه 60 میلادی، تحولاتی در بعضی از کشورهای عربی منطقه رخ داد و در دهه 90 نیز اروپای شرقی شاهد رویدادهای بزرگی بود، اما حوادث کنونی در منطقه و اعتراضهای زنجیره‌ای در غرب، در عمق وعظمت، تفاوتهای بسیار اساسی با آن تحولات دارد.

رهبری، نگاه واقع بینانه به صحنه منطقه و جهان را ضرورت حضور قوی و مؤثر در عرصه دیپلماسی دانسته و تاکید کردند: حرکت عظیم ملتها، نشانه بیداری آنهاست و این بیداری به استناد واقعیات گسترده و تردیدناپذیر، صبغه اسلامی دارد البته این بیداری اسلامی به معنای آن نیست که همه آنها حکومت اسلامی می‌خواهند و یا مدل حکومت اسلامی ایران را قبول دارند.

رهبر انقلاب، اذعان رسانه‌های غربی به پیروزی اسلام گرایان در انتخابات حال و آینده کشورهای منطقه را نشانه دیگری از اسلامی بودن انقلابهای منطقه برشمرده و افزودند: در این اوضاع پیچیده و حساس، دستگاه سیاست خارجی کشور، در عرصه گسترده و مؤثر دیپلماسی جهانی، باید حرف نوی جمهوری اسلامی را برای ملتها و برای جهان تبیین کند.

رویدادهای خارجی هفته را با مرور مسائل عراق آغاز می‌کنیم. اوضاع عراق پس از اینکه قوه قضائیه این کشور حکم دستگیری "طارق الهاشمی" معاون رئیس جمهوری عراق و از مسئولان حزب "العراقیه" را به جرم دست داشتن در حوادث تروریستی این کشور صادر کرد، متشنج شده است. مسئولان قضائی عراق اعلام کرده‌اند "الهاشمی" مدتهاست در پشت صحنه خشونت‌های عراق قرار دارد و به دلیل اینکه آمریکایی‌ها به نحوی مانع پیگیری وی بوده‌اند، این حکم تاکنون مسکوت مانده بود. به گفته این مسئولان، محافظان طارق الهاشمی اعتراف کرده‌اند مستقیماً مجری چند انفجار بزرگ بوده‌اند و بابت این عمل از "الهاشمی" پاداش‌های کلانی گرفته‌اند.

در پی صدور جلب "طارق الهاشمی"، وی متواری شد و به قلمرو کردستان عراق گریخت و گفته می‌شود چندی نیز در ترکیه بوده است. طارق الهاشمی در اظهارات اخیرش به گونه‌ای اذعان کرد که تاکنون از حمایت آمریکایی برخوردار بوده است. در این حال، سازمان تروریستی القاعده مسئولیت انفجارهای خونین اخیر بغداد را که به کشته و زخمی شدن صدها نفر منجر شد به عهده گرفت. پیشتر، طارق الهاشمی، جناح نوری مالکی و شیعیان را به این انفجارها متهم کرده بود ولی اکنون مشخص گردید که انفجارهای اخیر نیز توسط تروریستهای هم کیش طارق الهاشمی انجام گردیده است.

از تحولات عراق چنین بر می‌آید که اوضاع این کشور هنوز باثبات و آرامش فاصله زیادی دارد چرا که بازیگران و عناصری در صحنه سیاسی این کشور وجود دارند که زیاده‌تر از سهم خود مطالبه می‌کنند که البته مورد حمایت و عنایت آمریکایی‌ها نیز قرار دارند. این جریانها منافع خود را در بحرانی نگاهداشتن شرایط می‌بینند. اشغالگران آمریکایی نیز که مجبور شده‌اند با خفت و پذیرش شکست از این کشور عقب نشینی کنند بدشان نمی‌آید که وضعیت در این کشور بهم ریخته باشد و حتی این کشور دچار جنگ داخلی شود.

این هفته نیز مردم مصر اعتراضات خود علیه شورای نظامی حاکم را ادامه دادند و صدها هزار نفر با حضور در میدان التحریر با سردادن شعار علیه نظامیان، خواستار کناره گیری "الجنزوری" شدند. "کمال الجنزوری"، نخست‌وزیر جدید را شورای نظامی حاکم منصوب کرده است. این درحالی است که اعضای شورای نظامی، عمدتاً افراد وابسته به رژیم مبارک می‌باشند. به عبارت دیگر،‌ در اصل، قدرت همچنان در دست عوامل رژیم مبارک می‌باشد و همین مسئله، مردم مصر را ناامید و خشمگین کرده است.

نقشه این است که شورای نظامی به عنوان مرکز اصلی قدرت باقی بماند و هر دولتی که در این کشور سرکار می‌آید در چارچوبی که این شورا ترسیم می‌کند فعالیت داشته باشد، مبارک و دارودسته‌اش از مجازات مصون باشند و سیاست‌های داخلی و خارجی دوران سابق پیگیری شود، از جمله اینکه پیمان‌های سازش مصر با صهیونیستها معتبر باشد.

این هفته، علی عبدالله صالح دیکتاتور یمن، با اینکه ظاهراً قدرت را به معاونش واگذار کرده به جنایاتش ادامه داد و نیروهای وابسته به وی شماری از تظاهر کنندگان را به خاک و خون کشیدند. صدها هزار نفر از مردم یمن با برگزاری تظاهرات، پیاده از شهر تعز تا صنعا راهپیمایی کردند تا نارضایتی خود را از عدم مجازات دیکتاتور یمن اعلام کنند که در صنعا باحمله وحشیانه نیروهای وابسته به علی عبدالله صالح مواجه شدند.

در این میان "باسندوه" نخست‌وزیر موقت یمن در واکنش به این کشتار، تهدید کرد که اگر عوامل این جنایت معرفی و مجازات نشوند کناره گیری خواهد کرد. در این میان، موضع گیری سفیر آمریکا در یمن، که مقصر را تظاهر کنندگان معرفی کرده بود، خشم مردم یمن را متوجه آمریکا کرد و در تظاهراتی ضد آمریکایی، خواستار اخراج سفیر شدند. سفیر آمریکا تظاهر کنندگان را به خشونت متهم کرده بود. مخالفین دولت این اظهارات مداخله‌گرانه و نسنجیده سفیر آمریکا را به منزله چراغ سبز به نیروهای دولتی برای کشتار اخیر دانستند.
 
این هفته همچنین قرار بود دیکتاتور یمن برای به اصطلاح معالجه عازم آمریکا شود که این سفر انجام نشد و از قرار معلوم، آمریکایی‌ها به وی ویزا نداده‌اند. واقعیت این است که آمریکا، علی عبدالله صالح را مهره سوخته می‌داند و حاضر نیست برای وی هزینه کند.

این هفته اعلام شد رژیم صهیونیستی در تداوم سیاست یهودی سازی شهر قدس، لایحه‌ای را برای انتخاب قدس به عنوان پایتخت ملت یهود تهیه و آماده کرده است. این لایحه شنبه گذشته به کنست رژیم صهیونیستی ارائه شد و قرار است به زودی مورد بررسی قرار گیرد. این نخستین بار نیست که صهیونیستها درصدد محقق ساختن توطئه خود علیه شهر قدس بر می‌آیند ولی اولین بار است که می‌خواهند آن را به اصطلاح به صورت قانون در آورند تا مستمسک جدی‌تری برای اجرای نقشه خود داشته باشند.

این طرح شیطنت آمیز با واکنش‌های گسترده‌ای از سوی گروهها و شخصیتهای فلسطینی مواجه شده است. جنبش حزب‌الله لبنان و سازمان همکاری‌های اسلامی نیز این تصمیم را محکوم کرده‌اند. ولی این واکنش‌ها برای اینکه صهیونیستها را از پیگیری توطئه خود منصرف سازد کافی نمی‌باشد. اکنون وقت آنست که جهان اسلام با شکلی گسترده‌تر و فراگیر در مقابل این توطئه بایستد و یکبار دیگر برای دفاع از کیان جهان اسلام وارد صحنه شود.

رسالت:حماسه ای که بساط فتنه را جمع کرد

«حماسه ای که بساط فتنه را جمع کرد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛فردا سالروز حماسه تاریخی نهم دی ماه 1388 است که بساط یکی از پیچیده ترین فتنه های سیاسی را جمع کرد. توطئه بی سابقه و همه جانبه ای که مواردی ضعیف تر از آن ثبات بسیاری از نظام های سیاسی شناخته شده و مالوف را به خطر می اندازد. فتنه 88 با الگو برداری تمام عیار اپوزیسیون داخلی و خارجی با هدایت مستقیم ایالات متحده، انگلیس و رژیم صهیونیستی، از یک سلسله عملیات روانی و میدانی تحت عنوان انقلاب های مخملی در کشورهای متخاصم آمریکا به خصوص در اروپای شرقی و کشورهایی نظیر اکراین، گرجستان، قرقیزستان و ... صورت پذیرفت و حداقل 110 تاکتیک انقلاب مخملی منطبق بر الگوی"جین شارپ" و "جرج سوروس" اجرا شد که البته با سد سدید بصیرت ملت ایران  ذیل رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مواجه شد. تجلی گاه این بصیرت و ولایت مداری حضور میلیونی مردم در عصر یک روز چهارشنبه دو روز بعد از عاشورا یعنی نهم دی ماه 1388 بود.

اما هنوز جنگ نرم پایان نیافته است و این مار خوش خط و خال هر روز پوست می اندازد و در پی روزنه جدیدی برای رخنه در ارکان نظام است تا پروژه براندازی از درون را کلید بزند.

اکنون در آستانه انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی با توجه به اختصاصات انتخابات مجلس پروژه انقلاب مخملی منطبق بر یکی از نوین ترین شیوه های شبکه سازی اجتماعی به منظور براندازی پیگیری می شود. این الگو برداری از تحرکات غرب گرایانه روبان سفیدها در روسیه علیه پوتین و حزب روسیه متحد صورت می پذیرد که بر اساس آن به جای متد کلاسیک، که طبقات متوسط جدید در کلانشهرها ارتش شورشی برای انقلاب مخملی می شوند در الگوی روسی با توجه به وسعت این کشور آمریکا ساکنین شهرها، روستاها و قصباتی که در آنها پتانسیل شکاف های قومیتی، مذهبی و سیاسی بیشتر است را به درجه پیاده نظامی جنگ نرم مفتخر می کنند.

در واقع در این الگو بر خلاف انقلاب های مخملی متداول سمت و سوی حرکت اعتراضی از حاشیه به مرکز است. در الگوی سن پترزبورگ - مسکو اعتراضات دستکم در 60 شهر روسیه رقم خورد و پیوند معناداری بین این اعتراضات و مرکز کشور برقرار شد. این اعتراضات از شرق روسیه و از شهرهای ‘یوژنوساخالینسک’ و ‘ولادی وستوک’ در خاور دور گرفته تا سنت پترزبورگ در غرب روسیه برگزار و در نهایت به سمت پایتخت شیفت پیدا کرد.

ولادیمیر پوتین ، نخست وزیر روسیه در واکنش به حرکت معترضان روبان سفید گفته بود : من متوجه نمی شوم که این معترضان به چه دلیلی همگی با هم از روبان سفید استفاده می کنند . من در ابتدا تصورم بر این بود که این تبلیغاتی علیه بیماری ایدز است و حرکتی خوب برای دستیابی به یک زندگی سالم است .

در حقیقت پوتین با این سخنان خود می خواست به شبکه های خرابکاری غرب در روسیه و در کشورهای همسایه نشان دهد که او از اینکه معترضان برای هماهنگ کردن حرکت اعتراضی خود از نهادهای و شخصیت های غربی مانند جورج سوروس ، آژانس توسعه بین المللی آمریکا( تامین کننده اصلی بودجه سیا ) و M16 پول دریافت می کنند  آگاه است. منابع اطلاعاتی پایگاه خبری واین مدنس ریپورت در اروپای شرقی اعلام کرده اند که بخشی از پول تخصیص داده شده از سوی آژانس توسعه بین المللی آمریکا برای جلوگیری از ایدز در گرجستان برای گروه های معترض و خرابکار در روسیه فرستاده می شود.

در ایران با توجه به از هم  گسیختگی شبکه های اجتماعی فتنه گران از هم پاشیدگی ارتباطات مالی و سازمانی آنها همچنین به منظور احیاء جریان در حال احتضار موسوم به سبز به خصوص در کلان شهرهایی مثل تهران تنها راه حل باقی مانده دشمنان انقلاب تزریق یک بنزین جدید به جریان سبز و شوک روانی به این نیروهای فاقد انگیزه است.

از این رو دشمن در پی آن است تا با ایجاد چالش امنیتی در شهرها و روستا ها در هنگام انتخابات مجلس و همچنین حین اعلام نتایج یک پیوند معناداری بین جنبش های پیرامونی و پویش خفته اعتراض در مرکز ایجاد کند. در همین راستا برخی از فتنه گران مقیم خارج که با عناصر داخلی در ارتباطند، در آخرین جلسه هماهنگی با سرپل های آمریکایی-انگلیسی که در شهر «بگرام» افغانستان برگزار شده، به توافقات مهمی رسیده‌اند که برخی محورهای آن عبارتند از:
* از انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی به عنوان یک فرصت برای انسجام بخشی به جریانات سیاسی مخالف و جنبش سبز استفاده شود.

* از فرصت رقابت‌ انتخاباتی مجلس نهم در راستای امنیتی کردن فضای سیاسی کشور بهره برده شود تا در صورت امکان، مجددا صحنه‌هایی از تحرکات خیابانی به وجود آید. حتی گرامی مقدم عضو حزب اعتمادملی و مشاور سابق کروبی در همین خصوص اخیرا تهدید کرده است: اگر حاکمیت در مقابل خواسته‌های واقعی آقای خاتمی که همان سه شرط بود، نرمش نشان ندهد، آثار وجود جنبش سبز را قطعا در انتخابات روز 12 اسفند ملاحظه خواهد کرد!

ضد انقلاب قرار است بزودی طی جلسه ای در لندن آخرین توافقات را در این خصوص انجام دهند تا پروژه انقلاب مخملی به سبک روسی به سرنوشتی دچار نشود که فتنه 88 بدان مبتلا شد. ابتلایی که حتی گریبان طراحان آن را نیز گرفت و امروز آنها در پی آنند تا این پروژه را مثل یک بومرنگ به ایران بازگردانند. غربی ها بر این باورند در الگوی روسی به علت سطح گسترده اعتراضات در کل کشور، امکان مهار آن برای نظام به مراتب سخت‌تر خواهد بود.

 با توجه به شکاف های امنیتی، قومی و مذهبی در شهرها واستان ها بخصوص نقاط مرزی می توانند امید داشته باشند این اعتراضات از برد و دامنه گسترده تری برخوردار باشد. به زعم سناریو نویسان آمریکایی با توجه به اقتضائات انتخابات مجلس بخصوص در حوزه های تک نماینده به راحتی می توان القای فقدان سلامت انتخابات را کرد و ...

البته آمریکایی ها رویای خامی در سر می پرورانند که تصور می کنند اوضاع داخلی ایران را می توانند با برخی کشورهای اقمار شوروی سابق مثل گرجستان و یا روسیه تطبیق دهند اما هشدار نسبت به چالش امنیتی برای کشور در مقطع انتخابات که در عید فطر امسال مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفت حجت را بر بسیاری از آگاهان و فعالان سیاسی تمام کرد تا ابعاد مختلف این چالش را مورد بررسی قرار دهند. چرا که چالش مخاطره ای است به همان میزان که می تواند به تهدید تبدیل شود و قابلیت آن را دارد که فرصتی برای بالندگی و پیشرفت کشور به حساب بیاید.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در عید فطر امسال با اشاره به برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال جاری، ذات انتخابات را توأم با نوعی چالش خواندند و افزودند: انتخابات، تجلی حضور مردم، مظهر مردمسالاری دینی و ذخیره و پشتوانه امنیت کشور است و باید مراقب بود که این پشتوانه بزرگ، به چالشی برای امنیت کشور تبدیل نشود. خوشبختانه ولایت فقیه یک برکت و نعمت عظیم در جمهوری اسلامی است که به عنوان اصلی ترین مرجع دفاع از حق قانونی مردم در همیشه تاریخ انقلاب مانع از چشم طمع بیگانگان برای مسدود کردن باب انتخابات و قانون گریزی عده ای در داخل و تمایل آنها به دیکتاتوری شده است.

تبارشناسی تاریخی استبداد در  جامعه ایران نشان می‌دهد که همواره یک پیوند جدی بین استبداد داخلی واستعمار خارجی و اشرافیت الیگارشیک و نخبه گرا وجود داشته است. در واقع حمایت استعمار خارجی اعم از(روس،انگلیس ،‌ ‌آمریکا و...) از جریان مسلط داخلی و بازی بی چون چرای جریان نخبگی اشرافی در زمین دشمن موجد یک دیکتاتوری بی‌چون و چرا درکشور شده است.

از سویی مردم ایران از یک بصیرت بی چون چرایی برخوردارند و اساسا در ایران یک جامعه هوشمند و معتقد به ولایت وجود دارد.دشمن همواره در تمام محاسبات خود طی 33 سال گذشته این رابطه عاطفی و باورمندی عقلانی ملت به ولایت فقیه را نادیده گرفته است. امری که باعث شد یک حضور میلیونی در عصر یک روز کاری در چهارشنبه 9 دی 1388 منجر به آشفته شدن تمام خوابها و سناریوهایی شود که دشمنان مدتها بر روی آن سرمایه گذاری کردند.

قدس:تبلور بصیرت ملت عاشورایی در حماسه 9 دی

«تبلور بصیرت ملت عاشورایی در حماسه 9 دی»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛دشمن برای براندازی جمهوری اسلامی لحظه ای درنگ نداشته و همواره تلاش کرده تا با بهره گیری از انواع مدلهای معطوف به نتیجه، انقلاب اسلامی را از بین ببرد و اگر این هدف تحقق پیدا نکرد، بتواند با تشدید فشارها در عرصه های گوناگون، سد مقاومت ملت ایران را بشکند و از کشور ایران به عنوان یک بازیگر مستقل، یک کشور تابع بسازد.
 
 پیگیری دشمن در فتنه 88، در استمرار تلاش آنها از دو دهه گذشته بود؛ هر چند همه سرمایه گذاری آنها در فتنه مذکور، با حضور بی نظیر جمعیت 9 دی بیهوده و شکست خورده تلقی گردید.
فرهنگ عاشورایی ملت مسلمان ایران همواره سد محکمی در مقابل زیاده خواهیهای بیگانگان و عوامل وابسته داخلی آنها بوده و اقدامهای آنها را با حصار مستحکم باورهای حسینی روبه رو ساخته است. در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا به پهلوی معدوم گفته بود «اگر بتوانی از محرم و صفر جان سالم به در ببری، یک سال دیگر بر اریکه قدرت خواهی ماند.» آموزه های حسینی در تهاجم عراق علیه ایران، نبرد را به دفاع مقدس تبدیل نمود و جمهوری اسلامی توانست در جنگی نابرابر، دشمن بعثی و همپیمانانش را از تصرف حتی یک وجب از خاک ایران محروم نماید و سربلندی و عزت را برای نظام اسلامی در حافظه تاریخ به ثبت برساند. نظام سلطه نمی تواند از پیوند انقلاب اسلامی و مکتب حسینی غفلت کند و ناگزیر است در اعترافها و اظهاراتشان در مسیر استمرار حیات انقلاب، به این واقعیت اعتراف کنند.

مردم در راهپیمایی 9 دی نشان دادند از بصیرت بالایی برخوردارند و می توانند با آنالیز رویدادها، نقش انقلابی و وظیفه اسلامی خود را به خوبی ایفا کنند. آنها نیک می دانند که بصیرت به انسان این امکان را می دهد که موقع شناس باشد و در هنگامه تکلیف، انجام وظیفه کند. چه بسا تأخیر در ورود به یک موضوع، هزینه های جبران ناپذیری داشته باشد و هیچ راهکاری نتواند جایگزین آن گردد. دشمن شناسی به عنوان یک مؤلفه بصیرت، به انسان این امکان را می دهد که با اتخاذ راهکارهای عملیاتی، خصم را در تعقیب دشمنیهایش ناکام بگذارد. حضرت آیةا... خامنه ای در فرازی از سخنانشان، این مهم را چنین تبیین می فرمایند: «این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که برخاسته از همان عواملی است که 19دی قم را تشکیل داد؛ یعنی برخاسته از بصیرت است، از دشمن شناسی است، از وقت شناسی است، از حضور در عرصه مجاهدانه است - روز 9 دی را هم متمایز می کنند.»

مردم در ماه عزاداری اهل بیت(ع) با انجام یک رفراندوم ملی، مراتب عشق و ارادت خود را به عاشورا و ولایت به نمایش گذاشتند و یک بار دیگر با این حضور گسترده و شگفت انگیز، نشان دادند نظام اسلامی از مقبولیت گسترده ای برخوردار است و مردم شهیدپرور ایران اسلامی در دفاع از ولایت فقیه مصمم هستند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد. این مهم در شعارها، دست نوشته ها و پلاکاردها در سراسر کشور جلوه خاصی به حضور مردم بخشیده بود. این همایش با شکوه، تصور غلط بی اعتمادی مردم به نظام را خنثی کرد و تلاش 7 ماهه فتنه گران را به شکست کشاند و توپخانه جنگ روانی آنها را سرکوب نمود.

مردم ولایتمدار ایران اسلامی، تاکنون بارها حمایت و پشتیبانی همه جانبه خود را از ارزشها و هنجارهای نظام در معرض قضاوت دیگران گذاشته اند و با وجود تحلیلهای ناصواب بیگانگان و چهره های مغرض که تلاش می کنند با القائات جهت دار جایگاه انقلاب اسلامی و پیوند امت و امام را کم رنگ جلوه دهند، با نمایش حضور خود در عرصه های گوناگون، خط بطلانی بر آرزوهای آنها کشیده است.

دشمن با برآوردهای غلط از جامعه ایران در سال 1388 در پیوند با جریان تجدیدنظرطلب، لشکرکشی سیاسی و رسانه ای خود را به شکل گسترده تدارک دید و با شبیه سازی حوادث ایران با کشورهایی که با کودتای مخملی سرنگون شده بودند، براندازی نرم جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دادند. دشمن با اقدامهای عناصر داخلی، آرمان دست نیافته خود را در مبارزه سخت افزاری، این بار در یک نبرد سایبری سازماندهی کرد و با امید سرنوشت مشترک برای ایران با کشورهای قفقاز و آسیای میانه، سرمایه گذاری گسترده ای نمود که مؤلفه های مقاومت برگرفته از باورهای دینی، تلاش آنها را با شکست مواجه ساخت.

حضور گرم مردم بصیر در سرمای دی ماه، وجود جنگ نرم دشمن را بر همگان ثابت کرد و حتی افراد بی تفاوت و منفعل که در خصوص تلاشهای نرم افزارانه دشمن با شک و تردید می نگریستند، تردیدها را کنار زدند و به این واقعیت ایمان آوردند که مواضع خصمانه دشمن پایان نیافته است، بلکه وجود دشمن واقعیت دارد. لذا باید راهکارهای مقابله با خصم را شناخت. از این رو، راهپیمایی 9 دی بر طراحی جنگ نرم دشمن به عنوان صحنه جدید رویارویی با انقلاب اسلامی، مهر تأیید زد.

مردم ولایتمدار ایران اسلامی ثابت کردند در پرتو ولایت فقیه از چنان ظرفیتی برخوردارند که قادرند هر گونه توطئه دشمن را با اتحاد و انسجام ملی درهم شکسته و در دفاع از آرمان اسلامی خود آماده هرگونه هزینه ای هستند این حضور، فتنه گران را منفعل، حامیان آنها را ناامید کرد و سران فتنه را به مرده سیاسی تبدیل نمود و هشداری نیز به عافیت طلبان و مصلحت اندیشان بود. رفراندوم ملی 9 دی نشان داد دشمن هنوز از واقعیتهای جامعه ایرانی بی اطلاع است و با تصور غلط گذشت زمان، به آزمایش راهکارها می پردازد. برخی از فریب خوردگان داخلی نیز که نقش پیاده نظام را بازی می کنند، باید بدانند مردمی که برای صیانت از نظام اسلامی 219 هزار شهید را تقدیم نموده اند، از خون شهیدان و دستاوردهای انقلاب دفاع خواهند کرد و امکان هرگونه تعرض دشمن به ارزشهای انقلاب اسلامی را از آنان سلب خواهند نمود.

سیاست روز:عراق درگیر بحران تحمیلی

«عراق درگیر بحران تحمیلی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛همانگونه که پیش‌بینی می‌شد، پس از خروج نیروهای اشغالگر آمریکایی از خاک عراق، تنش‌هایی در این کشور به وجود آمد.

ریشه این بحران و تنش‌ها از آنجا نشات می‌گیرد که، یک دولت شیعی در عراق حاکم است. دولت شیعه عراق براساس انتخابات پارلمانی این کشور تشکیل می‌شود. نمایندگان اکثریت پارلمان عراق را شیعیان تشکیل می‌دهند و طبق قانون اساسی این کشور حق تشکیل دولت نیز با شیعیان است. اما همین ساختار تشکیل دولت باعث بروز مشکلاتی برای مردم عراق شده است. عراق با این ساختار همواره باید با چالش‌ها و تنش‌های سیاسی دست و پنجه نرم کند. این نوع ساختار در لبنان نیز دیده می‌شود. ای کاش از همان ابتدا سیستم براساس انتخاب مستقیم مردم بود.

عراق پس از جمهوری اسلامی ایران؛ دومین کشور و دولت دارای حکومت شیعه است.
در کنار عراق، به جز ایران، چندین کشور اسلامی قرار دارند که نمی‌توانند دولت مالکی را تحمل کنند. از آن سو عربستان یکی از کشورهایی است که اقدامات خصمانه و براندازانه بسیاری را علیه دولت شیعه عراق انجام داده است. به تازگی و در پس تحولات و خیزش‌های اسلامی در منطقه ترکیه نیز وارد این بازی شده است. حمایت‌های دولت ترکیه از الهاشمی معاون رئیس‌جمهور عراق که متهم به دست داشتن در اقدام تروریستی و افنجار بمب مقابل مجلس عراق علیه نوری المالکی است، آشکار است کردستان عراق اکنون به صورت خودمختار اداره می‌شود. هر چند، خود را جزوعراق یکپارچه می‌داند اما در عمل خودمختار است.

کردهای این کشور که در زمان حکومت صدام همانند شیعیان عراق، مورد ظلم و ستم و جنایت دولت بعثی بودند، پس از لشکرکشی آمریکا، توانستند، خودمختاری خود را برپا کنند و به همین خاطر همواره با خروج آمریکایی‌ها حداقل در زمان مقرر مخالف بودند. اکنون حاکمیت خود را به صورت خودمختار در خظر می‌بینند. غافل از آن که ماهیت و ماندگاری کردستان عراق بستگی به یکپارچگی و وحدت در کل عراق و قرار گرفتن در زیر پرچم یک دولت مردمی در این کشور دارد.

روابط نزدیک جمهوری اسلامی ایران و عراق پس از سرنگونی صدام و هم‌اکنون با خروج نیروهای اشغالگر از این کشور به طور حتم رو به گسترش خواهد رفت. اما ایجاد ناامنی و فضای سیاسی متشنج و بحرانی در عراق، ازاین امر جلوگیری خواهد کرد.

مناسبات سیاسی ـاقتصاد، فرهنگی عراق به همین خاطر با بسیاری از کشورهای همسایه به هم خواهد ریخت. حتی کشورهایی همچون ایران که خواهان امنیت و آرامش در کنار مرزهای غربی و جنوبی خود است. این اتفاق ناخودآگاه خواهد افتاد. هر چند خواسته دو طرف نباشد. از آن سو دولت ترکیه با دخالت‌هایی که همواره در تحولات منطقه داشته است، به این بحران دامن می‌زند.

محور عربستان ـ ترکیه و قطر، درصدد آن است تا پس از سرنگونی اسد در سوریه، دولتی در عراق حاکمیت یابد که نخست شیعه نباشد، یعنی اکثریت شیعیان عراق نتوانند دولت تشکیل دهند و در مرحله بعد روابط ایران وعراق در شرایط نامناسب سیاسی قرار گیرد.

آن چیزی که اکنون عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه در تلاش هستند تا آن را در بحرین نگهدارند. حکومت اقلیت سنی بر شیعه، که برای حفظ آن آل سعود و آل خلیفه جنایات بسیاری را نیز در بحرین مرتکب شده‌اند.

اکنون، جمهوری اسلامی ایران در وضعیت بحرانی عراق، به خاطر روابط بسیار خوب با دولت مالکی واز سوی دیگر روابط حسنه‌ای که با کردهای کردستان عراق دارد می‌تواند برای حل این بحران به عنوان یک میانجیگر بی‌طرف و قاطع عمل کند. اگر در این زمینه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران دیر اقدام کند، این کشورهای دیگر خواهند بود که به عنوان واسطه و براساس سیاست‌های آمریکایی دست به کار خواهند

حمایت:درسهای مقاومت

«درسهای مقاومت»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛در دی ماه 1387 رژیم صهیونیستی با تاکید بر نابودسازی 5/1 میلیون فلسطینی ساکن غزه، جنگی گسترده را علیه این منطقه آغاز کرد. جنگی زمینی، ‌دریایی و هوایی که به اذعان ناظران سیاسی، پس از جنگ 33 روزه لبنان، بزرگ‌ترین عملیات نظامی صهیونیستها را تشکیل می‌داد. هرچند که این رژیم براین ادعا بودند که در چند روز تمام اهداف خود را از جمله آزادسازی شالیت سرباز دربند مقاومت را اجرایی می‌سازند. به رغم این ادعاها پس از 22 روز جنگ تمام عیار سرانجام صهیونیستها و حامیان آنها به شکست در برابر مقاومت اذعان کردند. اعترافی بزرگ که همگان آن را پیروزی بزرگ برای مقاومت در حوزه‌های نظامی، اطلاعاتی و سیاسی دانسته‌اند.

اکنون سه سال از آن زمان می‌گذرد در حالی که کارنامه سه ساله مقاومت بیانگر استمرار دستاوردهای پیروزی در این جنگ می‌باشد. اولا این پیروزی روحیه‌ای مضاعف را در کالبد مقاومت دمید به گونه‌ای که پس از سه سال همچنان مقاومت مردمی در غزه ادامه دارد. نکته قابل توجه آنکه این پیروزی سبب شده تا مقاومت به سرزمین‌های اشغالی و اراضی 1948 نیز کشیده شود به گونه‌ای که امروز بخش عمده‌ای از اعتراض‌ها و حرکتهای مقاومتی علیه صهیونیستها در این منطقه صورت می‌گیرد.

ثانیا تسلیم شدن صهیونیستها در برابر خواسته‌های مقاومت از دیگر دستاوردهای برجای مانده از جنگ 22 روزه غزه است. نمود این امر را در ودار شدن صهیونیستها در پذیرش خواسته‌های مقاومت در تبادل 1027 اسیر فلسطینی با شالیت سرباز صهیونیست در بند مقاومت می‌توان مشاهده کرد که دستاوردی بزرگ برای مقاومت بوده است.

ثالثا در حوزه منطقه‌ای نیز بسیاری از ناظران سیاسی تاکید کرده‌اند که از عوامل ریشه‌ای بیداری اسلامی جاری شده در منطقه برگرفته از دستاوردها و نتایج پیروزی مقاومت در جنگ 22 روزه غزه است. اکنون ملتهای منطقه با الگوگیری از مقاومت غزه و لبنان در کنار مطالبه خواسته‌های درونی خواستار مقابله با صهیونیستها و غرب می‌باشند که هراس دشمنان مقاومت را به همراه داشته است.

رابعا نکته مهم رویکرد جهانی به غزه می‌باشد. جنگ 22 روزه موجب توجه جهانی به فلسطین شد به گونه‌ای که از یک سو ملتها برای حمایت از غزه به پا خواسته‌اند که اعزام کاروان‌های شکست محاصره غزه و نیز برپایی تظاهرات گسترده ضد صهیونیستی در اقصی نقاط جهان نمودی از این حرکت است از سوی دیگر رویکرد ملتها موجب رویکرد دولتها به حمایت از فلسطین گردید که بازگشایی پرونده فلسطین در سازمان ملل متحد نمودی از این امر است.به هر تقدیر می‌توان گفت که پس از گذشت 3 سال از جنگ 22 روزه غزه همچنان دستاوردهای مقاومت در ابعاد مختلف ادامه دارد هرچند که صهیونیستها با استمرار کشتار و اشغالگری به دنبال پنهان سازی این پیروزی بزرگ می‌باشند.
 
آفرینش: تقابل خط فقر و قدرت خرید مردم

«تقابل خط فقر و قدرت خرید مردم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛درطی دوره های گذشته میزان درآمد اعلامی در کشوربه عنوان نرخ خط فقر، همواره با واقعیت های موجود جامعه فاصله داشته است. به طوری که با رعایت میزان درآمد اعلامی به عنوان خط فقر نزدیک به 50 درصد جامعه کارگری کشور زیر این خط قرار می گیرند. نکته دیگر اینکه میزان درآمد اعلامی به عنوان معیار خط فقر، خود نیز نیازمند نگرشی واقع بینانه می باشد.

افزایش نرخ تورم و نسبت ناموزون آن با افزایش دستمزدها عامل اصلی کاهش قدرت خرید مردم و قرار گرفتن آنها در زیر خط فقر می باشد. در حال حاضر نرخ خط فقر در کلان شهرهای کشور بیش از 800 هزار تومان برآورد شده است. این درحالی است که اولا میزان پایه حقوق دریافتی کارگران 350 هزار تومان است. لذا با توجه به فضای کسب و کار و میزان نرخ بیکاری در کشور نمی توان کسب چنین درآمدی را برای آنها متصور بود. درثانی به فرض کسب چنین درآمدی چگونه می توان با این مبلغ یک خانواده چهار نفره در پایتخت یا دیگر کلان شهرهای کشور را با احتساب هزینه کرایه خانه، هزینه حامل های انرژی، بهداشت و درمان، آموزش و خوراک و پوشاک، را اداره کرد.

در حال حاضر یارانه‌های دریافتی تنها جوابگوی هزینه‌های آب و برق خانواده‌های کارگری است و با اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها مشکلات این قشر بیشتر از گذشته شده است. چون با افزایش قیمت کالاها حقوق و مزایای آنها بیشتر نشده و حتی به سبب گرانی در چرخه تولید و تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی، موقعیت های شغلی خود را نیز ازدست داده اند.

دولت معتقد است که با پرداخت یارانه های نقدی در ایران هیچ کس محتاج نان شب نیست، اما این نکته را مدنظر قرار نداده است که حفظ آبروی فرد جلوی خانواده اش بیشتر از یک نان ارزش دارد. نکته دیگر اینکه بسیاری از افرادی که مشغول به کارهستند و شاغل محسوب می شوند نیز زیر خط فقر قرار می گیرند. واین نشانه ناسالم بودن و عدم تعادل اقتصاد کشور می‌باشد.

اینگونه گردش مالی در نظام اقتصادی نه تنها با اهداف نظام همخوانی ندارد بلکه با استراتژی دولت عدالت محور و حامی محرومان نیز همسو نمی‌باشد و ضروری است نسبت به اصلاح وضعیت موجود تدابیری اندیشیده شود تا مردم از هر گروه و طبقه‌ای که هستند شرفتمندانه و با طیب خاطر به کار و زندگی خود ادامه دهند.

مردم سالاری:به جای ایجاد ابهام، پاسخگو باشید

«به جای ایجاد ابهام، پاسخگو باشید»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛افزایش مشارکت مردم در انتخابات پیش رو به عنوان یکی از دغدغه های این روزهای نظام، با افزایش سوالات و ابهامات مردم شکل می گیرد یا با پاسخگویی به سوالات و ابهام هایی که ذهن ها را به خود مشغول کرده است؟ ظاهر این سوال ممکن است کمی عجیب به نظر برسد اما اگر نیک بنگرید می بینید که در طول این سال ها عمده ترین تاکتیک های استفاده شده برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات، با توسل به یکی از دو حالت بالا بوده است. همه می دانیم که بعضی ها تنها با استفاده از تکنیک ایجاد سوال درباره دیگران و جبهه سازی توانسته اند نظربخشی از جامعه را به خویش جلب کنند و آرایی را هم کسب کنند اما آیا ادامه چنین رفتاری اولا در حال حاضر هم کارایی دارد؟ ثانیا چنین روشی مبتنی بر سود شخصی یا گروهی است یا مبتنی بر منفعت مردم و نظام برآمده از خواست مردم؟ بسیاری از ما می توانیم با بازخوانی اتفاقات ممتد سال های اخیر به راحتی پاسخی قانع کننده به این سوالات بدهیم.

در واقع نیم نگاهی به وضعیت سیاسی، اجتماعی و روانی جامعه کاملا بازگو کننده منفعتی است که از تکنیک استفاده عجیب و غریب از ایجاد سوال های مختلف در ذهن مردم برای فرار از اعلام برنامه یا پاسخگویی به مطالبات و توقعات شکل گرفته از وعده های مداوم و نشدنی، نصیب جامعه، نظام و گروهی خاص شده است. وضعیتی که شرایط ویژه ای را شکل داده که مدتهاست دلسوزان، بارها و بارها با وجود ناملایماتی که متحمل شده اند نسبت به آن هشدار داده اند و به دنبال برون رفت از آن هستند; اما جالب اینجاست که در سوی دیگر ماجرا هنوز لذت پیروزی با این نوع تکنیکها چنان زیر زبان است که به نظر می رسد در انتخابات پیش رو قصد ادامه آن با شدتی بیشتر وجود دارد و براساس آن باید گفت که هر چه به انتخابات نزدیکتر شویم، مردم با افشاگری های متفاوتی که به قصد جلب توجه دوباره مردم و کسب رای انجام خواهد شد ، بیشتر روبرو خواهند شد; اگر چه این بار داستان کمی با گذشته فرق می کند. این بار برادران مشترک المنافع دیروز، رو در روی هم قرار خواهند گرفت و برای همدیگر قصه می گویند!

ضمن اینکه با توجه به شرایط امروز جامعه و تجربه ای که مردم از انتخابات قبلی دارند چنین وضعیتی نه تنها باعث افزایش مشارکت نمی شود بلکه به فاصله گرفتن بیشتر مردم و بی اعتمادی منجر خواهد شد و آنکه این میان ضرر خواهد کرد کلیت نظام است، ضمن اینکه چنین قصه پردازی هایی به اصلاح و پاک شدن دامان حکومت از سو» استفاده کنندگان منجر نخواهد شد بلکه فقط جوی انتخاباتی می سازد و دیگر هیچ! با توجه به این موضوع است که باید گفت اگر واقعا گروه یا گروه هایی در پی افزایش مشارکت مردم هستند باید به جای اینکه خود را آماده افشاگری های انتخاباتی  کنند که نتیجه ای جز بهت بیشتر مردم و ایجاد سوال های بزرگ در ذهن ها می شود، به فکر پاسخگویی به سوالاتی باشند که در این ماه ها و سالها در ذهن مردم شکل گرفته است. برای مثال در همین یکی دو ماه اخیر کسانی همچون داود احمدی نژاد (برادر محموداحمدی نژاد) بحث های عجیبی راجع به جریان انحرافی مستقر و قدرتمند در دولت برادرش مطرح کرده است; بحث هایی که اگر مبتنی بر واقعیت باشد وای بر دولت که چنین است ! و اگر نباشد وای بر حکومت که چنین زیر سوال می رود!

این بحثها مسلما انتخاباتی است و بین برادران مشترک المنافع  شکل گرفته والا نظام باید بدون یک ساعت مکث برای خودش و مردم حیران مشخص می کرد که جریانی در داخل دولت، "افرادی را در جنگل های شمال در قالب تیم های کوهنوردی آموزش های نظامی داده و از طریق کانال های توریستی وابسته به دولت برای آموزش به خارج می بردند"؟! (خبرگزاری فارس - 24 آذر) اگرچنین است واقعا خطر این جریان بسیار بسیار بسیار بیشتر از پهپاد و جاسوس دستگیر شده آمریکایی نیست؟ و اگر چنین نیست بیان این چنین حرف هایی بسیار بسیار بسیار خطرناکتر از پهپاد و جاسوس آمریکایی نیست؟!

پس چرا این حرفها زده می شود و آب از آب تکان نمی خورد؟ تنها جوابی که می توان به این سوال داد این است که بازی انتخاباتی است و دو طرف این بازی هم در واقع "یک طرف" است و رقابتی کاذب را ساخته که هر کدام برنده شوند فرقی نمی کند ! اما این وسط این نکته فراموش شده که چنین رفتاری سوالهایی را در ذهنها شکل می دهد که با هیچ روشی پاک شدنی نیست. شاید بتوان سوالات را به پستوهای خانه ها فرستاد اما نمی توان دیگر آنرا پاک کرد و باید بالاخره زمانی به آنها پاسخ گفت ; پاسخی که بیان آن راحت نیست و قدرت و جسارت و از خود گذشتگی می خواهد.

اینگونه است که باید اذعان کرد که منفعتی که در کوتاه مدت از این بازی نصیب می شود بسیار کمتر از ضرری است که در دراز مدت دامنگیر خواهد شد، ضمن اینکه همچنان که بیان شد در انتخابات پیش رو چنین روشهای آزموده شده و قدیمی دیگر چندان جواب نمی دهد.  در این شرایط اگر کسانی واقعا دلشان برای نظام و انقلاب می سوزد، بهتر است در همین ایام انتخابات به همین سوال های شکل گرفته از حرفهای داود احمدی نژاد  جواب بدهند که اثر آن به مراتب بیشتر از هزار جور سوال و افشاگری دیگر است و می تواند بخشی از جامعه که هنوز برای حضور در انتخابات مردد هستند را به مشارکت ترغیب کند.
 
شرق:عبور از کرزای

«عبور از کرزای»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدابراهیم طاهریان است که در آن می‌خوانید؛مجموعه وقایع سیاسی که در شرایط امروز افغانستان شاهد آن هستیم، بیشتر به آن نوع تحولاتی که محورش جریان افراط است بازمی‌گردد. اما لازم است برای ورود به این بحث به چند نکته مهم اشاره کنیم. در روزهای اخیر برای اولین‌بار دولت حاکم بر افغانستان نسبت به ایجاد دفتر جریان طالبان عکس‌العمل نشان داد و سعی کرد با احضار سفیر خود از قطر، ناخشنودی خویش را از این موضوع نشان دهد.

همزمان برای اولین‌بار بود که به طور آشکار آمریکایی‌ها در سطح معاون رییس‌جمهوری درباره صلح با طالبان موضع‌گیری کردند. هفته گذشته «جو بایدن» بحث‌های فراوانی نسبت به جریان افراطی طالبان مطرح کرد که جنجالی‌ترین قسمت آنجایی بود که بایدن گفت: ما به طور ماهوی با طالبان مشکلی نداریم.

اتفاق مهمی که در کنار این مسایل رخ داد، مواضعی بود که سخنگوی شورای‌عالی صلح افغانستان در این خصوص گرفت. البته نباید فراموش کرد که در حال حاضر و پس از ترور برهان‌الدین ربانی مواضع این شورا مشخص نیست و دیگر اینکه از ابتدا هم از لحاظ قانونی ابهاماتی نسبت به تشکیل شورای‌عالی صلح وجود داشت و برخی معتقد بودند تشکیل شورای‌عالی صلح، دور زدن قانون اساسی است. مواضع و سخنان متناقض یا مبهم سخنگوی شورای‌عالی صلح نسبت به رفتار کشورهای غربی و مشخصا آمریکایی‌ها در مورد کارکرد جریان افراط در واقع نقشی مهم در تحلیل شرایط فعلی برای کارشناسان دارد.

او از سویی اعلام کرد که ایجاد چنین دفتری بدون مشورت ما صورت گرفته و ما ترجیح‌مان عربستان یا ترکیه است اما در آخرین سخنانش اعلام کرد که ما می‌توانیم در این زمینه توافق کنیم و این روند ادامه پیدا کند. علاوه بر این مسایل و پس از اعلام خبری در هفته گذشته مبنی بر اینکه آمریکایی‌ها پنج افغانی از جریان افراط را آزاد می‌کنند و این افراد را تحویل دفتر طالبان در دوحه خواهند داد، حاکمیت افغانستان به شدت نسبت به این مساله واکنش نشان داد. سخنگوی شورای‌عالی صلح نیز در این زمینه اعلام نارضایتی کرد و گفت باید تمام اتباع افغانستان را تحویل دولت افغانستان بدهند.

برخی از کارشناسان جمع جبری این مسایل را بروز و ظهور سیاست جدیدی از طرف آمریکا و کشورهای غربی تلقی می‌کنند که مشخصه این سیاست عبور از رییس دولت و دولت افغانستان در محور مذاکره با طالبان است.

این مساله بزرگ‌ترین اتفاقی است که در ماه‌های اخیر در فضای سیاسی افغانستان رخ داده و در حقیقت پیام مجموعه این وقایع این است که به نظر می‌رسد با وجود همه تلاش‌های پرهزینه دولت افغانستان پس از برگزاری دور دوم ریاست‌جمهوری (که انتخاباتی ناقص و غیرشفاف بود)، سیاست‌های دولت کرزای شکست خورده است. حامد کرزای از ابتدای دور دوم ریاستش بر دولت سعی می‌کرد با هر هزینه‌ای، چه امتیاز دادن به جریان‌های افراطی و چه نادیده گرفتن قانون اساسی و تضعیف مجلس و والسی جرگه، محور هر نوع تعاملی از جانب کشورهای غربی و مشخصا آمریکایی‌ها با طالبان باشد.

با این حال اتفاقات تازه در فضای سیاسی افغانستان نشان می‌دهد آن سیاست جوابگو نبوده و آمریکایی‌ها خود را در این حد و وزن می‌بینند که در جریان مذاکرات، هم از اسلام‌آباد عبور کنند و هم از کرزای؛ اتفاق مهم دیگری که در کنار این مسایل رخ داده، اعلام خبر تشکیل «ائتلاف ملی» است. در حقیقت می‌توان گفت که بزرگ‌ترین اتفاق سیاسی که اپوزیسیون در راستای قانون اساسی انجام داد، اعلام تشکیل این ائتلاف بود.

حضور افراد استخوان‌دار و باتجربه‌ای از جبهه متحد، جبهه ملی و اصولا جریاناتی که در دوران جهاد و مقاومت در برابر شوروی نقش داشتند، می‌تواند دلیل اهمیت این ائتلاف باشد. اگر این ائتلاف با حضور افراد مهم و شخصیت‌های شناخته‌شده افغانستان شکل بگیرد، می‌تواند پاسخگوی مجموعه وقایعی باشد که مدیریت بخشی از آن از سوی کشورهای فرامنطقه‌ای صورت می‌گیرد و بخشی دیگر به بی‌مهری حاکمیت به جریان اپوزیسیون بازمی‌گردد.

جریان ائتلاف ملی که یکی از اهداف مهمش (آن طور که دکتر عبدالله به عنوان رقیب اصلی رییس فعلی دولت عنوان کرده است) آماده شدن برای انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری است، می‌تواند تمام ناملایماتی را که در افغانستان شکل می‌گیرد تعدیل کند و راه‌حلی برای بن‌بست مذاکرات و صلح در افغانستان باشد.

تهران امروز:تحولات جهانی و وظایف دستگاه دیپلماسی

«تحولات جهانی و وظایف دستگاه دیپلماسی»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در آن می‌خوانید؛جهان آبستن حوادثی بزرگ است. حوادثی که بر سرنوشت ملت‌ها و دولت‌ها تاثیری شگرف و ژرف می‌گذارد و معادلات و مناسبات جهانی را تغییر می‌دهد.

جهان دیگر جای ترکتازی زورگویان و مستکبران نیست، میدان و عرصه سلطه و تاخت و تاز سلطه‌گران، روز به روز تنگ‌تر می‌شود و علت آن خیزش ملت‌ها در سراسر جهان است. بیداری اسلامی در خاورمیانه عربی و آفریقای شمالی نتیجه خیزش ملت‌های مسلمانی است که ده‌ها سال در بند مناسبات سلطه‌گران جهانی و دیکتاتورهای دست‌آموز آنها بوده‌اند.

با این حال استکبار جهانی دست روی دست نگذاشته است. بهره‌گیری از فن‌آوری‌های ارتباطی، جلب توجه افکار عمومی به پدیده‌هایی که جذابیت کاذب دارند و نیز بهره‌گیری از رخنه‌های کوچک، ابزارهایی‌اند که می‌توانند فتنه‌های بزرگ ایجاد کنند.

مقام معظم رهبری در جمع مسئولان ارشد وزارت امور خارجه و سفیران ایران در کشورهای دیگر، با روشنگری در زمینه حساسیت مقطع تاریخی کنونی فرموده‌ اند: «رخنه‌های کوچک، گاه به انحرافات بزرگ می‌انجامد.» این رهنمون ایشان بیانگر آن است که دستگاه دیپماسی و اساسا همه مسئولان و مردم باید بیش از پیش هوشیار و آگاه باشند.

به فرموده حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «حرکت عظیم ملت‌ها، نشانه بیداری آنهاست و این بیداری به استناد واقعیات گسترده و انکارناپذیر، صبغه اسلامی دارد.» گرچه نظام استکبار جهانی به رهبری آمریکا می‌کوشد چنین وانمود کند که این انقلاب‌ها و خیزش‌ها فاقد صبغه و سابقه اسلامی‌ اند اما به شهادت مستندات فراوان و پرشمار تصویری و خبری، بیشترین انگیزه ملت‌های انقلابی را انگیزه های اسلامی تشکیل می‌دهد.

به عنوان مثال تجمع درنمازجمعه و سپس تظاهرات آنها‌با‌شعارهای‌الله‌اکبر،لااله‌الاالله،محمد رسول‌الله
و نفی هرگونه ستم و ظلم که در اسلام بر آن تاکید فراوان شده است. امت اسلامی می‌رود که هویت‌های اسلامی خویش را بازیابد و این بازیابی هویتی در هر جامعه‌ای متناسب با فرهنگ و پیوند این جوامع با سنت‌های اسلامی صورت‌بندی می‌شود. اما آنچه در دستگاه دیپلماسی کشور باید مورد توجه قرار گیرد از دیدگاه رهبر معظم انقلاب افزون بر «حکمت، عزت و مصلحت» که باید سرلوحه عمل در دستگاه دیپلماسی قرار گیرد، حفظ «عزت ملی و عزت هویتی» است.

حفظ عزت ملی با پافشاری بر اصول غیرقابل انکار انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و منافع و مصالح ملی امکان‌پذیر است اما حفظ عزت هویتی با تاکید بر رفتار مبتنی بر شعائر و اصول اسلامی قابل دستیابی است. عزت هویتی باید آنچنان شأن و شخصیتی به کارگزاران دستگاه دیپلماسی کشور ببخشد که دوست و دشمن بدان اذعان و اعتراف کنند.

امروزه کارآیی دستگاه دیپلماسی وابستگی تام و تمامی به حفظ «عزت ملی و عزت هویتی» دارد. چه این دو ویژگی موجب پایایی، پویایی و هوشمندی در هدف‌گذاری‌ها ، تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها در روابط خارجی خواهد شد و تدابیر دشمن را برای نفوذ و رسوخ نرم و سخت در نظام جمهوری اسلامی، خنثی و بی‌اثر خواهد کرد. رهنمودهای مقام معظم رهبری چراغی است روشن که نه تنها پیش پا که تا دور دست‌ها را روشن و آشکار می‌سازد و اهتمام به این رهنمودها افتخار و غرور را برای ملت و نظام اسلامی ایران به همراه خواهد داشت.

ابتکار: برنامه ریزی انتخاباتی، بلندمدت یاشب امتحانی؟

«برنامه ریزی انتخاباتی، بلندمدت یاشب امتحانی؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدجواد امام جمعه‌زاده است که در آن می‌خوانید؛هر چه به برگزاری نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک می‌شویم، شور و شوقها و جنب و جوشها افزایش پیدا می‌کند و جلسات پیدا و پنهان و رایزنی های گوناگون افزایش می‌یابد. البته این تلاشها و فعالیتها طبیعی و لازمه هر انتخاباتی می‌باشد اما بحث اصلی و اساسی این است که چرا ما بایستی باصطلاح شب امتحانی باشیم و عمده مساعی خود را بصورت متراکم به ایام نزدیک واقعه اختصاص دهیم.

 پر واضح است که در یکی دو ماه قبل از برگزاری انتخابات تحرک و تقلای بیشتری دیده می‌شود اما نهاد انتخابات در یک جامعه مردم سالار چون کشور ما یک نهاد دائمی و بلند مدت است. نهادی است که به محض اینکه نمایندگان یک دوره انتخاب می‌شوند و کار خود را در مجلس برای چهار سال آغاز می‌کنند باید کلید انتخابات دوره چهار سال بعد زده شود و برنامه ریزیها و اجرای آنها شروع ‌شود.

این نکته علاوه بر اینکه برای انتخاب شوندگان و افرادی که علاقمندند به عنوان کاندیدا در انتخابات مشارکت کنند حائز اهمیت است، اما بنظر می‌رسد برای انتخاب کنندگان و مردم عزیز که میخواهند نمایندگان مورد نظر خود را به پارلمان بفرستند اهمیت بیشتری دارد. آنان باید بدانند که چه افرادی با چه ویژگیها و برنامه هایی بخصوص برنامه های میان مدت و بلند مدت می‌توانند برای خود و فرزندانشان از جوانب مختلف مفید و مثمر ثمر باشند و این چیزی نیست که بنحو احسن در زمانی نسبتا کوتاه قابل استحصال باشد.

در یکی از مسابقات ورزشی که تیم کشورمان بر رقیب چینی پیروز می‌شود و رقیب از صحنه رقابت خارج می‌گردد و روز بعد تیم چینی تمرینات خود را برای کسب پیروزی در دوره چهار سال بعدی شروع می‌کند و این امر تعجب تیم ملی کشور ما را بر می‌انگیزد. حال در عرصه های دیگر و بویژه در عرصه انتخابات که بخش عمده آینده جامعه را رقم می‌زند عمل درست یک برنامه ریزی بلند مدت است. به طور طبیعی اگر افکار عمومی در بلند مدت توجیه شوند و از طریق نشست های مختلف و کرسیهای نظریه پردازی و آزاداندیشی که مورد تاکید مقام معظم رهبری است، در محافل گوناگون و در مناسبتهای فراوان با برنامه ها و گروههای سیاسی آشنا شوند، ضرورتهای جامعه را بهتر بدانند و نیروهای اصلح و تخصصهای متفاوت آنها را عمیق تر بشناسند با اعتقاد راسختر و با همت بلند تر و با مشارکت بالاتر در انتخابات حضور می‌یابند.

البته آگاهی و شعور سیاسی بالای مردم ما این عدم برنامه ریزیهای بلند مدت را تا حد زیادی جبران کرده و همواره در بیش از سی انتخابات شکوه و عظمت حضور خود را به رخ کشیدند و بحمداله کشور اسلامی ایران را علیرغم دشمنی های فراوان بیگانگان با موفقیت به پیش بردند و به الگویی برای کشورهای دیگر اسلامی تبدیل ساختند و اینبار نیز امید بدخواهان را نا امید خواهند کرد.

اما در عین حال که بایستی از این فرصت باقیمانده بنحو شایسته ای استفاده کرد و مردم را بیش از پیش با ضرورتهای کشور و نقش خاص جمهوری اسلامی در منطقه و جهان بخصوص پس از جریان بیداری اسلامی آشنا نمود و نیروهایی را که در این شرایط و اوضاع و احوال بهتر می‌توانند ایفای نقش کنند به آنها معرفی کرد، بایستی به برنامه ریزیهای بلند مدت و تاثیر گذارتر نیز فکر کرد و گامهای اساسی تر و مطمئن تری برداشت.

دنیای اقتصاد:در حاشیه سیاست جدید بانک مرکزی

«در حاشیه سیاست جدید بانک مرکزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛ورود ناگهانی و انبوه میلیون‌ها شهروند ایرانی به بازار سکه طلا و ارز در هفته‌های اخیر بازتابی از سیاست‌های پولی دولت است.

این روزها علاوه بر مدیران و صاحبان بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی، میلیون‌ها شهروند ایرانی نیز وقتی یکدیگر را می‌بینند از هم می‌پرسند برای اینکه قدرت خرید پولشان حفظ شود یا سود مناسبی به دست آورند، آیا بهتر است سکه طلا خریداری کنند یا ارزهای معتبر بخرند؟ این تغییر رفتار و گفتار میلیون‌ها ایرانی است که تقاضای بازارهای سکه و ارز را با شرایط چند ماه قبل متفاوت کرده و دست بانک مرکزی را برای ایجاد تعادل حتی چند روزه در این بازارها بسته است.

در حالی که ایجاد توازن و تعادل در بازار متلاطم ارز و سکه راه‌حل‌های کارشناسی تجربه شده‌ای در سطح جهان دارد و در سال‌های اخیر اقتصاددانان بارها این راه‌حل‌ها را یادآور شده‌اند، اما به نظر می‌رسد که تصمیم‌سازان سیاست‌های پولی به این راهکارها بی اعتنا هستند. یکی از راه‌حل‌های کارشناسانه ایجاد تعادل در نرخ سود بانکی و بازار سهام با نرخ سود بازار سکه و ارز است.

به این معنا که بانک‌ مرکزی می‌توانست در شروع سال 1390 به جای اصرار بر سود دستوری سپرده‌گذاری و تسهیلات و موظف کردن بانک‌های دولتی و خصوصی به اجرای این دستور، با سیاست‌های منعطف، مانع از تلاطم در بازارهای جایگزین شود. وقتی دولت نخواست این روش‌ کارآمد و پذیرفته شده را قبول کند، سپرده‌گذاران نیز پس‌اندازهای خود را به سوی بازارهای دیگر حرکت دادند و توانایی بانک‌ها برای جذب نقدینگی را کاهش دادند.

این وضع موجب شده است که هم‌اکنون از یک طرف هزاران میلیارد تومان نقدینگی در دست مردم باشد و از طرف دیگر بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی در آرزوی تامین نقدینگی قرار گرفته‌اند. با این شرایط بوده است که براساس برخی اخبار، بانک مرکزی ناگزیر شده است خط اعتباری با نرخ 18 درصد در اختیار بانک‌ها قرار دهد.

این اقدام یا خواست بانک مرکزی چه معنایی دارد؟ آیا این خواست حتی اگر جامه عمل نپوشد به معنای پذیرش اشتباه درخصوص یک سیاست از قبل شکست‌خورده نیست؟ در حالی که بسته سیاستی بانک مرکزی چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد، عدول از این بسته اعمال شده در ماه‌های گذشته موجب بی‌اعتمادی به چنین بسته‌هایی در آینده نخواهد شد؟ معلوم است که این بی‌ثباتی‌ها بازارهای دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد و کل اقتصاد را دستخوش تغییرات ناشناس خواهد کرد.

بانک مرکزی و مدیران آن و دولت دهم به جای سرسختی در برابر دانش اقتصاد و تجربه‌های جامعه بشری در این حوزه و به جای ایستادگی در برابر حرکت طبیعی و غیرقابل جلوگیری نقدینگی که به سرعت از یک بازار به بازار دیگر می‌رود بهتر است در مسیر اعتدال قرار گیرد تا روزهای دشوار فعلی با شرایط سخت‌تری ادامه پیدا نکند. روش‌ها و سیاست‌های ایجاد تعادل در بازارها مشخص و معلوم است و اگر سلیقه‌ها و خواست‌های غیراقتصادی را جایگزین آنها نکنیم، حل معضل فعلی چندان سخت نیست.

جهان صنعت:زمانی نمادین برای اصلاح قانون کار

«زمانی نمادین برای اصلاح قانون کار»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم سارا ثبات است که در آن می‌خوانید؛ هشدار عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر کار به نمایندگان کارگری و کارفرمایی برای جمع‌بندی هرچه زودتر نظراتشان در اصلاح قانون کار و اینکه اگر لازم باشد خودمان راسا تصمیم می‌گیریم و الزامی به جلب نظر آنها (کارگران و کارفرمایان) نداریم به نوعی خط بطلانی است بر پایان داستان سه‌جانبه‌گرایی و اینکه وزارت کار از ابتدای کار هم اعتقادی به استفاده از نظرات شرکای اجتماعی برای اصلاح قانون کار نداشت و شاید زمان کوتاه بررسی این قانون توسط شرکای اجتماعی جنبه نمادین داشت.

وزیر کار به صراحت می‌گوید اگر کارفرمایان و کارگران با هم تفاهم نکنند، الزامی نداریم که حتما نظر آنها را تامین کنیم ، ما تکلیف قانونی داریم و اگر حتی بدون نظرخواهی از کارگران و کارفرمایان لایحه را به دولت و مجلس ارسال کنیم تخلفی مرتکب نشده‌ایم! وزارت کار پس از پنج سال که از زمان تدوین اصلاحیه قانون کار گذشت عملا در این مدت زمان هر آنچه خواست در اصلاحیه قانون اعمال کرد.

از ابتدای ارایه پیش‌نویس اصلاح قانون کار نیز بنا را ارایه هرچه سریع‌تر این لایحه به مجلس گذاشت و زمان اندک چند ماهه بررسی کارگران و کارفرمایان انگار موضوعی بود تا نشان دهد معتقد به اصل سه‌جانبه‌گرایی و استفاده از نظر شرکای اجتماعی است اما حالا که زمان زیادی برای ارسال این لایحه به مجلس هشتم ندارد انگار صبرش هم برای ماجرای سه‌جانبه‌گرایی به پایان رسیده و می‌خواهد زودتر قانونی را که با سرنوشت میلیون‌ها انسان سروکار دارد، زودتر جمع و جور کند و برای تصویب راهی مجلس سازد بنابراین اینکه گفته شود ما برای کارگران و کارفرمایان احترام زیادی قائل هستیم و تلاش می‌کنیم این تفاهم و تعامل به وجود بیاید تنها شعاری است که در عمل رنگ واقعیت را به خود نگرفته است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها