از این برج به قرن چهارم بروید

دیر هنگام می‌رسیم؛ اتاق را که تحویل می‌گیریم، وسایلم را گوشه‌ای می‌گذارم و روی تخت دراز می‌کشم؛ دفتر یادداشت همراهم همیشه همراه من است. کمی سرماخورد، البته نمی‌توانم بین زکام یا حساسیت بهاری تشخیص بدهم. در هر صورت هنوز دارم یادداشتی را که درباره بسطام نوشته‌ام می‌خوانم که احساس می‌کنم دفتر در میان دستانم شل می‌شود، صدای شادیهای مراسم عروسی می‌آید؛ در میان این همهمه‌ها خواب شیرین تمام وجودم را فرا می‌گیرد.
کد خبر: ۴۰۸۲۴۴

بامداد شاداب از خواب برمی‌خیزم؛ هنوز وقت دارم. می‌توانم برای پیاده‌روی و استفاده از طبیعت بامدادی بروم. این کار کمک می‌کند دیررسیدن دیشب که نتوانستیم در شهر قدم بزنیم را جبران کنم. آزادشهر شهر کوچکی است. از جنوب به شاهرود می‌رسد، از سمت شرق با مینودشت همسایه است، از شمال به گنبدکاووس می‌رسد و رامیان نیز در غرب آن قرار دارد.

هر چند که آب و هوای این منطقه با گیلان و غرب مازندران خیلی متفاوت است، اما به برکت همان هوای خزری در این مناطق نیز برنج کشت می‌شود. هنوز چهره کویر دیروز از ذهن‌مان پاک نشده است ولی کوه‌های سبز مخمل‌پوش آزادشهر این تصویر را از ذهنم دور می‌کنند.

زمان زیادی برای پیاده‌روی ندارم، باید به نیم‌ساعت پیاده‌روی در کنار خیابان اصلی شهر بسنده کنم؛ اما همین پیاده‌روی اندک نشان می‌دهد که آزادشهر، شهر بزرگی نیست. زودتر خودم را به هتل محل اقامت می‌رسانم، اتاق را تحویل می‌دهم، کمی صبحانه و سپس حرکت به سمت گنبدکاووس.

از همان بدو ورود به شهر مشخص است که گنبدکاووس به نسبت آزادشهر، بزرگ‌تر است. جنب و جوش شهری و تعدد مغازه‌ها این را می‌گوید. سینا، راهنمای تور توضیح می‌دهد و می‌گوید: این بنا یکی از بلندترین آثار تاریخی جهان به شمار می‌رود و از قرن چهارم هجری قمری بر جای مانده است. اینجا بقعه آرامگاه قابوس‌بن وشمگیر است.

این گنبد که با آجرهای مخصوص دنباله‌دار کفشکی ساخته شده ،دو پوسته است. گنبد درونی مانند گنبدهای خاکی به شکل نیم تخم مرغی و از آجر معمولی است و پوسته بیرونی با آجر دنباله‌دار؛ ارتفاع گنبد مخروطی 18 متر است در بدنه شرقی روزنه‌ای تعبیه شده که ارتفاع آن 190 سانتی‌متر است، عرض روزنه در قسمت بالا 73 و در وسط 75 و در پایین 80 است. در ضلع جنوبی آن یک ورودی قرار دارد که 1/5 متر عرض و 5/55 متر ارتفاع دارد. در درون طاق هلالی سر در آن، مقرنسی است که به نظر می‌‌رسد از اولین نمونه‌های مقرنس‌سازی در بناهای اسلامی ‌باشد که به تدریج تکمیل شده است.

خط کوفی کتیبه‌ها ساده و آجری است، حروف آن آرایش ندارند و بر جسته و خواناست. مصالح به کار رفته در این بنا ملات ساروج و آجر است این بنا تماما از آجرهای پخته قرمز ساخته شده است.

آجرهای سخت این بنا به دلیل عوامل جوی به مرور به رنگ برنزی در آمده است. در نحوه اجرای این ساختمان به دلیل نبودن امکانات و تکنولوژی پیشرفته به جای چوب بست از کوبه و متراکم کردن خاک به دور نما به صورت مارپیچ و پله‌ای تا انتهای آن استفاده شده است که بعد از اتمام بنا خاک ها را به‌صورت تپه در اطراف بنا پخش کرده‌اند.

بعد از توضیحات او یکی دیگر از همراهان می‌گوید، شهر قدیمی جرجان در نزدیکی‌های همین محل قرار دارد و خرابه‌های آن هنوز پابرجاست؛ همچنین طبیعت بکر و دست‌نخورده این منطقه از دیرباز محلی برای رویش گیاهان دارویی بوده است.

طبیعت منطقه به واقع خاص است. نه کویری است و نه خزری کامل؛ چیزی بین این دو. رطوبت هوا اذیت نمی‌کند؛ البته مردم بومی می‌گویند تابستان‌های بسیار گرمی دارد، بهترین زمان برای سفر به این منطقه اردیبهشت‌ است. گویی که در این زمان، جهان در این مکان به اوج بلوغ و زیبایی‌اش می‌رسد.

برج بر فراز تپه‌ای واقع شده است و اطراف آن به شکل پارک درآمده است. پس از بازدید از فضای پیرامونی درگرمای هوا که ساعت 11 صبح کمی تند شده است، ابتدا فقط برای بازدید از بقعه پا به داخل می‌گذاریم.

در بدو ورود تفاوت نور کمی چشم را اذیت می‌کند. احساس می‌کنم که به یکباره مردمک چشمانم 3 برابر می‌شود، این بازتاب آن‌قدر زیاد است که خودم کاملا آن را احساس می‌کنم. درون بقعه خیلی بزرگ نیست. دایره‌ای است که می‌توان روی سکوهای اطراف آن نشست.

به محض این‌که به داخل بقعه قدم می‌گذاری، دمای هوا به یکباره کاهش می‌یابد، هُرم آفتاب گرفته می‌شود و می‌توانی چند دقیقه بنشینی. وقتی که صحبت می‌کنی صدا در درون فضای بقعه می‌پیچد و همین خود فرصتی می‌شود برای این‌که برخی با یکدیگر آواز بخوانند. صدا در سالن می‌پیچد:

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ویران من

...

زمان زیادی برای توقف نداریم. بیش از 2ساعت است که اینجا مانده‌ایم. بومی‌ها در فضای بوستان اطراف بقعه لباس‌های سنتی ترکمن اجاره می‌دهند و مسافران با پرداخت هزینه‌ای، لباس‌ها را به تن می‌کنند و عکس یادگاری می‌گیرند. بازار عکاسی داغ داغ است. همین کار می‌تواند برای بومی‌ها مشاغل خوبی ایجاد کند، اگر صنعت گردشگری به شکل پایدار شکل بگیرد.

باید به سمت مراوه تپه حرکت کنیم، درست بر بالای نقشه خوش‌نقش ایران. روی صندلی اتوبوس می‌نشینم، دوباره دفتر یادداشتم را درمی‌آورم که یادداشت کنم، خاطره دیشب در ذهنم مرور می‌شود که از فرط خستگی نتوانستم چیزی بخوانم و حال می‌توانستم جبران کنم. به یکباره چشمم به مطالبی که در مورد مختومقلی نوشته‌ام می‌افتد؛ آری اینجا سرزمین مختومقلی است حتما راجع به او باید بیشتر بخوانم و بنویسم؛ بزرگ‌ترین شاعر ترکمن، او که می‌گوید:

به مقامی رسیده‌ام که در آن مقام

فکر به اندیشه فرو رفت

جان، دیگر دست از خود شست

و هر که این حدیث عشق شنید، مبهوت ماند

جسم از بین رفت و دل خود را فراموش کرد

عشق، لشکر خود را گردآورده، هجوم آورد و ملک عقل را نابود ساخت

اکنون عقل را به یغما داده، دیوانه و بی‌سروسامان شدم

مریم چهاربالش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها