گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

اشتباه در قیمت‌گذاری گاز

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «نکاتی درباره یک روز مذاکره»،«رابطه قدرت با دیکتاتوری»،«مرور خطاهای محاسباتی غرب»،«پرونده‌های تازه برای ایران»،«اختناق و سانسور عامل اساسی حوادث تونس»،«مدیریت ایرانی، یعنی مدیریت ما»،«اشتباه در قیمت‌گذاری گاز»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۸۱۱۲۰

کیهان:نکاتی درباره یک روز مذاکره

«نکاتی درباره یک روز مذاکره»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛پس از یک دور مذاکره در ژنو به نظر می رسد 1+5 عملا واقع گرایی پیشه کرده و با هدف بی نتیجه نماندن مذاکرات قصد دارد انعطاف هایی در موضع خود ایجاد نماید.

در دور اول مذاکرات پس از آنکه کاترین اشتون احساس کرد بازگشت به بحث های تکراری قبلی با محوریت نگرانی از برنامه هسته ای ایران، با پاسخ قاطع هیئت ایرانی مواجه خواهد شد و حتی ممکن است منجر به قطع مذاکرات شود، از این موضوع صرف نظر کرد و در جمع بندی پذیرفت که موضوع دورهای بعدی مذاکرات «یافتن نقاط مشترک» باشد.

ایران همچنین در این دور از مذاکرات پیشنهادهایی مشخص در چارچوب دستور کار گفت وگو برای همکاری ارائه کرد که مورد توجه 1+5 قرار گرفت. این پیشنهادها دقیقا در چارچوب دستورکاری که در ژنو مورد توافق قرار گرفته بود مطرح شد و نشان داد که ایران در پی گیری مبانی توافق شده کاملا جدی است.

طرف های غربی قبل از مذاکره هم به طور خصوصی و هم در اظهارنظرهای رسانه ای تاکید کرده بودند که در مذاکرات اسلامبول روی درخواست انجام اقدامات اعتمادساز و برداشتن گام های عملی در موضوع هسته ای متمرکز خواهند شد اما کوتاه آمدن زودهنگام آنها از این موضع رسانه ای نشان می دهد که در پس پرده اتفاقات دیگری در حال وقوع است.

به نظر می رسد که چند عامل مهم به رفتار غرب در دورهای بعدی مذاکرات اسلامبول شکل خواهد داد.

1- 1+5 آماده اعمال دور جدیدی از تحریم علیه ایران نیست و اعمال پی در پی تحریم های یک جانبه از جانب آمریکا هم بر اختلاف های داخلی این گروه افزوده است. همانطور که لاوروف دیروز گفت برخی اعضای 1+5 عقیده دارند نه تنها نباید تحریم جدیدی علیه ایران وضع کرد، بلکه باید دورنمای لغو تحریم ها را هم به ایران نشان داد. مهم ترین دلیل مخالفت های درونی در 1+5 برای اعمال تحریم های جدید این است که از تحریم های فعلی تاکنون هیچ نتیجه ای حاصل نشده در حالی که آمریکا به اعضای 1+5 اطمینان داده بود تحریم ها به سرعت نتیجه خواهد داد. تغییر ارزیابی های اطلاعاتی ارائه شده از جانب آمریکا و اسرائیل هم اعمال تحریم های جدید را بسیار دشوار کرده است چرا که اکنون دشمنان خونی ایران هم دیگر به صراحت می گویند که قبول ندارند برنامه ایران یک تهدید است.
2- موضع بعدی این است که ظاهرا غربی ها آرام آرام در حال پی بردن به عمق گفتمان جدیدی هستند که ایران می خواهد بر مذاکرات حاکم کند.

ایران گفتمان همکاری را به این دلیل پیشنهاد کرد که اولا بر یک درک دقیق از نیازهای آمریکا مبتنی بود و ثانیا امکان حفظ آبروی کافی (face saving) برای 1+5 را فراهم می کرد تا بتوانند به آرامی از کنار بحث های تکراری درباره برنامه هسته ای ایران بگذرند و وارد فضاهایی جدید در مناسبات اقتصادی و منطقه ای شوند. ضمن اینکه ایران عقیده داشت ورود به گفتمان های قدیمی مانند اعتمادسازی و درخواست انجام اقدام های اعتمادساز بحث های کهنه ای را زنده خواهد کرد که هیچ راه حلی برای آنها وجود ندارد و روند حرکت رو به جلو را هم با بن بست مواجه می کند. در این گفتمان مذاکراتی جدید، فقط موضوعاتی می توانند در دستور کار قرار بگیرند که به عنوان یک «نقطه مشترک» قابل تعریف باشند و لذا جایی برای طرح ادعاهای یک طرف علیه طرف دیگر باقی نمی ماند. غربی ها ادعا می کنند که نگرانی هایی درباره برنامه هسته ای ایران دارند. پاسخ این است که ایران هم نگرانی های بسیار بیشتری درباره رفتار آنها در حوزه های بسیار متنوع دارد. اگر بناست یک روند طولانی مدت مذاکراتی شکل بگیرد، آمریکایی ها باید خود را با این مسئله وفق بدهند که نمی توانند همچنان به هوچی گری ادامه بدهند و باید دست از آرزوهای دست نیافتنی که نام آن را «درخواست های جامعه بین المللی از ایران» گذاشته اند، بردارند.

3- ورود به یک فرایند بلند مدت به دو چیز بستگی دارد: 1- نتایج و 2- دورنما. یکی از اشکالات جدی مذاکرات هسته ای در دوران اصلاحات که منجر به وارد آمدن خسارت های قابل توجه به کشور شد این بود که دو طرف هیچ توافقی درباره نتیجه و دورنمای مذاکرات نداشتند اما طرف ایرانی با دل خوش کردن به واژه ها سعی می کرد هر طور شده به مذاکره با تروئیکای اروپا ادامه بدهد. به عنوان نمونه، گفته می شد که هر دو طرف عقیده دارند باید اعتمادسازی شود، هر دو طرف عقیده دارند ایران باید برنامه هسته ای صلح آمیز داشته باشد، هر دو طرف عقیده دارند تعلیق اقدامی داوطلبانه است و هر دو طرف قبول دارند ایران باید درباره صلح آمیز بودن برنامه اش به غرب تضمین عینی بدهد و... اینها همه واژه هایی خوش آب و رنگ بود اما دقیقا به این دلیل که دو طرف برداشت هایی کاملا متضاد از این واژه ها و گزاره ها داشتند مذاکرات نه فقط هیچ وقت به نتیجه نرسید بلکه تبدیل به جاده یک طرفه امتیازدهی به غرب شد. منظور غرب از اعتمادسازی توقف مرحله به مرحله چرخه سوخت در ایران بود اما مذاکره کنندگان ایرانی می گفتند اعتمادسازی به معنای تغییر دیدگاه غرب نسبت به چرخه سوخت است.

تعریف غرب از برنامه هسته ای صلح آمیز برنامه هسته ای بود که غنی سازی از آن حذف شده باشد در حالی که تیم ایرانی تصور می کرد غنی سازی خروجی یک فرایند اعتمادسازی در طولانی مدت خواهد بود. غرب تصور می کرد اقدام داوطلبانه تعلیق باید دائمی شود اما ایران آن را موقت و تنها زمان حصول اعتماد تعریف می کرد. منظور غرب از تضمین عینی توقف همیشگی غنی سازی بود اما طرف ایرانی فکر می کرد که تضمین های عینی در دل روابط ارتقا یافته با غرب در حوزه های سیاسی، امنیتی و اقتصادی خفته است و ... این داستان غم بار و عبرت آموزی است که بدون شک دیگر تکرار نخواهد شد. اگر بنا باشد که ایران و 1+5 وارد یک «فرایند گسترده مذاکراتی» شوند، از همین حالا باید معلوم باشد که دورنمای مذاکرات چیست و چه چیزی یک «نتیجه» محسوب می شود. ایران این موضوع را در ژنو و اسلامبول روشن کرده است که آماده مذاکرات جامع است اما اولا در این باره که آیا باید غنی سازی بکند یا نه، یا در این باره که تحت چه شرایطی غنی سازی بکند، با هیچ کس به جز آژانس آن هم طبق مقررات بین المللی مذاکره نخواهد کرد و ثانیا 1+5 اساسا در جایگاهی نیست که در این باره تصمیم بگیرد.

4- یک نکته کلیدی درباره دستور کار همکاری این است که کاملا بی معناست که غرب فشارهای خود بر ایران را تداوم ببخشد و آن وقت ایران دست همکاری به سوی آن دراز کند. یک مفهوم مستتر در گزاره «گفت وگو برای همکاری حول نقاط مشترک» این است که مسیر فشار به شکل تحریم یا غیر آن باید متوقف شود. هرگونه همکاری آن گونه که مقام های رسمی کشورمان اعلام کرده اند حول نقاط مشترک خواهد بود یعنی نقاطی که اگر بتوان در آنها مسئله ای را حل کرد نفع آن در قالب یک معادله برد- برد عاید هر دو طرف خواهد شد. پس برخلاف آنچه که غربی ها تصور کرده اند اینگونه نیست که ایران همچنان تحت فشار باشد و هر روز فتنه ای جدید علیه آن علم کنند و آن وقت همچنان پای میز همکاری با غرب بنشیند. مهم تر از این هیچ همکاری مجانی نخواهد بود. ایران ظرف همین چند ماه گذشته به وضوح نشان داده که در لبنان، عراق، افغانستان و فلسطین و بازار جهانی نفت (در قالب مدیریت اوپک) تا چه حد نیرومند است.

مسلما امکانات ایران می تواند گره هایی را باز کند که غربی ها سال های طولانی است حتی از مواجهه درست با آن درمانده اند چه رسد که بخواهند آن را حل کنند. اما مسئله این است که ما به ازای استفاده ایران از امکانات خود برای باز کردن این گره ها چه خواهد بود؟ غرب بدون شک اگر نیازمند نبود و از راههای دیگر ناامید نشده بود طلب همکاری و کمک از ایران نمی کرد و حالا که این کار را کرده باید بهایش را بپردازد. تعیین این بها یکی از کلیدی ترین استراتژی هایی است که تیم مذاکره کننده ایرانی در پیش گرفته و از اولین ساعات مذاکرات ژنو پی گیر آن بوده است.

سال هاست که بسیاری از انقلابیون در ایران انتظار چنین مذاکراتی را می کشند. مذاکراتی که در آن ایران خود را متهم نمی داند، از موضع برابر و بلکه بالاتر با قدرت هایی حرف می زند که خود را آقای دنیا می دانند، چیزی را مجانی تقدیم غرب نمی کند، خطوط قرمزی تعریف می کند و به آنها پای بند می ماند و مهم تر از همه از هزینه کردن برای دفاع از حقوق ملت خود هیچ مرزی نمی شناسد.

جمهوری اسلامی:رابطه قدرت با دیکتاتوری

«رابطه قدرت با دیکتاتوری»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛سقوط دیکتاتور تونس و وقایع بعد از آن، پیام‌ها و پندهای مهمی برای همه‌ی صاحبان قدرت به همراه دارد.

دیکتاتورها هیچگاه دیکتاتور از مادر زائیده نمی‌شوند. جالب‌تر اینکه اکثر کسانی که به بیماری دیکتاتوری مبتلا شده‌اند قبلاً ضد دیکتاتور بوده‌اند و یا لااقل با شعار مبارزه با دیکتاتوری به صحنه آمده‌اند. البته استثناهائی هم وجود دارد، همچون محمدرضا شاه پهلوی آخرین شاه ایران که از هنگامی که در دامان مادر بود در فضای دیکتاتوری تنفس کرد و تا زمانی که به قدرت رسید با هیچ مفهومی غیر از دیکتاتوری آشنا نبود. فطرت اولیه این قبیل افراد هم دیکتاتوری نیست، ولی این از بدشانسی و شوربختی خودشان است که از همان روز تولد، با هوای آلوده به دیکتاتوری نفس می‌کشند و مجالی برای استنشاق هوای آزاد نمی‌یابند...

از این موارد استثنائی که بگذریم، دولتمردان معمولاً در اثر جلوس بر کرسی قدرت دیکتاتور می‌شوند و این بلای خانمان سوزی است که دامن گیر بیشتر انسان‌ها می‌شود. بسیار کمیابند کسانی که به قدرت برسند و از قدرت برای خدمت به مردم استفاده کنند و خود در دام قدرت نیفتند و روزی که اریکه حاکمیت را ترک می‌کنند بر همان حال و منوال باشند که در اولین روز رسیدن به قدرت بودند.
همین تونس که این روزها اینهمه خبرساز شده شاهد خوبی برای این واقعیت است. کشور تونس بعد از آنکه در سال 77 هجری شمسی بطور کامل از سلطه بیزانس خارج شد و اعراب حاکمیت خود را بر آن کامل کردند با پشت سر گذاشتن دوران خلفای اموی و عباسی و فاطمیون و حفصیون، سرانجام در اواخر قرن نهم هجری به بخشی از متصرفات عثمانی تبدیل شد و با ضعیف شدن دولت عثمانی و دست اندازی اروپائیان به شمال آفریقا و کشورهای اسلامی، حاکم وقت تونس در سال 1260 هجری در پی لشکرکشی فرانسه به این کشور با امضای قرارداد استعماری "باردو" تحت الحمایه فرانسه بودن این کشور را پذیرفت. در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم، مردم تونس برای استقلال مبارزه کردند ولی این جنبش توسط فرانسه سرکوب شد. مبارزات استقلال خواهانه مردم تونس بعد از جنگ جهانی دوم شدت بیشتری یافت و سرانجام در سال 1334 فرانسه مجبور شد استقلال تونس را به رسمیت بشناسد. حبیب بورقیبه، که یکی از رهبران مبارزات ضد استعماری بود، ابتدا نخست‌وزیر پادشاهی تونس شد و با تبدیل شدن تونس به جمهوری، به ریاست جمهوری انتخاب گردید و پست نخست وزیری را حذف کرد.

حبیب بورقیبه، مبارزات ضد فرانسوی را تا درگیری خونین نظامی با فرانسه بر سر پایگاه نظامی "بیزرت" که در اختیار فرانسه بود ادامه داد و در سال 1342 فرانسه را وادار به تخلیه این پایگاه کرد، اما همین آقای حبیب بورقیبه با همین سابقه مبارزاتی درخشان، در مدت کوتاهی به یک دیکتاتور تبدیل شد بطوری که حزب خود را که "نئودستور" نام داشت به تنها حزب رسمی تونس تبدیل کرد،‌ خود را در سال 1356 رئیس‌جمهور مادام العمر کشور اعلام نمود، مخالفت‌های مردمی را به خاک و خون کشید، رهبران احزاب اسلامی را در سال 1360 دستگیر کرد و کار به جائی رسید که با کمک گرفتن از نیروی هوائی فرانسه تظاهرات مردم شهر "قفصه" را سرکوب کرد!

از آنجا که دیکتاتوری سرانجامی غیر از سقوط ندارد، خون‌های مردم شهر "قفصه" و سایر شهرهای تونس در همان دهه 60 دامن دیکتاتور پیر 84 ساله را گرفت و نخست‌وزیر او "زین العابدین بن علی" با یک کودتای نظامی در آبان 1366 او را برکنار کرد و زمام امور تونس را دردست گرفت. بن علی نیز با شعار مبارزه با خودکامگی و دیکتاتوری حبیب بورقیبه، بر کرسی قدرت تکیه زد و وعده‌های خوبی به مردم داد ولی او هم بسیار زود به یک دیکتاتور خون آشام تبدیل شد و سرانجام با تظاهرات مردم، هفته گذشته سقوط کرد و به عربستان گریخت.

الجزائر و لیبی، دو کشور مجاور تونس نیز وضعیت مشابهی دارند. قذافی هم با استعمار ایتالیا مبارزه کرد و به قدرت رسید ولی اکنون بیش از 40 سال است که قدرت را رها نکرده و این روزها زمزمه‌های ناآرامی مردم لیبی نیز به گوش می‌رسد که قذافی را هدف قرار داده است. در مصر هم، افسران جوانی که ملک فاروق را با یک کودتای نظامی برکنار کردند، پس از آنکه به قدرت رسیدند به جان همدیگر افتادند. جمال عبدالناصر، ژنرال محمد نجیب را در سال 1333 برکنار کرد و خود نیز بعد از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل و بعد از شورش‌های دانشجوئی علیه سیاست‌های ناصر در سال 1349 درگذشت و محمد انورالسادات، که یکی از افسران جوان ضد دیکتاتوری ملک فاروق بود، به قدرت رسید ولی به آمریکا وابسته شد و با رژیم صهیونیستی قرارداد ننگین کمپ دیوید را امضا کرد و به دلیل سرکوب مردم و خون ریزی‌های زیاد، توسط ستوان خالد اسلامبولی اعدام انقلابی شد و حسنی مبارک‌،که او هم از همان مجموعه بود در سال 1360 به ریاست جمهوری رسید و اکنون 29 سال است که حاضر نیست قدرت را رها کند و به دیکتاتوری تبدیل شده که یادآور فراعنه مصر است. جالب‌ترین فراز زندگی این دیکتاتور اینست که حتی "اوباما" رئیس‌جمهور آمریکا به او می‌گوید: سرنوشت تونس در انتظار توست.

حال و روز بسیاری از سران عرب، از اردن گرفته تا عربستان و مراکش و یمن نیز همین است. سرنوشت صدام را نیز همه می‌دانیم، حاکم خون آشامی که حزب او با شعار سوسیالیسم به قدرت رسید ولی دستان رهبران این حزب تا مرفق به خون مردم عراق آلوده شد و البته سرنوشت شومی نیز نصیب او و کلیه همدستانش گردید.

اکنون جهان عرب تحت تأثیر تحولات تونس قرار دارد و در التهاب است. اینکه دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط می‌کنند و با سقوط یک دیکتاتور سایر دیکتاتورها دچار وحشت می‌شوند مایه خوشحالی است، لکن روی دیگر این سکه اینست که هرچه زمان می‌گذرد و چنین حوادث مهمی رخ می‌دهد، تغییر چندانی در بافت دیکتاتوری در منطقه پدید نمی‌آید. اگر حکام منطقه اهل عبرت گرفتن بودند، می‌بایست از سقوط شاه ایران در 1357 عبرت می‌گرفتند و بساط دیکتاتوری جمع می‌شد.

متأسفانه هر وقت یک دیکتاتور سقوط می‌کند. حکام منطقه امتیازاتی به مردم می‌دهند که به منزله تزریق مسکن است و با آرام شدن اوضاع، باز هم هوس دیکتاتوری تمام وجود آنان را پر می‌کند. این، رابطه‌ایست که میان قدرت و دیکتاتوری وجود دارد و نوعی بیماری خطرناک است که به نظر می‌رسد با این قبیل حوادث درمان نخواهد شد. درمان قطعی دیکتاتوری، تزکیه نفس است.

فقط کسانی که وجودشان از هوای نفس خالی باشد اگر بر کرسی قدرت تکیه بزنند دیکتاتور نخواهند شد و هرکس به این درجه از تزکیه نرسیده باشد و در واقع "آدم" نشده باشد، با رسیدن به قدرت، خوی حیوانی بر او غلبه خواهد کرد و دیکتاتور خواهد شد.

رسالت:مرور خطاهای محاسباتی غرب

«مرور خطاهای محاسباتی غرب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته استانبول ترکیه بیش از آنکه کانون رایزنی های ایران و غرب باشد به صحنه نمایش غیرت دانشجویان مسلمان و نمازگزاران ترک دربرابر زیاده خواهی های غرب تبدیل شد. دیروز پس از پایان یافتن دور اول مذاکرات در صبح، جلیلی مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی به همراه داوود اغلو وزیر خارجه ترکیه رهسپار نمازجمعه شدند. با پایان یافتن نماز ، گروهی کثیری از نمازگزاران که در بیرون و محوطه بزرگ مسجد سلطان احمد تجمع کرده بودند، با دیدن جلیلی و هیئت همراه شعارهای `الله اکبر`، `جهان اسلام متحد شوید`، `ایران حمایتت می کنیم`، `مرگ بر آمریکا` و ` مرگ بر اسرائیل قاتل` از هیئت ایرانی استقبال کردند. جلیلی نیز با حرکت به سوی تظاهر کنندگان به آنها سلام داد که مورد توجه گسترده خبرنگاران و عکاسان‌ قرار گرفت. این مسئله نمادی از نفوذ معنوی جمهوری اسلامی در منطقه و رشحه ای از دیپلماسی عمومی و فعال ایران در مذاکره با گروه 5+1بود.

هنوز لبخندهای تصنعی و موذیانه جک استراو وزیر امور خارجه سابق انگلستان و غمزه های سیاسی یوشکا فیشر وزیر امور خارجه اسبق آلمان و ژست گیریهای دومنیک دوویلپن فرانسوی در مذاکرات سعد آباد مانند مستندی آموزنده از جلوی چشمانمان می گذرد. زمانی که غرب با صدایی رسا اعلام کرد که اساسا هدفی جز اعمال فشار سیاسی بر تهران ندارد و حقوق بین الملل عمومی و اساسنامه های آژانس اهمیتی برای بازیگران سلطه گر نظام بین الملل ندارد.از زمان آغاز مذاکرات سعد آباد تا کنون تحولات سیاسی زیادی در ایران و نظام بین الملل به وقوع پیوسته است .علی الظاهر چهره مذاکره کنندگان تغییر کرده و به جای خاویر سولانای اسپانیایی کاترین اشتون انگلیسی کارپردازی مذاکرات را بر عهده دارد.البته رسانه های غربی نیز سعی دارند حضور دموکراتها به جای جمهوریخواهان در کاخ سفید را در حوزه مناسبات تهران-واشنگتن پررنگ نمایند.آیا به راستی می توان از این موارد به عنوان متغیرات مذاکرات ایران و غرب نام برد؟

بر خلاف این گونه عوامل ظاهری که رسانه های غربی سعی در بزرگ‌نمایی آنها دارند،اصلی ترین متغیری که می توان در این خصوص متصور گردید قاطعیت فوق العاده تهران در رویارویی با غرب است.تهران پس از سالها آزمون و خطا هنر نه گفتن به غرب را آموخته و با وجود تصویب قطعنامه هایی ناعادلانه نظیر 1929 حاضر به گپ هسته ای با دولتهای اوباما و مرکل و سارکوزی نیست.تهران در مذاکرات ژنو این پیام را به غرب مخابره نمود که اساسا کشورهای 1+5 صلاحیت گفتگو با تهران در خصوص پرونده هسته ای کشورمان را ندارند و بهتر است بدون اینکه هزینه بیشتری در این خصوص متحمل شوند مسیر خود را در رابطه با تهران تغییر دهند.

دیروز استانبول میزبان رویارویی تازه تهران و کشورهای 1+5 بود.اگرچه رسانه های آمریکایی و اروپایی سعی کردند این مذاکرات را به گفتگوهای هسته‌ای (‏nuclear talk‏) تعبیر کنند،اما تهران این موضوع را منتفی دانسته و از قبل اعلام کرده است که گفتگو ها می‌تواند موضوع‌های مشترک متنوعی را در مورد مسائل منطقه‌ای و جهانی در بر بگیرد که گفتگوی هسته‌ای نیز با سه محور خلع سلاح، عدم اشاعه و سلاح‌های هسته‌ای متعلق به آمریکا مستقر در اروپا مورد علاقه ایران برای مذاکره است.به عبارت بهتر ،استانبول میدانی برای قرائت کارنامه مردودی غرب توسط تهران بود.‏

واقعیت امر این است که اجلاس استانبول محلی برای محاسبه بدهی های 1+5 به تهران است.بدهی هایی که اعضای دائم شورای عالی امنیت به علاوه آلمان ناچارند آن را با جمهوری اسلامی ایران تصفیه نمایند.نشست استانبول جایی برای عرض اندام سیاستمداران پرحرف آمریکایی و اروپایی نبود.در این میدان نمایندگان 1+5 تنها مخاطبان و شنوندگان سئوالات تهران در خصوص مسائل و دغدغه های مهم
بین المللی بوده اند.تیم مذاکره کننده کشورمان در این مذاکرات خطاهای محاسباتی غرب در خصوص جمهوری اسلامی ایران را به طرفهای حاضر در استانبول گوشزد کرده است .

خطاهای محاسباتی غرب در نظام
بین الملل طی سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است.افزایش ناامنی ها در افغانستان و شکست ناتو در جنگ با طالبان،تلاش فاحش غرب جهت تجزیه کشورهای اسلامی از جمله سودان،فتنه انگیزی ایالات متحده و فرانسه در امور داخلی لبنان از طریق حمایت از دادگاه فرمایشی ترور رفیق حریری،اعلام حمایت علنی افرادی مانند هیلاری کلینتون و کاندولیزارایس از آشوبگران و ضدانقلاب و... مواردی هستند که ایران در مذاکرات رودر روی استانبول آنها را به طرفهای حاضر یادآوری کرده است .

از سوی دیگر،مسئله خلع سلاح هسته ای قدرتهای بزرگ مطالبه ای بین المللی است که تهران آن را بارها مطرح کرده است.این مطالبه جهانی بارها از سوی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به عنوان دو سوم اعضای سازمان ملل متحد مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.اگرچه آمریکا و روسیه به عنوان دو دارنده اصلی سلاحهای ممنوعه و کشتار جمعی در دنیا سعی دارند با مانور بر روی پیمان استارت، محدود سازی استفاده از سلاحهای ممنوعه(که نسبت به آن نیز عملا اعتمادی به کاخ سفید و کاخ کرملین وجود ندارد)را تحفه کریمانه خود !به نظام بین الملل قلمداد کنند اما تهران صراحتا اعلام کرده است که رژیم نظارتی و کنترلی در مورد فناوری های هسته ای باید به طور یکسان و بدون هیچ گونه تبعیضی در مورد همه کشورها اعمال و اجرا شود. در این میان مرزبندی میان فقیر و غنی،سلطه گر و تحت سلطه ،هسته ای و غیر هسته ای و... معنایی ندارد.کاهش سلاح های هسته ای هیچ گاه نمی تواند جایگزین تعهد اصلی ایالات متحده آمریکا مبنی بر امحای کامل تسلیحات هسته ای اش باشد. نابودی سلاح های هسته ای ممنوعه عدد و کمیت نمی شناسد و باید در خصوص آن نوعی اطلاق حاکم شود.بازی قدرتهای هسته ای دنیا با اعداد و ارقام و درصدها مسئله تازه ای نیست در دوران جنگ سرد نیز بین کاخ سفید و کاخ کرملین وجود داشته است.

خلع سلاح هسته ای"خط قرمز قدرتهای بزرگ و سلطه گر در نظام بین الملل محسوب می شود.کشورهای ایالات متحده آمریکا،روسیه،انگلستان و فرانسه همواره در صدد حصار کشی مفهومی و عملی حول سلاحهای مرگبار هسته ای خود بوده اند.از این حیث هرگاه "خلع سلاح هسته ای"به عنوان یک مطالبه جمعی مطرح می شود،رنگ از رخسار نمایندگان 1+5می پرد!این دقیقا همان اتفاقی است که در استانبول افتاد.

سعید جلیلی و هیئت ایرانی حاضر در استانبول خطاهای محاسباتی و تسلیحاتی غرب را به نمایندگان 1+5 یادآوری کرده اند.بدیهی است که این یادآوری برای نمایندگان کشورهای سلطه گر نظام بین الملل خوشایند نبوده و نیست اما تهران با هدف نشاندن لبخند بر روی لبان کاترین اشتون و همراهانش در گفتگوهای استانبول شرکت نکرده است .

غرب در مذاکرات دیروز استانبول آموخت که باید به قول جیمی کارتر، برژینسکی و مادلین آلبرایت خود را برای پذیرش ایران قدرتمند و زندگی در کنار آن آماده کند.این نقطه ای است که اعضای 1+5 تا کنون بارها سعی کرده اند از آن دور شوند اما در نهایت بار دیگر ناچارند به آن باز گردند.در این میان تنها وظیفه ایران کشیدن بیلان سیاسی و بین المللی پر از خطای غرب و یادآوری خطاهای 1+5 به جریان سلطه است.خطاهایی که هر یک از آنها منجر به ترسیم چهره ای سیاه و ناسالم از شورای عالی امنیت سازمان ملل متحد گردیده است .چهره ای که حتی ملل غربی نیز دیگر تحمل دیدن آن را ندارند.

سیاست روز:پرونده‌های تازه برای ایران

«پرونده‌های تازه برای ایران»عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه‌ی سیاست روز به قلم مدیرمسئول است که در آن می‌خوانید؛مذاکرات قبل از ظهر مثبت- مذاکرات عصر هم مثبت، این کلی ترین نتیجه‌ای است که روز جمعه از نشست ایران با گروه 1+5 در هتل چراغان استانبول به روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت.

این نخستین و آخرین نشستی نیست که طرفین بر سر یک موضوع در چند سال اخیر با یکدیگر داشتند، شاید تنها وجه تمایز این نشست با نشست‌های پیشین در ترکیب مذاکره‌ کنند‌گان بود. اما وجه اشتراک طرفین در موضع‌گیری‌های بعد از مذاکرات در هر دوره حاکی از عمق اختلاف نظرات بوده است.

برای هر ناظر آگاه و واقع‌بین صحنه بین‌الملل‌ روشن است که موضوع برنامه هسته‌ای تنها یک بهانه برای مهار ایران است، چراکه اختلافات اساسی در نوع نگاه طرفین به محیط بین‌المللی در حوزه‌های گوناگون وجود دارد که هر کدام می‌توانند بستر یک پروژه نفس‌گیر از جنس برنامه‌ هسته‌ای را روی میز قرار دهد.

آنچه بدیهی است غرب سعی خواهد داشت تا از آخرین ظرفیت‌های به چالش کشیدن ایران به وسیله پروژه هسته‌ای بهره‌برداری کند و رقیب تازه نفس و جوان خود را معطل نگه دارد و اگر هم زمان و تاریخ مصرف این پروژه به اتمام برسد حتما پروژه و برنامه‌ دیگری را رو خواهد کرد. این رویه برای بسیاری از کشورهای ناظر و بی‌طرف هم کاملا برملا نشد، چنانچه از اقدامات محتاطانه ترکیه و اظهارنظر وزیر خارجه ترکیه مبنی بر شیر داغ مذاکرات تهران، ترکیه را به فوت کردن ماست سرد مذاکرات استانبول واداشته است چنین برداشت می‌شود که آنان هم متوجه شده‌اند غرب بدنبال دستاوردی بسیار فراتر از توقف فعالیت هسته‌ای ایران است و موضع مرغ یک‌پا دارد ایران هم بی‌ربط نیست اگر چه به نظر می‌رسد در سال‌های آخرین پروژه هسته‌ای ایران هستیم و به عقیده برخی کارشناسان چیزی به پایان رسیدن تاریخ انقضای مصرف این پروژه باقی نمانده است اما استراتژیست‌های سیاست خارجی ایران باید خود را مهیای پرونده‌ای دیگر و شاید از جنس دیگر سازند.

به عبارت دیگر ایران باید مراقب باشد که همه توان خود را معطوف این پرونده نسازد و صرفا یک بخش متعارف و معمول را مأمور رسیدگی این موضوع کند در نهایت بازنده تاکتیک به کار گرفته شده حریف نشود.

و کلام آخر اینکه بهره‌برداری مناسب از ظرفیت‌های عمیق رشد دیپلماسی در عرصه‌ بین‌المللی مانند اقدام روز گذشته نماینده ارشد مذاکره کننده کشورمان به اتفاق هیأت همراه در عزیمت به نماز جمعه استانبول پس از پایان دوره اول مذاکرات از جمله پتانسیل‌های بسیار کارآمد است که فقط در سبد دیپلماسی اسلامی یافت‌ می‌شود.

این ابتکار فارغ از اثرات و ابعاد معنوی در تقویت وحدت مسلمین می‌تواند مبین خونسردی، اطمینان خاطر تیم ایرانی در پیش روی طرف مقابل باشد، این توضیح که ایران با صداقت در گفتار و رفتار خود جای هیچ نگرانی برای مذاکره و احیانا هر تهدیدی باقی نخواهد گذارد.

مردم سالاری:اختناق و سانسور عامل اساسی حوادث تونس

«اختناق و سانسور عامل اساسی حوادث تونس»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛از مهمترین رویدادهای جهانی در هفته گذشته، رویداد کشور تونس بود که در پی خودسوزی یک فرد در این کشور و نوعی همدلی با  او در سراسر کشور تونس جلوه کرد و برای ابراز احساسات همدلانه واعتراض به شرایطی که چنین سرنوشتی را برای آن فرد رقم زده بود، مردم خواستار اخذ مجوز و برگزاری تجمعی شدند و حاکمیت به این درخواست پاسخ منفی داد و مردم خشمگین به خیابان ها ریختند و خواستار پایان بخشیدن به حکومت شدند که فکر می کرد خیلی استوار است.  رئیس جمهور با مردم همدردی کرد و قول داد اصلاحاتی را در سیستم سیاسی کشور اعمال کند و خود نیز در پایان این دوره ریاست جمهوری، نامزد نشود، اما نتوانست اعتماد مردم را جلب کند و فرار را برقرار ترجیح داد.

اینک او و بخشی از اعضای خانواده اش در جده پناهنده شده اند و بخش دیگری از اعضای خانواده اش دستگیر و زندانی هستند و سیاستمداران کهنه کار تونس با آزاد کردن زندانیان سیاسی و همراه شدن با بسیاری از مطالبات مردم در تلاش هستند تا آرامش را به کشور بازگردانند ولی تاکنون نتوانسته اند اعتماد مردم را جلب کنند.

آنچه تفسیر و تحلیل حوادث تونس را که جنس حکومت و شرایط اجتماعی آن مشابه بسیاری از کشورهای منطقه است را با دشواری همراه ساخته است، این است که آمریکائی ها و متحدانشان با چنین حادثه در تونس موافق نبودند و در حقیقت غافلگیر شده اند. اظهارنظر های مختلفی از این حادثه را در رسانه های کشورمان و رسانه های سایر کشورها و سایت ها و وبلاگ ها شاهد هستیم. برخی از این اظهارنظرها اندیشه محورند و برخی احساس محور و پاره ای نیز اندیشه- احساس محور اما تمام این نظرها در یک چیز اتفاق نظر  دارند و آن این که در تونس تصویری که رسانه های دولتی از وضعیت و شرایط حاکمیت و شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی  ارائه می دادند، با واقعیت همراه نبود، بسیاری از مردم توسط ارکان حکومت دیده نمی شدند و نارضایتی  نهفته چندین ساله این جامعه را در بر گرفته  بود. به عبارت  ساده تر، فقدان رسانه های واقع نگر که زبان مردم باشند و همه  سخن ها  را بگویند و مطالبات عمومی را از درون دل ها به صحنه های عینی جامعه بکشانند و در جهت پاسخ به آنها الزام و تعهد ایجاد کنند، جامعه را به آتشفشان پنهان تبدیل  کرده و آن می کند که در ایران سال 57 دیدیم  و درتونس سال 89 می بینیم.

رسانه ها صرفا وسیله اطلا ع رسانی و سرگرمی نیستند، بلکه  با پیوند با آحاد حقیقی و حقوقی جامعه، سعی می کنند  پیام خود را  در جامعه تنفیذ کنند و در مردم،  انگیزه لا زم  در جهت «آنچه خیر و مصلحت  آنان نامیده می شود»  به وجود آورند. در صورت  وجود سیستم ارتباطات  ملی، این داعیه  خیرخواهی، از آنجا که از پشتوانه علمی و پژوهشی  پژوهشگران و دانشمندان بهره مند است، می تواند به آنچه که واقعا خیر و مصلحت  جامعه است بسیار نزدیک باشد و در نتیجه، انگیزش اجتماعی در جهت منافع  ملی صورت پذیرد.

سیستم  ارتباطات ملی، از آنجا که وسیله ای برای  کشف مشکل  و حل مشکل است، خون پیام های نو را در گونه رسانه ها به جریان  می اندازد و سبب شکوفایی و نشاط آنان  می شود و آنان را از روزمرگی، تکرار،کلیت و پوسیدگی درونی نجات می دهد و به صورت پرچم داران راستین پیشرفت و توسعه درمی آورد.

درحالی که فقدان چنین سیسیم ارتباطات ملی موجب می شود مسوولین با مسائل عینی روش های علمی و دستاوردهای اجتماعی و مشکلا ت عمومی بیگانه می شوند و خیال پرستی وذهنی گرایی آنها را از واقعیت های اجتماعی غافل می کند و در برابر جریان های اجتماعی غافلگیر می شوند ومتاسفانه همیشه هم این غافلگیری به نفع جامعه نیست.

علی ابن ابیطالب علی(ع) در نهج البلا غه با اشاره به قانونمندی های حاکم برهستی، می فرمایند: «در امور گذشتگان اندیشه کن، زیرا آنچه رخ می دهد، براساس قانونمندی ها و شباهت هایی رخ می دهد که درآینده نیز تکرار خواهند شد.»

حوادث تونس آنقدر غافلگیرانه و تند و پرشتاب است که فعلا  قضاوت در مورد این که یک جنبش  عظیم اجتماعی است یا یک عصبیت عمومی قدری مشکل است، چون جنبش اجتماعی ویژگی هایی  دارد که درحوادث تونس اولا  به علت شتاب آن و ثانیا به علت رویکرد تحلیلی غلیظ در رسانه های ما و فقدان گفتمان تفسیری علمی در مورد آن، تشخیص آن ناممکن است. باید منتظر بود تا غبار تحلیل که ترکیبی است ناموزون از ذهنیت ها و واقعیت ها فرونشیند و تفسیرهای عالمانه و مستدل ظهور یابد.

جنبش اجتماعی چهار ویژگی دارد که عبارتند از:
1 -دارای گفتمان است
2-متکی بر یک سری از تبعیض ها و شکاف های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
3-بدنه آن را مجموعه ای از گروه ها، افراد و نهادهای مدنی تشکیل می دهند.
4-بدنه جنبش حاضر به پرداخت هزینه های آن هستند.
آنچه که درحال حاضر می توان از این حوادث آموخت این است که اگر رسانه های ملی و مستقل و آزاد و نهادهای مدنی مردمی قوی در تونس شکل گرفته بود، راه  حل های بهتر و کم هزینه تری فراروی جامعه قرار می گرفت.

تهران امروز:مدیریت ایرانی، یعنی مدیریت ما

«مدیریت ایرانی، یعنی مدیریت ما»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم جعفر عابدی است که در آن می‌خوانید؛مروری بر راهبردهای اعلامی و سیاست‌های اعمالی دولت‌های نهم و دهم در حوزه سیاست خارجی نشان می‌دهد که جهت‌گیری کلی این دو محور، معطوف به گسترش تعاملات دیپلماتیک، یکی از اساسی‌ و تعریف‌شده‌ترین اهداف خویش را بر معرفی دستاوردها، توانمندی‌ها و موفقیت‌های ایرانیان به جهانیان قرار داده است. سخنرانی‌های رئیس‌جمهور در محافل داخلی و تریبون‌های بین‌المللی همواره بر این نکته کلیدی تصریح داشته است که بخش عمده‌ای از جهانیان، به‌ویژه قدرت‌های مسلط، خواسته یا ناخواسته، دستاوردهای مردم و دولت ایران را نادیده گرفته و تلاش دارند که مدیریت ایرانی را ناموفق جلوه دهند.

بر همین سیاق، کارآمدی «مدیریت ایرانی»، تلاش برای ارائه این الگو به جهانیان و همچنین اعلام توانایی برای اداره جهان در پرتو چنین مدیریتی، وجوه ممیزه و مکرر سخنرانی‌هایی بوده است که در سال‌های اخیر از زبان دولتمردان به‌ویژه رئیس‌جمهور محترم شنیده شده و در این میان، نهادهای متولی حوزه دیپلماسی از جمله وزارت امورخارجه نیز در تبیین و تبلیغ این گزاره‌ها فروگذار نبوده‌اند.

از سوی دیگر، در حوزه دیپلماسی عمومی نیز دولتمردان، به کرات با حضور در محافل دانشگاهی خارج از کشور یا در گفت‌وگو با رسانه‌های غربی، چنین انگاره‌هایی را توضیح و بر درستی و ترویج آن پافشاری کرده‌اند و در محافل داخلی نیز این تفسیر به دفعات شنیده شده است که اگر افکار عمومی، نهادهای مدنی، نخبگان مشتاق و توده‌های وسیع جویای حقیقت به کارآمدی مدیریت ایرانی واقف گردند، شاهد گرایش موجی عظیم خواهیم بود و بستری تازه برای موفقیت‌های کلان‌تر، رقم خواهد خورد. سویه سوم این ماجرا را می‌توان در سفر مقامات خارجی به تهران جست که دولتمردان با تمام تلاش، به معرفی دستاوردهای مطلوب مدیریتی پرداخته و بنابر گزارش‌های منتشره، در برخی موارد مانند دیدار رئیس‌جمهور ونزوئلا، وی از ساخت‌وساز مسکن مهر شگفت زده شده یا مسئولان قطری پس از دریافت هدیه رئیس‌جمهور، در حیرت فرو رفتند.

چنین کوشش‌هایی به یقین در راستای منافع ملی صورت گرفته و شایسته تقدیر است‌ اما در روزهای اخیر خبر مخالفت وزارت امورخارجه با سفر نمایندگان شهرداری برای شرکت در مراسمی برای معرفی برترین‌های مدیریت‌ شهری در زمینه توسعه حمل و نقل در واشنگتن، تردیدهایی را در گزاره‌های پیش‌گفته در حوزه دیپلماسی و همچنین دیپلماسی عمومی دولت روا می‌دارد. نخست اینکه دستاورد و موفقیت شهرداری تهران در این زمینه، نمادی از موفقیت «مدیریت ایرانی» بود و با توجه به منطق جاری، ارزش معرفی و تبلیغ در رسانه‌های ملی داخلی و همچنین حمایت دولتمردان و برجسته‌سازی بین‌المللی را داشت.

مگر اینکه تعبیری خاص از «مدیریت ایرانی» و «ایرانیان» وجود داشته باشد. از منظر منافع ملی هم این مخالفت، محل ابهام و پرسش است. در زمانه‌ای که بیگانگان بر کوبیدن بر طبل تحریم، تلاش وافر دارند که نشان دهند این کوشش‌ها موفق بوده و از قضا، یکی از مهم‌ترین حوزه‌های مورد انتظار آنها برای تاثیرگذاری و نشانه‌روی، حمل و نقل عمومی در کلانشهرهایی چون تهران بوده است، اعلام خبر موفقیت مدیریت شهری در توسعه و جلب رضایتمندی مردمی، قطعا مسئله‌ای نیست که خلاف نظر دولتی باشد که خود را مردمی‌ترین دولت دهه‌های اخیر می‌داند.

قربانی‌شدن منافع ملی در پای سلایق جناحی و تنگ‌نظری‌های سیاسی، شکواییه‌ای بوده است که شخص رئیس‌جمهور نیز در سال‌های اخیر، به دفعات درباره‌اش سخن گفته است. حال چرا لایه‌های پایین‌دستی همان راه را می‌روند، پرسشی است که یافتن پاسخش محتاج کوشش بسیار نیست و جست‌وجو در برخی برخوردهای سیاسی سال‌های اخیر مانند ماجرای حضور شهردار در هیات دولت، اعتبارات مترو، سفر استانی هیات دولت به استان تهران، جدایی شهرری از تهران و... به راحتی قابل درکش می‌کند. با تکیه بر همین گزاره‌ها، شایسته یادآوری است که برخوردهایی چنین در حوزه سیاست داخلی قابل انتظار بود و هست ولی تسری و تعمیم دهی آن به بیرون از مرزها، امری نبود که قابل انتظار و پیش‌بینی باشد.

اهل رسانه و سیاست در سال‌های اخیر، همواره رفتارهای دولت نهم و دهم را «غیرقابل پیش‌بینی» توصیف کرده‌اند. این گزاره، تنها تعبیری است که در حال حاضر، مخالفت با سفر نمایندگان یکی از نهادهای جمهوری اسلامی برای حضور در مراسمی بین‌المللی و معرفی توانمندی ملی و مدیریتی ایرانیان را توجیه و تفسیر می‌کند.

ابتکار: بنویسید «دور کاری» بخوانید «بیکاری»

«بنویسید دور کاری بخوانید بیکاری» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم م محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛ناکار آمدی نظام اداری در کشور ما چیزی نیست که نیاز به توضیح و استدلال داشته باشد در این خصوص سخن بسیار گفته شده وهم قلم فرسایی فراوان شده است.به هم ریختگی و نابسامانی سازمان‌های دولتی،طولانی شدن روند پاسخگویی به مشتریان،بی توجهی به فرهنگ کارو در نهایت نارضایتی ارباب رجوع، شاه بیت نظام اداری ایران است.

دولت‌های مختلف هم در طول سی سال گذشته هر کدام مهمترین شعار وهدف خود را تحول نظام اداری نام گذاشته اند و در این مسیر، قدم‌های متفاوتی برداشته شد . دولت دکتر احمدی نژاد نیز برنامه‌های مختلفی را به اجرا گذاشته یا در دست اجرا دارد.

یکی از مهمترین این برنامه‌ها که سر و صدای زیادی به پا کرده است بحث دور کاری است.اگر چه این طرح ابتدا به عنوان راهکاری برای برون رفت ترافیک تهران مطرح شد ولی رفته رفته به عنوان مهمترین راهبرد تحول اداری لقب گرفت.طبق این طرح، کارمندان دستگاه‌های مختلف به جای تحمل رنج سفر و حضور الزامی در ساعات مقرر و پیروی از نظام حضور و غیاب،در خانه خود، کنار اهالی خانواده باشند و دیگر لازم نیست اضطراب و استرس دیر رسیدن و غیبت خوردن و ملامت رییس بالا دست خود را داشته باشند آنان فقط باید پاسخگوی کارهای تعریف شده باشند البته بی انصافی است اگرچشم بسته طرح را شکست خورده اعلام داشت. بدون تردید بانیان به منظور رفع معضل بزرگی بنام ناکار آمدی نظام اداری و البته ترافیک تهران به چنین صرافتی افتاده اند.

اما واقعیاتی وجود دارد که چشم انداز طرح را منفی نشان می‌دهد.
اول :موفقیت این طرح به فراهم بودن بستر‌های سخت افزاری شامل اینترنت مطمئن و ابزار کار از قبیل پرینتر،کامپیوترو وجود فضای کار برای کارمند در خانه محقر (اجاره ای یا ملکی اش) می‌باشد.وضعیت اینتر نت که روشن است و اطمینان آور نیست. تهیه و تدارک وسایل کار برای برای هر کارمند در حقیقت توسعه تجهیزاتی نظام اداری کشور به تعداد سرانه کارمندان خانه نشین خواهد بود.

دوم :نا کار آمدی سیستم کنترل ونظارت،عمده ترین عامل فساد در نظام اداری کشوراست اکنون با کدام مکانیزم بناست کارمندی که در خانه خود مشغول کار است را رصد و نظارت کرد و ادعا‌های او را مبنی بر دلیل تاخیرش در پاسخگویی ،ارزیابی نمود.

سوم:یکی دیگر از دلایل ناکارآمدی نظام اداری، روز مرگی حاکم بر دستگاهها و ارایه خدمات قطره چکانی است. مراجعه به ادارات با حجم کارمندان بسیار به خوبی نشانگر این واقعیت است. بخش مهم کارهای روز مره شخصی کارمندان در زمان حضور در اداره از طریق تلفن‌های اداره پیگیری می‌شود. این معضل به گونه ای است که ارباب رجوع ساعت‌ها پشت گیشه منتظر تمام شدن مکالمه شخصی آن آقا یا خانمی است که می‌بایست پاسخگوی کارش باشد . حال این کارمند با این مقدار مسئولیت پذیری و وجدان کار!بناست بدوراز نظارت و بدون رودرروبودن با ارباب رجوع، کارهای محول شده را به انجام رساند.

چهارم: موارد بالا و موارد بسیار دیگر باعث شده تا بهره وری در ایران و میزان کار مفید بسیار پایین باشد در دنیای توسعه یافته برای بالا بردن بهره وری، ساختار اداری خود بخصوص دستگاههای خدماتی را مانیتورینگ کرده اند به طوریکه نه فقط کارمندان باید زیر یک سقف و در کنار هم پاسخگوی ارباب رجوع باشند بلکه تمام حرکات روزانه آنان و نحوه برخوردشان با مشتری مانیتورینگ می‌شود و به صورت متمرکز رصد و نظارت می‌گردد و به طور طبیعی مانیتورینگ و شبکه ای شدن نظارت بر کار، باعث نهادینه شدن فرهنگ کار مفید و بالا رفتن راندمان کار خواهد شد.

 در ایران بهره وری اداری آنچنان پایین است که گاهی به طنز گفته می‌شود اگر بسیاری از ادارات موجود، نباشند کار مردم بهتر به سرانجام می‌رسد، به عبارت دیگر بخش‌های مهمی از ساختار اداری مملکت آنچنان زائد است که نبودشان به مراتب بهتر از بودنشان می‌باشد. شاهد این طنز تلخ این است که به گفته مسئولین دولت تاکنون حدود 40 درصد کارمندان در تهران دورکار شده اند و دراین مدت هم به دلیل آماده نبودن زیرساخت‌ها هیچ کاری به آنان حواله نشده است، اما نه فقط نبودشان باعث اختلال در کار مشتری نبوده است که اگر آماری تهیه شود، نشان می‌دهد باعث رضایت بیشتر ارباب رجوع نیز گردیده است.

بر این اساس به نظر نگارنده، مشکل با دورکاری حل نمی‌شود بلکه تعطیل کردن بسیاری از بخش‌های غیر ضرور ادارات و سازمانها و بازنشست کردن کارمندانشان بهترین راهکار مقطعی است. راهکار اساسی دورکاری نیست، اصلاح فرهنگ کار، اصلاح ساختار ناکارآمد سازمانها، هوشمند سازی کارها، آسان سازی قواعد و مقررات و در نهایت تعریف الکترونیکی خدمات دولت می‌تواند اهداف طراحان را برآورد سازد.

آفرینش:لبنان؛ آینده سیاسی ثبات ویا نا امنی

«لبنان؛ آینده سیاسی ثبات ویا نا امنی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛در یک هفته اخیر بار دیگر لبنان در شرایط هشدار قرار گرفته است شرایطی که این کشور کو چک و زیبای خاورمیانه را می‌تواند به سوی تنشی دوباره هدایت کندو عملا بازگشتی به شرایط تنش‌های داخلی فزاینده و بی ثباتی مداوم باشد. در این راستا وزیران گروه 8 مارس (شامل حزب الله و دیگران ) در قبال رویکرد 14 مارس چاره ای جز استعفا نیافتند و دولت سعد حریری را از را هی دمکراتیک ساقط کردند. در این بین اکنون این کشور با دو مساله مهم و سرنوشت ساز روبرو‌ست.

نخست اعلام رای دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری و دوم تشکیل دولتی جدید در این کشور. در این بین با شکست تلاشهای سوریه و عربستان در حل مسائل لبنان در روزهای اخیر در حین سفر حریری به امریکا و کناره گیری عربستان از روند صلح در واقع سخنرانی سید حسن نصرالله اعلام مواضعی مهم در قبال رویدادهای این کشور بود.

در این میان با سخنرانی سید حسن نصر الله در چند روز گذشته و اعلام نظر گروه 8 مارس در برابر بسیاری از مسائل این کشور به نظر میرسد شکاف بین دو جناح عمده یعنی 8 مارس با 14 مارس افزایش یافته است و 8 مارس هم چنان مطالبات و خواسته‌هایی (شامل دولت لبنان پرو تکل الحاقی را با دادگاه ترور حریری پس بگیرد و رسما اعلام کند با دادگاه پرو تکلی ندارد ، قاضی‌های لبنانی در این دادگاه بودند آنها را فرابخواند و منابع مالی دادگاه که توسط دولت لبنان تامین می‌شود قطع شود) دارد خواسته‌هایی که تاکنون با بی‌اعتنایی 14 مارس روبرو بوده است. در این حال این اختلاف نظر ها در حالی است که اکنون در شرایط جدید از نگاه 8 مارس نخست وزیری دوباره حریری ممکن نیست و عملا این کشور وارد دوری تازه از رایزنی و مذاکره داخلی و منطقه ای و بین المللی شده است .

آنچه مشخص است در واقع لبنان با توجه به نفوذ قدرت های منطقه ای و بین المللی و ساختار موزائیکی آن توافقات زمانی اتفاق می‌افتد که در میان کشورهای منطقه ای دارای نفوذ در لبنان مذاکرات انجام شود و اگر این تلاش هابه نتیجه رسد گروه‌های لبنانی هم به توافق می‌رسند. در این بین اکنون که تلاش های تر کیه سوریه و قطر برای حل این بحران آغاز شده است به نوعی می‌تواند امید وار کننده باشد اما با توجه به نقش کم ترکیه و قطر در لبنان نمی‌توان به آینده آن زیاد خوشبین بود .

در این بین باید به رویکرد واشنگتن و فرانسه نیز اشاره کرد مسلما اگر این دو کشور اصرار بر اعلام رای نتیجه دادگاه حریری در شرایط کنونی و انجام فعالیت هایی بر ضد 8 مارس داشته باشند فضای سیاسی لبنان به سوی تنش بیشتر حرکت خواهد کرد تنشی که به نظر می‌رسد بیشتر رژیم اشغالگر از آن نفع می‌برند تا جریان های داخلی لبنانی.گذشته از این هر چند اعلام حکم دادگاه ترور حریری که به نظر می‌رسد عملا بر ضد حزب اله است قرار بود در روزهای اخیر اعلام شود که به نوبه خود می توانست تنش‌ها را در لبنان افزایش دهد اما به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی اعلام این رای به تاخیر افتاده است و در کوتاه مدت نیز می‌تواند دامنه تنش‌ها را کاهش دهد اما اگر این رای در شرایط کنونی لبنان اعلام گردد و با توجه به واکنش های تند 8 مارس و حرب اله بر علیه این دادگاه و رای ناعادلانه ان باید گفت که پیش بینی تنش بیشتر در لبنان و افزایش مشکلات و نامعلوم بودن دولت آینده لبنان را باید متصور شد .
  
آرمان:مرز اعتدال و محافظه کاری

«مرز اعتدال و محافظه کاری»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم هادی خانیکی است که در آن می‌خوانید؛اعتدال هم به عنوان راهبرد و هم به عنوان روش جهت و قالب کلی حرکت اصلاحی را ترسیم می‌کند. معنای این استراتژی تکیه بر عدل و اعتدال است. روشن است که معنای اعتقاد به عدل پذیرش نظم وا نضباط و اتکای به فرد انسانی و بسط خردورزی است.

البته در یک افق سیاسی بحث اعتدال قابل تفسیر و تحلیل است. قطعاً باید بتوانیم مرز اعتدال را با محافظه کاری و انفعال مشخص کنیم، اینکه اعتدال را جمع جبری افراط و تفریط بدانیم یاموضعی مستقل و فعال در میان آن دو، قضاوت رامتفاوت می‌کند. به نظر می‌رسد که باید بیش و پیش از هر چیز اعتدال موضوعی وابسته به اصلاحات نه غیر آن، به عبارت دیگر تکیه بر اعتدال? منطق اصلاحات است، حال اگر دیگران هم آن را پذیرفتند چه بهتر وگرنه بازهم تنظیم کننده شدت و شتاب حرکت اصلاحی خواهد بود.

 یعنی می‌تواند اعتدال را یک مکانیسم تنظیم کننده اصلاحات فرض کرد که مانع از تندروی و کندروی و افراط و تفریط می‌شود. قطعاً اگر خواسته باشیم اعتدال را در گفتمان اصلاحات تفسیر کنیم با«انعطاف» و «فعالیت» بیشتر نسبت دارد تا «محافظه کاری» و انفعال به نظر من اعتدال مشی و منشی است که «اصلاح» را ممکن می‌سازد نه«سکون» را و نوعاً در آینده‌نگری و واقع‌بینی متکی است نه بر حفظ وضع موجود.

پس اگر مهمترین چشم‌انداز اصلاحات را شکل گیری جامعه مدنی بدانیم که در آن گسستگی‌های اجتماعی به حداقل می‌رسد و خواسته‌های جامعه با روشی قانونمند پی گرفته شود، محصول اعتدال را تکیه بر نهادها و قواعد مدنی خواهیم دید. تعادل و اعتدال نخستین برایند تقویت نهادهای مدنی خواهد بود، چون نهادهای مدنی پل ارتباط بین دو سوی جامعه یعنی مردم و حکومت است. با این نگاه نسبت استراتژی اعتدال و مطالبات اصلاحات هم روشن است. هیچکس در این فرض تردید روا نمی‌دارد که اکثریت پدیدآورندگان این رویداد،خواهان استیفای حقوق خود در چارچوب قانون هستند، بر عقلانیت تأکید می‌ورزند و در پی توازن و تعادل بر برنامه‌ها و تناسب شعارها با امکانات کشور هستند.

طبیعی هم هست که بدون هم وزنی وهمسنگی ظرفیت‌های فرهنگی، سیاسی و اجرایی کشور با پرسشها و انتظارات مردم اصلاحات نمی‌تواند مراحل و منازل دیگر را طی کند. فرآیند حل مشکلات کشور ما فرآیندی منطقی و تدریجی است که به گذار باید بیشتر بیندیشد تا جهش و پرش. به نظر من منظور از اعتدال اتحاد راهبردها و روشهایی است که نه تنها در عمل برای تحقق خواسته‌ها و مطالبات روشن مردم برنامه داشته باشد، بلکه به برآورد آینده و توجه به فرصت‌ها و تهدیدهای آتی هم بیندیشد.

فراموش نکنیم که اعتدال، درجازدن و سکون نیست، پی گرفتن سنجیده و قاطع مبانی اصلاحی و مطالبات واقعی مردم است. قطعاً راه عقلانی، منطقی و سنجیده که با حداقل ضایعات به پیش رود، هم به مبانی دینی ما نزدیکتر است، هم با فرهنگ ایرانی و هم با ساز و کارهای یک حرکت اصلاحی و فراگیر.
 
جهان صنعت:هنر علیه هنر

«هنر علیه هنر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم علی عسکری است که در آن می‌خوانید؛در خردادماه سال گذشته به یکباره و بدون هیچ توصیفی ارکستر ملی ایران پس از یک دوره 11 ساله کار موفق (در داخل و خارج از کشور) به مزد خود که همانا انحلال بود، دست یازید.

 این حرکت به اصطلاح مدیریتی که توسط مدیر هنری وقت انجام شد  امری عادی و قابل پیش‌بینی بود. به عنوان نمونه مخالفت با تعطیلات تابستانی یا اصرار بر کم کردن نفرات ارکستر که هیچ‌گاه آقای فخرالدینی نپذیرفت و ارکستر را تا آخرین لحظه از خطر ریزش در امان نگه داشت از جمله این اتفاقات بود. به هر سو در سال دوم پس از این وضعیت اخباری از گوشه و کنار مبنی بر تشکیل ارکستر ملی با نفرات کاملا جدید به گوش می‌رسید، بدون آنکه هیچ نامی از نوازندگان و رهبر ارکستر ملی به میان آید. گویا اصلا ارکستری در کار نبوده و نه خانی آمده و نه خانی رفته!

از همه اینها گذشته نام افرادی گرد ارکستری که نام ملی را یدک می‌کشد
( به عنوان کارشناس و مشاور ) به چشم می‌خورد که در این بیداد هنری بابت عنوان و درآمد با مدیریت هنری هم داستان شدند و با پشت کردن به مجموعه ارکستر ملی فرصت را غنیمت شمردند. ای‌کاش این آقایان می‌دانستند که برتر از هنر و هنرمندی، هنر درستی، هنر زندگی، هنر احترام و رعایت دیگران است و کارشان ترجمان عملی تمثیل کبک است و برف!

در این خصوص لازم به یادآوری است که مدیریت پیشین جهت فعالیت مجدد ارکستر حاضر به پرداخت تمامی حقوق ارکستر پس از انحلال هم شده بود اما سرانجام با پیوند نامبارک این حضرات با مدیریت جدید همه چیز پایان یافت تا یادمان نرود که از ماست که بر ماست.از سوی دیگر هم نباید فراموش کرد که این‌گونه برخورد با هنر موسیقی نه‌تنها توهین به هنر بلکه توهینی به تمامی مخاطبان خوب ارکستر ملی در سراسر ایران است که همواره برای اجراهای ارکستر حضوری مستمر داشتند و پیوسته جویای سرنوشت ارکستر بوده و هستند. در خاتمه با تاسف باید گفت که این مدیریت هنری نه هنر می‌خواهد نه هنرمند بلکه روبات به کارش می‌آید و بس.

دنیای اقتصاد:اشتباه در قیمت‌گذاری گاز

«اشتباه در قیمت‌گذاری گاز»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر علی شمس اردکانی است که در آن می‌خوانید؛در بیشتر کشورهایی که واردکننده نفت خام، فرآورده‌های نفتی و گاز طبیعی هستند، بین قیمت‌های تمام شده و بهای فروش این سوخت‌ها با مالیات‌های ملی و محلی و سیاست‌های اشتغال و سرمایه‌گذاری، نوعی رابطه برقرار است.

از دیدگاه اقتصاد انرژی، چنین معادله‌ای برای کشورهایی که تولیدکننده عمده هر دو سوخت هستند از اهمیت چندانی برخوردار نیست و لذا در کشورهایی مثل روسیه، عربستان سعودی، آمریکا، کانادا، مکزیک و قطر قیمت گاز طبیعی بر اساس رویکردهای نقطه‌ای تعیین می‌شود و ربطی به قیمت‌های فرآورده‌های نفتی یا نفت خام در بازارهای ملی و بین‌المللی ندارد.

در کشورهای ایران، عربستان و قطر هزینه تولید گاز طبیعی یا از فروش نفت (برای گاز همراه نفت) یا از محل فروش میعانات میدان‌های گازی تامین می‌شود و لذا متغیری به نام هزینه تولید گاز وجود ندارد. از سوی دیگر، برای کشورهای نفت‌خیز که صادرکننده نفت یا فرآورده هستند مصرف گاز یعنی عدم مصرف سوخت‌های نفتی؛ به عبارت دیگر، مصرف‌کننده گاز به میزان نفت خام مستتر در هر لیتر سوخت نفتی به صادرات نفتی چنین کشوری کمک می‌کند. این کمک بسیار فراتر از هر نوع قیمت‌گذاری برای مصارف داخلی گاز است و به همین دلیل، کف قیمت گاز در چنین کشورهایی فقط هزینه‌های تصفیه و حمل آن تا محل مصرف است. در کشورهای قطر و عربستان، قیمت گاز برای نیروگاه‌ها و خوراک صنایع بین 2 تا 5/2 سنت تعیین شده که موجب جلب سرمایه‌های عظیم خودی و بین‌المللی به این کشورها شده است. از سوی دیگر، در اغلب کشورها و از جمله در ترکیه، قیمت گاز برای صنایع در حد شصت درصد از پایین‌ترین بهای گاز خانگی تعیین شده است که چنین نسبتی در قیمت‌ها می‌تواند سقف قیمت گاز برای صنایع در هر کشور باشد. لذا پیشنهاد می‌شود قیمت گاز در مناطق نزدیک به کلانشهرها حداکثر شصت درصد از پایین‌ترین قیمت گاز خانگی تعیین شود.

اگر بخواهیم صنایع انرژی‌بر در مناطق جنوبی و نقاط مرزی کشور مستقر شوند باید قیمت گاز صنعتی را در این نقاط، حداکثر معادل قیمت‌های قطر و عربستان برای صنایع (5/2 سنت آمریکا) برای هر متر مکعب یا تقریبا معادل 25 تومان تعیین نمود. متاسفانه در ماه‌های اخیر مطالبی پیرامون هزینه تولید گاز توسط مسوولان فنی شبکه توزیع گاز مطرح شده است که حتی ناقض مباحث اولیه هزینه - قیمت و علم اقتصاد از مناظر خرد و کلان انرژی است.

برای نمونه می‌توان از تولید گاز طبیعی در میدان پارس‌جنوبی مثال زد که سیاست‌های قیمت‌گذاری شریک ما در این میدان موجب جلب سرمایه در بخش قطری این میدان و فرار سرمایه‌گذاران حتی سرمایه‌های داخلی از بخش ایرانی شده است.

به تولید رساندن و تصفیه گازهای هر فاز پارس جنوبی حدود دو و نیم‌میلیارد دلار سرمایه‌گذاری لازم دارد. هر فاز روزانه چهل‌هزار بشکه میعانات و بیست و پنج میلیون متر مکعب گاز طبیعی تولید می‌کند. این میعانات در قیمت‌های فصلی سالانه حدود 5/1 میلیارد دلار به فروش می‌رسد؛ یعنی از محل فروش میعانات کل هزینه‌های یک فاز بیست ماهه پرداخت می‌شود. اگر کشور بخواهد منافع ملی و اخذ سرمایه از این میدان را به حداکثر برساند باید به جای نظاره کردن بر برداشت بیشتر شیخ‌نشین قطر از این میدان، طوری رفتار کند که مردمان گاز طبیعی را در کشور به فرآورده‌های صنعتی و برق تبدیل کنند و دولت از مسیر این تولیدها، مالیات بگیرد و با تشویق اشتغال و صادرات، رفاه ملی ایجاد کند و بهای میعانات گازی را هم صرف سرمایه‌گذاری در نفت و گاز و امور زیر بنایی و صندوق توسعه نماید. در واقع، باید گاز طبیعی را محصول جانبی میعانات گازی دانست؛ همانند زمانی که محصول جانبی نفت بود و هدرسوزی می‌شد.

اما متاسفانه، گویا قیمت‌گذاری گاز به جای اینکه از منظر خزانه ملی و توسعه و اشتغال انجام شود را شرکت‌های دولتی به دست گرفته‌اند که حتی نگران بردن سهم میعانات گاز ایرانی و از دست رفتن فرصت ایران برای اقتصاد اول منطقه شدن در چشم‌انداز 1404 نیستند که ناآگاهانه این خطر را ایجاد می‌کنند که «صنایع گازبر» کشور به ماورای مرزها منتقل شود.

بدیهی است که شرکت‌ ملی گاز که تولیدکننده گاز نیست و گاز را برای شرکت ملی نفت ایران توزیع می‌کند، در پی حداکثر کردن درآمد خود است ولی آیا ما می‌توانیم قیمت گاز را برای صنایع طوری تعیین کنیم که صنعت و اشتغال به ترکیه و سرمایه‌گذاری به قطر و عربستان و امارات مهاجرت کند؟

بدیهی است پاسخ این سوال را از شرکت گاز ایران نمی‌طلبیم. این پاسخ را باید از مجلس و دولت، آن‌هم حسب رهنمون مقام معظم رهبری و برای وصول به اهداف برنامه چشم‌انداز 1404 یعنی اقتصاد اول منطقه شدن دریافت کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها