با محمود شالویی، رئیس مرکز هنرهای تجسمی و سرپرست موزه هنرهای معاصر

جهان، تشنه هنر اصیل ایرانی است

اشاره: دکتر محمود شالویی، رئیس مرکز هنرهای تجسمی و سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران از جنوبی‌های خونگرم است. شاید به همین علت از روزهای اولی که این سمت را به عهده گرفت در پی تمرکززدایی از فعالیت‌های هنری از پایتخت بود. نظریه او در این زمینه شنیدنی است. او معتقد است یک هنرمند برای مطرح شدن نباید نمایشگاه آثارش را در تهران برپا کند و باید زمینه‌ای در شهرستان‌ها ایجاد شود تا هنرمندان در شهر خود مطرح شوند و نیازی به پایتخت نداشته باشند. راه‌اندازی نگارخانه‌های سیار و موزه‌های هنر معاصر در چند شهر کشور ماحصل حضور چند ساله وی در این سمت است. دکتری عرفان اسلامی دارد و از هر فرصتی حتی در نشست‌های خبری استفاده می‌کند تا شعری از مثنوی معنوی را برای دیگران بخواند. ایده برگزاری جشنواره هنرهای تجسمی فجر از مهم‌ترین اقدامات این مسوول هنری کشورمان است که با وی در آستانه برگزاری سومین دوره از این جشنواره به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.
کد خبر: ۳۶۹۱۷۰

برای شروع می‌خواهم از نکته‌ای شروع کنم که شاید بسیاری بخواهند آن را از زبان شما بشنوند. همه می‌دانند موزه هنرهای معاصر تهران گنجینه‌ای دست‌نیافتنی از آثار برجسته هنرمندان نقاش بزرگ دنیا را در سینه دارد. از چندی پیش موضوع امانت سپاری برخی از این آثار هنری مطرح شد. برخی منتقدان معتقد بودند این امانت‌سپاری‌ها ممکن است به این آثار خدشه وارد کند، اصلا ایده این امانت‌سپاری‌ها از کجا مطرح شد؟

ببینید همان‌طور که شما گفتید موزه هنرهای معاصر تهران گنجینه‌ای از برترین آثار هنری نقاشی و حجمی بزرگ‌ترین هنرمندان معاصر جهان را در سینه دارد. این مساله تا جایی است که چند سال قبل‌تر، از این موزه به عنوان گنج پنهانی یاد می‌کردند که گشوده نشده است. گنج پنهان اما قرار نبود تا همیشه در انبار این موزه نگهداری شود. از سوی دیگر ما از ابتدای امسال تصمیم گرفتیم موزه هنرهای معاصر به واقعیت موزه‌ای خویش بازگشتی داشته باشد و این امر ما را مجبور می‌کرد که نگاه کلان موزه‌ای را در این مجموعه فرهنگی مهم کشور جاری و ساری کنیم. در همین خصوص تبادلات موزه‌ای یکی از همین راه‌ها بود که خوشبختانه با استقبال نیز روبه‌رو شد. به عنوان مثال وقتی ما تابلوی مشهور پابلو پیکاسو را به نمایشگاهی در زوریخ فرستادیم، بسیاری از هنرمندان و هنردوستان حتی باور نمی‌کردند که ایران صاحب چنین اثر گرانبهایی است؛ البته ناگفته نماند در حاشیه این امانت‌سپاری ما با نوه پیکاسو نیز دیدار کوتاهی داشتیم که او نیز تعجب خود را از این امر نمی‌توانست پنهان کند. حتی در این میان او از توجه ایران و نحوه حفاظت از این اثر در کشورمان نیز تشکر کرد و حتی خواستار شد تا به ایران بیاید.

من هم این موضوع را در اخبار خواندم. اما منتقدان این امانت‌سپاری‌ها معتقدند که باید این مساله دوسویه باشد و ایران تنها نباید آثار خود را به موزه‌های دیگر بفرستد.

درست است و ما نیز به دنبال این امر هستیم. اما شاید خیلی‌ها ندانند که این امانت‌سپاری‌ها بخشی از پروژه اعتبار بخشی به آثار مهم و نفایس جهانی هستند. ببینید در دنیای معاصر وقتی به عنوان مثال بنیاد پیکاسو درخواست نمایش یک تابلو از این هنرمند را از ایران دارد، یعنی این‌که مهر اصالت دوباره‌ای به این اثر می‌دهد. با نمایش یک اثر نفیس در نمایشگاهی معتبر ما می‌توانیم نظر هنردوستان و منتقدان بزرگ جهانی را به آن اثر جلب کنیم تا در فرآیند جهانی تبادلات قیمت آن اثر بیشتر شود. پس می‌بینید امانت‌سپاری یک تابلو فرآیندی بسیارطولانی دارد که اگر اندیشمندانه و هوشمندانه صورت بگیرد، بیش از آن که به نفع کشور امانت‌گیرنده باشد به نفع کشور امانت‌دهنده است.

اندیشمندانه و هوشمندانه امانت سپردن دقیقا یعنی چه؟

ما هفته‌ای نیست که تقاضای امانت گرفتن یک تابلو را از یک موزه یا بنیاد جهانی معروف نداشته باشیم. هم می‌توان به این درخواست‌ها پاسخ مثبت داد و هم خیر. ما پروسه‌ای را در موزه هنرهای معاصر تعریف کرده‌ایم که براساس آن پس از درخواست مراکز مختلف، ابتدا به بررسی جایگاه جهانی آن می‌پردازیم. یعنی می‌بینیم که این موزه در چه جایگاهی نسبت به خودمان قرار گرفته و از چه درجه اعتباری برخوردار است. سپس کمیته‌ای ویژه به دیده‌بانی و رصد اخبار درباره هنرمندی می‌پردازند که قرار است تابلوی او از ایران به کشور مقصد به امانت سپرده شود. این امر از آن ‌رو صورت می‌گیرد که برخی دلالان جهانی می‌خواهند با نمایش یک اثر از کیفیت آن بکاهند، اما برخی نمایشگاه‌ها با توجه به زمینه‌سازی رسانه‌ای که طی ماه‌ها صورت گرفته است بر قیمت جهانی آثار می‌‌افزایند. بعد از این اتفاق تازه کار آغاز می‌شود و ما در کمیته این سوال را مطرح می‌کنیم که آن موزه قرار است در مقابل این امانت‌سپاری چه خدماتی به ما بدهد. مثلا چند سال پیشتر در قبال امانت‌سپاری یک اثر متعلق به موزه هنرهای معاصر تهران به بنیاد یک هنرمند مشهور اروپایی برای یک نمایشگاه هنری، آنها تقبل کردند آن اثر را برای ما مرمت کنند که این نیز می‌تواند یکی از راهکارهایی باشد که می‌توان از آن به عنوان امانت‌سپاری هوشمندانه یاد کرد.

من هم با این موضوع موافقم که امانت‌سپاری و تبادلات موزه‌ای امری مرسوم و در عین حال حرفه‌ای به شمار می‌رود. اما برخی در مورد چگونه بیمه شدن این آثار سوالاتی دارند.

بله. این دغدغه بسیاری از کسانی است که در وهله اول با موضوع امانت‌سپاری روبه‌رو می‌شوند. اما باید بگویم در این زمینه بیمه‌های محکمی وجود دارد که خیال همه را راحت می‌کند. ببینید در مورد امانت‌سپاری‌های اینچنینی درواقع ابتدا سفارت کشور متبوع تقاضایی را مطرح می‌کند. به عنوان مثال چندی پیش وزیرمختار سفارت ژاپن در ایران خواستار نمایش یک اثر ازگنجینه موزه هنرهای معاصر تهران در آن کشور شده بود. با این تعریف، دولت مقابل درواقع بیمه‌گذار آن اثر می‌شود. به زبانی دیگر یک دولت ریش گرو می‌گذارد که یک اثر به عنوان امانت به موزه تحت نظارت آن کشور فرستاده بشود. البته در کنار اینها بیمه‌گذارهای معتبر جهانی هم وجود دارند که با توجه به کارشناسی جهانی آثار هنری، قیمتی را برای بیمه کردن آن اثر مشخص می‌کنند تا خدای ناکرده اگر آسیبی به آن اثر برسد، کشور مقصد پاسخگو باشد. این بیمه‌گذار‌ها درواقع چندین برابر قیمت اصلی آثار آنها را بیمه می‌کنند تا هرگونه شک و شبهه‌ای در این زمینه از بین برود.

اما نکته‌ای که فکر می‌کنم گفتنش در اینجا خالی از لطف نیست، چرخش نگاه جهانی هنردوستان به ایران و هنر ایرانی است که به وسیله این امانت‌سپاری‌ها صورت می‌گیرد.

از آنجا که ما در ایران شاید بیشتر از خیلی از کشورهای اروپایی از نقاشان نام‌آورشان اثر هنری داریم، من هم با شما هم عقیده هستم که شاید بتوان به این وسیله موزه هنرهای معاصر ایران را به جهان معرفی کرد.

من حتی می‌خواهم در این زمینه کمی بیشتر جلو بروم. ما به دنبال کشاندن گردشگر فرهنگی به ایران هستیم. ببینید وقتی ما یک اثر را به یک کشور اروپایی امانت می‌دهیم در کنار آن بروشوری از آثار گنجینه را نیز به نمایش می‌گذاریم. بی‌شمار هنرمند و هنردوست هستند که آرزوی یک بار دیدن مثلا اثر جکسون پولاک را در موزه هنرهای معاصر تهران دارند که کارشناسان جهانی هنر حتی نتوانسته‌اند برای آن قیمت تعیین کنند. این خود زمینه‌ای می‌شود برای معرفی و در کنارش حضور گردشگر هنری در ایران؛ بنابراین درواقع یک معامله دوسویه در این زمینه صورت می‌گیرد.

در میان همه این تبادلات، جایگاه هنر ایرانی چه می‌شود؟ واضح‌تر بگویم. برای این‌که هنرمندان ایرانی آثارشان در جهان شناخته شوند شما چه کرده‌اید؟

این هم سوال خوبی است. بخشی از وظیفه ما در وزارت ارشاد و به طور تخصصی در مرکز هنرهای تجسمی همین معرفی هنر و هنرمند ایرانی در جهان است. من می‌خواهم سوال شما را این‌گونه کامل کنم که جهان چه میزان با هنر ایرانی آشنایی دارد؟ ما از 3 سال پیش نمایشگاه‌های دائمی و گالری‌هایی را در چند کشور معتبر اروپایی که به نوعی مهد هنر نقاشی به شمار می‌روند، برپا کردیم تا هنر ایرانی در حوزه نقاشی در قلب این قاره هنرخیز به نمایش درآید. به عنوان مثال کشور هلند یکی از همین کشورها بود که ما گالری دائمی آنجا برپا کردیم تا آثار هنرمندان معاصر ایران در آنجا به نمایش درآید. جالب است بدانید در افتتاحیه این نمایشگاه بسیاری از هنرمندان درجه اول اروپا نیز به تحسین هنر ایرانی پرداختند. ما زمینه‌سازی همین اتفاق را در امارات و ایتالیا نیز داشتیم تا هنرمندان ایرانی در این کشورها نیز به نمایش آثار خود بپردازند.

بیایید به این سوال به نوع دیگری نگاه کنیم. منظورم این بود در شرایطی که هنر معاصر ایران در حوزه نقاشی در جایگاه جهانی حرفی برای گفتن دارد شما به عنوان یک مقام مسوول در این زمینه چه وظیفه‌ای دارید؟

نقاشی معاصر ایرانی را می‌توان هنر پیشرو در منطقه اما نوزا در جهان معاصر معرفی کرد. هنرمندان ایرانی حرف‌های بسیار زیادی برای گفتن دارند. ببینید در حراجی‌های منطقه‌ای همیشه ما حرف نخست را می‌زنیم. هنرمندان ایرانی همیشه رتبه‌های اول این حراجی‌ها را به خود اختصاص می‌دهند. اما آن که در جهان چه جایگاهی داریم باید بگویم نگاه هنرمند امروز ایرانی به مقوله هنر با آن چیزی که در دنیا امروزه به عنوان نقاشی به آن نگاه می‌شود، کمی تفاوت دارد. ما گاه پیشرو هستیم و گاه سنت‌گرا که البته این امر می‌تواند از نگاه مثبتش به عنوان شناسنامه کار هنر معاصر نقاشی ایرانی نیز به آن توجه شود. واقعیت این است که دنیا، هنر نقاشی امروز ایران را می‌شناسد. دنیا نسبت به تحولات هنر معاصر ایران بی‌تفاوت نیست. اما این امر نیازمند 2 بال برای پرواز است. این‌که می‌گویم پرواز یعنی جهانی شدن در همه ابعاد. ما قبل‌تر در مورد این امر حرف زدیم که می‌خواهیم گردشگر هنری به ایران بیاوریم.

می‌خواهیم با داشته‌هایمان هنردوستان جهانی را به کشورمان بکشانیم تا با هنرمند ایرانی نفس به نفس برخورد کرد. این مساله را در مورد هنرمندان ایرانی نیز مورد توجه قرار داده‌ایم و آنان را به نمایشگاه‌های برگزیده جهانی اعزام می‌کنیم تا تبادلات هنری از جان نیفتند. هنر نقاشی امروز ایران گرچه با ریشه‌های هنر غربی رشد و پرورش‌یافته، اما درواقع متعلق به خود است و در هیچ جای جهان نمونه آن را نمی‌توان سراغ گرفت. اما با این موضوع موافق هستید که مثلا در حوزه نقاشی به هنر انقلاب ایران کمتر توجه شده است؟ ما نمونه‌هایی از این دست را در مکزیک سراغ داریم که هنر انقلاب آنان با نقاشی آغاز شد و اکنون نیز با آن که سال‌ها از انقلاب‌شان گذشته اما هنوز در این کشور هنری زنده است.

در مرکز هنرهای تجسمی به دنبال این هستیم که هنر ایرانی مبتنی بر ارزش‌های فاخر و قابل را که با هویت اسلامی و ایرانی عجین شده است، مطرح کنیم

هنر انقلاب ایران از بین نرفته است، چراکه هنرمندان انقلابی کشورمان هنوز آن آرمان‌ها و ایده‌ها را در آثارشان به کار می‌بندند. خیلی ساده‌بینانه است که بگوییم هنر انقلاب ایران آن هم در حوزه نقاشی در یک فرصت زمانی در کشور به وجود آمد و چند سال بعد از بین رفت. ببینید با توجه به سال‌های پس از پیروزی انقلاب ایران و آغاز جنگ تحمیلی این هنر با بن‌مایه قبلی رویکرد جدیدی یافت تا هنرمندان این حوزه رسالت خویش را به گونه‌ای دیگر انجام دهند. من این موضوع را قبول دارم که سال ها کم‌توجهی به هنر انقلاب صورت گرفته است، اما نمی‌پذیرم که این هنر از بین رفته است. هنر نقاشی انقلاب هنوز زنده است و نفس می‌کشد. ما در وزارت ارشاد سال‌هاست به فکر هستیم تا این هنر را به نوعی احیا کنیم. اصولا هنر انقلاب که من می‌خواهم در اینجا از آن به عنوان هنر متعهد یاد کنم درواقع بخش مهمی از هنر معاصر ایران است که باید به آن توجه بیشتری شود.

ما چندی پیش برای این‌که نگاهی تازه به هنر ایثار و شهادت شود، پیشنهاد برگزاری دوسالانه‌ای با نام مقاومت را مطرح کردیم که امیدواریم این دوسالانه تا چندی دیگر برگزار شود.

آقای دکتر! اجازه می‌خواهم سوالی صریح در این زمینه از شما بپرسم اشکالی ندارد؟

نه، اصلا.

ببینید ما هر از گاهی شاهد برپایی چنین نمایشگاه‌هایی به نام ایثار و شهادت در کشور هستیم که به نظر من هیچ کارکردی در پایان ندارند. این دوسالانه هم قرار است به سرنوشت این نمایشگاه‌ها مبتلا شود؟

چون این دوسالانه هنوز برگزار نشده است نمی‌توان درباره آن بخوبی قضاوت کرد. اما ما در این دوسالانه قرار است نگاهی متفاوت به هنر ایثار و شهادت داشته باشیم. بله ما هر از گاهی می‌بینیم که نهاد یا ارگانی به دنبال برپایی چنین نمایشگاه‌هایی می‌افتد، اما آسیب‌شناسی‌های زیادی در مورد این نمایشگاه‌ها مطرح است که متاسفانه در برخی موارد به آن توجه نمی‌شود. ما در دوسالانه ایثار و شهادت می‌خواهیم نگاهی کاربردی و امروزی به هنر نقاشی ایثار و شهادت داشته باشیم. در حاشیه این دوسالانه آسیب‌های موجود را بررسی می‌کنیم تا این نقاشی متعهد زنده و پایدار بماند. اصلا وظیفه ما ایجاب می‌کند که از هنر نقاشی متعهد حراست و صیانت کنیم. حال اگر کمی به آن کم لطفی شده ما می‌خواهیم آن را جبران کنیم و به دنبال کار شعاری در این زمینه نیستیم.

این کار شعاری که از آن یاد می‌کنید، دقیقا ‌یعنی چه؟

یعنی این‌که آیا می‌خواهیم به صورت علمی و عملی هنر ایثار و شهادت را در جامعه امروز ایران بررسی کنیم یا می‌خواهیم صرفا نمایشگاهی برپا کنیم و چند نقاش که عنوان هنرمند جنگ و انقلاب را هم به دنبال خویش می‌کشند دعوت کنیم و چند اثر به نمایش بگذاریم و همین؟ اتفاقی که متاسفانه سال‌هاست به صورت موازی در کشور در حال رخ دادن است. به عنوان مثال ارگان یا نهادی بدون اخذ نظر کارشناسی از رسمی‌ترین مرکز در زمینه هنرهای تجسمی که در وزارت ارشاد است، تصمیم به برگزاری نمایشگاهی می‌کند و در آخر بدون نتیجه آن نمایشگاه به کار خود پایان می‌دهد. می‌خواهیم کار علمی در این زمینه صورت بگیرد تا اگر حرفی در زمینه هنر انقلاب زده می‌شود کارشناسی شده و چکش خورده باشد. می‌خواهیم وقت بگذاریم تا به زبان ساده‌تر در میان این همه دوسالانه، رویدادی را پایه‌گذاری کنیم که به آرمان‌ها و ایده‌آل‌های تمامی مردم ایران که به واسطه آن انقلاب کرده‌اند نزدیک شویم. حال ما در اینجا با ابزار هنر این کار را انجام می‌دهیم. دقت کنید وقتی می‌خواستیم جشنواره هنرهای تجسمی فجر را هم برگزار کنیم منتقدان زیادی در رسانه‌ها نوشتند که این کار بیهوده است. اما سرسخت‌ترین آنها اکنون و تنها پس از گذشت 2 دوره از این رویداد در رسانه‌هایشان می‌نویسند که جشنواره هنرهای تجسمی فجر خلائی بود که سال‌ها جای خالی آن در میان جشنواره‌های پیروزی انقلاب اسلامی حس می‌شد و این درواقع یک دستاورد بزرگ است که باید آن را پاس بداریم.

از جشنواره هنرهای تجسمی فجر گفتید. امسال سومین دوره آن برگزار می‌شود و به قولی می‌تواند دیگر از تجربه کردن صرف بیرون آمده باشد. امسال جشنواره فجر تفاوتی با 2 دوره قبل دارد؟

جشنواره هنرهای تجسمی فجر ایده‌ای بود که 3 سال پیشتر به عنوان یک کار کارشناسی شده مطرح شد. این جشنواره قرار نبود جای جشنواره‌ها و دوسالانه‌های دیگر را بگیرد، بلکه به زبانی قرار بود این جشنواره مکمل و برآیند جشنواره‌ها و دوسالانه‌های دیگر کشورمان باشد. ما در ایران به جشنواره‌ای بین‌المللی در زمینه هنرهای تجسمی نیاز داشتیم که برآیند کار و تلاش هنرمندان را در طول یک سال به نمایش بگذارد. این مساله را ما از نگاهی جدید مورد بررسی قرار دادیم تا برای نخستین بار جشنواره هنرهای تجسمی فجر برگزار شود. این رویداد از چند جهت مورد توجه بود. نخست آن که در اولین تجربه آنقدر شرکت‌کننده از آن استقبال کرد که گوی سبقت را از جشنواره‌های فجر دیگر که سالیان سال است برگزار می‌شوند، ربود و سپس حضور موفق بین‌المللی هنرمندان بود که نشان می‌داد این رویداد را جدی گرفته‌اند. امروز و با گذشت 3 دوره از این جشنواره خوشحالم که بگویم جشنواره هنرهای تجسمی فجر به بلوغ رسیده است. همین که این رویداد در تقویم جهانی هنرمندان تجسمی قرار گرفته شاید مهم‌ترین دستاورد این جشنواره باشد.

می‌خواهم کمی ‌وارد جزییات بشوم. آقای شالویی! برخی کارشناسان معتقدند در زمان مدیریت شما در مرکز هنرهای تجسمی ارشاد، توجه به هنرهای بومی و ایرانی بیشتر از هنرهای مدرن و به روز بوده است. شما در این مورد چه نظری دارید.

هنر ایرانی از دیرباز در جهان سرآمد بوده است. نگاهی به گذشته پرافتخار هنر ایرانی نشان می‌دهد ایرانیان هنر را نه از روی تفنن که در برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی به آن نگاه می‌شود، بلکه از جهت کاربردی به آن نگاه می‌کردند. نگاه کنید که در اروپا و آمریکا همان فرش‌هایی را که آنها به دیوار می‌چسبانند تا آسیبی نبینند ایرانیان در زندگی روزمره سالیان سال است که روی آن می‌نشینند. ببینید نقش و نگار‌هایی را که روی کوزه‌های سفالی ایران باستان می‌بینیم همه نشان‌دهنده این است که مردمان این گوشه از دنیا حتی اگر می‌خواستند آب هم بخورند، هنر به نوعی با آن دخیل بوده است.

ما و همکارانمان در مرکز هنرهای تجسمی به دنبال این هستیم که هنر ایرانی مبتنی بر ارزش‌های فاخر و قابل را که با هویت اسلامی و ایرانی عجین شده است، مطرح کنیم. همان‌طور هم که گفتم این وظیفه است نه هیچ چیز دیگر.

ببینید هنرهای تجسمی برای دیده شدن است، برای ارتباط برقرار کردن است که اگر این اتفاق رخ ندهد نمی‌توان به آن هنر کاربردی لقب داد. البته در این موضوع هم که هنر باید کاربردی باشد یا خیر نیز بحث زیاد است، اما بحث ما در اینجا این است که مردم ما تا وقتی با یک اثر خوشنویسی ارتباط برقرار نکنند و به دیوار نیاویزند یا آن که با نقاشی قهوه‌خانه‌ای که ساده شده هنر نقاشی است، ارتباط برقرار نکنند چطور می‌توان امیدوار بود که مثلا به یک اثر اینستالیشن علاقه‌مند شوند. بر همین اساس بود که ما شروع کردیم در راستای حمایت از هنر مدرن و به روز، هنر‌های اصیل ایرانی را نیز تقویت کنیم. خوشنویسی را بها دادیم تا جایی که برای نخستین بار دوسالانه‌ای را نیز برای آن برپا کردیم. از سویی دیگر نگارگری را نیز به همین شیوه مورد حمایت قرار دادیم. آخرین اقدامی را هم که در این زمینه انجام دادیم حمایت جدی از هنر نقاشی قهوه‌خانه و خیالی‌نگاری بود که خوشبختانه با استقبال زیادی هم از سوی مخاطبان روبه‌رو شد.

با من هم‌عقیده هستید که نقاشی قهوه‌خانه‌ای از آن دست هنر‌هایی است که راه زیادی برای جهانی شدنش وجود دارد، زیرا واقعا مخاطب جهانی هنوز با این هنر نقاشی کاملا ایرانی آن طور که باید و شاید آشنا نیست.

نه با شما در این زمینه موافق نیستم. نقاشی قهوه‌خانه‌ای کم‌کم در دنیا دارد جای خود را باز می‌کند. درست است که سالیان سال در این زمینه هیچ‌گونه تبلیغاتی صورت نگرفته بود. این که می‌گویم تبلیغات منظورم این است که حتی این سبک از نقاشی با نام هنر نقاشی قاجاری در حراجی‌های جهانی به فروش می‌رسید. تا وقتی که ما تصمیم گرفتیم این هنر را دوباره احیا کنیم و در‌همین‌خصوص و برای شروع تصمیم به ایجاد آموزشگاهی در این زمینه گرفتیم تا هنرجویان بتوانند در این زمینه به تحصیل بپردازند.

جالب اینجا بود که از آغاز شکل‌گیری این هنر تاکنون تنها نقاشی قهوه‌خانه‌ای از طریق استاد ـ شاگردی تدریس می‌شد. چند استاد و چند شاگرد تمامی ماحصل سالیان سال کار در زمینه نقاشی قهوه‌خانه‌ای است که ایجاد این آموزشگاه با همین هدف صورت گرفت که حداقل تعداد هنرجویان این حوزه بالا برود. بعد از مدتی و با استقبال زیاد از این آموزشگاه تصمیم گرفتیم آن را گسترش بدهیم و تا سطح دانشگاهی هنر نقاشی قهوه‌خانه‌ای را بالا ببریم که این اتفاق افتاد و اساسنامه دانشکده‌ای در این زمینه نیز به تصویب رسید تا نقاشی قهوه‌خانه‌ای کماکان زنده بماند و به عنوان شناسنامه هنر نقاشی ایرانی در جهان معرفی شود. البته در این زمینه راه زیادی پیش‌رو داریم، زیرا این دانشکده با بین‌المللی شدن می‌تواند هنرجویان جهانی را نیز به ایران بکشاند و ما بتوانیم در این زمینه نگاهی جهانی‌تر را نیز دنبال کنیم.

می‌خواهم در اینجا از تمرکززدایی فعالیت‌های هنری از پایتخت صحبت کنیم که ایده آن از سوی شما چند سال پیش مطرح و البته با سنگلاخ‌هایی در راهش روبه‌رو شد؟

اشاره به سنگلاخ‌ها اشاره به جایی بود. ببینید ابتدای حضور در مرکز هنرهای تجسمی با چالشی روبه‌رو بودیم که هنرهای تجسمی به طور کامل آن طور که باید و شاید در کل کشور پراکنده نشده بود. ملاحظه می‌کنید که تا چند سال پیش اگر هنرمندی شهرستانی می‌خواست به قولی شناخته شود باید حتما می‌آمد تهران و در تهران نمایشگاه هنری برپا می‌کرد.

اصلا زمینه‌ای در شهر و شهرستان خود نداشت که مثلا در آن نمایشگاهی برپا کند. ایده تمرکززدایی از فعالیت‌های هنری قبل از هر چیز یک نیاز بود. می‌خواستیم که تعادل در تمامی شهرستان‌های کشور برقرار شود، پس به دنبال ایجاد موزه‌های هنرهای معاصر در شهرهای مختلف افتادیم. موزه هنرهای معاصر آبادان از همین دست بود. از سوی دیگر می‌خواستیم دوسالانه‌های هنری را کاملا در شهرستان‌هایی غیر از تهران برگزار کنیم. باورکردنی نبود که بسیاری از هنرمندان ابتدا مخالفت خود را با این مساله اعلام کردند که مثلا دوسالانه عکس در شهری مثل یزد برگزار شود. اما این اتفاق افتاد و از آن به بعد هنرمندان به دنبال برگزاری رویداد‌های مختلف نمایشگاهی در شهرستان‌ها بودند. ما از نظر علمی و بودجه به کمک اداره کل ارشاد استان‌های مختلف می‌رفتیم و آنها آنچه را که در توان داشتند برای برگزاری هرچه بهتر یک دوسالانه هنری به کار می‌گرفتند. دوسالانه سفال و سرامیک به سمنان رفت، دوسالانه عکس به یزد رفت، جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی جوانان به گرگان و.... استقبال استان‌های مختلف ما را نسبت به این امر امیدوارتر کرد؛ البته راضی کردن هنرمندان و از سویی دیگر ایجاد محیط مناسب نمایشگاهی در استان‌هایی که برخی از آنها حتی یک نگارخانه استاندارد نیز نداشتند سخت بود، اما اکنون که به این موضوع نگاه می‌کنم می‌بینم خدا را شکر دیگر تهرانی بودن برای هنرمند شدن شرط لازم نیست. ایران اسلامی کشوری هنری و هنرمندپرور است که گوشه گوشه‌اش پر از هنرمندانی است که می‌توانند هر کدام جهانی شوند.

مهدی نورعلیشاهی ‌‌/‌‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها