پای صحبت‌های علیرضا دبیر، عضو هیات رئیسه شورای اسلامی شهر تهران

مدیریت ورزش تحفه نیست که به دیگران هدیه شود

اشاره: علیرضا دبیر، قهرمان اسبق جهان و المپیک گرچه ترجیح می‌دهد به موضوعات ورزشی ورود نکند تا عده‌ای از نظراتش دچار سوء برداشت نشوند، اما وقتی در دفتر کارش در شورای شهر به حرفش می‌گیریم، رک و راست آنچه در دل دارد را بیرون می‌ریزد تا بلکه در جهت بهبود وضعیت ورزش، نظراتش مورد توجه آنانی قرار گیرد که امروز دستی بر مدیریت ورزش دارند. او که تا چندی دیگر با دفاع از تز دکتری خود در مدیریت شهری، تحصیلات تکمیلی‌اش را به پایان خواهد برد، گرچه به لحاظ تدریس در دانشگاه شهید بهشتی و حجم کارها و دلمشغولی‌هایش در مدیریت کلانشهری چون تهران کمتر فرصتی برای پرداختن به ورزش پیدا می‌کند، اما وقتی او را به گفتگویی پیرامون موضوعات کلان ورزش دعوت کردیم، به جهت دلبستگی‌های درونی‌اش به ورزش، نتوانست «نه» بگوید تا یک‌ساعتی پاسخگوی سوالات مطروحه در این حوزه باشد. علیرضا دبیر تاکید دارد مدیریت ورزش باید دست ورزشی‌ها باشد و در عین حال چشم انداز مثبتی را برای ورزش ایران در بازی‌های آسیایی گوانگجو 2010 چین به تصویر نمی‌کشد، البته تصریح می‌کند که هر ورزشکار و قهرمانی نمی‌تواند مدیر موفقی باشد و باید از پتانسیل و توان مدیریتی لازم در این جهت برخوردار باشد. علیرضا دبیرچند سال پیش و با هدف خدمت به رشته‌ای که از آن به بزرگی و افتخارات بسیاری رسیده، خود را کاندیدای ریاست فدراسیون کشتی کرد، اما جلوی پای او با این بهانه که چند ماه از 30 سالگی کم دارد، سنگ انداختند تا قهرمان المپیک که بزرگ‌ترین منتقد مدیریت فدراسیون وقت به حساب می‌آمد، مثل خیلی از تحصیلکرده‌های دیگر کشتی از خدمت به این رشته محروم شود. اما او امروز به هیچ‌وجه از این مساله ناراحت نیست، چون با موفقیت در انتخابات شورای شهر، به مدیریت گسترده شهری ورود کرده تا منشا خدمات بیشتری برای پایتخت حداقل در حوزه توسعه سالن‌ها و اماکن ورزشی مورد نیاز باشد. او که بشدت معتقد است مدیریت ورزش همگانی باید براساس قانون در اختیار شهرداری‌ها باشد، در عین حال از این مساله نیز غافل نیست که ورود حقیقی بخش‌خصوصی، توسعه‌بخش ورزش خواهد بود و دولت باید شرایط و امتیازهایی را در نظر بگیرد که این بخش از سرمایه‌گذاری خود در ورزش، هیچ‌گاه پشیمان نشود.
کد خبر: ۳۳۵۹۳۳

هر چند در حال حاضر به عنوان یکی از اعضای هیات رئیسه شورای اسلامی شهر تهران انجام وظیفه می‌کنید، اما به هر حال پیشینه ورزشی شما آنقدر غنی است که دیدگاهایتان امروز به کار ورزش بیاید. با این مقدمه وارد بحث می‌شویم تا ببینیم اصولا نگاه و رویکرد شما به مدیریت ورزش در ایران چیست؟

بحثی را که در اینجا می‌خواهم باز کنم مربوط به این دولت نیست و حتی دولت‌های گذشته و دوران قبل از انقلاب اسلامی را در بر می‌گیرد. باید توجه داشت که ورزش، تحفه نیست که بخواهند به کسی آن را هدیه کنند، با این حال متاسفانه همواره در عمل دیده‌ایم که با سازمان تربیت بدنی همانند تحفه‌ای برخورد شده است. روسای جمهور معمولا هر یک از دوستان و رفقایشان را که در عالم سیاست پستی گیرشان نیامده و یا این‌که از مجلس رای اعتماد نگرفته اند به سازمان تربیت بدنی گسیل داشته‌اند. این افراد که یا از مجلس رای اعتماد نگرفته‌اند یا این‌که شهردار نشده‌اند، به صرف اعتمادی که رئیس‌جمهور به آنها داشته، سر از ورزش درآورده‌اند. مطمئنا ورزش با این دیدگاه به جایی نخواهد رسید، بنابراین در قدم اول باید نگاه مسوولان به ورزش تغییر کند.

یعنی به این معتقدید که روسای سازمان تربیت بدنی عموما راه را به اشتباه آمده‌اند؟

دقیقا همین طور است. کافی است نگاهی به عملکرد این افراد داشته باشید. آنها پس از چند سال حضور در ورزش به دلیل نگاه و توجه جامعه به آنها، سودای رئیس‌جمهور شدن یافته‌اند تا مشخص شود راه را به اشتباه آمده‌اند. در نتیجه نگاه من به مدیریت ورزش این است که تا زمانی دیدگاه مسوولان به ورزش تغییر نکند ورزش ما راه به جایی نخواهد برد و هرچقدر هم در این زمینه سلیقه‌ای کار شود نتیجه عکس خواهد داشت، چون هدف اصلی نامشخص است و سردرگم پیش رفتن با وجود دستاوردهای مقطعی کم‌ارزش به هیچ عنوان بیانگر ظرفیت و توانایی ورزش ایران نیست.

تاکید می‌کنم که نگاه من به این مقوله یک نگاه کلی است و ربطی به دولت فعلی یا قبلی ندارد. متاسفانه نگاه آقایان این است که ورزش عرصه‌ای برای جمع کردن رای است، اما یادشان می‌رود تا کسی برای ورزش کار نکند و عرق نریزد، نمی‌تواند رای جمع کند. باید در ورزش ذوب شوند و کار کنند، البته تقصیری هم ندارند چون آشنایی چندانی با ورزش ندارند و در نتیجه درک اشتباهی از ورزش دارند. به همین دلیل هم موفق نیستند. خیلی از آقایان نمی‌دانند وقتی یک فوتبالیست رباط پایش را عمل می‌کند یعنی چه. نمی‌دانند وقتی یک ورزشکار برای کم کردن وزن 2 ماه رژیم می‌گیرد یعنی چه. نمی‌دانند وقتی یک تکواندوکار می‌گوید مچ پایم مشکل دارد یعنی چه، چون درکی از ورزش ندارند و مشکلات آن را هم متوجه نیستند.

این طور که از صحبت‌های شما برمی‌آید، از آن دسته منتقدان مدیریت ورزش کشور هستید که معتقدند با توجه به اشرافی که ورزشی‌ها نسبت به این مقوله دارند، بهترین افراد برای مدیریت ورزش، همین ورزشی‌ها هستند. فکر می‌کنید حسن انتخاب رئیس سازمان تربیت بدنی می‌تواند باعث اعتلای ورزش ایران شود؟

ببینید اگر امروز آقایان هادی ساعی، رسول خادم و من به شورای شهر رسیده‌ایم توانایی خود را نه تنها در حوزه ورزش که در حوزه شهری هم به اثبات رسانده‌ایم. حکایت سازمان تربیت بدنی هم همین طور است. باید مدیریت ورزش در دست ورزشی‌ها باشد. از یک طرف به نظر من هر ورزشکار و قهرمانی نمی‌تواند مدیر موفقی باشد و باید پتانسیل و زمینه لازم را برای این کار داشته باشد. خیلی‌ها، هم ورزشکار خوبی هستند و هم مدیریت را بخوبی بلدند. دوستان ورزشی خوبی که ورزش را هم بخوبی می‌فهمند، یعنی توانایی مدیریتی بالایی دارند و در نتیجه چندوجهی هستند. ضمن این‌که لازمه پیشرفت ورزش تنها همین نکته نیست، بلکه همان طور که گفتم در درجه اول باید رویکرد به ورزش نزد مسوولان اصلاح شود تا ورزش ایران به جایگاهی که شایستگی‌اش را دارد، برسد.

یک بررسی اجمالی درباره عملکرد سازمان تربیت بدنی ما را به این نتیجه می‌رساند که مدیریت ورزش ایران براساس آزمون و خطا پیش رفته است. رویکرد و روشی که باعث فرصت‌سوزی چشمگیری در بخش‌های گوناگون و مقاطع مختلف تاریخی شده است.

بله، متاسفانه این مساله از جمله نکاتی است که بشدت بر پیکره ورزش ایران لطمه زده است، چون مدیران ورزش اشرافی به این مقوله پیچیده ندارند، در نتیجه رویکرد آزمایش و خطا را در پیش می‌گیرند. داستان نیز به همین جا ختم نمی‌شود. این افراد به محض این‌که قدری با ورزش آشنا می‌شوند جای خود را به نفر بعدی می‌دهند و دوباره روز?از?نو و روزی از نو. من این روند را یک خطر بسیار بزرگ برای ورزش ایران می‌دانم، چرا که هرکس به زعم خود به یک بخش از ورزش توجه نشان می‌دهد که البته عمدتا رویکرد نتیجه گرایی مقطعی، در دستور کار آقایان قرار گرفته است.

برای این‌که ورزش به صورت برنامه محور پیش رفته و گرفتار نگاه سلیقه‌ای مدیرانی نشود که اشرافی به آن ندارند، بهترین راهکاری که می‌تواند در دستور کار قرار گیرد، چیست؟

قانون در این زمینه تکلیف را مشخص کرده است. طبق قانون ورزش شامل 4 سطح می‌شود. پرورشی، همگانی، قهرمانی و حرفه‌ای. ورزش پرورشی که عهده دار آن آموزش و پرورش است. در این بخش استعدادهای رشته‌های مختلف مشخص می‌شوند، به طوری که معلوم می‌شود یک نوجوان در چه رشته‌ای مستعد است تا آن رشته را دنبال کند و استعدادش شکوفا شود. چنانچه این بخش بدرستی شکل بگیرد قطع و یقین روند کشف استعداد‌های ورزشی در کشور در مسیر صحیح و با برنامه پیش خواهد رفت.

ورزش ما به صورت سیستماتیک اداره نمی‌شود و براساس جرقه و ظهور تک چهره‌ها و ستاره‌ها هرازگاهی به موفقیت‌های جرقه‌ای و نسبی دست می‌یابد و با این وضعیت نه به‌سمت موفقیت که به‌سمت ناکجاآباد پیش می‌رود

دومین سطح، ورزش همگانی است که قانون با صراحت آن را در حیطه وظایف شهرداری‌‌ها تعریف کرده‌ است. استعدادی که از دل آموزش و پرورش کشف شده با برنامه‌های اصولی شهرداری می‌تواند به باروری رسیده و تحویل بدنه ورزش قهرمانی به عنوان سومین سطح شود و فدراسیون‌های ورزشی و کمیته ملی المپیک از این استعدادهای بارور شده بهره گرفته و با حمایت لازم، آنها را در مسیر افتخارآفرینی قرار دهند‌.

آخرین بخش ورزش، مقوله حرفه‌ای است که کار بخش خصوصی یا همان باشگاه‌های خصوصی است. مشاهده می‌کنید در تعریف قانون از ورزش، سازمان تربیت بدنی به صورت مستقیم هیچ نقشی ندارد و باید با برنامه‌ریزی کلان و در نقش نظارتی ظاهر شود. این در حالی است که هم‌اکنون دولت و در واقع نماینده آن، سازمان تربیت بدنی این4 بخش را در اختیار دارد، بدون این‌که کوچک‌ترین ارتباط منطقی و علمی بین این 4بخش وجود داشته باشد. روشن است در چنین شرایطی ورزش ایران چه وضعیتی دارد، چون همه چیز براساس عملکرد سلیقه‌ای پیش رفته، به طور مسلم هر‌رئیس سازمانی که می‌خواهد موفق باشد باید این 4 بخش را پیگیری و اجرا کند.

امیدی به تحقق و اجرای درست این 4 بخش در ورزش وجود دارد؟

کار و زمان می‌برد و کار یک سال و دوسال نیست. این کار عشق می‌خواهد. اگر واقعا تیمی بیاید که بخواهد ورزش را برای همیشه از سلیقه‌گری نجات دهد باید این فرآیند را شروع کند. البته سرعت پیشرفت این کار بستگی به مدیریت سازمان تربیت بدنی و جایگاه و قدرت تعامل او با بخش‌های مختلف دارد.

بارزترین خلأ این زنجیره به هم مرتبطی که به آن اشاره کردید و این روزها در محافل ورزشی در مورد آن خیلی صحبت می‌شود، ورزش حرفه‌ای و خصوصی سازی است. آن هم در شرایطی که بخش خصوصی هنوز نتوانسته هویت حقیقی خود را در ورزش پیدا کرده و بار اصلی را از دوش دولت بردارد.

امروز دولت تنها در بخش فوتبال سالانه حدود 400‌میلیارد تومان به صورت مستقیم و غیرمستقیم هزینه می‌کند و این هزینه میلیاردی نتایج چندانی برای ورزش کشور به دنبال ندارد. تصور کنید این رقم به درستی و براساس نگاه برنامه محوری به بدنه ورزش پرورشی و همگانی تزریق شود، آن وقت خواهید دید چه شوک مثبتی بر پیکر ورزش وارد خواهد شد.

بی‌شک باید پرسید چرا باشگاه‌های ما و از جمله استقلال، پیروزی، سپاهان و ذوب‌آهن نباید خصوصی شوند. این در شرایطی است که بخش خصوصی هم بهتر اداره می‌کند و هم خوب خرج می‌کند. در واقع ورزش را به یک صنعت تبدیل می‌کند، مثل اتفاقی که در ورزش اروپا رخ داده است.

نکته دیگری که بویژه در بحث خصوصی‌سازی بر پیکره ورزش همگانی صدمه زده، واگذاری اماکن ورزشی به بخش خصوصی است. در کنار آن شاهد اقدام‌های نمایشی توسط مسوولان ورزش برای همگانی کردن ورزش هستیم که به طور بدیهی به صورت مقطعی دنبال شده و قوام لازم را پیدا نخواهد کرد. می‌توان از مسوولان پرسید آیا مردم می‌توانند بدون پرداخت مبلغ قابل توجهی، از امکانات مجموعه ورزشی انقلاب تهران و آن هم صرفا در جاده تندرستی آن که ناظر به ورزش همگانی است، استفاده کنند؟ حال که شما هم اذعان دارید توسعه ورزش همگانی وظیفه شهرداری‌هاست، شهرداری تهران چه راهبردی را در این زمینه مورد توجه قرار داده است؟

متاسفانه چیزی که به آن خصوصی‌سازی اطلاق می‌شود در بسیاری از جاها نه خصوصی است و نه دولتی. اشتباه بزرگی که سازمان تربیت بدنی در دوره گذشته مدیریتی خود مرتکب شد این‌ است که تمام سالن‌های ورزشی را به بخش خصوصی واگذار کرد و شرایطی فراهم آورد تا اهالی یک محل دیگر نتوانند از سالن محله خود استفاده کنند! در حالی که ما در شهر تهران طرحی را در دست اجرا داریم به اسم برون‌سپاری. اگر این طرح به نتیجه برسد بخش عمده‌ای از مشکلات خصوصی‌سازی رفع خواهد شد. این یک طرح کلی است که خصوصی‌سازی هم یکی از شاخه‌های آن است. اگر سالن یک منطقه و محله‌ای ظرفیت لازم را داشته باشد آن را به بخش خصوصی واگذار می‌کنیم. اما یک جای دیگر که احساس می‌کنیم خودمان نمی‌توانیم آن سالن را اداره کنیم و باید نیروی انسانی نیز برای اداره آن جذب کنیم، سالن را اجاره می‌دهیم. طرف اجاره کننده نیز موظف است براساس تعرفه‌ای که شهرداری مشخص می‌کند سالن را اداره کند، حقوق نیروی انسانی را پرداخت کند و در مقابل شهرداری یارانه سالن را متقبل می‌‌شود. راهکار سوم ما برای این مهم واگذاری سالن‌ها به NGO‌ها و تشکل‌های محلی است. حدود هزار مجموعه فرهنگی ـ ورزشی که در اختیار شهرداری تهران است را قصد داریم بر اساس این طرح برون‌سپاری کنیم که از طرفی نه شهرداری حجیم می‌شود و نه از سوی دیگر به لحاظ مالی به مردمی که قصد استفاده از این اماکن را دارند فشاری وارد می‌شود. شهرداری تنها پرداخت یارانه را متقبل می‌شود و نقش نظارتی خود را نیز کامل به اجرا خواهد گذاشت. از سوی دیگر ما ورزش را به دل محلات برده ایم و ضمن احداث و توسعه سالن‌ها و زمین‌های چمن‌ در نقاط مختلف شهر، مسابقات محلات را در رشته‌هایی چون کشتی، فوتسال، بسکتبال و تکواندو راه‌اندازی کرده و گسترش داده‌ایم تا از دل این رقابت‌ها استعدادهای کشف شده به دل ورزش قهرمانی تزریق شوند.

ورزش ما در شرایطی با انبوهی از مشکلات ریز و درشت دست به گریبان است که حمایت دولت و مجلس به لحاظ مادی از آن چشمگیر است، اما در عمل این حمایت‌ها تاثیر چندانی بر نتایج ورزش نداشته است. چه علل و عواملی را در پیدایش این مسائل و مشکلات دخیل می‌دانید؟

همان طور که حضرت امام خمینی(ره) فرمودند کاری را که مردم می‌توانند انجام دهند، دولت‌ها نباید انجام ندهند و کاری که مردم نمی‌توانند انجام دهند، دولت‌ها باید عهده‌دارش شوند. همان طور که گفتم اگر تنها 400 میلیارد هزینه فوتبال در ورزش قهرمانی، پرورشی یا همگانی هزینه شود ما به جای یک قهرمان، ده‌ها قهرمان خواهیم داشت، بنابراین در درجه اول دولت باید با برنامه و هدفمند در ورزش سرمایه‌گذاری کند و بعد زمینه‌ها و مشوق‌های لازم را برای حضور پررنگ و پربار بخش خصوصی در ورزش فراهم آورد. وقتی یک فرد سرمایه‌دار 15 میلیارد تومان در تیمش خرج می‌کند باید تمهیدی اندیشید تا این مبلغ از مالیات او کم شده و تسهیلات لازم در اختیار وی قرار گیرد تا به سرمایه‌گذاری در ورزش امیدوارتر و باانگیزه‌تر ادامه دهد. اگر می‌بینیم اشخاصی همچون برلوسکونی، ماسیمو موراتی و رومان آبراموویچ در باشگاه‌های میلان، اینتر و چلسی سرمایه‌گذاری وسیع می‌کنند به خاطر این است که این هزینه‌ها را از مالیات این افراد متمول و در واقع مدیران نفتی کم می‌کنند. ما هم در ایران باید با تعامل هر چه بیشتر دولت و مجلس این روند را در پیش بگیریم.

همه بخوبی می‌دانند که هر کسی نمی‌تواند قهرمان المپیک شود مگر این‌که از هوش، ذکاوت و توانایی‌های بالایی برخوردار باشد. به نظر می‌رسد یکی از تهدید‌های ورزش ایران این است که از سرمایه‌های خود بهره لازم را نمی‌برد. به عنوان کسی که قهرمان المپیک شده فکر می‌کنی چرا ورزش ما از سرمایه‌های موجودش استفاده نمی‌کند؛ آیا حضور دبیر، خادم یا ساعی جای دیگران را در ورزش تنگ می‌کند؟

برای جواب دادن به این سوال ابتدا مثالی می‌زنم. جالب است بدانید براساس مستندات، در دوره ریاست آقای محسن مهرعلیزاده بر سازمان تربیت بدنی، موفق‌ترین روسای فدراسیون‌ها افرادی بودند که برخلاف رئیس سازمان دید اصولگرایی داشتند و در دوره آقای محمد علی‌آبادی نیز موفق‌ترین روسای فدراسیون‌ها نگاه اصلاح طلبی داشتند. می‌خواهم به مدیرانی که به ورزش آمدند عرض کنم نباید در ورزش نگاه سیاسی داشته باشند. متاسفانه روسای سازمان تربیت بدنی این طور فکر می‌کنند و می‌گویند این فرد در خط ما نیست و با دید سیاسی مدیران خود را انتخاب می‌کنند. حتی اگر فلان مدیری که در خط فکری رئیس سازمان تربیت بدنی نباشد و موفق شود، باید پرسید چه کسی موفق شده است و این موفقیت را به نام کی می‌نویسند؟ غیر از این است که مدیر ارشد ورزش پز آن را می‌دهد؟ رئیس سازمان تربیت بدنی هم اگر موفق باشد، دولت موفق بوده است و موفقیت دولت هم موفقیت کشور است. به نظر من یک مدیر اول باید کاربلد، حرفه‌ای و متعهد باشد و بعد ورزشکار. گرچه مدیر ورزشکار ایده آل است و نباید اجازه داد جامعه ورزش از حضور آنان محروم شود. زمانی وقتی می‌گفتند ورزشکاران مدیریت را به دست بگیرند صدای آقایان در می‌آمد که ما اصلاً ورزشکار مدیر نداریم، اما امروز اگر منصفانه نگاه کنیم خیلی از ورزشکاران هستند که توان مدیریتی بالایی دارند. امروز ورزشکاران ما دارای تحصیلات فوق‌لیسانس و دکتری هستند اما جالب است که این ورزشکاران تحصیلکرده را کنار گذاشته‌اند و آقایان از سیاست وارد ورزش می‌شوند. متاسفانه در حال حاضر اکثر مدیران باشگاه‌ها، فدراسیون‌ها، حتی مدیران رده بالای سازمان تربیت بدنی از سیاست و حوزه‌های دیگر وارد ورزش شده‌اند.

امروز که ما وارد شورا شده‌ایم، شهرداری با افتخار آمار و میزان ساخت و سازهای ورزشی خود را اعلام می‌کند. نباید توقع داشت امثال ما فقط در لباس ورزشکاری باشیم. شاید در حوزه دیگر هم ورزشی‌ها توانایی داشته باشند. به طور کلی فکر نمی‌کنم هیچ کس در هیچ جا جای کسی را تنگ کند. هر کسی براساس توانایی‌هایش پیشرفت می‌کند. مهم این است که یک مدیر از دانش خود استفاده کند. سازمان‌ها امروز دانش‌محور شده‌اند و اگر مدیری از دانش روز استفاده کند در درجه اول خودش را رشد داده است. هر چقدر مدیران دایره نگاه خود را محدود کنند در درجه اول خودشان متضرر می‌شوند.

انتقادی هم که از امثال شما می‌شود این است که قهرمانان ما انسجام لازم را ندارند و در قالب یک کار تشکیلاتی از همدیگر همپوشانی نمی‌کنند تا به جایگاه مدیریتی که شایسته آنهاست دست یابند.

به نظر من وجود اختلاف نظر بین ما ورزشی‌ها طبیعی است. مگر 4 مهندس مثل همدیگر فکر می‌کنند؟ این درست که ما قهرمانیم، اما این دلیل نمی‌شود که همفکر هم باشیم، گر چه نقطه مشترک ما ورزش است. در عین حال یقین بدانید در کشتی نظر من و برادران خادم یکی است. متاسفانه برخی این گونه القا می‌کنند که ما در کشتی با هم مشکل داریم در حالی که این طور نیست. شاید به لحاظ فکری اختلاف نظر داشته باشیم، اما در کشتی اختلاف نظر نداریم و نقطه مشترک ما کشتی است. جایگاه‌ها در کشتی مشخص است. این جایگاه را نه مدال مشخص می‌کند نه چیزهای دیگر. مدال هم یکی از فاکتورهاست؛ اخلاق، منش، برخورد اجتماعی، تحصیل و ... . همه اینها را کنار هم می‌گذارند تا جایگاه هر فرد تعریف شود. ایراد از کسی است که رئیس می‌شود و این جایگاه‌ها را نمی‌شناسد.

حال که این همه انتقاد از عملکرد سیاسیون در عرصه ورزش دارید، عملکرد خودتان را در حوزه شورای شهر چطور ارزیابی می‌کنید؟

اولا تعداد ورزشکارانی که وارد عرصه سیاست شده‌‌اند خیلی کمتر از سیاستمدارانی است که وارد حوزه ورزش شده‌اند. دوما اگر عملکرد این دو دسته را با هم مقایسه کنید، متوجه خواهید شد همین تعداد اندک ورزشکاران، عملکرد مثبت‌تری در حیطه سیاست داشته‌اند.

ما هر روز از ساعت 5 صبح سر کار هستیم و به لحاظ انرژی هم کم نمی‌آوریم. ما یک پشتوانه اجتماعی داریم به‌نام مردم. مردم هنوز هم که هنوز است با من مثل یک مسوول برخورد نمی‌کنند. در شرایطی که آنها با مسوولان راحت نیستند و گاهی واهمه دارند از این‌که مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند، خیلی راحت با من و امثال من حرف می‌زنند. این خیلی خوب است و یک حسن بزرگ محسوب می‌شود. وقتی حرف مردم را می‌شنویم می‌توانیم حتی در کلیدی‌ترین تصمیم‌گیری‌ها نظر بدهیم و حتی تصمیمات را تعدیل کنیم. بعضی‌ها می‌گویند ورزشی‌ها از حضور در حوزه‌های دیگر چه می‌خواهند. همان طور که گفتم می‌توانید آمار بگیرید چقدر آدم‌های سیاسی وارد ورزش شده‌اند و چقدر ورزشی‌ها وارد سیاست و حوزه اجتماع شده‌اند.

با این تفاسیر، قصد بازگشت به مدیریت ورزش را ندارید؟

متاسفانه همین که درمورد ورزش اظهارنظری می‌کنم برخی دچار این سوءتفاهم می‌شوند که می‌خواهم رئیس فدراسیون کشتی شوم. در حالی که من وقتی 28 سالم بود می‌خواستم رئیس فدراسیون شوم نه امروز. هر چند در آن مقطع فکر می‌کردم تنها قهرمان المپیک بودن،20 سال با کشتی زندگی کردن، اخذ مدرک تحصیلی دکتری مدیریت و برنامه داشتن برای رئیس فدراسیون شدن کافی است، اما اگر گفته بودند برای پیشرفت کشتی ایران چیزهای دیگری هم هست که از داشته‌های من مهم‌تر است، آنها را هم به‌دست می‌آوردم.

ورزش ما به صورت سیستماتیک اداره نمی‌شود و براساس جرقه و ظهور تک چهره‌ها و ستاره‌ها هرازگاهی به موفقیت‌های جرقه‌ای و نسبی دست می‌یابد و با این وضعیت نه به‌سمت موفقیت که به‌سمت ناکجاآباد پیش می‌رود

به هر حال امروز حوزه کاری من چیز دیگری است که ورزش هم یکی از زیرمجموعه‌های آن است. از مسائل عمرانی شهر گرفته تا بافت‌های فرسوده، اتوبان‌ها و ... همه و همه جزو حیطه کاری‌ام است. اگر در مورد ورزش و کشتی حرف می‌زنم چون دلسوز و عاشق ورزش هستم. نمی‌خواهم بگویم عقل کل هستم اما کارشناس ورزش و کشتی که هستم.

این سوال فتح بابی شد تا همان طور که انتظار می‌رود شما وارد مبحث کشتی شوید، ما پس از آن‌که سال‌ها در کشتی فرنگی درجا می‌زدیم با روی کار آمدن فرد متخصصی به نام محمد بنا شاهد رشد چشمگیر این رشته هستیم. به‌طورکلی چه ارزیابی‌ای از وضعیت ورزش اول ایران یعنی کشتی دارید و چه اقدامی در جهت رشد این رشته در شهرداری انجام داده‌اید؟

من همیشه کشتی را دوست دارم و هر کاری که از دستم بربیاید برای موفقیت این رشته انجام می‌دهم. در حال حاضر چند خانه کشتی در نقاط مختلف شهر و نقاطی که کشتی خیز هستند احداث کرده‌ایم. باید بررسی شود چرا کشتی کرمانشاه از بین رفته وکشتی مازندران در حال از بین رفتن است، یا این‌که خراسان هم مثل کرمانشاه به وضعیت مشابهی دچار شده است. به طور کلی چرا به قطب‌های کشتی کم‌توجهی می‌شود. یقینا هر مدیری برای موفقیتش باید کار را به صورت زیربنایی پیگیری کند. این‌که بخواهیم 10 دقیقه‌ای و به صورت تلفنی کار را مدیریت کنیم، درست نیست. من قصد و غرضی از این صحبت‌ها ندارم. اما تا کی باید با آزمایش و خطا پیش برویم؟ کل مملکت برای من نوعی کلی هزینه کرده بود و من در 25 سالگی کتفم خراب شد، چرا؟ دبیر می‌توانست 5 سال دیگر هم در ورزش قهرمانی مثمر ثمر باشد و افتخار بیاورد. اما نه تنها من، بلکه خیلی از جوانان کشور به این سرنوشت دچار شده‌اند. باید ریشه‌یابی شود تا همه چیز به صورت زیربنایی و اصولی پیش برود.

درمورد مصدومیت شما که باعث پایان دوران طلایی‌تان در کشتی شد، قبول دارید که یکی از اشتباهات بزرگ زندگی ورزشی‌ات شرکت در بازی‌های آسیایی 2002 بوسان به فاصله کمی از رقابت‌های جهانی تهران بود؟

دقیقا بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام بود. بعد از شرکت در رقابت‌های جهانی، خسته و تحلیل رفته به بوسان رفتم. به هر حال همین که انسان قبول کند مرتکب اشتباه شده است، باعث پیشرفتش می‌شود. ما در هر پست و مقام و جایگاهی که خدمت می‌کنیم باید پاسخگوی عملکرد خود باشیم و به توجیه روی نیاوریم.

درباره ریشه‌یابی علل و عوامل افت کشتی در قطب‌های این رشته در کشور صحبت کردید، به نظر شما ریشه این مسائل کجاست؟

بزرگ‌ترین خطری که کشتی را تهدید می‌کند، این است که مردم از آن فاصله گرفته‌اند. زمانی که ما در دنیای قهرمانی بودیم کشتی در خانه‌های مردم بود و مردم با دقت مسائل آن را پیگیری می‌کردند. وضعیتی که کشتی الان به لحاظ کسب نتایج دارد، طبیعتا تابع الگو پذیری است. قهرمانان امروز الگویشان نسل طلایی دوره ما بود وای به فردا روزی که کشتی با چنین کم اقبالی‌ای از سوی مردم مواجه شده است. باید برنامه ریزی کرد و اجازه نداد بیشتر از اینها کشتی از مردم فاصله بگیرد چرا که این رشته نهادینه شده و با برنامه و تلاش بیشتر دوباره می‌تواند اوج چشمگیری داشته باشد.

در شرایطی از کشتی به عنوان ورزش اول و مدال‌آور یاد می‌شود که بازی‌های آسیایی گوانگجو را در پیش داریم و مسوولان ورزش هم بتازگی اعلام کرده‌اند امید اول ورزش ایران در بازی‌های آسیایی باز هم کشتی است. فکر می‌کنید با شرایطی که امروز ورزش ایران دارد دستیابی به مقام چهارم بازی‌های آسیایی، امکان‌پذیر است؟

دوستان عزیز در ورزش ناراحت نشوند، از همه عذرخواهی می‌کنم، اما چون همیشه رک و پوست‌کنده حرفم را می‌زنم نمی‌توانم حقیقت را کتمان کنم. ما در گوانگ جو 2010 نسبت به دوحه 2006 عقبگرد خواهیم داشت. همان طور که پیش از المپیک پکن گفتم می‌بازیم و همان طور هم شد. اگر هادی ساعی طلا گرفت، صرفا به دلیل پشتکار و هوش خودش بود و نه برنامه‌ریزی ورزش. نمی‌توانم حرف نزنم، نه تنها در گوانگ‌جو عقبگرد خواهیم داشت که با روند کنونی در المپیک لندن هم مشکل داریم. شاید نسبت به پکن بهتر نتیجه بگیریم، اما پیروزی زمانی است که از المپیک سیدنی که در آن 3 مدال طلا گرفتیم و توانایی کسب 5 طلا داشتیم، بهتر نتیجه بگیریم. در مجموع یک بار دیگر یادآور می‌شوم ورزش ما به صورت سیستماتیک اداره نمی‌شود و براساس جرقه و ظهور تک‌چهره‌ها و ستاره‌ها هرازگاه به موفقیت‌های جرقه‌ای و نسبی دست می‌یابد و با این وضعیت نه به سمت موفقیت که به سمت ناکجاآباد پیش می‌رود.

حجت‌اله اکبرآبادی ـ امید توفیقی/ گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها