گزارش «جام‌جم» از عملیات پاکسازی میدان هرندی تهران از وجود معتادان

آنها برمی‌گردند؟

«دیروز من اومدم اینجا از این گل‌ها بچینم، دیدم یه آقاهه داره به دستش آمپول می‌زنه، گفت بیا اینجا کوچولو، بیا باهات کار دارم... ولی من فرار کردم.» صبای 6 ساله، جایی کنار گل‌های وسط میدان هرندی (دروازه غار) را نشانم می‌دهد، همانجا را که مرد دیشب سرنگ خونی‌اش را جا گذاشته است. خنده‌های شیرین صبا، آغاز این گزارش است از یک روز عملیات پاکسازی پلیس مبارزه با مواد مخدر در دروازه غار تهران.
کد خبر: ۲۵۲۴۴۳

عملیات از حدود ساعت 10:30 صبح با حضور بیش از 20 خبرنگار و عکاس که مدت‌هاست در میدان هرندی ایستاده‌اند و گشتزنی نیروهای پلیس طرح انضباط اجتماعی را تماشا می‌کنند، آغاز می‌شود.

عملیاتی مشترک که قرار است جلوه‌ای از همکاری نیروی انتظامی و شهرداری تهران باشد در دروازه غار تهران با بیش از 1400 خانوار.

سرهنگ کشفی، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر نیروی انتظامی می‌گوید: هدف از این دوره عملیاتی ، شناسایی خانه‌های مخروبه‌ای است که سکونتگاه معتادان شده‌اند. شناسایی این خانه‌ها و دستگیری معتادان به عهده پلیس است و تخریب بیغوله‌ها به عهده شهرداری.

فقط 5 درصد از دستگیرشده‌ها قاچاقچی‌اند

بچه‌ها آمده‌اند تماشا، بچه‌های دروازه غار، بچه‌های ژنده‌پوش و رنگ پریده‌ای که بیشترشان مثل صبا، دستفروشی می‌کنند که بیشترشان مثل صبا، تزریقی‌ها را دیده‌اند و می‌دانند کوچه پس‌کوچه‌های پیچ در پیچ و تابدار با بیغوله‌های تاریکی که سرپناه مردان خمار سرنگ به دست شده‌اند ، حتی روزها هم نا امن‌اند.مرتضی که خرگوشش سوژه عکاس‌ها شده، یک فندک پیدا کرده است.

«ببین چی پیدا کردم.» مشت عرق کرده‌اش را باز می‌کند و گنجش را نشانم می‌دهد. مرتضی می‌گوید: «پلیس‌ها آمده‌اند مرده‌ها را بگیرند»! می‌خندم: «مرده‌ها که فرار نمی‌کنند»!

حرف‌های او هنوز نیمه‌تمام است که ماموران پلیس با 15، 16 معتاد برمی‌گردند. معتاد‌ها روی زمین چمباتمه می‌زنند و صورت‌هایشان را می‌پوشانند تا از هر کدام در عکس‌ها، دستی بماند بزرگ با زخم‌های کهنه شده و عمیق که صورتی استخوانی را پنهان کرده است. مردی دستبند به دست، نیم‌خیز می‌شود و فحش می‌دهد.

دو سه نفر از خبرنگار‌ها با ترس عقب می‌روند.یکی از اهالی آهسته بیخ گوشم زمزمه می‌کند: همین الان از پارک جمعشان کردند، مثل مور و ملخ ریخته‌اند! فردا هم اگر بیایی باز توی پارکند! زیادند! یک سری‌شان هم پشت ساختمان ستاد نشسته‌اند مواد می‌کشند. می‌خوای بیا ببین.....

کشفی می‌گوید: در تهران روزی 200 نفر را در ارتباط با مواد مخدر دستگیر می‌کنیم که کمتر از 5 درصد آنها قاچاقچی‌اند. دستگیرشده‌ها در این طرح اگر مواد به همراه داشته باشند به مراجع قضایی ارجاع داده می‌شوند و در غیر این صورت پلیس آنها را به مراکز ترک اعتیاد می‌فرستد.

کوچه یک پلاک یک

زن سرایدار جیغ می‌کشد. خانه، خرابه‌ای است با 12 اتاق تاریک که پنجره‌های هر یک را با حصیر پوشانده‌اند. پیش از ورود خبرنگاران، 20 معتاد گوشه حیاط به صف شده‌اند پیر و جوان.

یکی از ستوان‌ها می‌گوید: من، معتاد 16 ساله هم تو این محله دیده‌ام؛ کراکی بود.

عکاس‌ها دور توده‌ای از انواع خرت و پرت‌ها که پلیس وسط حیاط ریخته است، جمع می‌شوند و دریچه چشم دوربین‌ها باز و بسته می‌شوند تا پایپ‌ها و لوله‌های زرورق هروئین و فندک‌های اتمی و وافور و شیشه‌های شکسته شیره تریاک و سنجاق قفلی‌های سیاه شده از حرارت، در حافظه دوربین‌ها ثبت شوند.

پلاک 67، دقیقا روبه‌روی مسجد

در کوچه عرب دفتر شوش ، مقابل در خانه‌ای می‌ایستیم که روی آن نوشته‌اند «به دانشگاه خوش آمدید» پلیس در را می‌شکند. ماموران در را پشت سرشان می‌بندند و کمتر از 5 دقیقه بعد به خبرنگاران اجازه ورود داده می‌شود. اهالی تعریف می‌کنند که قرار گرفتن خانه روبه‌روی مسجد محل و اجتماع آدم‌های غوزی و نشئه، محله را بدنام کرده است.

پلیس 3، 4 مرد ژولیده را با دستبند از در خانه بیرون می‌برد و بی‌سیم‌‌ها، خبر پاکسازی خانه را به دوردست‌ها می‌فرستند، شاید به مقر فرماندهی.

کف‌پوش اتاق‌های متعفن خانه پلاک 67، سرنگ‌های خونی است و پتو‌های کهنه و غذاهای کپک‌زده و برگه‌های خالی قرص‌های آنتی‌هیستامین و ضدبارداری و مسکن.

مهرداد عرب، قائم‌مقام شهردار منطقه 12 می‌گوید: در این طرح، شهرداری از طریق هماهنگی‌های انجام شده با مراجع قضایی و اخذ حکم، خانه‌های نیمه‌مخروبه‌ای را که افراد ناباب به شکل غیررسمی در آنها سکنی گزیده‌اند، تخریب می‌کند.

به گفته عرب، بر اساس مقررات شهرداری و با توجه به فرسوده بودن بسیاری از این خانه‌ها، ابلاغیه رفع خطر به بهره‌برداران غیررسمی این املاک صادر شده است و مالکان این خانه‌ها می‌توانند با ارائه مدارک، مجوز احداث خانه‌های جدید را بگیرند.

من معتاد نیستم

عملیات که تمام می‌شود، حدود 50 معتاد کنار ستاد به صف می‌ایستند تا عکاس‌ها سر صبر عکس بگیرند و خبرنگاران با آنها گپ بزنند.

نه آن که به دوربین لگد زده است، نه آن که روی دستش خالکوبی دارد، نه آن که زخم‌های روی آرنجش را با ناخن می‌تراشد و نه آن که به عالم و آدم و بخصوص خبرنگار‌ها فحش می‌دهد، هیچکدام به اندازه سعید که یقه پیراهن چرکمرده‌اش را تا زیر گلو بسته است و هفته پیش از زندان آزاد شده، تابلو نیستند.

چشم‌های سعید، خمار و پف‌کرده دائما بسته می‌شوند و او هی به زور آن را باز می‌کند تا رو به مامور‌ها بگوید: من معتاد نیستم! اشتباه گرفتین.

سوار خودروی مخصوص که می‌شود، همچنان ایستاده خوابش می‌برد و باز ناگهان به کابوسی هولناک از خواب می‌پرد که: من معتاد نیستم‌ها!

- شما را کجا می‌برند؟

- اسلامشهر یا خاوران یا یه درک دیگه....

- تا به حال چند بار دستگیر شده‌ای؟

- 7، 8 بار

- اونجا چه طوری ترکت می‌دهند؟

- آن قدر یه گوشه نگهت می‌دارند که ترک کنی! بدون دارو، بدون دکتر! اگر هم بمیری مگه چی می‌شه! می‌گن مرگ به علت مصرف مواد. همین.

سعید باز ایستاده خوابش می‌برد. زن بچه بغلی نجوا می‌کند: هر کدام از اینها را هزار بار تا حالا گرفته‌اند. به نظر شما فایده‌اش چیه؟! اونا دوباره برمی‌گردند.

مریم یوشی‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها