هرقدر در زمینه كتاب و ادبیات به شهید صیاد شیرازی پرداخته‌اند سینما و تلویزیون عملكرد چندان مناسب و شایسته‌ای نداشته است

فرار صیاد از چنگ سینما

بی‌هنجاری به مثابه سلاح تمدنی

بی‌هنجاری‌های اخیر در جامعه ایران، به‌خصوص در قالب کشف حجاب و رفتار‌های مغایر با هنجار‌های اسلامی، از منظر حکمرانی اسلامی یک پدیده خودجوش فرهنگی نیست، بلکه بخشی از برنامه راهبردی تهاجم نرم دشمنان در جهت تضعیف ایمان، مقاومت و هویت تمدنی ملت ایران است.
بی‌هنجاری‌های اخیر در جامعه ایران، به‌خصوص در قالب کشف حجاب و رفتار‌های مغایر با هنجار‌های اسلامی، از منظر حکمرانی اسلامی یک پدیده خودجوش فرهنگی نیست، بلکه بخشی از برنامه راهبردی تهاجم نرم دشمنان در جهت تضعیف ایمان، مقاومت و هویت تمدنی ملت ایران است.
کد خبر: ۱۵۲۶۱۸۶
نویسنده دکتر محمودرضا امینی

این مقاله با مرور تاریخی از کشف حجاب رضاشاهی تا فروپاشی نظم دینی در امپراتوری عثمانی و تحلیل تطبیقی جوامع غربی پساسکولار، فرضیه‌ای را بررسی می‌کند که هدف اصلی این جریان، جایگزینی ناهنجاری به‌جای هنجار برای سست‌کردن پایه‌های دینداری و انقلابی‌گری است. هدف مقاله حضر، تحلیل این پدیده به‌عنوان یک استراتژی کلان تمدنی و ارائه راهکار‌های حکمرانی اسلامی برای مقابله با آن است.

بخش اول ــ مرور تاریخی: ریشه‌ها و زمینه‌ها
تحلیل بی‌هنجاری‌های کنونی بدون درک بستر تاریخی آن، ناقص خواهد بود. تاریخ نشان می‌دهد که تضعیف نظم اجتماعی مبتنی بر ارزش‌های دینی، همواره یکی از اهداف اصلی قدرت‌های مهاجم بوده است.

۱.۱. کشف حجاب رضاشاهی: سیاست جایگزینی هنجار
تجربه کشف حجاب اجباری در دوران پهلوی اول نمونه‌ای کلاسیک از تلاش برای جایگزینی هنجار ملی ــ مذهبی با هنجار غربی است. این اقدام نه یک تحول فرهنگی خودبه‌خود، بلکه دستورکاری سیاسی ــ امنیتی برای مدرنیزاسیون تحت نفوذ غرب بود.

جدایی دین از سیاست: کشف حجاب درواقع تلاشی برای حذف دین از فضای عمومی و انزوای آن به حریم خصوصی بود. این اقدام، نمادین‌ترین گسست میان ساختار حکومتی نوظهور و بدنه سنتی جامعه محسوب می‌شد.

مقدمه‌ای برای تضعیف بنیان خانواده: حجاب در فرهنگ اسلامی صرفا یک پوشش نیست، بلکه نماد عفاف، حریم‌داری و نظم خانواده است. حذف آن، گامی برای تضعیف بنیان‌های خانواده به‌عنوان سلول اصلی مقاومت اجتماعی تلقی می‌شد.

۱.۲. فروپاشی امپراتوری عثمانی و درس‌های آن
امپراتوری عثمانی، به‌عنوان آخرین سنگر بزرگ تمدن اسلامی، پس از مواجهه با فشار‌های غرب و تلاش برای «غرب‌گرایی»، مسیری مشابه را طی کرد.

حذف خلافت: الغای خلافت در سال ۱۹۲۴، نه‌تنها یک تغییر سیاسی، بلکه یک حذف بنیادین از ساختار هویتی و تمدنی بود. این امر موجب شد تا امت اسلامی فاقد یک مرکزیت واحد هویتی شود.

سکولاریزاسیون فرهنگی: تلاش برای جایگزینی قوانین شریعت با قوانین عرفی و مدرن، پایه‌های اخلاق عمومی و نظم اجتماعی مبتنی بر دین را متزلزل ساخت و نهایتا به شکاف عمیق فرهنگی و تضعیف مقاومت در برابر نفوذ خارجی منجر شد.

۱.۳. بحران معنویت در غرب پساسکولار

جوامع غربی پس از گذر از مرحله سکولاریزاسیون کامل، با خلأ معنویت مواجه شدند. این خلأ، به ظهور پدیده‌هایی منجر شد که امروز به‌عنوان الگوی بی‌هنجاری صادر می‌شوند:

فردگرایی افراطی و نسبی‌گرایی اخلاقی: تضعیف نهاد‌های دینی به عدم وجود مبانی اخلاقی ثابت و ظهور نسبی‌گرایی منجر شد که در آن هر فردی معیار ارزش‌ها را خود تعیین می‌کند.

انتقال بحران به جهان اسلام: غرب که از بحران اخلاق عمومی خود رنج می‌برد، به‌جای حل آن، الگو‌های مبتنی بر لذت‌گرایی، مصرف‌گرایی و آزادی‌های نامحدود را به‌عنوان «پیشرفت» به سایر جوامع صادر می‌کند تا با تضعیف هویت دینی آنها، قدرت مانور خود را افزایش دهد.

بخش دوم ــ تحلیل وضع موجود ایران: موج جدید بی‌هنجاری

پس از انقلاب اسلامی، جامعه ایران تلاش کرد تا هنجار‌های اسلامی را در ساختار حکومتی و فرهنگی خود بازتولید کند. بااین‌حال، از سال‌های پایانی دهه ۱۳۹۰ تا امروز (به‌ویژه پس از ۱۴۰۱)، شاهد یک موج سازمان‌یافته از بی‌هنجاری عمومی هستیم که دارای ابعاد چندگانه است.

۲.۱. ماهیت سازمان‌یافته ناهنجاری‌ها

تجربه اخیر نشان می‌دهد که این تحرکات صرفا ناشی از نارضایتی‌های اجتماعی زودگذر نیستند، بلکه نتیجه یک مهندسی اجتماعی ــ رسانه‌ای دقیق محسوب می‌شوند:
تحریکات سازمان‌یافته: نفوذ شبکه‌های اطلاعاتی و سازمان‌های معاند خارجی در تحریک و سازماندهی اعتراضات و ترویج رفتار‌های بی‌هنجار، از طریق کانال‌های مشخص و هدفمند.
عملیات روانی رسانه‌ای: استفاده از حجم وسیع تولیدمحتوا در شبکه‌های اجتماعی که هدف آن عادی‌سازی رفتار‌های منافی عفت و ارزش‌های اسلامی است. این رسانه‌ها از شکاف‌های نسلی و اقتصادی برای نفوذ استفاده می‌کنند.

۲.۲. نقش شبکه‌های شبه‌روشنفکری داخلی

در این فرآیند، بازیگران داخلی نقش کاتالیزور را ایفا می‌کنند:
بسترسازی فکری: فعالان داخلی با استفاده از ادبیات روشنفکری و نقد ساختار، تمایلات فطری جوانان را به سوی هویتی «بی‌قیدانه» و «ضد نهاد» سوق می‌دهند. آنها به‌جای ارائه یک هویت جایگزین معنادار، صرفا «میل به نفی» را ترویج می‌کنند.
سوق‌دادن از هویت اسلامی به هویت مصرفی: هدف این شبکه‌ها، جایگزینی هویت مبتنی بر تکلیف و معنویت با هویت مبتنی بر مصرف، لذت لحظه‌ای و نمایشگری اجتماعی است.

۲.۳. سطوح تهدید ناشی از بی‌هنجاری

این موج بی‌هنجاری، سه سطح تهدید ساختاری در نظام اسلامی ایجاد می‌کند:
تهدید هویتی (فروپاشی ایمان و اعتماد به ارزش‌ها): بی‌هنجاری‌ها مستقیما به بنیاد‌های ایمان حمله می‌کنند. وقتی پوشش به‌عنوان یک نماد دینی در معرض تمسخر یا تخطی قرار می‌گیرد، ایمان درونی فرد تضعیف شده و اعتماد به بنیان‌های اعتقادی کاهش می‌یابد.
تهدید فرهنگی (خنثی‌سازی نماد‌های حجاب، عفاف، خانواده): تضعیف این نمادها، باعث می‌شود که هنجار‌های اسلامی در عرصه عمومی بی‌اثر و کم‌ارزش جلوه کنند. این امر، زمینه را برای پذیرش فرهنگ غربی و تضعیف مفهوم خانواده به‌عنوان نهاد بنیادین جامعه فراهم می‌آورد.
تهدید حکمرانی (بروز تقابل غیرمستقیم با نظم اسلامی حاکم): این رفتارها، به‌تدریج مشروعیت ساختار‌های حکومتی مبتنی بر شریعت را در چشم بخشی از جامعه زیر سؤال می‌برند و تقابلی را ایجاد می‌کنند که شکل آن نظامی نیست، بلکه فرهنگی و اجتماعی است.

بخش سوم ــ راهبرد دشمن و خطر تمدنی: جنگ شناختی

دشمن در دوران کنونی، بیش از آن‌که به‌دنبال پیروزی نظامی یا اقتصادی باشد، درگیر «جنگ شناختی» است. 

۳. ۱. حمله به ساختار معنایی جامعه

جنگ شناختی به معنای هدف قرار دادن چارچوب‌های فکری و ارزشی جامعه است. در این جنگ، دشمن به‌دنبال ایجاد «بی‌معنایی» است. 
ابزار اصلی: ترویج لذت‌گرایی (Hedonism): ارائه یک زندگی عاری از معنا، تکلیف و هدف متعالی که تنها بر ارضای حواس و لذت‌های آنی متمرکز باشد. این رویکرد، فرد را از اتصال به اهداف بزرگ تمدنی جدا می‌کند. 

از بین بردن فضا‌های قدسی: تخریب و عادی‌سازی هر آنچه مقدس شمرده می‌شود (دین، خانواده، ایثار و شهادت) با هدف خلع سلاح معنوی جامعه. 

۳. ۲. حجاب و عفاف: آخرین سنگر مقاومت فرهنگی
در این نبرد شناختی، حجاب و عفاف از ابعاد صرفا شرعی فراتر رفته و به مهم‌ترین نماد مقاومت فرهنگی در برابر نفوذ غرب تبدیل شده‌اند. 
حجاب به‌عنوان مانیفست هویت: در فضای پس از انقلاب، حجاب نماد هویت مستقل ایران در برابر سلطه فرهنگی غرب بود. حمله به حجاب، حمله به هویت مستقلی است که در برابر مدل سکولار غرب ایستاده است. 

۳. ۳. هدف نهایی: بی‌اعتبار کردن ایمان به‌عنوان موتور مقاومت

هدف استراتژیک دشمن، از بین بردن ایمان به‌عنوان نیروی محرکه مقاومت اجتماعی و سیاسی است. اگر ایمان به‌عنوان منبع انگیزه برای ایستادگی در برابر ظلم و استکبار تضعیف شود، ساختار‌های حکمرانی نیز بدون پشتوانه مردمی خواهند شد. همان‌طور که در فروپاشی عثمانی و بحران اخلاقی غرب مشاهده شد، جامعه‌ای که پایه‌های ایمانی و اخلاقی‌اش سست شود، توان مقاومت تمدنی خود را از دست می‌دهد. 

بخش چهارم ــ راهکار حکمرانی اسلامی: از مقابله تا تمدن‌سازی

مقابله با بی‌هنجاری به‌عنوان سلاح تمدنی دشمن، نیازمند راهبرد‌هایی فراتر از اقدامات انتظامی و امنیتی است. این امر مستلزم یک «حکمرانی فعال تمدنی» است. 

۴. ۱. تغییر پارادایم سیاست فرهنگی: از انتظامی به تمدنی و فعال

رویکرد صرفا انتظامی و پلیسی در برابر پدیده‌های فرهنگی عمیق، اغلب نتیجه معکوس می‌دهد و زمینه‌ساز دوگانگی‌ها و مقاومت‌های پنهان می‌شود. 
حکمرانی فعال: به جای واکنش صرف به ناهنجاری‌ها، باید در حوزه تولید معنا و فرهنگ پیشدستانه عمل کرد. هدف باید تولید جذابیت برای ارزش‌های اسلامی باشد، نه صرفا اجبار به رعایت ظواهر. 

بازآفرینی قدس و احیای عزت مؤمنانه: باید فضا‌های قدسی در جامعه مجددا تعریف و برجسته شوند. این امر با تقویت احساس عزت الهی در مؤمنین و تبیین کرامت انسانی در چارچوب آموزه‌های اسلامی محقق می‌شود. 

۴. ۲. بازسازی تربیت و آموزش: تمرکز بر کرامت و فهم تمدنی

ریشه‌کن کردن ناهنجاری‌های فرهنگی در درازمدت با اصلاح فرآیند‌های تربیتی امکان‌پذیر است. 
آموزش مبتنی بر عزت الهی: آموزش دینی باید از حالت انزواطلبانه یا اجباری خارج شده و بر کرامت ذاتی انسان در خلقت الهی و نقش او در تمدن اسلامی تأکید کند. 

فهم تمدنی از زن و مرد: تربیت دختران و پسران براساس جایگاه حقیقی زن و مرد در نظام اسلامی که بر پایه نقش‌آفرینی مسئولانه است، نه مصرف جنسیتی که رسانه‌های غربی ترویج می‌کنند. باید به جوانان نشان داد عفاف، محدودیت نیست، بلکه قدرت و مصونیت است. 

۴. ۳. اصلاح رسانه‌ملی و فضای مجازی: تهاجم فرهنگی هوشمند

فضای رسانه‌ای، میدان اصلی جنگ شناختی است و نیاز به استراتژی‌های نوین دارد. 
بازسازی نماد‌های هویت اسلامی در رسانه: رسانه‌ملی باید با تولید محتوای با کیفیت هنری، سینمایی و داستانی، نماد‌های هویت اسلامی را به شکلی جذاب و مدرن بازسازی کند. 
پاسخ به تهاجم سایبری: باید با استفاده از متخصصان ایرانی، راهبرد‌های فرهنگی هوشمند برای نفوذ در شبکه‌های اجتماعی و تولید محتوای معارض با روایت‌های دشمن طراحی شود. این محتوا باید «عزت‌بخش» باشد و نه صرفا دفاعی. 

۴. ۴. تشکیل شورای راهبردی صیانت از هویت اسلامی ــ انقلابی

برای هماهنگی اقدامات در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و هنری ایجاد یک نهاد عالی‌رتبه با اختیارات کافی ضروری است. 
هماهنگی بین‌بخشی: این شورا باید نهادهایی، چون وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، صداوسیما و نهاد‌های حاکمیتی فرهنگی را در یک راستا برای مقابله با بی‌هنجاری در جنگ شناختی سازماندهی کند. 

۴. ۵. الگو‌های موفق بین‌المللی و داخلی

تجربه دهه ۶۰ ایران: بازسازی فرهنگی پس از انقلاب و تثبیت هویت انقلابی در برابر تأثیرات فرهنگی غرب، یک تجربه موفق داخلی است که باید مطالعه شود. 
مدل نظام اخلاق اجتماعی در مالزی: برخی کشور‌های آسیایی با وجود توسعه اقتصادی، توانسته‌اند ساختار اخلاقی و دینی خود را حفظ کنند. مطالعه مدل‌های تعامل دین و مدرنیته در این کشور‌ها می‌تواند راهگشا باشد. 

نتیجه‌گیری
شکستن هنجار‌های اسلامی در ایران امروز نه یک واکنش اجتماعی ساده، بلکه ابزاری تمدنی در جنگ نرم دشمن است. این بی‌هنجاری‌ها تلاشی آگاهانه برای جایگزینی نظم و معنا با بی‌نظمی و لذت‌گرایی است تا هویت مقاومت تمدنی ایران تضعیف شود. 

مقابله مؤثر با آن نیازمند حکمرانی فکری و فرهنگی هوشمند است که صرفا بر کنترل بیرونی متمرکز نباشد، بلکه به تولید درونی معنا و جذابیت بپردازد. تنها با بازگرداندن ایمان و معنا به زیست جوانان ایرانی، که خود را در تضاد با هویت غربی تعریف کنند، می‌توان پایه‌های مقاومت تمدنی را تثبیت کرد و مانع از تبدیل جامعه مؤمن به مصرفی و تهی شد. راه پیروزی، بازسازی معنویت در قالب حکمرانی اسلامی کارآمد و تمدن‌ساز است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها