عقل!  اما کدام‌عقل؟

معنای عقلانیت در حکمرانی

عقل و غیب و حکمرانی الهی چه نسبتی با‌هم دارند؟
کد خبر: ۱۵۰۱۳۳۳
نویسنده احمد میر احسان 

امام خامنه‌ای  روز خجسته پنجشنبه  بناگزیر و برای  ممانعت از سرخوردگی نابردباران، در سخنرانی اخیر اشاراتی به سرّ و رازی کرد که فقط اهل ایمان به قرآن و خاندان وحی،  و هستی شناسی مبتنی بر جهان غیب آن را درک می‌کنند و باور دارند و همه  فهم مادی و دنیا گرا از آن بیگانه و نسبت به آن جاهل است.  
ما باور داریم، ولی فقیه جامع الشرایط، به عنوان تجلی وجوهی از  عقل نوری، مورد الطاف عقل کل و یاری پرورده  ارباب عقول و عقل معصوم  امام زمان  عج  قرار دارد و خبر از باطن می‌دهد. این همان عقل محاسب مدرن و هوش مغز و کارکرد بهره هوشی  ولو عالی نیست. این عقل، چون روحی در مقام پابند جهل،  موجود مجردی از عالم بالاست که ویژگی  و جنود  خود را دارد. این عقل حاکم الهی در عصر غیبت  منتشر می‌شود در وجود، ولی فقیه که جامع الشرایط و جانشین و  برپا نگاه دادنده امر معصوم (ص) و اجرا کننده تکالیف دوران انتظار است، همان عقلی است که مرتبط با عالم غیب است و به سبب ویژگیهایش ظرفیت یاری امام زمان را کسب کرده و راهنمایی می‌شود؛ و خیانت به او و عدم اطاعت از حکم عقلایی  او  به معنای پیروی از جهل است و  عواقب مشقت باری را نصیب مردم سرکش و گریزان از قرآن و عترت و امور معروف و گرونده به  منکر وحرام و شیاطین می‌کند. در برابر نظر، ولی فقیه می‌توان با براهین خود نظری داشت.

 در برابر فتوای، ولی فقیه   مجتهد و فقیه دیگر حق دارند فتوای خود را داشته باشند، اما در برابر حکم حکمران فقیه عادل، نمی‌توان سرکشی کرد.  
 ویژگی امام متقی و عبد خدا، عقل اوست و عقل، همان حقیقتی است که با این  جنود شناخته می‌شود ویژگی‌هایی که، ولی فقیه و عالم ربانی از آن بهره‌مند است  و در روایت‌های متعدد ائمه معصوم ع و احادیث نبوی از جمله  روایت  سفارش موسی بن جعفر علیه السلام به هشام آمده است مانند  ایمان، عدل   توکل، زهد، ارامش،  تسلیم برابر خدا، صبر، فراموش نکردن و حفظ حق، دوستی و مودت با خدا و اهل البیت و نسبت به مردم، سلامت، تصدیق حق و صدق و پاکدلی، با معروف  زیستن و از منک گریختن، رضامندی و راُفت و رفق و  حلم و عفو وصفح و گذشت  تواصل و پیوستاری و وفا و فهم وضد نفهمی  و نافهمی، و عیب پوشی و افشا نکردن سرّ و حیا، رحم و  اخلاص و شکر و علم و بی نیازی برابررغیر خدا، قناعت و و فرمان پذیری حق و معرفت،  برّ و انصاف و قصد و میانه روی و عدم اسراف. امید و بی طمعی برابر  مردم و  عفت و تواضع، ضد استکبار و مسالمت با مردم، اهل تفکر بودن و یقین و مواسات و  اهل تقوا و تقی بودن و پرداخت حقوق مردم و مدارا و سهل گیری و وقار و دعا و زیرکی و عافیت و سعادت و نشاط و خود بینی نداشتن و خشوع و فقدان عجب و قوام و تعادل و توبه، خرسندی و حرف نگاه داری و حکمت، مراقبه وسخاوت  و کیاست  و آمرزش خواهی و نداشتن غرور و استغفار.


امام کاظم سلام الله علیه نشان عقل  را وجود این ویژگی‌ها می‌داند. نکته بسیار مهم آن است که عقل در این روایت نه فقط، ولی فقیه و مومنان را به چنین شخصیتی با این صفات بدل می‌سازد که عاقلان هستند بلکه بنیان تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی یعنی هم ویژگی نهاد‌های مادی جامعه اقتصاد و علم و سیاست و ... و هم ویژگی‌های معنوی جامعه اسلامی یعنی فرهنگ و هنر ان را تبیین مز نماید. می‌توان گفت تمدن اسلامی، شهر سازی و  قوه قصاییه  و وزارت صنعت و بهداست و دانشگاه و لانک مرکری و سینمایش هم دارای این کاراکتر است.  در نتیجه عقل، ولی فقیه که سبب بصیرت در اداره کشور می‌شود، ضمنا در راه بنا نهادن تم نی جهانی جهاد می‌کند که در مسیر یک جامعه منکی بر عقل با صفات بر شمرده شده باشد. کمال این تمدن فقط بدست انسان کامل محقق می‌گردد، اما سلوک در راه بنا نهادن جامعه سالم، توحید گرا، ولائی و قانونمند که  در آن فرمان قرآن و عترت به اجرا در می‌آید گام زدن در راه رضایت الهی و و خلیفه الله فی الارضه محسوب شده تمدن اسلامی را به زبان عمل  ترجمه درست می‌نماید. بدیهی است چنین رهبری همان واسطه فیض عالم غیب برای سررمین اسلامی است و جدایی از هدایت و عدم صبر بر ولایتش عذاب بررگ را نارل خواهد کرد و تباهی زدگی و ظلمات و مشفت و فساد و سرپرستی طاغوت و کثافات و کورت‌ها و دوزخ ببار می‌آورد.

چنین است که توجه جدی به گره گشایی بییار مهم در یخنرانی روز پنجشنبه و نکته مستقیم سخن شان، در باره  پیامد عدم صبر نسبت به مقدرات الهی و  ناپایداری و عدم اعتماد به عقل معصوم و یا افشای راز و ابراز تزلزل  در مسیر مقدرات الهی امری حیاتی است چرا که به طور واقعی در رندگی تجتماعی ما  باعث تغییر مقدرات  شده و سیر تاریخ و وعده و بشارت نجات را  تغییر داده و عذاب  جدایی و فقدان حکمرانی و رهبری معصوم در قدرت سیاسی،  گریبان انسان را طی قرون متمادی گرفته و رنج‌های مهلک ببار آورده است.  این مشکل در اصل  به‌عدم معرفت و سست ایمانی در پذیرش حقیقت اشیا و پدیده‌ها  همچون مخلوقات الهی با ویژگی  جدا ناپذیر از هستی باطنی مربوط است. نگاه مسلمان به سنگ با نگرش مادی، فرق می‌کند،  با نگاه  مومنانه به آفرینش الهی و قائل شدن شعور و باور به تسببح ذرات بیجان  و خداشناسی شان  سنگ یک چیز است و با نگاه  یک‌ملحد که این وجه باطنی هستی  را دروغ و وهم و شعر می‌پندارد  سنگ و گیاه و ستاره و ماه چیز دیگری است. یک بنده و عبد خدا و یک، ولی فقیه متصل به امام عصر  و انسان توانا به دیده وری باطن،  رابطه دیگری با رویداد‌ها دارد، چون خود از  حقیقت غیب می‌چشد و  معارف زنده معصوم علیهم السلام را از صمیم قلب در می‌یابد و تابع آن است.  


ولی فقیه عاقل که قادر به تحلیل عاقلانه رویداد هاست و علاوه بر آن   دارای عقل تاییدگر وحی   و قادر به مشاهده باطن امور در بیداری و خواب است،  چیزی به یمن دهش الهی می‌بیند که امت قادر به شهود آن نیست. پس آن که با دل و جان از معصوم و از عالم ربانی تابع معصوم فرمان می‌برد با انبوهی از مدرن گرایان محبوس افق بن بست دنیوی و جداره مادی حیات  در دو موقع و وضع مختلف قرار می‌گیرند. مدرن ه فقط ا متکی به داده‌های نهایتا ظنی‌ی مغز محاسب هستند و تنها اسیر ظاهر مناسبات فکر می‌کنند. اهل دیده وری و بصیرت هم از قدرت مغزی و محاسبه ناظر بر سببیت جهان ماده و علت و معلول عینیات و هم اسباب باطنی موثر بر جهان ظاهر و حتی تغییر  مقدرات الهی خبر دارند و آنچه برای ملحدان و مشرکان و منافقان باور ناپذیر لست یعنی  وعده‌های پروردگار هستی    را با جان و دل و یقین می‌پذیرند.


 مشکل بزرگ عصر غیبت،  آن است که هجوم شناخت‌هایی که ریشه در غیر قرآن و اهل البیت دارند، بر همه جا تفکر گسسته از غیب را نشر می‌دهد و این گسست تفکر سیاسی و اقتصادی و علمی ار خدا همه جا  سایه افکنده و اثر این هجوم جهانی شیطان  جز مخلصین، حتی مومنان را دچار خطای فهم می‌کند؛ و حتی تعاریف درست مفاهیم و شناخت آن‌ها را مخدوش می‌نماید و تابع ادراک فاقد اصل و درک التقاطی از چیز‌ها می‌نماید. مثلا مفهوم عقل که بروشنی حقیقت آن در قرآن و روایات موکدا معرفی شده، تحت تاثیر تعریف ارسطویی یا افلاطونی یا تو افلاطونی یا عرفان شرق دور یا صوفیگری و. یا فلسفه مدرن و گسسته از وجود ناب و عالم غیب و باطن، دگرگون گشته و دچار افراط و تفریط شده و چه بسا عالمان بزرگ را هم دچار اشتباه کرده است؛ و مایه آن شده  که فرد از توان مشاهده  تهی شود و خود در پرده غفلت و اسیر  غیبت قرار گیرد. تفکر و راه یابی و طراحی دانشمندان مدرن از همین رو گسسته از انوار امداد غیب و باطن نگری است.


این غیبت از امام، و عدم بهره از نور حاضر،  می‌تواند در زمانی که امام در میان مردم حی و حاضر است کسان فراوانی را در بر گیرد. مگر حتی همه  شاگردان امام جعفر بن محمد، ابو عبدالله،  الزکی، الصادق، الطاهر، الکامل، الفاطر، القائم، ااواصل، القاهر، العاطر و.. علیه السلام به حقیقت، ولی اللهی آن وجود ذی الجود  و عصمت ذاتی و گزیدگی الهی شان، وقوف داشتند؟ مالک چی؟ ابو حنیفه  نعمان بن قابت و ابن حنبل   رئیس مذهب حنبلی چی؟ حتی شافعی چی؟  او با واسطه مالک بن انس شاگرد امام جعفر صادق بوده و بزرگواری ایشان را اعتراف کرده و احمد بن حنبل شاگرد شافعی هم از سفره امام همام بهره برده،   اما آیا انان  حقیقت استاد خود را می‌دیدند؟  واگر خبر می‌داشتند ممکن بود آیا ادعای ریاست مذهبی دیگر کرده و پرچمی دیگر  برابر علم امام،  علم کنند و سبب این همه گمگشتگی شوند؟ پس می‌توان کنار امام معصوم علیهم السلام بود و از او غائب بود. به او معرفت نداشت ودر نظر و عمل،  حق او را ادا نکرد، می‌شود شاهد دانش بی نظیر امام معصوم بود، ولی باز فاقد معرفت به گستره هستی معنوی و باطنی او بود. می‌توان ادعای عقل داشت و یکسر از شناخت حقیقت عقل غافل بود و همان تفکر اومانیستی از عقل را تعریف عقل دانست و کار مغز و تفکر را عقل محسوب کرد و باوری به وجود موجودی مجرد از عالم امر نداشت و عقل را همان کارکرد و  توان قشر ماده‌خاکستری مغز دانست وبه روح قائل نبود.

 

از منظر آفرینش الهی و توصیف و تعریف ائمه هدایت و اهل خاندان عصمت علیهم السلام، که دمی از توحید گسست ندارند و خود تجسم عقل هستند، در همه موارد و شناخت اشیاء ولو سنگ و گیاه و ذرات و کهکشان‌ها و هر واقعه رورمره و هر پدیده کوچک و بزرگ باید  با هستی تفکیک ناپذیرش  ادراک شود:  به صورت  باطنی / ظاهری، یعنی  باطن درون ظاهر و ظاهر بیرون  باطن، باید مشاهده گردد. اما این مرتبه از دیدن اشیا چنان که هستند  خاص  مرتبه‌ای از تزکیه جان  رشد بندگی  است و انسان متوقف در دنیا قادر به چنین دیده وری ژرف نگری نیست. فرق حکمرانی عالم ربانی و فقیه اهل ترکیه جان، با حاکم با هوش که همه محاسبات مغزی را بدرستی انجام می‌دهد و درکی دنیوی از مناسبات سببی پیدا می‌کند، در همین باطنی نگری رهبر الهی است که یافته‌های مغزی و عقلی همراه و مکمل همدیگرند؛ و می‌داند امر باطنی و عبودیت جه بسا مقدرات راهم تغییر می‌دهد و چشم دیگری  دارند که دیگران ندادند. از همین رو نه تنها معصومان  علیهم السلام، بلگه تبعیت کنندگان آنان از انوارشان بهره برده و توانایی تشخیص درست و نادرست باطنی می‌یابند. برای همین در میان یک امت این عالمان ربانی در مقام برتر از دیگران هستند و اگر شرایط دیگر یک رهبر سیاسی و حاکم را داشته باشند فقط آنان شایسته پیروی از   حکم  و حکومت شان در عصر غیبت هستند و باید یقین داشت انان بهره‌مند از هدابت معصوم می‌باشند.  برای همبن پرسش و تفاوت نظر در مباحث فکری و آزاد اندیشی برای رشد مردم ضروری است، اما در مقام حکم و حکمرانی عالم و عامی باید تابع فرمان، ولی فقبه و عالم ربانی بسیط الید  باشند و باغی مجازات مرگ‌دارد.  


جلوه‌ای از درک حقیقت عقل، که با تصور کاذب عقل در دنیای مدرن و پسامدرن کاملا فرق دارد در  سخنان اخیر مقام معزز رهبری متجلی بوده است. عقل امام معصوم در مقام عقل بمثابه  صادر اول، همه ویژگی‌های کامل  عقل آفریده خداوند را داراست. این عقل مرتبط با غیب است و شاهد غیب است و، چون تفکر محبوس در برداشت دنیوی، گسسته و کور و کر برابر ندای عالم فرا مادی نیست.  


حضرت آیت الله خامنه‌ای می‌فرماید:
در زمان امام صادق (ع) در تقدیر  الهی و نه در قضای محتوم‌الهی بنا بوده یک تحولی اتفاق بیفتد به نفع ائمه هدی علیهم السلام. این را در روایات متعددی که وارد شده انسان می‌فهمد.
خوب این تقدیر را چه کس خبر داشت؟ مسلما بنده خالص مرتبط با عالم غیب. کی؟ امام‌صادق ع که خود خبر میدهد؛ و دیگر چه کسانی؟ شبعیان مخلص که امام شناس بودند و با امام رابطه سرّی داشتند مثل زراره. همان زمان‌کسانی که جز اصحاب سرّ نبودند از این مقدر غیبی هبچ خبر نداشتند ولو اگر هوشمندترین مغز‌ها را داشتند.


جمله به جمله و پاره به پاره سخن ایشان حامل یک ادراک عقلانی قرآنی متفاوت است وبا آنچه افراد مدرن و نهاد‌های مدرن و دانشگاه‌های مدرن و  جهان بینی مدرن در سراسر کره ارض از حگمرانی و مقدرات اجتماعی منتشر کرده اند،  تضاد دارد. ایشان با اتکا به قران و مخصوصا روایات صحیح و فهم صحیح از روایت، فرموده‌ی درخشان و نورانی عقل کل،  امام صادق  علیه السلام را نقل  می‌کنند.


یک روایت از امام صادق (ع)  می‌فرماید که همانا الله این امر را در سال ۷۰ تقدیر کرده بود. ایشان با ذکر عین روایت ادامه می‌دهند که  خدای متعال این امر، یعنی این امر امامت را، امامت به معنای واقعی را، در تقدیر خویش برای سال ۷۰هجری گذاشته بود. ببینید وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام  صلح کردند با معاویه، یک عده‌ای می‌آمدند، گله و اعتراض می‌کردند. حضرت می‌فرمود این تا وقتی است، این  موقت است... این تسلط کفر و نفاق بنا نیست دائمی باشد، در تقدیر الهی این موقت است،  تا کی؟ تا سال ۷۰ ... حضرت سپس می‌فرماید حادثه کربلا، بی اعتنایی مردم به مبانی دینی، این اعراض آن‌ها اثرش این بود که این تقدیر الهی  عقب افتاد تا سال ۱۴۰.  


طبق خبر امام صادق قرار بود سال ۱۴۰ هجری قمری یعنی زمان امام صادق (ع) قدرت به ایشان منتقل شود. آقا می‌فر مایند این را شیعه می‌دانستند؛ و از زراره نقل می‌آورد که می‌گفت من دارم جعفر (ع) را می‌بینم که بر منبر حکمرانی خواهد نشست و باز  ماجرای دیگری را نقل می‌کنند که گویای یقین تغییر بزرگ و نزدیکی حکمرانی امام قائم محمدبن جعقر ع لست؛ و اداره حکومت اسلام و امور حکمرانی  به دست با کفایت امام معصوم ع خواهد افتاد؛ و امام بدنبال بیان آن که قراربود در سال ۱۴۰ این اتفاق بیافتد می‌فر ماید شما افشا کردید و خدا عقب انداخت.


یعنی زمانی نا پایداری و دست شستن از حمایت امام معصوم و پراکنده شدن از گرد او  سبب غضب الهی شد.

خودشان امام مجتبی را تنها نهادند و وادار و ناگزیر به ترک مخاصمه کردند و خودشان معترض به صلح شدند و تنها ترش گذاشتند! پس از شهادت امام  حسن مجتبی ع  همین رفتار را با امام حسین علیه السلام سر گرفتند و تنهایش نهادند   در نتیجه  تقدیر سال ۷۰ تغییر کرد؛ و باز سال  ۱۴۰ هم که از رازش امام صادق خبر داده بود. صبر نکردند و سرّ را فاش و دشمن را آگاه کردند. در حقیقت در خواست مدام قیام از امام صادق  و دهن به دهن کردنش هم نشان بقبن بف  نزدیکی حککمت معصوم بود و هم عدم صبر و ناپایداری و عجله  که نشان فقدان شیعه پایدار ولو به اندازه یک گله گوسفند بود، و عدم صبر و پایداری، تقدیر و نعمت خلافت امام برحق را تغییر داد   عذاب قرن‌ها در رنج زییتن  را نصیب مردم ناپایدار  و ما کرد. امرور هم‌در ارتباط باوحکمرانی پیرو امام معصوم و عالم ربانی، همین قاعده عمل می‌کند. بی اعتمادی و شتابزدگی و بی صبدی و نا پایداری بر حق، تباهی ببار می‌آورد. عده‌ای از خدا می‌خواهند از سرّ جمهوری اسلامی راحت شوند و آمریکا بیاید تا حرفشان به قیمت نابودی و عذاب همگانی اثبات شود. اما صد بار قویتر حقانیت انقلاب اسلامی را اثبات و آن را نابود نشدنی می‌کند؛ و سخن گهر بار، ولی فقیه واجد همین نور حقیفت است.

آن چه در این سخن درخشان و حکمت آموز امام خامنه‌ای نهان است، تغییر ماهوی ادراک رویداد‌های حکمرانی در نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و باور به  مقدرات الهی و توجه دادن به آن است که سراپا با الگو و پارادایم حکمرانی مدرند تفاوت و بلکه تضاد  دارد و بیان تاثیر مدام عالم غیب در تحولات عالم شهاده در عرصه حکمرانی و عذاب عدم پایداری بر ولایت فقیه است که در عصر غیبت جانشین امام برحق عج می‌شوند تا فرامین دوران انتظار را عملی سازند. تئوری‌های مدرن قدرت و حکومت نسبت به این مفاهیم کور است.

 آیا این حکمت عظیم که مرز دو فهم از حکمرانی و تقدیر رخداد‌های جوامع را معین می‌کند خاص زمان گذشته بوده و مقدراتی در زندگی اجتماعی امروز وجود ندارد که برخورد سرکشانه و علط امت و تحلیل کور و کر بزرگان دنیا گرا و مدرن، ممکن است همان تغییر منفی و عذاب را قسمت مسلمانان سست عهد کند؟  آیا امام  همیشه حی نیست؟ و آیا هر عصر امام زمان حی ویژه امامت آن عصر را ندارد؟ آیا بقیه الله الاعظم و تنهامعصوم از معصومان چهارده گانه و امامان دوارده گانه  که  امام زمان عج در عصر ما ست از همه حقایق  و‌مقدرات باخبر نیستند؟ آیا همین حالا عالمان ربانی و افراد مخلص از ایشان، (مثل زراره) اسرار و مقدرات الهی  را دریافت نمی‌کنند  که ایشان از آن تقدیر الهی  باخبرند و  کار‌ها و کارنامه‌هایی وجود دارد که ایشان  امضا می‌کنند؟ آیا در حالی که ما در حجاب غیبت قرار داریم کسی در میان ما نیست که امام زمان (ع) پرده از چشمش برداشته باشد و بداند امت بشرط تبعیت از هدایت حاکم الهی و جانشین خلیفه الهی در عصر غیبت، خداوند منان  مقدرات بزرگی برای پیروزی رقم زده است و اگر مردم عهد شکنی کنند و استقامت نورزند    آن موهبت‌ها و نعمت‌ها تغییر می‌کند؟  


پس راز سخن رهبری را دریابیم و دچار وساوس شیاطین و ناپایداری و بی صبری و تردید و بی اعتمادی به، ولی فقبه و در اصل به امام زمان  عج و وعده الهی نشویم و بدانیم استقامت بر حق نتایج حتمی موعود دارد. سخنان روز پنجشنبه رهبری را در همه مدارس و دانشگاه‌ها و حوزه‌ها در معرض گفتگوی آزاد بگذارید و حکمت بزرگ آن را مایه تربیت و پیروزی قرار دهبم.


این سخن متضمن یک شناخت نو و الهی از تئوری قدرت در اسلام و جاری شدن مشیت و مقدرات غیب در عالم شهاده در قلمرو تئوری و عمل  حکمرانی اسلامی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
۲۵ سال با «جام‌جم»

گفت‌وگو با دکتر مراد عنادی، مدیرعامل موسسه«جام‌جم» در آستانه بیست و ششمین سالگرد انتشار این روزنامه

۲۵ سال با «جام‌جم»

نیازمندی ها