«جام‌جم» اشتراکات ایران و قزاقستان و ظرفیت‌های هدر رفته فرهنگی را بررسی می‌کند

احیای مشاهیر و قصه‌های کهن

ایران فرهنگی در بستر اشتراکات تاریخی

توانایی‌های نظامی و سیاسی فرمانروایان ایران از دوره باستان تا بعد از اسلام، همواره نقش بسزایی در حفظ یا افزایش حدود و ثغور سرزمین ایران داشت. ایران هرچند در دوره هخامنشیان، پهناورترین وسعت جغرافیایی خود را داشت اما هسته مرکزی آن، در شمال به کوه‌های قفقاز و شهر دربند، در جنوب به سواحل جنوبی خلیج‌فارس، در شرق به رود آمویه (جیحون) و دریاچه آرالِ کنونی و در غرب به رود فرات محدود می‌شد.
توانایی‌های نظامی و سیاسی فرمانروایان ایران از دوره باستان تا بعد از اسلام، همواره نقش بسزایی در حفظ یا افزایش حدود و ثغور سرزمین ایران داشت. ایران هرچند در دوره هخامنشیان، پهناورترین وسعت جغرافیایی خود را داشت اما هسته مرکزی آن، در شمال به کوه‌های قفقاز و شهر دربند، در جنوب به سواحل جنوبی خلیج‌فارس، در شرق به رود آمویه (جیحون) و دریاچه آرالِ کنونی و در غرب به رود فرات محدود می‌شد.
کد خبر: ۱۴۸۹۳۲۸
نویسنده  سیدعباس دانشگر - دانش‌آموخته دکتری ارتباطات
 
ریچارد فرای، ایران بزرگ را شامل بخش بزرگی از قفقاز، عراق، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی می‌دانست که از طریق نفوذ فرهنگی تا چین و غرب هند گسترش می‌یافت. وی می‌نویسد: «ایران شامل تمام مردمان و سرزمین‌هایی است که در آنها زبان‌های ایرانی به کار می‌رود و شامل تمام بخش‌هایی است که فرهنگ ایرانی در آن رواج داشته است».
پاتریک کلاسن هم درخصوص نفوذ فرهنگی ایران می‌گوید: «ایران بزرگ پس از یک جغرافیای سیاسی که در ابتدا شکل گرفت، بیشتر به یک ابر کشور فرهنگی تبدیل شد».
این ابرکشور فرهنگی به تعبیر کلاسن، به مجموعه‌ای از باورها و رفتارهایی آراسته بود که عمدتا بر ابعادی ناب از دستاوردهای زندگی اجتماعی بشر، نظیر، زبان، فکر، هنر، آداب و رسوم و هنجارهایی تاکید داشت که امروزه از آن با نام «فرهنگ اصیل ایرانی» یاد می‌شود.«ایران فرهنگی» مورد اشاره، یعنی جغرافیای پهناوری که مردمانش با «زبان فارسی» مانوس بودند، تاریخ مشترک داشته و رسوم، آیین، سنن و ارزش‌های مشترک فراوان خود را با افتخار، پاس می‌داشتند. آنچه این گستره عظیم و مردمان آن را به هم پیوند می‌داد، اساطیر، حماسه‌ها و حماسه‌سرایی‌ها، شاعرانه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، حکایات، لالایی‌های مادران، سوگنامه‌ها و تمامی آداب و سننی بود که از نسلی به نسل دیگر منتقل، پررنگ و ماندگار شد و درهمه اعصار، ایران و ایرانی را بر تارک فرهنگ جهان نشاند.زمانی که معاهده «سایکس پیکو» سرزمین‌های وسیع اسلامی را پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، به بریتانیا و فرانسه هدیه کرد،همه مرزهادرهم ریخت. نظم ژئوپلیتیک جدید، ملاحظات فرهنگی، زبانی، جغرافیایی و ... را حسب خواسته‌های سیاسی - اقتصادی استعمارگران تنظیم کرد تا یکپارچگی و پیوستگی مجدد کشورها، ممکن نشود. استعمارگران همان‌گونه که امپراتوری عثمانی را نابود کردند، بسیار تلاش کردند تا اندیشه تجدید مجد و شکوه ایران بزرگ را نیز به محاق بسپارند.غرب در ۲۰۰ سال اخیر با ترسیم جغرافیای سیاسی خاورمیانه، هرچند توانست حدود و ثغور جغرافیای خاکی ملت‌ها را تثبیت کند اما هرگز نتوانست فرهنگ، زبان و سایر میراث‌های برجای مانده از جغرافیای فرهنگی در بخش‌های منفک شده از ایران بزرگ را به نابودی بکشاند. مرزهای ایران فرهنگی، فرهنگ، ادبیات، ابیات و مصراع‌های زبان فارسی است از رودکی تا ابن‌سینا، از فخر رازی تا خواجه‌نصیر، ازشیخ مفیدتا ....، همه متعلق به ایران فرهنگی هستند. هرکه زبان حافظ، سعدی، رودکی، فردوسی و مولوی را بفهمد، از تبار و خانواده «ایران فرهنگی» است، چه افغانستانی‌ها که زبان فارسی در بین‌شان رایج است، چه پاکستانی‌های عزیز که سرود ملی‌شان به زبان فارسی است و زبان رسمی آنان (اردو)، بهره‌مند از کلمات زیبای فارسی است، چه شمال‌شرق چین و استان خویی آن که فرهنگ، آداب و رسوم ایرانی و زبان فارسی در آن گسترش دارد و حتی نمازشان را هم به فارسی می‌خوانند، چه جمهوری اوستیا در جنوب روسیه که اساسا ایرانی‌تبار هستند. چه مردمان کرواسی که خود را نه اسلاو، که ایرانی‌تبار می‌دانند، چه مجارستان که محله‌ها و مهاجران ایرانی‌تبار دارد و دو روستایش یزدی‌الاصل هستند و چه در خوقند، خیوه، تاشکند و بخارا، که بسیاری از آثار ملی و کتیبه‌های‌شان به زبان فارسی است و ...
امروزه اهمیت ایران فرهنگی و ضرورت صیانت از آن، دیگر بر کسی پوشیده نیست. در جهان امروز که هویت، قدرت و امنیت کشورها را به عناصر معنایی از جنس زبان و فرهنگ، تاریخ، خاطرات، هنجارها و ارزش‌های مشترک گره می‌زنند، ایده‌ همگرایی در مرزهای پهناور ایران فرهنگی یک ضرورت انکارناپذیر است و تاکیدی است برمحوریت و مرکزیت کشوری که هنوز و پس از گذشت سالیانی دراز، مردمانی چه در همسایگی و چه در اقصی‌نقاط عالم، احساس قرابت و همبستگی تاریخی با آن را دارند و به آن عشق می‌ورزند.کشورهای یک حوزه تمدنی، می‌توانند با پیوندهای عمیق فرهنگی خود، بسترهای همگرایی به سمت دستیابی به اهداف مشترک را فراهم آورند. امروزه این نوع جدید از منبع قدرت که برگرفته از هویت و اشتراکات تمدنی است می‌تواند زمینه‌ساز تامین منافع ملی در تمامی عرصه‌ها گردد.آگاهی داشتن به ضرورت رابطه فرهنگی با کشورهای حوزه ایران فرهنگی، اهمیت دادن به میراث فرهنگی ایرانی در کشورها و شهرهایی که قرن‌ها بخشی از امپراطوری ایران بزرگ بوده‌اند، حضور فعالانه در عرصه مرمت و نگهداری از آثار تاریخی ایران در این سرزمین‌ها، حمایت از اتحادیه‌های گوناگون مرتبط نظیر «اتحادیه کشورهای فارسی‌زبان»، افزایش کرسی‌های زبان و ادبیات فارسی، تربیت نیروی انسانی متخصص در زمینه‌های ایران‌شناسی، تاریخ و باستان‌شناسی ایران، گسترش ارتباطات چند زمینه‌ای با فارسی زبانان همسایه وهم فرهنگی‌های سایر سرزمین‌ها، پیوندبخشی شخصیت‌های ادبی و فرهنگی سرزمین‌های بهره‌مند از فرهنگ ایرانی، جذب دانشجو و ...، ازجمله اقدامات حداقلی است که  ایران فرهنگی بدان نیاز دارد.رویکرد ایران فرهنگی، بهره‌گیری نرم‌افزارانه از پیشینه و مواریث بسیار ارزشمند و بی‌مانند ایران تاریخی است. امروزه در سایه ارتباطات نوین جهانی، متفکران و سیاستمدران، «اشتراکات تمدنی» را از محورهای بنیادین در دیپلماسی‌های جدید می‌دانند. به خدمت گرفتن این اشتراکات به شرط استفاده بهینه از آنها، بر نگرش جوامع هدف تأثیرات بسزایی داشته و می‌تواند سیاست خارجی فعالانه‌ای را برای کشور به ارمغان بیاورد و زمینه‌ساز گسترش قابل توجه همکاری‌های چندبُعدی گردد. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
دم زندگی با کرمانی‌ها جان گرفت

امین شجاعی، کارگردان و تهیه‌کننده مینی‌سریال «دم زندگی» در گفت‌وگو با «جام‌جم» از شیرینی‌های تولید اثر تلویزیونی در فضای کرمان گفت

دم زندگی با کرمانی‌ها جان گرفت

نیازمندی ها