استاد دانشگاه تهران مطرح کرد: 

فشارهای آمریکا هرگز به سرنگونی دولت ونزوئلا نمی انجامد

الهه نوری غلامی زاده، گفت: احتمال جنگ بین ونزوئلا و گویان زمانی تشدید می شود که مداخلات کشورهای دیگر مطرح باشد.
کد خبر: ۱۴۷۱۷۴۰
فشارهای آمریکا هرگز به سرنگونی دولت ونزوئلا نمی انجامد
به گزارش جام‌جم آنلاین، ونزوئلا از جهات مختلف مانند مقاومت در برابر تحریم‌های غرب، عضویت در اوپک، ذخائر نفتی و ... برای کشورمان دارای اهمیت است و در عین حال روابط ایران و ونزوئلا در چند دهه اخیر فراز و فرود‌هایی داشته است. بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری این کشور، بار دیگر فشار‌های غرب و ناآرامی‌های اجتماعی در کاراکاس شروع شد؛ از این رو، برای آگاهی از اینکه ونزوئلا در آینده چه شرایطی خواهد داشت و فشار‌های آمریکا برای چیست و به کجا منجر می‌شود با الهه نوری غلامی زاده، استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکای لاتین گفت و گویی داشتیم که خلاصه آن را با هم می‌خوانیم.
 
وضعیت ونزوئلا بعد از انتخابات اخیر  را چگونه می‌بینید؟
شکاف سیاسی میان طرفداران متعصب ایالات متحده از یک سو و افرادی که حامی انقلاب بولیواری هستند از سوی دیگر در ونزوئلا دیده می‌شود.  
شرایط بعد از انتخابات اخیر نشان داد که حزب بولیواری و گرایش‌های حامی سیاست‌های سوسیالیستی و ضد امپریالیستی به رغم وجود چالش‌های گوناگون در قدرت هستند و ساختار‌های قانونی که این انتخابات را تایید کردند و اینکه نتیجه انتخابات توسط سازمان‌های دست نشانده غربی، انکار شد مهر تاییدی است بر تشدید شکاف‌های موجود، چرا که قدرت در اختیار حامیان انقلاب بولیواری است و از دیگر سو، مخالفت غرب با حزب بولیواری ادامه خواهد داشت.  
ونزوئلا را نباید فقط در بستر انتخابات اخیر دید بلکه برای آگاهی از علت چالش‌های سیاسی و اجتماعی آن لازم است شرایط کلی آن کشور را از منظر تاریخی و انقلابی بررسی کرد. انقلاب بولیواری را می‌توان به عنوان بازمانده انقلاب‌های دوره جنگ سرد، تلقی نمود؛ انقلابی که علیه نظامیان کودتاچی وابسته به غرب روی داد و زمانی که به ثمر رسید طبیعتا مورد رضایت و خوشایند ایالات متحده نبود. جامعه ونزوئلا از همان دوران به شدت دو قطبی شد و هر تحولی ممکن است به یک تنش جدید نیز منجر شود. علاوه بر اینکه ونزوئلا با تحریم‌های واشنگتن، کودتا‌های نافرجام به ویژه در سال ۲۰۰۱ و تنش‌های گوناگون در مدت یک دهه اخیر مواجه بوده است.  
 
منشا اختلافات در جامعه ونزوئلا دقیقا چیست؟
دسته بندی‌های سیاسی ونزوئلا بعد از انقلاب بولیواری به دو قسمت طرفداران و مخالفان ایالات متحده تقسیم شده و بحث‌های اقتصادی هم این شرایط را تشدید کرده است؛ زمانی که هوگو چاوز در ونزوئلا قدرت را به دست گرفت، موچ چپ در اوج قدرت بود و در کشور‌های دیگر آمریکای لاتین مانند برزیل، اکوادور، نیکاراگوئه، آرژانتین و ... هم رهبران چپگرا به قدرت رسیدند و قیمت نفت هم به بالاترین حد قرار داشت که این مسائل باعث شده بود که اقشار مختلف با سیاست‌های سوسیالیستی هوگو چاوز همراهی کنند، اما زمانی که نیکلاس مادورو، به قدرت رسید این اقبال را نداشت، برعکس با تحریم‌های ایالات متحده و بی ثباتی بازار نفت (به عنوان مهمترین منبع درآمد ونزوئلا) مواجه شد.
 
به تنش غرب با ونزوئلا اشاره کردید، اما مشکل اصلی واشنگتن با دولت آن کشور چیست و چرا سال‌ها تلاش می‌کند در کاراکاس مداخله کند؟
ونزوئلا هم مانند سایر کشور‌های منطقه آمریکای لاتین با ورود کریستف کلمب، وارد روند استعمار شده سپس در دوران مبارزات استقلال طلبانه در نیمه اول قرن نوزدهم بخشی از کنفدراسیونی می‌شود که شامل ونزوئلا، کلمبیا و پاناما بود، اما با تشکیل دولت – ملت‌های منطقه شرایط برای مداخله ایالات متحده فراهم می‌شود که چشم طمع به منابع ونزوئلا داشته است؛ بنابراین مداخلات واشنگتن در آمریکای لاتین از سالیان دور وجود داشته و شامل حمله‌های نظامی به کشور‌های آمریکای مرکزی، روی کار آوردن دیکتاتور‌های دست نشانده و کودتا‌های نظامی می‌شود. زمانی که دولت انقلابی چاوز درسال ۱۹۹۹ در ونزوئلا روی کار آمد، طبعا خوشایند قدرت‌های غربی به ویژه ایالات متحده نبود.
البته این چالش فقط به مسائل سیاسی محدود نیست بلکه موقعیت جغرافیایی ژئواستراتژیک و ذخائر بزرگ نفتی ونزوئلا هم ارزش بالایی دارد. در نتیجه زمانی که این کشور مخالفت با امپریالیسم را شروع کرد فشار ایالات متحده بر کاراکاس نیز تشدید شد.  
از آنجا که ونزوئلا سال‌ها تحت استعمار بوده فاقد اقتصاد قوی است و آمریکا هم از همین نقطه ضعف آن استفاده می‌کند تا دولت ضد امپریالیستی کاراکاس را به سمت انحلال ببرد.  
البته این وضعیت مختص ونزوئلا نیست بلکه ایالات متحده از نیمه قرن بیستم تا قرن حاضر از کودتا‌های خونین در آمریکای لاتین بهره برد و در دو دهه اخیر تلاش کرد دولت‌های مخالف خود را از درون کشور‌ها ساقط کند. ایجاد جامعه دو قطبی در ونزوئلا بخشی از همین سیاست واشنگتن است که با هدف بازگردادن ساختار سیاسی کاراکس به سود ایالات متحده دنبال می‌شود.  
 
آیا غرب می‌تواند دولت مادورو، را ساقط کند؟
فشار‌های آمریکا در حال حاضر منجر به سرنگونی دولت نیکلاس مادورو، نمی‌شود. بستر سیاسی و اجتماعی ونزوئلا سالهاست که دو قطبی شده و افرادی مانند گوایدو، گونزالس و... در آن کشور زیاد بودند که برای منافع غرب تلاش کردند و البته به نتیجه هم نرسیدند.  
نباید فراموش کرد که در حال حاضر خود ایالات متحده با مسائل داخلی زیادی مواجه است همچنین در عرصه بین الملل هم با زوال قدرت رو به رو شده، اما آینده دولت کاراکاس به این هم منوط است که شرایط جهانی به چه سمت و سویی حرکت کند.  
مضاف براینکه فرهنگ ضد امپریالیستی واکنشی به سال‌ها استثمار و استعماری است که بر مردم آمریکای لاتین تحمیل شده پس این ایدئولوژی بر اثر فشار واشنگتن نابود نخواهد شد. به بیان دیگر هر چه فشار غرب تشدید شود ممکن است به کشور‌ها آسیب بزند، اما نمیتواند ایدئولوژی ضد استعماری را در آمریکای لاتین حذف کند.  
 
خبر‌هایی منتشر شده بود که به خاطر تحریم نفتی روسیه، آمریکا مجبور شد تحریم‌های ونزوئلا را لغو کند تا اروپا بتواند از آن کشور نفت بخرد، آیا این خبر‌ها درست است و اقتصاد آن کشور چه شرایطی دارد؟
ونزوئلا از سالیان گذشته به خاطر شرایطی مانند تحریم‌های ایالات متحده، مرگ چاوز، بی ثباتی بازار نفت و مساله مهاجرت به نوعی فقر فزاینده گرفتار است. تحریم‌های امریکا هم لغو نشدند بلکه فقط شامل تعلیق‌هایی شدند چرا که بیشتر آن تحریم‌ها تا سال ۲۰۲۳ به پایان رسیدند، اما رئیس جمهور آمریکا می‌تواند آن تحریم‌ها را دوباره تمدید کند پس لغو نشدند.  
البته دولت مادورو، تلاش کرده ثبات سیاسی را به کشور بازگرداند که همین مساله موجب بازگشت آرامش در اقتصاد آن کشور شده است. در مسائل تجاری هم کاراکاس به دنبال رابطه با روسیه، چین و ایران به عنوان جایگزین‌های غرب بوده است.  
 
روابط ونزوئلا و همسایه شرقی اش گویان، بحرانی است به نظر شما علت آن چیست و آیا به جنگ می‌انجامد؟
احتمال جنگ بین ونزوئلا و گویان زمانی تشدید می‌شود که پای مداخلات کشور‌های دیگر مطرح باشد. ریشه این اختلاف به توافق سال ۱۸۹۹ معروف به معاهده پاریس سپس توافق ۱۹۶۶ بازمی گردد. یعنی پیش از استقلال گویان از انگلیس که قرارداد قبلی درباره منابع آبی را زیر سوال برده است، اما در حال حاضر کشف منابع نفتی در در گویان سال ۲۰۱۸ موضوع اصلی است. پس موضوع بیش از آنکه تنش میان دو کشور باشد به فشار غرب علیه کاراکاس و نیز مداخلات قدرت‌های غربی مربوط است. به هر حال هر تنشی میان دو کشور صلح را در منطقه تهدید می‌کند.  
ونزوئلا بزرگترین منابع نفتی و گویان هم بزرگترین سرانه نفتی را دارند که در کنار موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی زمینه تنش در آن منطقه وجود دارد.
این نکته را هم باید افزود که گویان البته شرایط متفاوتی نسبت به دیگر کشور‌ها دارد زبان این کشور انگلیسی است و مدت‌ها مستعمره لندن بوده و اکنون هم ارتش ایالات متحده ۱۴ پایگاه نظامی و سیا ۱۲ پایگاه در گویان دارند.  
با این حال به علت مشغول بودن واشنگتن در جنگ‌های دیگر از جمله جنگ غزه و نیز زوال هژمونیک جهانی ایالات متحده و مشکلات داخلی، احتمال جنگ میان ونزوئلا و گویان کاهش یافته است.  
 
آیا دولت‌های چپ گرا توانستند یک بازار مشترک در امریکای لاتین که آرزوی چاوز بود ایجاد کنند؟
فرایند‌های همگرایی در آمریکای لاتین به صورت کلی با چالش‌هایی مواجه است. حتی قرار بود یک معاهده تجاری میان همه کشور‌های آن منطقه شکل گیرد که در سال ۲۰۰۵ متوقف شد، اما گروه آلبا نمونه بارز تلاش آن‌ها برای داشتن یک بازار مشترک میان کشور‌های منطقه است.
این طرح بیشتر برای پیشبرد منافع سیاسی دولت‌های چپگرا کارایی داشته، اما به این علت که بهره وری کافی ندارند چندان موفق نبوده اند مثلا قادر به تعریف پول مشترک، تعرفه مشترک و ... نیستند و در حد نماد همگرایی باقی مانده است که همین نماد هم با وجود چالش‌های موجود به نوعی یک موفقیت است.
 
روابط تهران – کاراکاس را به صورت کلی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
رابطه ایران با ونزوئلا از زمان صفر در دولت هفتم شروع شد و در دولت‌های نهم و دهم به اوج رسید و سپس در دولت یازدهم و دوازدهم به شدت کاهش یافت و در دولت شهید رئیسی چشم انداز بزرگ اقتصادی و قرارداد‌های چند ساله و زنجیره تولید و مسیر ترانزیت تعریف شد. در حال حاضر روابط با ونزوئلا خوب است و آن کشور به قطب روابط ایران با آمریکای لاتین نیز تبدیل شده است.
اینکه از همکاری سیاسی به مناسبات اقتصادی هم وارد شویم خوب است، اما باید روابط اقتصادی به نحوی تعریف شود که کمتر تحت تاثیر تنش‌های سیاسی باشد. امیدوارم بنیان‌ها و پایگاه‌های نهادسازی روابط با آن کشور به شکلی بنا شود که تحولات سیاسی نتواند رابطه خوبی که دو کشور دارند را تخریب کند چرا که تهران و کاراکاس هزینه‌های بسیاری برای ساخت این مناسبات پرداختند.
به بیان دیگر رابطه ایران با امریکای لاتین نباید فقط به کشور‌های همسو محدود باشد بلکه لازم است با همه کشور‌های آن منطقه رابطه خوبی داشته باشیم. برای نمونه روابط ایران با برزیل یک رابطه پایدار است و هر حزبی در برزیل در قدرت باشد بازهم روابط تجاری با برازیلیا همچنان برقرار است. روابط با ونزوئلا هم باید چنین باشد.
تشکر از وقتی که به رسانه ما اختصاص دادید.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها