دادگاه خانواده پایان ۲بار ازدواج عاشقانه

زوج جوانی که پس از گذشت دو سال از زندگی مشترک‌، کارشان به طلاق کشیده بود بار دیگر با هم ازدواج کردند. آنها از آنجا که به‌شدت به هم علاقه‌مند بودند تنها یک‌سال بیشتر بدون هم دوام نیاوردند. این زوج بار دیگر پای سفره عقد نشستند و زندگی خود را آغاز کردند؛ اما کار آنها برای بار دوم به دادگاه خانواده کشیده شد.
کد خبر: ۱۴۵۸۹۱۲
نویسنده سیما فراهانی - تپش
 
مرد جوان زمانی که در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: آقای قاضی، من و رزیتا نمی‌توانیم در کنار هم زندگی کنیم. ما هیچ تفاهمی با هم نداریم. ازهمان اول هم نباید با هم ارتباطی برقرار می‌کردیم. وقتی به خواستگاری‌اش رفتم دو برادر و مادر رزیتا کلی سنگ جلوی پایم گذاشتند. آن‌قدر شرط و شروط تعیین کردند که مجبور شدم برای عمل به آن همه شرط و شروط سه سال تمام بعد از عقد، جشن عروسی را برگزار نکنم. خانه، حقوق، کار، هدیه و خیلی چیزهای دیگر را باید را تهیه و بعد در کنار همسرم زندگی را آغاز می‌کردم. از طرف دیگر خانواده من مرتب با رزیتا و خانواده‌اش درگیر بودند. سه سال تمام مرتب با خانواده‌های‌مان جنگیدیم تا این‌که در نهایت جشن عروسی‌مان برگزار شد، اما بعد از عروسی حالا این رزیتا بود که هر روز به بهانه‌ای دعوا به‌راه‌می‌انداخت. ظرف می‌شکست و جیغ و داد و فریاد می‌کرد؛ اما از آنجا که دوستش داشتم قهر و دعواهای ما بیشتر از چند ساعت طول نمی‌کشید، ولی بازهم دعوا شروع می‌شد. کشمکش‌های ما آن‌قدر زیاد شد که پای خانواده‌ها وسط کشیده شد. بعد از آن با فشارهای خانواده‌های‌مان به دادگاه خانواده رفتیم و از هم جدا شدیم. یک‌سال از هم جدا بودیم اما چون عاشق بودیم نتوانستیم دوام بیاوریم. بازهم با هم آشتی کردیم و این‌بار هم با مخالفت‌های سرسخت اطرافیان دوباره ازدواج کردیم. ۱۵ماه است که از دومین ازدواج‌مان می‌گذرد ولی هیچ چیزی درزندگی ما تغییر نکرده است. رزیتا همان زن سرکش و لجباز است که زندگی رابه میدان جنگ تبدیل کرده است. برای همین خسته شدم. بازهم می‌خواهم از همسرم جدا شوم ولی این بار برای همیشه؛ دیگر نمی‌خواهم او را در کنار خودم ببینم. 
در ادامه زن جوان نیز به قاضی گفت: هومن فقط ازمن بدگویی می‌کند. انگاررفتارهای خودش رابه یاد نمی‌آورد. توهین‌هایش، سرکوفت‌هایی که همیشه درموردخانواده‌ام به من می‌زد،هربار دعوای‌مان می‌شود پای خانواده مراوسط می‌کشد وبه مادرم و برادرهایم توهین می‌کند،همیشه حرف حرف خودش است وبا این‌که ادعا می‌کند عاشقم است ولی یک‌بار هم نشده به حرف ونظر من اهمیتی بدهد. من هم از زندگی و دعوا با این مرد لجباز خسته شدم و این‌بار می‌خواهم برای همیشه از او جدا شوم. دیگر هم دلتنگش نخواهم شد. در پایان قاضی تلاش کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند، اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه ماند و درنهایت حکم طلاق برای بار دوم برای این زوج صادر شد. 

​​​​​​​نظر مشاور

گاهی اوقات برای تلاش دیر می‌شود
سارا شقاقی، روان‌شناس دراین خصوص می‌گوید:گاهی اوقات یک زندگی مشترک هرچقدرهم عاشقانه آغازشود،ادامه آن امکان‌پذیر نیست. گاهی وقت‌ها زن و شوهر دیگر نمی‌توانند زیر یک سقف زندگی کنند و هرچقدر هم برای حل اختلافات‌شان تلاش کنند بازهم بی‌فایده خواهد بود. در این زندگی‌ها زن و مرد به اندازه کافی از هم فاصله گرفته و به مرور زمان احساس نزدیکی و شریک‌بودن را از خود دور کرده‌اند. آنها دیگر مسئولیتی در زندگی مشترک خود احساس نمی‌کنند و هر لحظه که می‌گذرد از هم دورتر می‌شوند. معمولا ازدواج، پیمان و تعهد بین زن و شوهر است و این ازدواج است که زن و مرد را متعهد می‌سازد تا آخر عمر به هم وفادار بمانند. زوج‌ها باید این را بدانند که پس از آغاز زندگی مشترک، درغم وشادی‌های زندگی، شریک یکدیگر هستند؛ اما بعضی از مردان یا زنان به این تعهد پایدار نمی‌مانند و پس از مدتی از جاده درستی منحرف می‌شوند. خیانت تنها این نیست که مرد یا زن شریک دیگری را برای خود انتخاب کنند. وقتی آنها به تعهدات خود عمل نکنند و شریک زندگی خود را برنجانند، خودش یک نوع خیانت محسوب می‌شود. وقتی زن یا مرد در زندگی مشترک به قول‌های خود وفادار نمانند و بدون دلیل منطقی ازهمسر خود دور شوند، به منزله این است که خیانت کرده‌اند. بنابراین زنان و مردان باید این را بدانند که اگر اختلافات یا مشکلات خود را در زندگی از همان ابتدا حل نکنند، ممکن است هیچ‌گاه نتوانند به مرور زمان از پس حل آن بربیایند. بعدازآن دیگرراهی برای تلاش نمی‌ماند و زن یا مرد هرچقدر هم بخواهند با چنگ و دندان زندگی خود را حفظ کنند باز به بن‌بست می‌رسند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها