عصرهای آبان تازهترین اثر و بهگزینی از غزلهای تازه و برخی غزلهای چاپ شده اوست که در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شده است. اولین نکته جالب توجه، طراحی جلد کتاب است. طرح جلدهای جدید شهرستان ادب در عین زیبایی و سادگی، فرم یکسانی یافتهاند. این فرم کلی باعث شده که از تشخص و استقلال ظاهری کتابها بکاهد و القا کند که با کتاب جدیدی مواجه نیستیم. البته این فرم کلی طرح جلدها میتواند در آینده - به شرط کیفیت آثار- یک پیشینه ذهنی خوب برای مخاطب بسازد.
یعقوبی را میتوان از دسته شاعران دانشگاهی به حساب آورد؛ شعرهای سالم و آرام. البته شعر او دارای فرازهای تاحدی جنونمند است که عرف این طایفه از شاعران نیست؛ مانند غزل پای عشق است در میان.
مهمترین و پربسامدترین مسأله در تاریخ اندیشه ایرانی و اسلامی، مسأله وجود است؛ بودن یا نبودن. نمونههاییچون بیت زیر نشان میدهد یعقوبی در اندیشه راههایی تازه رفته است و حرفهایی متمایز دارد:
بیهوده مرا عمر گذشت، ای دل غافل!
با دغدغه اینکه چرا هست، چرا نیست(غزل خاطرهها)
یعقوبی برخلاف همنسلانش چندان به وزنهای بلند علاقه ندارد. عصرهای آبان سه غزل - عصرهای آبانم، پای عشق است در میان، آواز بیصدا- وزن نسبتا بلند دارد که هر سه درواقع فاعلاتن مفاعلن فعلن در حالت دوریاند. از این رو میتوان ادعا کرد از نظر وزنی، بلند نیستند. این شاهدی است بر اینکه یعقوبی اهل گزافه و زیادهگویی نیست و ساده و کوتاه حرف میزند.
چون ماجرای عشق
مروری نقادانه میکنیم بر چند شعر این مجموعه؛
آغوش تو آمیزهای از خشم و لبخند است
چون ماجرای عشق، جانکاه و خوشایند است
(غزل حیرانی)
اختیار شاعری در واژه تو و اشباع مصوت «اُ »در مصرع اول از نظر عروض سنتی درست مینماید لیکن وقوع آن در مطلع اولین بیت اولین غزل کتاب جدا از بدخوانی، ناپسندی و نمود بیشتری یافته است.
یعقوبی گاه «ی» تخاطب را با دیگر گونههای «ی» مثل مصدری و نسبت و وحدت و نکره قافیه کرده است مثل غزل مسافر غمگین اما در برخی غزلها مثل غزل مسافر و مهمان تو به این قاعده قدمایی وفادار بوده است. یعقوبی در عین آگاهی و دانش، گاه خواسته از اصول و ضوابط سنتی پا فراتر بگذارد و این در مثل غزل انتخاب خوب از آب درآمده است.
آن سو هنوز، غرق خودت ایستادهای
دل را به دست موج نگاهش ندادهای
...
باید زدود سایه تردید را ز خویش
بهبه، چه انتخابی و عزم و ارادهای!
در همه ابیات بهجز بیت سوم، در قافیه از «ی» تخاطب استفاده شده است، اما با توجه به مضمون بیت سوم و تغییر واقعی آهنگ کلام در چنین مواردی برای انتقال حس شگفتی انتخاب درستی است.
قافیهها در غزل «نیستان قدیم»، جز بیت آخر همه اسمیاند اما در بیت آخر به قافیه فعلی میرسیم، هرچند قدری از قدر موسیقی غزل کاسته و پیش پای خواننده دستانداز کاشته، قافیه «میرسیم» دیر میرسد و گویی کش پیدا میکند. با توجه به معنای بیت انتخاب بجایی بوده و رسیدن هرچند خیلی دیر را با موسیقی تداعی میکند.
با منی، افسوس! دور افتادهام از خویشتن
ما به هم، هرچند خیلی دیر اما میرسیم
جدا از ایهام تناسب «وقف» و «روان» در بیت زیر از غزل سفر عشق:
بگذار تماشا کنم آن سرو روان را
در وصف نگاه تو کنم وقف، زبان را
هنگام خواندن کلمه «وقف»، لازم است وقف کوتاهی کنیم که ساخت معنا در صورت است.
یعقوبی دقت نسبتا خوبی در انتخاب قافیه دارد.
این روزها چقدر به او فکر میکنی
از های و هو رهیده، به هو فکر میکنی (هوای دوست)
قافیه کردن «او» و «هو» در کنار «های و هو» و واجآرایی خوش نشسته است اما گاه هم حواسش به تناسب و تبادر کلمات در کنار هم نبوده است.
یادش عبور عطر نماز است در وجود
شرمندهای بدون وضو فکر میکنی
در این بیت:
مثل دریا به آسمان بنگر
بیقراری کن و شکیبا باش (تنها باش)
موسیقی بیت نیز ــ وزن ساده فاعلاتن مفاعلن فعلن و فرود «ی» بیقراری و فراز «الفِ» شکیبا ــ در عین یادآور آرامش و تموج توام دریاست.
اما در بیتی مثل بیت:
دنیای من چون کافهای در کنج خاموشی
من چای تلخی هستم و آغوش تو قند است (حیرانی)
گذشته از اینکه چای است که برای قند آغوش میگشاید، این قند است که در چای حل میشود و تعبیر خوبی برای معشوق نیست. معشوقی در عاشق خود حل و محو و نابود میشود، درحالیکه توقع عکس این است.
ای بیکرانه! میرسد آیا به ساحلت
این قطرهای که گمشده در عمق ناکجا؟ (غزل گم کردهام تو را)
اینجا معشوق دریاست؛ منهای اینکه رسیدن به ساحل یعنی جدایی از معشوق، بیت بعدی از به ساحل رسیدن قطرهای حرف میزند که گمشده در عمق ناکجاست. این ناکجا ناسزایی است به دریا؛ عاشق چه جایگاهی بهتر میخواهد از گمشدن در محبوبش؟
اما شبیه این مضمون در بیت زیر بهخوبی سر و سامان یافته:
موج گیسوی تو آرامش ساحل دارد
این من گمشده در خاطرهها را دریاب (گمشده)
یا:
در دلم آشیانه ساختهاند، بچهگنجشکهای غمگینی
بیتو دنیا تبر به دست گرفت، میکند لحظهلحظه ویرانم
زیبایی کلمات و مضمون اندوهگین بیت که دلخواه بسیار کسان است مانع شده شاعر توجه کند بچهگنجشکها نمیتوانند آشیانه بسازند اما یکی از زیباترین و تازهترین مضامین یعقوبی بیت بعد همین غزل
«عصرهای آبان» است:
در مسیر رسیدنم اما، کاشکی سربهزیرتر بودی
قدری آرامتر قدم بردار، خطکشیهای این خیابانم
نمونه خوب غزل
زبان یعقوبی زبانی شستهرفته و معاصرانه است. زبان در شعر یعقوبی حالت طبیعی خود را دارد و تا حدی، خواست نیما یعنی آهنگ طبیعی کلام را حفظ کرده است. زبان او رنگوبوی زبان غزل دهه ۸۰ و البته از نوع فخیم و فرهیخته آن را دارد. همزمان با این، ردپایی از قدمای ادب فارسی چون مولانا را میتوان در غزلهای او ــ مانند گم کردهام تو را و نیستان قدیم ــ سراغ گرفت اما ایرادهای زبانی کوچکی نیز در زبان او مشاهده میشود مانند بهکاربردن واژه «بدونِ».
نامگذاری اشعار؛ برخی از شاعران آن را امکانی هنری میدانند یا دستکم دستگیرهای تا اشعارشان رها نباشد و اگر بحثی بود بتوان گفت فلان غزل از بهمان شاعر. برخی از شاعران نیز موافق نامگذاری نیستند و آن را باعث لورفتن مضمون شعر و کاهش التذاذ ادبی مخاطب میدانند. بههرروی با اینکه یعقوبی نظر گروه اول را پسندیده اما انتخابهایش برای اسامی غزلها تنها راهگشای ارجاع به آن اشعار است.
کتاب عصرهای آبان از نمونههای خوب غزل این روزهای بازار نشر است. زبان شستهرفته و مضامین درست و متناسب. البته همین خوببودن شاید عیب آن نیز باشد، چراکه تنها خوب است و لزوما مخاطبپسند نیست. عصرهای آبان شاهد دقیقی است بر این مطلب که خوب و کیفی بودن یک اثر شاید مایه ماندگاری شعر و شاعرش شود ولی لزوما موجب پسند و فروش نخواهد شد. منهای شرایط زمانه و نوع ذائقه بعضا بیپایه و گذران مردمان روزگار، تازگی و تمایز از اقران، نوع عرضه اثر، طرز سلوک اجتماعی سیاسی او و ... در موفقیت یک کتاب به هنگام چاپ مؤثر است. چاپ این کتاب توسط ناشر اذعان به خوبی آن و عرضه آن در شمارگان محدود یعنی ناشر نیز آن را پرفروش تشخیص نداده است.