سجاد شهریاری، کارگردان فیلم « ۵۲ هرتز»:

نسل‌ها گفتمانی باهم ندارند

فیلم «۵۲ هرتز» به کارگردانی سجاد شهریاری و تهیه‌کنندگی ابراهیم اصغری در ساختار غیرخطی که برای بیان حرف‌های خود برگزیده، تلاش دارد داستان تقابل و فاصله نسل‌های دهه‌های مختلف در ایران را که در شرایط متفاوتی اجتماعی شده‌اند، بیان کند.
کد خبر: ۱۴۴۸۴۴۸
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر
 
این فیلم مدتی است در گروه هنر و تجربه در حال اکران است و با وجود داستان پرکششی که دارد، کمتر بیننده‌ای از وجود آن اطلاع دارد. همین موضوع بهانه‌ای شد تا درباره این فیلم با سجاد شهریاری، کارگردان این فیلم که آن را در سال ۱۳۹۸ ساخته، گفت‌وگو کنیم که از نظر می‌گذرانید. 

هرچند در«۵۲هرتز»علت انتخاب این نام تااندازه‌ای گفته می‌شوداما مقداری درباره نسبتی که با روابط انسانی دارد، صحبت کنید.
نهنگِ تنها با دایره صوتی ۵۲ هرتز مسأله فیلم ما نیست ودرواقع بهانه‌ای برای روایت انسان‌های تنهایی است که کسی صدای آنها را نمی‌شنود؛ یعنی دو نسل را در وسط فیلم آوردیم که صدای یکدیگر را نمی‌فهمند یا درکی از یکدیگر ندارند. در تمام فیلم‌هایم سعی می‌کنم ساختار نمادشناسی ادبی را به کار ببرم و قطعا ۵۲ هرتز نیز از این قضیه مستثنا نبود. 
 
ایده ۵۲ هرتز چطور به ذهن شما خطور کرد؟
ما سه قصه مجزا داشتیم که هرکدام را با هم ترکیب کردم؛ یعنی در فیلم سه نسل و سه قشر از لایه جوان‌های امروزی را بررسی می‌کنیم و بدون این‌که با هم ربطی داشته باشند، در پایان به هم ربط پیدا می‌کنند. کل دغدغه ما این است نسل‌ها با یکدیگر گفتمان ندارند که بتوانند بیشتر به هم معرفی شوند؛ یعنی من نه با دو نسل قبل خودم گفتمان دارم و نه آنها با من و این در مورد نسل دهه ۸۰ هم صدق می‌کند. نسل دهه ۸۰ که جزو نسل محسوب می‌شود، با نسل اول انقلاب گفتمان یا حرف مشترکی ندارد، چون شیوه اجتماعی‌شدن‌شان متفاوت بوده است. نسل زد جزو نسل‌هایی است که جامعه‌شناسی جهان از شیوه ارتباط‌گرفتن او با جامعه و دیگران متحیر است و تنها مربوط به ایران نمی‌شود. در انتهای فیلم نماد دو نسل با هم به گفتمان می‌رسند و می‌توانند با یکدیگر همراه شوند و در نهایت روی یکدیگر تأثیر بگذارند. حرف کلی فیلم این است که اگر بتوانیم نسل دیگر را درک کنیم و با او به گفتمان برسیم، نسل‌ها دیگر تنها نمی‌شوند و شکاف میان نسل‌ها کمتر می‌شود اما متأسفانه هنوز نمی‌توانیم نسل قبل را درک کنیم و نسل جدید نمی‌تواند ما را درک کند. 
 
علت این‌که فکر می‌کنید هنوز به نقطه‌ای نرسیدیم که بتوانیم نسل‌های قبل و بعد را درک کنیم، در چیست؟
نسل اول انقلاب به زعم خودشان کاری را باموفقیت انجام دادند و خودشان را آدم‌های موفقی می‌دانند و کمتر نقدپذیر هستند. نسل جدید هم ماحصل عملکرد آنها را مشاهده می‌کند و گاهی میان آنچه گفتند و آنچه عمل کردند، خیلی فاصله می‌بینند.بزرگ‌ترین علت این کم‌ارتباطی، فقدان تبلیغات درست است و در‌واقع این نسل‌های قدیم و جدید نتوانستند خودشان را به یکدیگر معرفی کنند و در نتیجه به فقدان درک و تقابل با یکدیگر می‌رسند. نسل جدید ما به‌قدری نسل جنگ و اول انقلاب را دور از دسترس می‌بیند که از نسل قدیم ناخودآگاه دور می‌شود. ما درسال۹۸ این فیلم را ساختیم وهمچنان حرف‌هایش نو است. البته ما به‌عنوان فیلمساز با توجه به دغدغه‌هایی که داریم، می‌توانیم این نسل‌ها را به یکدیگر نزدیک کنیم. قطعا تکنولوژی هم در این میان دخیل بوده و این شکاف را رقم زده‌است. به‌هرحال نسل دهه ۸۰ درشرایط و زمانه‌ای متولد شدند که تکنولوژی فراگیر شده‌است و باید این را بپذیریم که این نسل با نسل قبل خود متفاوت است و متأسفانه این پذیرش هنوز وجود ندارد. در‌واقع نگاه دلسوزانه نسبت به نسل جدید وجود دارد اما نگاه همگرایی نسبت به نسل جدید حاکم نیست. 
 
چه استدلالی برای شخصیت‌پردازی «۵۲ هرتز» داشتید که هریک از شخصیت‌ها در عین انجام کارهای خلاف قانون، با وجدان بیدارشان کارهای خیر انجام می‌دهند؟
شخصیت‌های فیلم برگرفته از همه ما هستند که یک روی سیاه و یک روی سفید داریم. ما آدم‌های خاکستری در جهان هستیم و کارهایی را انجام داده‌ایم که باعث شده دل آدم‌ها را بشکنیم یا در جامعه عنوان ضدعرف و هنجار داشته باشد اما در کنار آن کارهایی انجام می‌دهیم که شاید یک قهرمان ملی هم انجام ندهد. تمام قصه‌های ما نیاز به شخصیت‌های خاکستری دارد که مردم با آن ارتباط راحت‌تری برقرار کنند، چون در واقعیت شخصیت مطلق سفید و سیاه نداریم که بگوییم تمام وجودشان پلیدی یا پاکی است. در فیلم سعی کردیم مخاطبان درباره شخصیت‌ها قضاوت کنند که آن را دوست دارند یا خیر. من روی قضاوت کردن افراد خیلی حساسم، چون هریک از آدم‌ها خیلی حساسند و دردی را به دوش می‌کشند؛ بنابراین، قضاوت تنها کار خداست و قضاوت دادگاهی هم مربوط به محکمه‌ها می‌شود و به ما مربوط مال ما نیست. به عنوان مثال، شاید یکی ازدلایل معتاد شدن شخصیت سیاوش در فیلم این باشد که زندگی را به‌قدری سخت گرفته که به سمت مصرف بیشتر گرایش پیدا کرده‌است. 
 
دلیل انتخاب ساختار غیرخطی برای فیلم چه بود و چرا این داستان‌ها در فیلم توجه شما را برای ساخت فیلم جلب کرد؟
دلیلم این بود که در بخش‌هایی مجبور بودم از فیلمنامه کلاسیک فاصله بگیرم و این فاصله باید در کارگردانی تا تدوین رعایت می‌شد تا به آرامی مخاطبان با این شخصیت‌ها جلو بیایند. معمولا مخاطبان هم تا دقیقه‌۹۰ فیلم از دیدن آن خسته نمی‌شوند و با قصه پیش می‌روند. به‌عنوان یک فیلمساز وظیفه داریم آسیب‌ها را بگوییم اما در عین این‌که آسیب‌ها را می‌گوییم نباید سیاه‌نمایی کنیم. من در عین بیان معضلات اجتماعی، خانوادگی و حتی هنجارهای حکومتی تلاش کردم فیلم را به سمت سیاه‌نمایی نبرم و واقعیت جامعه ما هم چرک و سیاه نیست. بنابراین، باید به شیوه‌ای قصه را انتخاب کنیم که در نهایت به این تصویر روشن و امیدوارانه برسیم. مردم ما به قول مولانا در کتاب ملت عشق به نور احتیاج دارند که این نورها هم از محل زخم وارد می‌شود. 
 
نحوه همکاری با بازیگران فیلم اعم از امیر غفارمنش، شقایق فراهانی و پسرش(سام حسامی) و علیرضا استادی چگونه بود؟
به رغم این‌که پروژه را با آقای غفارمنش -درزمینه نویسندگی- شروع کردیم، اما باهم به پایان نرساندیم و بخش زیادی از نویسندگی این پروژه به عهده من بود.من درهرفیلمی سعی کردم یک بازیگرجدید معرفی کنم و دراین فیلم هم سه شخصیت جوان ۲۰ ساله دارم و در سینمای امروزمان هنوزچهره جوانی نداریم که بگوییم باکمک آن فیلم‌مان می‌فروشدواین خلع بزرگ سینمای ماست. بنابراین ما مجبور بودیم بازیگران جوان تئاتری انتخاب کنیم وموقعی که خانم جوادی دراین فیلم با ماهمکاری کرد،هنوز درسریالی بازی نکرده بود.همچنین سام حسامی رابیشتربه دلیل تأثیرگذاری بیشترروابط مادروپسری درفیلم انتخاب کردیم که بازی‌اش هم خوب بود.آقای استادی هم به نقش یک پدرسنتی سخت‌گیرمدنظرم نزدیک بود ودغدغه‌ای درباره درنیامدن بازی‌ها  ندارم. 

چه مدتی از ایده تا اجرای فیلم طول کشید؟
حدود ۲۰ روز طول کشید تا فیلمنامه «۵۲ هرتز»رابنویسم و تقریبا حدودیک ماه فیلمبرداری داشتیم. این فیلم به گونه‌ای ساخته شده که حتی می‌توانیم چندین نسخه تدوین ازآن داشته باشیم، اما جمع‌بندی اتاق فکر پروژه موجب شد تا به این پایان‌بندی برسیم.

با توجه به کیفیت نامناسب بعضی فیلم‌های حاضر در جشنواره چهل‌ودوم چرا فیلم را به جشنواره فجر نبردید؟
من با آقای اصغری، تهیه‌کننده خیلی افسوس خوردیم که فیلم را به جشنواره ندادیم، چون فکر نمی‌کردند فیلم‌های جشنواره فجر تا این اندازه ضعیف باشند.من این فیلم را چهارسال پیش ساختم وتصورم این بودکه فیلم‌ها الان ساختاردیگری داشته باشند اما وقتی فیلم‌های جشنواره را دیدیم، خیلی افسوس خوردیم که فیلم را به جشنواره ندادیم. 

کارگردانی از تلویزیون تا سینما 
من قبلا کار تلویزیونی زیاد انجام دادم و این اولین تجربه فیلمسازی من بود. شما بزرگ‌ترین فیلمساز جهان هم باشید، هر فیلم، یک تجربه به مجموعه کارهای شما ازلحاظ فنی وزیست بوم اجتماعی اضافه می‌کند.البته فیلم من اکران عمومی گرفته بود، اما با داستان کرونا، تعطیلی سینما و معطل شدن فیلم‌ها پشت اکران روبه‌رو شدیم و اگر فیلم دیرتر اکران می‌شد، ممکن بود تازگی خود را از دست بدهد. قطعا از اکران فیلمم در هنر و تجربه راضی نیستم، چون تبلیغات و مخاطبان کمتری داریم که البته حرفه‌ای بودن این مخاطبان نقطه قوت اکران در این گروه سینمایی محسوب می‌شود. خدا را شکر با همکاری سرمایه‌گذار و گروه هنر و تجربه حداقل به هدف‌مان رسیدیم. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها