مخالفانی که باور دارند افزایش سرانه تخت بیمارستانی پیشفرضهایی دارد که اگر رعایت نشود، نهفقط شاخص مثبتی محسوب نمیشود بلکه به افزایش خدماتدهی هم نمیانجامد. یکی از این پیشفرضهاعدالت توزیعی این بیمارستانهاست که به نظر میرسد در نظام سلامت ایران کمتر به آن توجه شده است. آفتی که شباهت انکارناشدنی با وضعیت توزیع پزشکان هم دارد. اینکه بدانیم بیش از ۳۰درصد پزشکان ایران در شهر تهران تجمیع شدهاند، خود گواه این عدم توزیع مناسب است. دررابطه با بیمارستانها هم بهگونهای این روند دیده میشود. فارغ از این مسأله هم نکته دیگری که مخالفان این موضوع به آن استناد میکنند به بنیان سیاستگذاری وزارت بهداشت برمیگردد. آنها معتقدند هزینه برای درمان بیماران اساسا نگاه درستی درنظام سلامت نیست و بیشتر این هزینه باید برای پیشگیری از بیماری باشد. سیاستگذاری در بیمارنشدن شهروندان(ازافزایش قابل توجه مالیات بر سیگار گرفته تا توزیع شیر همگانی در مدارس و بالا بردن سرانه فضای ورزشی)مهمتر از سیاستگذاری در روند درمانی آنهاست. نکتهای که تناقض جالب توجهی با حجم بیمارستانهای افتتاح شده و البته افزایش سرانه تخت بیمارستانی دارد، چراکه با تاسیس مراکز درمانی تازه بهنوعی باید چرخه اقتصادی این مراکز هم روی ریل باشد. سادهتر شده این موضوع اینکه سود اقتصادی بسیاری از این مراکز درمانی در وجود و مراجعه بیماران است! با همه این اوصاف اما وزارت بهداشت همچنان بر ساخت و بهرهبرداری از تختهای بیمارستانی در کشور اصرار دارد و معتقد است که همچنان با کمبود مواجهیم و نسبت به استاندارد جهانی فاصله داریم. بهروز رحیمی، معاون توسعه مدیریت ومنابع وزارت بهداشت میگوید «هدفگذاری دولت این است که بتوانیم تا انتهای برنامه هفتم، بهازای هر ۱۰۰۰نفر جمعیت، به ۲.۵تخت برسیم. دراین مسیر هم اولویت ما مناطقی است که بیمارستان برای آنها تعریف نشده است. مناطق مرزی، مناطق محروم و...که بهنظر در دهههای گذشته غفلت کردهایم.» درکنار این موضوع باید به نسبت پرستاران به تختهای بیمارستانی هم اشاره داشت، به این معنا که صرف افزایش تختها بدون تربیت و استخدام پرستاران بهنظر کار بیهودهای به نظر میرسد.