تحریم؛ توجیه شکست انتخاباتی
برای بازخوانی مسیری که رادیکالها طی میکنند، باید کمی به عقبتر بازگردیم؛ انتخابات مجلس نهم در سال ۹۰، دو سال پس از حوادث سال۸۸ برگزار شد و اصلاحطلبان که متهم اصلی آن وقایع بودند بنا را برسکوت گذاشته و احزاب و چهرههای شاخص با سکوت خود بهبهانه عدممشارکت مردم، ازلیست دادن صرفنظر کردند. درآنسال جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، اعتماد ملی، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران سازندگی ازجمله احزاب تحریمکننده انتخابات مجلس بودند. سازمان منحله مجاهدین انقلاب در بیانیهای رسما تحریم انتخابات را اعلام کرد و حزب منحله مشارکت هم در بیانیهای اعلام کرد: «انتخابات بدون فضای مناسب سیاسی و وجود احزاب و نهادهای مدنی و صنفی مستقل و آزاد چندان معنایی ندارد. بدون وجود رسانههایی آزاد و بیسانسور، نمیتوان انجام انتخابات واقعی را انتظار داشت.»
با اینحال سایر احزاب اصلاحطلب برای داشتن پایگاهی در قدرت، اقدام به ارائه لیست کردند. حزب مردمسالاری، حزب اسلامی کار و خانه کارگر و همچنین برخی اصلاحطلبانی که وابستگی حزبی نداشتند مانند مسعود پزشکیان، محمدرضا تابش، شیخ قدرتا... علیخانی، محمدرضا خباز، داریوش قنبری و علیاکبر اولیا در انتخابات ثبتنام کردند. در آن دوره جبهه مردمسالاری برای انتخابات تهران با ۱۵ کاندیدا به سرلیستی الهه راستگو وارد انتخابات شد و لیست خانه کارگر بهسرلیستی سهیلا جلودارزاده در انتخابات مجلس ورود کرد. علاوه بر این لیستی با عنوان صدای ملت با حضور برخی چهرههای اصولگرا و اصلاحطلب به سرلیستی علی مطهری وارد عرصه انتخابات شد که علاوه بر وی، ناصر کاتوزیان و علی عباسپورطهرانی نامزدهای شاخص این جریان بودند.نهایتا انتخابات مجلس نهم درتاریخ ۱۲اسفند۹۰ با مشارکت۶۳درصدی مردم برگزار شد و شرکتنکردن اصلاحطلبان به کاهش مشارکت نینجامید اما نتیجه هرچه بود به کام اصلاحطلبان نبود.
تکرار دولت روحانی
این وضعیت در چهار سال بعد شکل جدیدی پیدا کرد؛ همین جریان در انتخابات سال ۹۴ با تمام قوا وارد عرصه شدند و لیست ۳۰ نفره واحدی را برای تهران به سرلیستی محمدرضا عارف معرفی کردند. با وجود آنکه برخی چهرههای این جریان ردصلاحیت شده بود اما با وارد کردن چهرههای نزدیک به علی لاریجانی، نهایتا لیست ۳۰ نفره خود را تکمیل و به مجلس فرستاد، چرا که شانس بالایی برای رای آوردن داشتند و همین باعث شد در آن سال حرفی از تحریم انتخابات نباشد، چون بهخوبی میدانستند بهدلیل همگرایی با دولت، شرایط برای رایآوری مهیاست.
برخلاف دموکراسی
این وضعیت در انتخابات سال ۹۸ و مجلس یازدهم به نوع دیگری تکرار شد؛ رادیکالها که میدانستند بهواسطه نوع عملکرد منفی و ضدمردمی دولت دوازدهم اقبالی ندارند، زیر میز بازی زدند و به تعبیر سیدافضل موسوی، فعال اصلاحطلب سلسلهاشتباهها و تحریم انتخابات اسفند ۹۸، اصلاحطلبان را در شرایط سختی قرار داد. در آن سال حزب کارگزاران مسیر خود را از پدرخواندههای اصلاحطلب جدا کرد و در کنار برخی احزاب اصلاحطلب لیست انتخاباتی داد. در واقع «چوب دوسر سوخت» عبارتی است که معمولا در جایی به کار میرود که انجام یا عدم انجام کاری برای فرد یا گروهی، هردو یک نتیجه مشترک ولی نامطلوب را بدهد؛ وضعیتی که اصلاحات اکنون دچار آن است. بهطور کل جبهه اصلاحات را از نظر نگاه به انتخابات ۹۸ میتوان به دو گروه نظرگرایان و عملگرایان تقسیم کرد و به تفاوت دیدگاههای این دو پرداخت. عدهای امیدوارانه از حضور اصلاحات در عرصه انتخابات میگفتند و عدهای دیگر نیز ساز ناکوک میزدند. بازرترین اظهارنظر را سعید حجاریان داشت. او در یادداشتی نوشت: «...اساسیترین موضوع، «بقای اصلاحطلبی» است. شاید عقلانیترین راهبرد را بتوان در «مشارکت مشروط» جست؛ از فرصت انتخابات استفاده کرد ولی چنانچه شروط مطرح شده برآورده نشد، عطای انتخابات را به لقایش بخشید.» این اظهارات به مذاق تکنوکراتهای اصلاحطلب خوش نیامد و بلافاصله در واکنشهایی بر حضور اصلاحات در انتخابات تاکید کردند. کارگزارانیها نسبت به این اظهارات حجاریان اعلام کردند: «برخلاف برخی دوستان در جریان اصلاحات که معتقد به حضور مشروط در انتخابات هستند، حزب کارگزاران معتقد به «مشارکت بدون شرط» در انتخابات است.»حالا چندماه مانده به انتخابات مجلس دوازدهم، آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات اخیرا در یک میتینگ سیاسی گفته است: «اصلاحطلبی به شیوه مرسوم دیگر پاسخگو نیست و بنای ما هم این است با بهروزرسانی گفتمان اصلاحات، طرحی نو دراندازیم. این گفتمان بهترین زمینه را برای انسجام بیشتر اصلاحطلبان نیز فراهم میکند.» با این گزاره بهنظر میرسد منظور همان «اصلاحات ساختاری» است؛ رادیکالها هماکنون خود را در تنگنایی قرار دادهاند که مخرج مشترک رفتارهایی مثل تحریم انتخابات که جبهه اصلاحات بر آن تأکید دارد، مشارکت مشروط، اصلاحات ساختاری و تغییر فاز اصلاحطلبی تماما یک گزینه بیشتر نیست و آن تند شدن فضا و روشهای غیرمسالمتآمیز است. به بیان دیگر «تحریم انتخابات» به معنی ذبح صندوق رأی است و جریانی مثل جبهه اصلاحات که صندوق رأی را بر زمین میگذارد، یعنی قصد دارد برای اصلاحات مدنظر خود، به سمت هشتادوهشتسازی خیابان برود. در این فضا «مشارکت مشروط» هم به معنی وادار کردن نظام به دست برداشتن از قوانین و ضایع کردن حقوق ملت است، صرفا به این دلیل که یک جریان سیاسی خاص در انتخابات شرکت کند! اما شاید عجیبترین پیشنهاد «اصلاحات ساختاری» باشد، که منظور آن به تغییر قانون اساسی و بنیادهای اساسی نظام ختم میشود. کما اینکه خانم منصوری در میتینگ اخیر میگوید: «تلاش ما چه به لحاظ گفتمانی و چه راهبرد و عملکرد باید با چشمانداز احیا نهاد جمهوریت باشد!» اما توضیح نمیدهد این چه جمهوریتی است که با صندوق رأی دشمن است و دو انتخابات پیشین را تحریم کرده است!
دوگانگی لیدر اصلاحات
اما در این میان رویکرد جالب توجه، مواضع متناقض لیدر این جریان است که اخیرا در دیدار با اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها گفته است: «شما عنوان «اسلامی» دارید، به همین دلیل باید در شناخت اسلام و تبیین درست نسبت آن با جمهوری و دفاع از همه وجوه آن پیشتاز باشید. با کسانی که میخواهند جمهوری اسلامی را براندازند، به صورت منطقی مقابله کنید.» حتما این خیلی خوب است که آقای خاتمی خواستار مقابله با براندازان شده است اما مشخص نیست این جریان در برابر این پرسش که هدف اغتشاشگران سال ۸۸ چه بود و چرا از آنها حمایت کردید؛ چه پاسخی خواهد داد.