کیایی متولد مهرماه ۱۳۲۳ است و خودش میگوید اولین کسی است که با نام «میلاد» از سازمان ثبت احوال شناسنامه دریافت کرده است.
نامی که نشان قدرت و پایداری بود و پدرش شاید این نام را برایش انتخاب کرد تا راهگشای او در مسیر پرتلاطم و پر پیچ و خم رسیدن موفقیت باشد.
کیایی از هشت سالگی نوازندگی سنتور را ابتدا نزد پدر و سپس ردیفهای موسیقی را نزد برادر بزرگترش ایرج کیایی که از شاگردان ابوالحسن صبا بود، فرا گرفت. او که از سن ۱۲ سالگی با آغاز برنامههای هنری خود در رادیو پا به دنیای موسیقی حرفهای گذاشته بود، در طول این سالها، بیش از ۱۰۰ اثر منتشر کرده که اکثر آنها بهوسیله ارکسترهای بزرگ و کوچک و همچنین گروههای موسیقی ملی به مرحله اجرا و ضبط درآمدهاند. پگاه، ابر بیباران، سبزهزار، موسیقی روی تمهای محلی ایران، چرا، یاد، حباب، یتیم سهگاه، این شرح بینهایت، سارا، قطعاتی برای سنتور و ارکستر، کوههای سفید، طلوع، راز آشکارا، گریز، مهر و ماه، شور و شادی، نقش تازه و گل آفتاب از جمله آثار او است.او که در سال ۱۳۸۰ موفق به دریافت درجه دکترای موسیقی در رشته نوازندگی و آهنگسازی از شورایعالی ارزشیابی هنرمندان کشور شد، هنوز هم در عرصه موسیقی فعال و پرانرژی است. تهیه و تنظیم آلبوم «به یاد گلها» و حضور در آلبوم «فراق جان» که چندی پیش راهی بازار شدند ما را بر آن داشت تا گفتوگویی دربارهآثار جدیدش و وضعیت این روزهای موسیقی داشته باشیم:
از آلبوم «به یاد گل ها» شروع کنیم که سال گذشته کار کردید و اینگونه که متوجه شدیم، مراسم رونمایی از این اثر قرار است روز شنبه ۲۰ خردادماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شود؟
بله. این آلبوم یک کار ارکسترال با حضور ۴۰ نوازنده است که شش سال کار آهنگسازی، تنظیم و ضبط آن طول کشید. آقای سروش مظفری آهنگساز محترم و خوشصدای همدانی در این کار با ما همکاری کردند. اشعار آن از خانم مهدخت مخبر و بهرام ترکمان است و یکسری قطعات بیکلام هست که توسط گروه ارکسترال اجرا میشود.
چه شد که تصمیم گرفتید این آلبوم را تولید و منتشر کنید؟
این آلبوم را به یاد برنامه گلهای جاویدان و زندهیاد داوود پیرنا که بنیانگذار آن بود، ساختم. سعی کردم به سبک و سیاق آن آثار نزدیک باشد؛ مثلا چون در قطعات گلهای جاویدان دکلمه خوانده میشد، ما هم در این آلبوم همین کار را کردیم و هر قطعه که تمام میشود یک یا دو بیت شعرهای جاودانه و تاثیرگذار با همکاری خانم فاطمه آلعباس، گوینده محترم رادیو دکلمه میشود.
به یاد گلها چند قطعه دارد. اگر ممکن است درباره آنها کمی توضیح دهید؟
به یاد گلها ۸ قطعه دارد و هر قطعه حدود ۴ تا ۵ دقیقه طول میکشد و فکر میکنم یک کار ماندگار شود. این قطعات شامل مقدمه در مقام شور، راز آشکار، نینوازی، چه توان گفت، عودنوازی، مهر و ماه، سرودی تازه بخوان و ای همزبانان میشود.
چندی پیش نیز آلبومی با عنوان «فراق جان» منتشر شد که نام شما در یکی از قطعات آن جاودانه بود، درباره این اثر هم توضیح دهید؟
ساخت آهنگ این مجموعه توسط یک هنرمند بسیار شایسته، باسواد و قابل اعتماد به نام آقای ناصر ایزدی که از دوستان قدیم است و حدود ۴۰ سال با ایشان و رهبری و سرپرستیهای ایشان آشنایی داشتم انجام شد. من آقای ایزدی را از دهههای قبل میشناختم. ایشان شاگرد استاد محمدرضا لطفی، نوازنده تار بودند و آقای لطفی در سالهای ۴۲ تا ۴۵ نوازنده ارکسترال من بودند که یک شناخت اولیه از ایشان به این واسطه داشتم. بعدها ایشان مدیریت اجرایی برنامههای نوای خرم را به سرپرستی دکتر بردیا صدرنوری بهعهده داشتند. در این برنامه تلاش میشد آثاری از استاد همایون خرم، استاد تجویدی، روحا... خالقی، جواد معروفی، مجید وفادار، مهدی خالدی و بسیاری دیگر از هنرمندان را احیا کنند. کار بسیار بزرگی بود بهویژه آنکه این هنرمندان را به نسل جدید معرفی میکردند. من در این برنامه بهعنوان داور همکاری میکردم. در آنجا متوجه شدم که آقای ایزدی موزیسین بسیار توانا، باسواد و آگاهی هستند. وقتی ایشان از من خواست که در یکی از قطعهها با خواننده این اثر آقای سپهر حبیبی که ایشان نیز جوانی خوشصدا و خوشآتیه هستند، همکاری کنم، پذیرفتم و در یک قطعه با سنتور، ایشان را همراهی کردم.
آقای سپهری خوانندهای جوان و ناشناخته است و حضور در کنار ایشان شاید به نوعی یک ریسک برای شما حساب میشد، مثلا شاید آلبوم آنگونه که میخواستید، پیش نمیرفت. آیا فکر نکردید شاید به سابقه هنری شما لطمه بخورد؟
سؤال بسیار خوبی پرسیدید. دوست دارم در پاسخ شما یک خاطره از دوران دانشجویی خودم که مربوط به نیمقرن پیش میشود، بگویم. حدود ۵۵ سال پیش در تالار رودکی یک برنامه موسیقی اجرا شد و چون افتتاحیه آن بود، شاه هم حضور داشت. بعد از پایان اجرا من به سمت رهبر ارکستر رفتم، تبریک گفتم و از ایشان اجازه خواستم در کنارشان عکس بگیرم اما متاسفانه با واکنش خیلی بد مواجه شدم. ایشان با یک غرور و تفاخر خاصی گفت: نه نه هرگز، من جز با خاندان پهلوی با هیچکس عکس نمیگیرم. این حرکت ایشان آنچنان به من برخورد و روحیه مرا خدشهدار کرد که از آن زمان تصمیم گرفتم اگر یک روزی کنار خیابان هرکس از من خواست در کنارش عکس بگیرم با کمال میل استقبال کنم و حتی دست بر گردن او هم بیندازم، چون معتقدم هنرمندم و برای دل مردم کار میکنم پس باید همواره در کنارشان باشم. آن درسی بود که از تاریخ در ذهن من به یادگار ماند.هر کس از من درخواستی کند، رد نمیکنم مگر به جنبههای اخلاقی، برای من مسألهساز شود. گروه اجرایی فراق جان، بسیار آدمهای باکلاس، با فرهنگ و با اخلاقی هستند با اینکه شناختی از خواننده نداشتم با عشق پذیرفتم و بدون هیچ چشمداشتی این قطعه را با این هنرمند خوشآوا کار کردم. حالا کار نگیرد مگر اشکالی دارد؟ چیزی از من کم نمیشود. فراموش نکنیم غرور مترادف سقوط است. کسی که در کار هنر است اگر غرور داشته باشد، دیر یا زود ساقط میشود. به قول شاعر افتادگیآموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است». بیشک وقتی هنرمند جوانی از من میخواهد در کنارش باشم به عنوان یک پیشکسوت وظیفه دارم همراهی کنم. من با عشق این کار را پذیرفتم.
میخواهم برای سوال آخر در خصوص وضعیت موسیقی سنتی را در جامعه بپرسم. حال و روز خوبی به نظر ندارد. به ویژه برای نسل جوان و دهه هشتادی و نودی که با این موسیقی بیگانه شدهاند. علت چیست؟
قبل از توضیح درباره این موضوع لازم است بگویم به کاربردن واژه سنتی برای موسیقی ایرانی به نظر من واژه زیاد مناسبی نیست. چون موسیقی سنتی به نوعی از هنر و موسیقی اطلاق میشود که یادآور یک موضوع تاریخی باشد. مثلا آهنگ معروف «یار مبارک باد» که هنوز هم در مراسم جشنهای عروسی خوانده میشود یک موسیقی سنتی است، چون آن مراسم را به یاد میآورد. این قطعه در اواخر دوره قاجار تنظیم و ساخته شده و دقیقا آهنگساز آن مشخص نیست ولی حسین همدانیان آن را اشاعه و معرفی کرد. یا آهنگهایی که در لحظه تحویل سال نو با سرنا و دهل در میادین و چهارراههای قدیم مینواختند و شبیه به گوشه حصار چهارگاه هست و هنوز هم در آغاز سال نو نواخته میشود. این قطعات که به تعداد زیادی هم وجود دارد را اصطلاحا موسیقی سنتی میگویند. اما آنچه به موسیقی سنتی مشهور شده را باید موسیقی ملی بگوییم. این مقدمه برای پاسخ به سوال شما لازم بود اما در مورد موسیقی ملی باید بگویم که به دلایل زیادی دچار بحران شده است؛ یک مقدار روحی است چون در گذشته روزگار بوی عشق و امید بیشتری میداد و آهنگهایی که ساخته میشد جاودانگی پیدا میکرد و حتی نسلهای سوم و چهارم آهنگهای زمان ما مثل مرغ سحر ساخته مرتضی نیداوود و شعر ملکالشعرای بهار که برای ۸۰ سال قبل است را زمزمه میکنند. علت ماندگاری این آهنگها این بود که از دل برمیآمدند و روی آنها فکر و اندیشه میشد؛ چیزی که در بسیاری از آهنگهای این روزها نمیبینیم. در این چند سال بیش از ۴۰ هزار آهنگ ساخته شده است اما هیچ کدام در دلهای مردم جا نگرفت، زیرا این آهنگها بوی عشق نمیدهد. آهنگساز بدون آن که در مورد شعر با ترانهسرا مشورت داشته باشد آهنگی فرمایشی، بدون حس و بدون اندیشه میسازد و نتیجهاش همین میشود که بعد از یک هفته از خاطرهها محو و فقط در آرشیو نگهداری میشود. به عقیده من خیلی از آثاری که امروزه میشنویم یکبار مصرف بوده و اصلا موسیقی اصیل ایرانی نیستند. موسیقی ایرانی همیشه انسان را به تفکر وادار میکند ولی موسیقیهایی که امروزه منتشر میشود نهتنها جوانان را به تفکر وادار نمیکند، بلکه ذهنیت آنها را بههم میریزد. در کنار این علت مهم، موضوعات دیگری نیز هستند که برای انتقال موسیقی ایرانی به نسلهای دیگر باید مدنظر قرار گیرد.
و در آخر، وضعیت هنرمندان جوان موسیقی را چطور ارزیابی میکنید. به آینده موسیقی خوشبین هستید؟ وضعیت هنرجویان موسیقی را چطور ارزیابی میکنید؟
من حدود ۴۵ سال سابقه تدریس دارم. در گذشته زمانی که تدریس میکردیم انرژی زیادی مصرف میشد، ولی بازدهی کم بود و در نهایت دو نفر وارد مسیر اصلی نوازندگی میشدند اما در حال حاضر برای تدریس انرژی کمی مصرف میکنیم ولی بازدهی بسیار بالا است. من به نسل جوان بسیار خوشبین هستم، زیرا دارای هوش بالایی هستند. تنها نگرانی من این است که هنرمندان جایی برای شکوفاشدن ندارند و هیچ نهادی از این افراد حمایت و پشتیبانی نمیکند. امیدوارم در آینده راه مناسبی برای این هنرمندان باز شود تا جوانهای با استعداد ما بتوانند در جامعه هنری بیشتر ابراز وجود کنند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد