دلیل آفتاب؛ روایت صادقانه از جنگ‌ تحمیلی
علیرضا محمدی، کارگردان در گفت‌وگو با «جام‌جم» مطرح کرد

دلیل آفتاب؛ روایت صادقانه از جنگ‌ تحمیلی

در گفت‌وگوی «جام‌جم» با حامد عنقا، نویسنده و تهیه‌کننده فیلم «غریب» بررسی شد

جریانی خاص، مانع روایت زندگی انقلابی‌ها

سینمای دفاع‌ مقدس با وجود تولیدات زیادی که در چهار دهه از خود به یادگار گذاشت آن‌گونه که باید نتوانست ادای دین چندانی به فرماندهان بزرگ داشته‌باشد و با مروری بر آثاری که با تمرکز بر این اسطوره‌های بی‌مانند ساخته شده‌‌، کمتر از انگشتان دو دست نمونه می‌توان آورد که با تامل بر آنها تولید و اکران شده‌ است.
کد خبر: ۱۴۰۸۹۰۰
نویسنده علی رحیمی - گروه فرهنگ و هنر

چراغ ساخت فیلم‌های مرتبط با فرماندهان جنگ را جواد اردکانی در سال۸۷ روشن کرد. اردکانی در این سال، به کبودی یاس را با محوریت رشادت‌های فرمانده شهید عبدالحسین برونسی جلوی دوربین می‌برد.

او پس از این فیلم، شور شیرین را با محوریت زندگی شهید محمود کاوه جلوی دوربین می‌برد. پس از این دو فیلم اردکانی، انسیه شاه‌حسینی فیلم زیباتر از زندگی را با محوریت برهه‌ای از زندگی شهید سیدحسین علم‌الهدی، محمدحسین مهدویان ایستاده در غبار را با تمرکز بر زندگی سردار متوسلیان، سیاوش سرمدی فیلم منصور را براساس زندگی امیر سرافراز منصور ستاری، هادی حجازی‌فر فیلم موقعیت مهدی را به یاد برادران شهید باکری و‌... تولید کردند و حالا غریب عنوان فیلمی است که با محوریت یکی از تاثیرگذارترین فرماندهان جنگ یعنی سردار شهید محمد بروجردی ساخته شد. این تعداد اندک فیلم در روزگاری که جریانات رقیب فرهنگی به‌دنبال معرفی الگو و وارونه‌سازی روایت در کشور برای نسل آینده کشور هستند، چالشی است که هنر متعهد ایرانی که تمرکز خود را باید بر الگوسازی و فرهنگسازی ارزش‌های ملی و مذهبی قرار دهد، در همه حوزه‌ها با آن روبه‌روست. شاید به همین دلیل هم باشد که حامد عنقا در پس این غفلت، از جریانی یاد می‌کند که چون سدی ستبر در مقابل تولید چنین آثاری ایستاده‌اند.

چه دغدغه‌ای باعث شد بعد از ۴۰ سال به یاد شهید محمد بروجردی بیفتید. اهمیت انتخاب ایشان برای تولید فیلم چه بود؟

به‌نظرم مهم‌تر از این‌که جملات کلیشه‌ای را پشت‌سر هم ردیف کنم، این است که بگویم اگر برخی شهدای ما به‌دلیل موقعیت‌های خاصی که در دوره جنگ تحمیلی داشتند و مشهورتر هستند، به این معنا نیست که با دیگر شهدایی که شاید اسم‌شان به گوش‌مان نخورده‌است، تمایزی دارند. چه بسا بسیاری از آنها ثمره بیشتری در زمان خود به‌جای گذاشتند. به‌نظرم این مقایسه به جهت روایت تاریخ جنگ است که بیشتر به فرماندهان و شهدای شاخص جنگ پرداخته. وگرنه در خیلی از خاطراتی که از جبهه‌ها باقی مانده مثلا به دلاور‌مردی به اسم شهید قجه‌ای برخورد می‌کنیم که شاید می‌توانست قهرمان کشتی جهان شود اما وقتی به جبهه می‌رود، پس از مدتی با یک گروه بسیار اندک در ماجرای آزادسازی خرمشهر در مظلومیت کامل به شهادت می‌رسد؛ آن هم در نهایت کمبود امکانات. آنها با یک‌سری سلاح سبک و بدون آب و غذا و مهمات کافی، تا آخرین نفس جنگیدند و شهید شدند. شاید برخی فعالان حوزه دفاع مقدس، نام ایشان را هم نشنیده‌اند و چه بسا روایت فتح خرمشهر از این حلقه‌های مفقوده بسیار داشته‌باشد که باید روایت شود. لذا به اعتقاد من همه شهدا غریبند و با اسم یک اتوبان، اسم یک میدان، اسم یک خیابان و‌... از غربت آنها کاسته نمی‌شود. به قول خانم اندیشه فولادوند در یکی از اشعارش: «یک خیابان سهم یک افسانه نیست.» این‌که بزرگراه به آن طویلی به نام شهید همت داشته‌باشیم که این شهید را از غریبی در‌نمی‌آورد. به نام چمران بزرگراه وجود دارد اما آیا او را از غریبی در‌می‌آورد؟ به عقیده من خیلی جاها این چیزها حتی گاهی سطح اهمیت موضوع را نازل می‌کند و یک عادی‌سازی و رفع تکلیف صرف است. بزرگی یک اسطوره مثل شهیدخرازی را که به اندازه یک ارزن هم به او نپرداخته‌ایم، نمی‌توان با نام‌گذاری یک اتوبان نشان داد. چه رسد به بروجردی که نامش بر هیچ اتوبان و میدانی در این شهر بزرگ هم نیست! البته غربت شهید بروجردی فراتر از اینهاست. چرا که بحق فرمانده‌ای، فرمانده‌ساز بود و خیلی از اینها که نام بردیم کشف و تربیت یافته محمد بروجردی هستند. در جلسه‌ای با آقای محسن رضایی درباره خاطرات‌شان با شهید بروجردی صحبت می‌کردم. ایشان مقایسه‌ای بین شهید بروجردی با شهید سلیمانی کرد که جالب و قابل‌اعتنا است. گفت اطلاق نام «مرد میدان» که امروز به حاج‌قاسم می‌شود، بیشتر و پیشتر درباره محمد بروجردی می‌توان گفت و یک فرق مهم دارد و آن این‌که حاج‌قاسم سلیمانی به لحاظ رفتار، منش، پیداکردن افراد شاخص، فرماندهی، سعه‌صدر و ... الگویی به‌نام محمد بروجردی داشته اما محمد بروجردی از آن الگو بی‌بهره بود و هرچه داشت از خودش بود و خودش به شکل سرشتی و غریزی صاحب این منش بود. اینها جز به جهت اعتقادی و ارادت به امام و سال‌ها فعالیت‌های مبارزاتی قبل از انقلاب که آموزش رسمی و نظامی ندیده‌بود به دست نیامد.

یعنی شهید بروجردی جلوتر از زمانه خود بوده‌است.

وقتی خاطرات رفقا و همرزمان این شهید که امروز هرکدام گرایش‌های سیاسی متفاوت دارند و طیفی از اصلاح‌طلب تا اصولگرا را شامل می‌شوند بررسی می‌کنیم، ناخودآگاه احساس می‌کنیم گویی از یک فرد باتجربه ۶۰ ــ ۵۰ ساله حرف می‌زنند اما واقعیت این است که ما با یک جوان در دهه سوم زندگی‌اش طرف هستیم. اسناد، گزارش‌ها، تصاویر و... هم نشان می‌دهد که رفتار و منش این جوان، حداقل ۲۰سال کار عملی و پختگی می‌طلبد. آن‌قدر که مرد باتجربه‌ای مانند تیمسار فلاحی، اختیار پادگان شهر را به او می‌دهد. همین موضوع عاملی می‌شود که به‌واسطه تفاوت این فرد با بقیه آدم‌هایی که می‌شناسیم، بیشتر به او توجه کنیم. منظور برتری نیست؛ تفاوت است و این تفاوت باید گفته شود تا در جامعه امروز جذابیت ایجاد کند و البته باعث تفکر شود؛ چون این سؤال در ناخودآگاه مخاطب ایجاد می‌شود که چرا امروز چندین بروجردی نداریم و اگر کسانی مثل بروجردی با آن منش داشتیم شاید خیلی از مشکلات نبود.این دیالوگ بروجردی در فیلم وقتی که ماجرای صدمیلیون پول مطرح می‌شود و هدایت می‌گوید چرا نمی‌گویی که این دستور امام بوده‌است، قابل‌تامل است. می‌گوید: «من خرج امام می‌شوم و نه امام خرج من» و حتی حاضر است در قامت یک فرمانده سیلی بخورد ولی روی این عقیده بماند. مصداق این جمله را کمتر در میان مسئولان می‌بینیم. امروز خیلی‌ها را در موقعیت‌های مختلف می‌بینیم که برای تثبیت خود، بزرگان را خرج خودشان می‌کنند. برای همین مسائل است که بروجردی اهمیت دارد. چون در پیروی از امام، صادق بود و می‌داند امام در آن مقطع چه می‌خواهد و آنجاست که به مردم کرد می‌گوید من اینجا نیامده‌ام که بجنگم، امام گفته بروید کردستان ببینید چه احتیاج دارند؛ کار راه بیندازید تا زندگی کنند و... . ایشان مطیع امام است؛ موضوعی که ما در این روزها سخت به آن احتیاج داریم. دورانی که تا حدودی شبیه به کردستان آن‌زمان است. برای همین حواسش به معیشت و عزت مردم کرد هست؛ مخصوصا در فضای آلوده آن زمان که به قول دیالوگ تیمسار فلاحی در فیلم که می‌گوید: «وقتی دشمن آن طرف مرز است تکلیف من مشخص است. هرکس زیر این پرچم باشد با من است و هرکس زیر آن پرچم باشد دشمن است. پس من خیلی راحت تحلیل می‌کنم؛ ولی وقتی دشمن این طرف مرز است و در تخم چشم من است چی؟» امروز هم به نظر همین وضعیت را داریم، دشمن در تخم چشم‌مان است و نمی‌بینیم و این ندیدن‌ها گاه نتایج بدی به بارآورده.

سؤال را از این جهت پرسیدم که در سینمای جهان، شخصیت‌هایی هستند که حتی در واقعیت مابه‌ازایی ندارند اما در سال بارها به صور مختلف در قالب فیلم، انیمیشن و ... ساخته می‌شوند چون در آن کشورها به این رسیده‌اند که سینما نقش بسیار مهمی در الگوسازی و فرهنگ‌سازی دارد. به همین دلیل هم حتی با الگوهای خیالی فرهنگ‌سازی می‌کنند اما متاسفانه در کشور ما که امروز محتاج معرفی الگوست و جالب‌تر آن‌که الگوهای زیادی از شهید بهشتی و مطهری گرفته تا باکری‌ها، زین‌الدین، متوسلیان و ... تا سردار سلیمانی وجود دارد با مشکل روبه‌روییم. سینمای متعهد داریم، الگو هم داریم، جامعه‌مان هم در مسیر هویت‌سازی محتاج الگوست. چه مانعی برای ساخت این فیلم‌ها وجود دارد؟

بگذارید خیلی صریح بگویم. واقعیت این است که امروز پرداختن به خیلی از شهدا و چهره‌های شاخصی که اسم بردید به‌عنوان الگوی اجتماعی درست، غلط بودن برخی را نشان می‌دهد. پس نمی‌گذارند که فیلم‌شان ساخته شود. آن‌قدر با شیوه‌های مختلف فشار می‌آورند و مانع می‌تراشند تا نشود یا همان چیزی که در ذهن آنهاست و می‌خواهند، بشود. چون وقتی این شخصیت‌ها حتی زوایای اندکی از آنها برجسته می‌‎‌شود، جوان امروز به آنها می‌گوید مثلا اگر محمد بروجردی انقلابی بوده پس تو چرا این شکل نیستی؟ لذا همه انرژی‌اش را می‌گذارد تا امثال باکری‌ها و بروجردی‌ها، خرازی‌ها، همت‌ها، چمران‌ها و خیلی از بزرگان دیگر در جامعه مطرح نشوند، چون اگر این فیلم‌ها ساخته شود و درست و جذاب هم باشند، جامعه صاحب قدرت تمیز می‌شود که اگر محمد بروجردی درست است تو غلطی، لذا برای این که این غلط معلوم نباشد و از نان‌خوردن یا از جایگاه و مقام نیفتد و از تریبون رسانه حذف نشود و ... باید محمد بروجردی را پاک کند. همه انرژی‌اش را هم می‌گذارد تا جامعه، محمد بروجردی را نبیند. این موضوع برای الان نیست در زمان خود بروجردی هم این اتفاق افتاده‌است. باور کنید ما در فیلم خیلی با این موضوع به‌اصطلاح بهداشتی برخورد کردیم. برخی خون به دل محمد بروجردی کردند اما به‌علت آن‌که نمی‌خواستیم صحبت از برخی به ظاهر دوستان که آن زمان با او اختلاف داشتند و حالا یا از دنیا رفته‌اند یا در قید حیات هستند مطرح شود با وجود اسناد، روایت‌های فراوان و مدارک موثق که داشتیم و در این باره به قطعیت هم رسیده‌بودیم، سکوت کردیم. این سکوت از سر محافظه‌کاری صرف هم نبود. جای بخشی از آن در متن اولیه هم بود ولی احساس کردیم همین کار خلاف سلوک بروجردی است. بعدتر هم خانواده شهید بر این تاکید داشت، گرچه آنها هم روایات ناگفته‌ای دارند. خود بروجردی اهل گذشت بود پس ما نباید خلاف مرام او که سعی در بیانش داشتیم، عمل می‌کردیم.

پس قبول دارید که یک جریانی نمی‌خواهد این‌کار پیش برود؟

امروز صددرصد قبول دارم. همان جریانی که امروز نمی‌خواهد دودستگی جامعه از بین برود و آتش بیار معرکه می‌شوند تا این دو قطبی‌ها و اختلافات باشد، نمی‌خواهند درباره امثال بروجردی فیلم ساخته شود. آن جمله معروف که در جنگ هیچ برنده‌ای وجود ندارد جز دلال اسلحه، حرف درستی است. در جامعه امروز بعضی‌ها نان‌شان در دعوای راست و چپ، کم حجاب و باحجاب، حزب اللهی و غیرحزب اللهی، خودی و ناخودی و ... است. در طول انقلاب هم این‌گونه افراد بوده‌اند. مثلا در اوایل انقلاب دو روزنامه انقلاب اسلامی بنی‌صدر و جمهوری اسلامی متعلق به حزب جمهوری اسلامی وجود داشت. اگر امروز این دو روزنامه را کنار هم بگذارید، می‌بینید روزنامه انقلاب اسلامی خیلی تندروتر است ولی درنهایت چه شد؛ یا روزنامه‌های حزب توده و گروهک منافقین آن زمان را ببینید. اگر ندانید که این روزنامه برای کجاست، فکر می‌کنید یک جریان تند دو آتشه انقلابی مسلمان، مطالب آن را نوشته‌است. همین‌ها بودند که هر روز برای انحلال ارتش جوسازی می‌کردند ولی آن که ارتش را فرزندان ملت خواند و آن ۱۹فروردین را بنا گذاشت و ارتش را حفظ کرد، امام بود و حلقه نزدیکش. یکی از مسئولان ارشد قدیمی نقل می‌کند در سال‌های اول انقلاب برای اجلاسی به کوبا رفتیم. چون تازه انقلاب کرده‌بودیم، یکی از مسئولان کوبا به ما گفت: به عنوان دولتی که با هم انقلاب کردیم یک هشدار به شما می‌دهم. همیشه از آن تندروهایی که شعارهای‌شان از رهبر انقلاب‌تان تندتر است بیشتر بترسید، چون احتمال خطرشان بیشتر است. این حرف درست است، چون خیلی ساده در دهه‌های بعد از انقلاب متوجه می‌شویم که از افراطی‌های دو آتشه آن زمان، امروز افراطی‌های دو آتشه در جبهه مقابل پدیده آمده‌است. اکبر گنجی‌ها هم آن سال‌ها عضو همان سپاهی هستند که محمد بروجردی بود. پس این تفکر است که نمی‌گذارند فیلم‌هایی از این دست به‌راحتی ساخته شود، چون محمد بروجردی آینه‌ای برای آنها می‌شود که خودشان را در آن زشت می‌بینند. پس بهتر است آینه را بشکنند. برای همین است که شلیک‌ها به سمتت می‌آید. حرف‌ها و ریزه خوانی‌ها شروع می‌شود. گویی ریختن آب است در خوابگه مورچگان. این قاعده امروز و دیروز هم نیست. از همان ابتدا بوده‌است.

در فیلم شما نام‌های زیادی مطرح شد و برخی از آنها مثل هدایت ا... لطفیان یا رضا و سید محمد هنوز در قید حیات هستند. انتخاب این شخصیت‌ها بر چه اساسی بود؟ چرا شخصیت‌هایی مثل امیر بهرام‌پو،ر فرمانده فقید ژاندارمری که او هم در اذهان مردم کردستان باقی است در فیلم شما حضور ندارند؟

مانند بهرام‌پورها کم نداشتیم ولی فیلم بسته به این است که تو از کدام مسیر حرکت کنی. شما وقتی از کوچه‌ای می‌گذری طبیعتا با گروهی از افراد روبه‌رو می‌شوی که شاید از کوچه دیگر روبه‌رو نشوی. لذا بر اساس طرح، یکسری شخصیت‌ها مطرح می‌شود و از کنار یکسری دیگر رد می‌شویم. بدیهی است دیگری که از زاویه دیگری وارد می‌شود چیزهای دیگری می‌بیند. فراموش نکنیم که موضوع فیلم تصویرگری یک شمایل است. یعنی یک قصه شخصیت‌محور که بخشی را با خودش و بخشی را در انعکاس رفتار دیگر کاراکترهای پیرامونش که به دلیلی انتخاب شده‌اند، معرفی می‌کنیم. در فیلم، هدف نمایش شمایل محمد بروجردی است؛ قرار نیست ما چگونگی ماجرای غائله سنندج یا چگونگی و فرمول فتح و ... را نشان دهیم. اینها گرچه شاید جذابیت‌های بصری برای مخاطب داشته‌باشد ولی بهانه‌ای است برای هدفی مهم‌تر. آن یک فیلم دیگر است و البته ظرفیت یک فیلم را هم باید در نظر گرفت. اما فیلم درباره کردستان شاید یک بار ساخته شود و کردستان مدیون دلاورمردانی مثل صیاد شیرازی، شهید لشکری، شهید کشوری و ... بود و نمی‌توان به راحتی روی نام آنها خط کشید. چرا در فیلم شما در حد یک نام از آنها یاد شد در حالی که می‌شد مانند شهید فلاحی آنها را نیز به تصویر کشید. چرا خط بکشیم؟ آنها که نام بردید هر کدام موضوع ده‌ها فیلم و سریال باید باشند اما باید همه حواس‌مان را جمع می‌کردیم که از موضوع اصلی دور نشویم. این شخصیت‌هایی که می‌گویید مشهور هستند و اشاره به آنها برای مخاطب توقع ایجاد می‌کند. مثلا وقتی شخصیتی مشهور مثل شهید صیاد شیرازی در دو سکانس نشان داده شود، منهای آن‌که در حق این شهید اجحاف می‌شود (چون می‌تواند یک سریال مفصل شود) تماشاگر توقعی دارد که در فیلم برآورده نمی‌شود. صحنه‌های جنگ برای مخاطب جذاب‌تر است اما در این فیلم نمی‌خواستیم آن‌قدر درگیر صحنه‌های جنگی شویم که حواسمان از محمد بروجردی پرت شود. او همان کسی است که وسط جنگ به زن حامله دشمن خود کمک می‌کند و می‌گوید با این‌که من وسط جنگم الان وظیفه‌ام این است او را به بیمارستان برسانم. نمایش این شمایل از محمد بروجردی در «غریب» اولویت دارد. در حقیقت فیلم می‌خواهد در یک فرصت محدود، به بهانه یک مقطع خاص، زوایای شخصیتی محمد بروجردی را نشان دهد. با طرح موارد متعدد تمرکز اصلی گرفته می‌شد و در همین حد هم نمی‌توانستیم حرف‌مان را انتقال دهیم.ضمن این که یادمان نرود بدنه اصلی فیلم درباره حادثه‌ای در اوایل سال ۵۹ است. محمد بروجردی بعد از شروع جنگ و شهریور ۵۹ با ماجراهایی که به خرمشهر و بعدتر آزادسازی آن مرتبط می‌شود هم وجود دارد که این ماجرا خود یک فیلم دیگر است. فیلمسازی دیگر می‌تواند آن را بسازد که جذاب هم هست و اتفاقا آنجاست که شهید کاوه‌ها و باکری‌ها و متوسلیان‌ها، وزوایی‌ها و بسیاری دیگر پیدا می‌شوند. من احساسم این بود که در زمان امروز، جامعه احتیاج به این شمایل محمد بروجردی دارد چون می‌دیدم که نسبت به همدیگر خشن‌تر شده‌ایم. حجب و حیاهای جامعه به مرور از بین رفته‌ و رواداری و تحمل به حداقل رسیده. اگر بعضی چیزها زمانی در اتاق‌های دربسته و درگوشی گفته می‌شد؛ حالا در تلویزیون با داد و بیداد درباره‌اش صحبت می‌شود و... اینجاست که می‌گویم این وجه محمد بروجردی نیاز امروز جامعه ماست.

محمد مایی یا کاک‌شوان از فرماندهان به نام کومله بود که در غائله کردستان با اصابت راکت هلی‌کوپتر از بین رفت. این تغییر در اصل واقعیت برای تاکید بر جریان نفوذ بود. چه رویکردی داشتید؟

جبر درام است که تو شخصیت منفی روبه‌رو را دراماتیزه می‌کنی تا اهمیت محمد بروجردی هویدا شود. درست است که کاک‌شوان یک شخصیت واقعی است، اما از بعضی از شخصیت‌های دیگر مانند کال‌کال و دو تن دیگر به او اضافه شده‌است. سرنوشت محمد مایی واقعی متفاوت است. من به جهت نیاز درامم که در ابتدای فیلم هم اشاره می‌کنم اتفاقی که برای محمد مایی در سال ۶۰ افتاده را به سال ۵۹ آوردم. در واقع کاک‌شوان به شکلی نهادینه آن جریان مقابل است و ترکیبی از کومله و دموکرات و چریک‌های فدایی و بعدتر مجاهدین خلق.

در این مبحث، تمرکزتان بر جریان نفوذ بود؟

به نظرم مهم‌ترین موضوعی که محمد بروجردی آن زمان با آن روبه‌رو بوده و به طور کلی مسأله مهم آن خطه بود جریان نفوذ است که در بخش‌هایی از فیلم نیز به آن اشاره شده. مثلا همان دیالوگی که کاک رحیم می‌گوید: «آنی که روبه‌روی توست نمی‌دانی دوست است یا دشمن». ما صحنه‌ای داریم که کاک رحیم و محمد بروجردی در کوچه‌ها رد می‌شوند و دو نفر با لباس ارتشی یک پسر جوانی را همراه خود می‌برند که اتفاقا نقش آن جوان را نوه شهید بروجردی بازی کرده‌است. آنها یک لحظه می‌ایستند و از این‌که فردی با لباس ارتشی اسلحه کلاشینکف در دست دارد می‌فهمند که دشمن است که لباس ارتش را به تن کرده. چون ارتش ژ۳ دارد نه کلاشینکف. واقعیت شهادت شهید ایرج نصرت‌زاد هم‌چنین چیزی است. من خیلی سربسته به آن از زبان گروهبان رشید که او هم شخصیت واقعی است بیان کردم. محمد بروجردی از او می‌پرسد سرهنگ نصرت‌زاد آدم ساده‌ای نبود که به این سادگی گیر بیفتد. او می‌گوید: «وقتی هم لباست را می‌بینی به او اعتماد می‌کنی دیگر.» و این خودش یک داستان دیگری است برای روایت. شما ببینید در فیلم سرهنگ نصرت‌‌زاد می‌گوید: «من به حرف عطاریان گوش نمی‌کنم و مماشات نمی‌کنم.» شما وقتی بررسی می‌کنید می‌بینید در آن زمان عطاریان‌ها یک شخصیت افراطی است و علم و کتل حزب‌الهی از خودش نشان می‌دهد اما بعدتر می‌فهمیم که همین آدم متصل به جریان خاصی است که خب ماجراهایی دارد. ما جریان نفوذ کم نداشتیم و من خیلی سربسته به آن اشاره کردم، چرا که مخاطب امروز همان اشاره را دریافته‌است.

فیلم شما درباره شهید بروجردی تمام شد، چه چیزهایی از ایشان باقی ماند که فکر می‌کنید هنوز ناگفته مانده‌است یا دوست داشتید از آن بگویید اما در سناریو جایی برای آن نداشتید؟

می‌دانید محمد بروجردی چرا غریب است؟ چون هیچ بعید نبود اگر همه محمد بروجردی‌ای که به‌واسطه اسناد و مدارک و خاطرات شناختم را مطرح می‌کردم خیلی‌ها امروز نه فیلم که خود را هم تکفیر می‌کردند. وقتی محمد بروجردی آن زمان سینه به سینه در حال جنگ با کومله بود خیلی‌ها اینجا برایش پرونده‌سازی می‌کردند که می‌شد آنها را طرح کرد. خیلی از همرزمانش در مصاحبه‌هایی که با آنها داشتیم ما را قسم دادند که خاطرات‌شان را نگوییم آنها علتش را نمی‌گفتند اما ما بعد از این‌که وارد ساخت فیلم شدیم تازه فهمیدیم چرا ۴۰ سال است درباره او فیلم نساخته‌اند. این فیلم قطره‌ای از دریاست. حتما در همین حد قطره هم برخی گرچه نه علنی، ولی در خفا برنتابیدند. حتی درباره جمله و خاطره‌ای که در همه اسناد و کتاب‌ها موجود است و موثق است، گفتند این را بروجردی نگفته نویسنده و کارگردان گفته‌اند. از این دست موارد بسیار است که لزومی به طرح آن نیست.

هادی حجازی‌فر بعد از موقعیت مهدی اعلام کرد، آن‌قدر اذیت شدم که دیگر این‌گونه فیلمی نمی‌سازم. شما بگویید چه چیزهایی در تولید و چه چیزهایی در اکران باعث آزار شما شد. آیا به این فکر کردید که دیگر فیلم نسازید؟

گفتن این موضوع چه فایده‌ای دارد. ما اولین کسی نبودیم که اذیت می‌شدیم آخرین آن هم نیستیم. حرف‌های ۲۰ سال پیش ابراهیم حاتمی‌کیا را جست‌وجو کنید همان مطالب هنوز به قوت خودش باقی هستند. سخت است برای گرفتن برخی لوازم صحنه گریه‌ات بیندازند. برای دریافت امکانات و مجوزها باید روزها و هفته‌ها پشت در اتاق یک نفر منتظر بایستی. سخت است ببینی جایی که وظیفه‌اش این است که ما را حمایت کند و در سیستم ساخته شده تا مشکلات ما را برطرف کند اما وقتی چیزی می‌خواهیم باید التماس کنیم و چه و چه. خدا امیر موسوی، فرمانده کل ارتش حفظ کند، به امیر سیاری رئیس ستاد ارتش که کاش یک روز درباره او فیلم ساخته شود هم عزت دهد. سردار پاکبور، فرمانده نیروی زمینی که محبت داشتند ولی وقتی چند جایگاه پایین‌تر می‌رفتیم و وارد هزارتوی ماجرا می‌شدیم، داستان شروع می‌شد به خیلی‌ها باید التماس می‌کردیم اما با حسین لطیفی گاه حرف می‌شد که ما فیلم بروجردی را داریم می‌سازیم و بر ما این رفته‌است. با خود او چه رفته‌است. پس سکوت کرده و کارمان را کردیم.

همان‌طور ‌که قبلا اشاره کردم هادی حجازی‌فر گفت دیگر از این‌گونه فیلم‌ها نمی‌سازم، شما چطور؟ این سؤال را می‌پرسم چون می‌دانم جریانی تلاش دارد شما به این نتیجه برسید.

گفتم جریانی هست که نمی‌خواهد این‌گونه فیلم‌ها ساخته‌شود، بسیار بسیار جدی و قدرتمند هستند. آنها دل‌شان نمی‌خواهد چنین اثری ساخته شود، فیلم خوبی ساخته شود. دوست دارند فیلم‌های دفاع‌مقدس و انقلابی ما اصطلاحا بر و رو نداشته‌باشند. آرزو دارند آقای ایکس فیلم بسازد تا مخاطب روزهای جنگ و رشادت‌ها را تمسخر کند. فکر نکنید اگر فیلم غریب مورد علاقه مردم شد آنها کیف کردند، نه خار چشم‌شان بود. دنبال فرصتی بودند برای این‌که فیلم را بکوبند. پشتیبانی خانواده شهید و برخی همرزمان شهید نقشه خیلی‌های‌شان را نقش بر آب کرد. فکر می‌کنید وقتی رئیس‌جمهور یا سردار حاجی‌زاده یا سرلشکر ایزدی و دیگران از فیلم غریب حرف می‌زنند یا بزرگان مملکت درباره‌اش تعریف می‌کنند دوستان به حسین لطیفی پیام طیب‌ا... می‌دهند. من قبلا فکر می‌کردم توهم است ولی وقتی وارد کار شدم، دیدم به جد یک جریانی هستند که نمی‌خواهد این فیلم‌ها ساخته شود. در طول فیلمبرداری جوسازی رسانه‌ای کردند. بازیگران را خون به دل کردند و آخرینش هم اتفاقات جشنواره و بعد از آن بود. از بابک حمیدیان بپرسید روزهای پیش‌تولید که خیلی‌ها متوجه شدند قرار است نقش شهید بروجردی را بازی کند، چه کردند. چقدر فحش خورد. چقدر تهدید شد. چقدر حاشیه برایش درست کردند. چقدر پیام و چه چیزهایی که حتی تا همین امروز هم هست. بابک حمیدیان که شاید بیش از همه ما وجودش را وقف این کار کرد.

با این تفاسیر حامد عنقا میدان را خالی می‌کند یا مبارزه می‌کند؟

من کسی نیستم که حالا میدان را خالی کنم یا نکنم، اهمیتی داشته‌باشد. هر چند امثال من از نگاه بعضی‌ها حامد عنقا مزاحمم. فکر می‌کنید چند نفر به من گفتند شماها چه‌کاره‌اید که وارد این ژانر شدید و این سهم ماست و ما باید کار کنیم و فلان. هادی حجازی‌فر موقعیت مهدی را ساخت او را خون به دل کردند ولی او ایستاد و اثر ماندگار ساخت؛ ولی ما چون حرف نمی‌زنیم بعضی‌ها دچار توهم می‌شوند. اصلا بروید با بچه‌های حوزه هنری و اوج، که دیگر علی‌الظاهر پشتیبانی نظام را دارند، صحبت کنید تا ببینید با آنها چه می‌کنند. واقعا آنها با صبوری و سکوت کار می‌کنند.

​​​​​​​و سؤال آخر آن‌که آیا زاویه‌ای بین اوج و سازمان سینمایی است که آثار اوج را که عمدتا فیلم‌های استراتژیک هستند، توجیه نمی‌کند؟ هفت جایزه می‌گیرید اما به عنوان فیلم برتر انتخاب نمی‌شوید. این برای مردم علامت سؤال ایجاد کرده‌است.

واقعا فکر نمی‌کنم و خیلی کودکانه است درباره این موضوعات حرف بزنیم. جشنواره است دیگر، یا نباید شرکت کنیم یا وقتی شرکت کردیم باید به قاعده بازی تن داد. این هیأت داوران با یک هیأت داوران دیگر نظر و سلیقه‌شان متفاوت است. ما در ۹ رشته نامزد شدیم و هفت جایزه گرفتیم. شاید یک هیأت داوران دیگر به ما اصلا جایزه هم نمی‌داد. به نظر من حداقل ادب حرفه‌ای این است که وقتی تن به قاعده‌ای دادید باید به آن احترام بگذارید. قرار نیست اگر جایزه بهترین فیلم را دادند، بگوییم جشنواره خیلی خوبی بود و اگر ندادند انتقاد کنیم. این یک کمی لوس است. به همین دلیل من اصلا حرفی در این باره نزدم و حتی از آقای لطیفی و دیگر دوستان هم خواهش کردیم به این نپردازیم. به اعتقاد من هیأت داوران به این جمع‌بندی رسیدند و ما باید احترام بگذاریم. به نظرم مهم خود بروجردی و فیلم غریب و طرح این موضوع در جامعه است. نباید اجازه داد وارد بازی جریانی شویم که حواشی بر متن غلبه کند. بسیاری می‌خواستند این طور شود؛ ولی به نظرم هر چیزی که در آن مقطع و دوره اکران فیلم باعث می‌شد حاشیه‌ای ایجاد کند و خود فیلم و نام شهید را تحت تاثیر قرار دهد عین انحراف بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها